تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

پلوراليسم دينى از منابع دينى قابل استنباط هست يا نه؟[1]


پيش از بيان پاسخ، ابتدا به عنوان مقدمه بايد به چند نكته توجه داشت:يك. پلوراليسم يا كثرت گرايى در حوزه هاى مختلفى قابل طرح است؛ مثلاً در حوزه ى سياست، فرهنگ، فلسفه و بالاخره دين. كثرت انگارى نسبت به دين طرحى است كه برخى از دانشمندان و متكلّمين غربى با تأثيرپذيرى از ديدگاه فلسفى خاصى در پاسخ به بعضى مسائل عقيدتى و هم چنين براى حل برخى از مشكلات اجتماعى ارايه مى دهند.[2] دو. كثرت گرايى دينى را بين دو يا چند دين، دو يا چند مذهب از يك دين و حتّى بين دو يا چند فرقه از يك مذهب مى توان مطرح كرد؛ هم چنين پلوراليسم دينى گاهى در عرصه ى عمل و تعاملات اجتماعى طرح مى شود و گاهى در حوزه ى نظر و معرفت. سه. با مقوله ى پلوراليسم دينى، همانند بسيارى از مباحث و مقوله هاى ديگر دينى به دو روش كلّى مى توان برخورد علمى كرد: الف. با روش و نگاه برون دينى؛ ب. با شيوه و استدلال درون دينى. با توجه به اين كه سؤال مورد نظر از منظر درون دينى طرح شده است، در پاسخ آن نيز فقط از روش درون دينى استفاده مى شود. واژه ى پلوراليسم (Pluralism) مشتق از واژه ى پلورال (Plural) به معناى جمع و كثرت و... است. پسوند ism (ايسم يا ايزم) دالّ بر گرايش و طرز فكرى است كه (در اين جا) قائل به كثرت تعدد در امرى است؛ بنابراين پلوراليسم[3]يعنى كثرت گرايى و پلوراليسم دينى يعنى مكتب و گرايشى كه به كثرت و تعدّد اديان معتقد است. آن چه ذكر شد، معناى لغوى پلوراليسم و پلوراليسم دينى بود. اينك به بررسى معانى اصطلاحى آن مى پردازيم. در باره ى كثرت گرايى دينى، طرح هاى گوناگونى از سوى قائلين به آن ارايه شده است. در اين مختصر ابتدا به برخى از آن ها اشاره مى كنيم سپس با استفاده از ادله ى درون دينى(كتاب و سنت) به اختصار به ارزيابى آن ها مى پردازيم: طرح اوّل: بيان طرح اوّل ـ كه در واقع ناظر به حوزه ى عمل و تعاملات اجتماعى است، اين است كه پيروان اديان يا مذاهب يا فِرَق مختلف در يك جامعه و در چارچوب مجموعه ى واحدى از قوانين حاكم، با يك ديگر هم زيستى مسالمت آميز داشته باشند؛ به حقوق يك ديگر احترام بگذارند؛ در پيش برد اهداف جامعه با يك ديگر هم كارى كنند و... در عين حال پيروان هر كدام، فقط آيين خود را حقّ مطلق دانسته، آيين ديگران را باطل محض بدانند.[4] بررسى طرح اوّل: اين مدل از كثرت گرايى دينى، به دلايل متعدد و فراوان از قرآن كريم، سنت و سيره ى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه ى هدى(عليهم السلام) از قطعيات اسلام است و از نظر علماى اسلام ـ اعم از شيعه و سنى ـ جاى هيچ شكى نسبت به آن وجود ندارد. قرآن كريم در اين رابطه خطاب به مؤمنين مى فرمايد: (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)[5] و هم چنين به موحّدان عالم دستور صلح كل مى دهد و مى فرمايد: (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَة سَواء بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ)؛ بگو اى اهل كتاب ! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يك سان است، كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم؛ و بعضى از ما بعض ديگر را ـ غير از خداى يگانه ـ به خدايى نپذيرد....[6] بلكه بالاتر از اين، در خطاب به انسان از آن جهت كه انسان است، خواه مسلمان باشد يا مسيحى، كليمى باشد يا زرتشتى، دستور زندگى مسالمت آميزِ جهان شمول مى دهد. دين اسلام به مسلمين مى گويد: نسبت به كسانى كه با شما قتال در دين نكردند و شما را از خانه هايتان بيرون نراندند، به نيكى و عدالت رفتار كنيد و نسبت به آن ها ظلم نكنيد؛ نسبت به آن ها رئوف و عطوف باشيد؛ حقوقشان را رعايت كنيد و نيازهايشان را تامين كنيد.[7]و[8] با توجه و دقت در اين دلايل و شواهد ـ كه به عنوان نمونه فقط به چند آيه اشاره شد ـ جاى هيچ شكى باقى نمى ماند در اين كه دين مبين اسلام كثرت گرايى دينى به اين معنا را كاملا قبول دارد.[9] طرح دوم: تفسير دوم از كثرت گرايى دينى آن است كه دين حقّ يكى بيش نيست؛ اما اين حقيقت مطلق واحد به طور تام و كامل به دست هيچ پيامبرى از پيامبران الهى نرسيده است؛ بلكه آن حقيقت مطلق به هر يك از ايشان به شكلى تجلى كرده است؛ به عبارت ديگر، هر يك از اديان اسلام، مسيحيت، يهوديت يا... جلوه اى از جلوه هاى آن حقيقت واحد هستند. اختلاف اين جلوه ها، اختلاف حقّ و باطل نيست؛ يعنى چنين نيست كه مثلا دين اسلامو ساير اديان باطل باشند؛ بلكه سرّ اختلاف بين اديان، اختلاف در نظرگاه است؛ يعنى هر پيامبرى از يك زاويه به آن دين واحد مطلق نگريسته و جلوه ى خاصى از آن را دريافت كرده است؛ بنا بر اين، همه ى اديان در حقّانيّت و تضمين سعادت بشر يك سان هستند.[10] بررسى طرح دوم: استاد مطهّرى در اين رابطه مى گويد: در سراسر قرآن اصرار عجيبى هست كه دين از اوّل تا آخر جهان يكى بيش نيست و همه ى پيامبران، بشر را به يك دين دعوت كرده اند. در سوره ى مائده، آيه ى 48 مى گويد: (لِكُلّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً)؛[11] براى هر كدام (هر قوم و امت) يك راه ورود و يك طريقه ى خاص قرار داديم».[12] برخى از علل تعدد شرايع عبارت بوده اند از: الف. تحريف شرايع در طول زمان؛ ب. تغيير شرايط، نيازمندى ها و استعدادهاى انسان.[13] نكته ى دوم قابل توجه اين است كه بايد دو مسئله را از يك ديگر تفكيك كرد: يك. كيفيت برخورد و تعامل با پيروان اديان الهى؛ دو. چگونگى مواجهه با عقايد و آموزه هاى دينى اين اديان. اين كه حكومت اسلامى و مسلمين با پيروان اديان الهى بلكه با پيروان مكاتب بشرى، مادام كه بر ضد اسلام و مسلمين توطئه نكرده اند، بايد به نيكى و عدالت رفتار كنند، از قطعيّات اسلام است.[14] قرآن كريم در آيه ى 8 سوره ى ممتحنه مى فرمايد: (لا يَنْهاكُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ)؛ خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى كند؛ چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد. هم چنين حضرت على(عليه السلام) در فرمان معروفش به جناب مالك اشتر نخعى(رحمه الله)ايشان را به عنوان حاكم مصر موظّف مى كند كه نسبت به همه ى رعيّت اعم از مسلمان و غير مسلمان، دين دار و بى دين، رحمت و رأفت داشته باشد. چنان كه مى فرمايند: و مهربانى بر رعيت را براى دل خويش پوششى گردان و دوستى ورزيدن با آنان را و مهربانى كردن با همگان، و مباش هم چون جانورى شكارى كه خوردنشان را غنيمت شمارى! چه رَعيّت دو دسته اند: دسته اى برادر دينى تواَند، و دسته ى ديگر در آفرينش با تو همانند[15]. علاوه بر كتاب و سنت، سيره و روش پيامبر اسلام و ائمه ى هُدى(عليهم السلام)نيز دليل روشنى است بر اين مدعا؛ با توجه به اين دلايل قرآنى و روايى و سيره ى پيامبر و امامان(عليهم السلام) ما موظّف هستيم نسبت به اهل كتاب با قسط و عدل و نيكى رفتار كنيم و به آن ها ظلم نكنيم. جان و مال و ناموس ايشان در حكومت و جامعه ى اسلامى محترم است و كسى حقّ تَعرّض به ايشان را ندارد. امّا مسئله ى دوم كه بيان گر كيفيّت برخورد اسلام و مسلمين با عقايد و آموزه هاى دينى اديان موجود الهى است، بحث ديگرى است كه در ذيل ارايه مى شود. همان طور كه بيان شد، حقيقت اديان الهى يكى بيش نيست و دين در نزد خداوند فقط اسلام[16] است؛ ليكن شرايع و قوانين پيامبران با يك ديگر متفاوت بوده است. هر شريعتى در شرايط خاصّى از زندگى و رشد استعدادها و نيازمندى هاى بشر، تا زمان مشخصى نازل شده است و پس از تغيير آن شرايط و سپرى شدن زمان تعيين شده از طرف خداوند، شريعت جديد جاى گزين آن مى شده است[17] و از آن پس، عمل به شريعت سابق، مطلوب خداوند نبوده و همه ى بندگان مَكلَّف به تبعيت از شريعت جديد بوده اند. شرايع الهى همه در طول يك ديگر بوده اند، نه در عرض هم. تفاوت تعليمات انبيا با يك ديگر... از نوع تفاوت تعليمات كلاس هاى عالى تر با كلاس هاى دانى تر... بوده است.[18] اين سلسله ى نورانى ادامه داشته است تا ظهور دين مبين اسلام كه به فرموده ى قرآن كريم آخرين[19] شريعت الهى و ناسخ همه ى شرايع پيش از خود،[20] هم چنين تصديق كننده ى آن ها مى باشد.[21] از سوى ديگر، قرآن كريم در آيات متعددى[22] رسالت پيامبر اسلام را جهانى معرفى مى كند و همه ى بندگان خدا را مُكَلَّف به تبعيّت از آن مى كند و مى فرمايد: (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ)؛[23] و هر كس جز اسلام، آيينى براى خود انتخاب كند از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيان كاران است. كيفيّت مواجهه ى اسلام با آموزه هاى اديان الهى با توجه به اين مقدمه ى مهم و مطلب عميق، اكنون كيفيت مواجهه با عقايد و آموزه هاى اديان الهى را از زمان ظهور اسلام به بعد، در دو وضعيت بررسى مى كنيم: يك. وضعيت قبل از تحريف؛ دو. وضعيت بعد از تحريف. يك. وضعيت قبل از تحريف چنان چه اشاره شد، شريعت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ناسخ همه ى شرايع پيشين است و بعد از اسلام عمل به غير اسلام هرگز پذيرفته نخواهد شد. ليكن از ديگر سو، ايمان و احترام به تمام شرايع الهى و تمام آن چه كه خداوند بر پيامبران خود نازل كرده است، بر جميع پيامبران و پيروان ايشان واجب است. تكذيب بخشى از آن منجر به تكذيب همه ى آن ها مى شود. شرط ايمان و احترام به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) آن است كه به تمام پيامبران سابق و شرايع ايشان، ايمان داشته و احترام كنيم.[24]و[25] دو. وضعيت بعد از تحريف پيش از بيان چگونگى برخورد با شرايع تحريف شده ى الهى ابتدا بايد به دلايل تحريف آن ها به طور اختصار اشاره كنيم. همان طور كه در سؤال نيز به اين حقيقت اذعان شده است، تحريف شدن شرايع و كتاب هاى آسمانى قبل از قرآن، از قطعيّات تاريخ و قرآن است. در اين جا فقط به چند آيه ى قرآن در اين رابطه اشاره مى كنيم: قرآن كريم در آيه ى 75 سوره ى بقره ى مى فرمايد: (أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَ قَدْ كانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلامَ اللّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ)؛[26] آيا انتظار داريد به آيين شما ايمان بياورند، با اين كه عده اى از آنان، سخنان خدا را مى شنيدند و پس از فهميدن، آن را تحريف مى كردند؛ در حالى كه علم و اطلاع داشتند؟! با توجه به اين آيات، روشن مى شود كه كتاب هاى آسمانى كنونى كه در دست پيروان ايشان هست، نه تنها از سوى خداوند نيامده[27] و به دست عده اى كه برخى از آن ها دنياپرست بوده اند نگاشته شده است بلكه مورد تأييد و احترام قرآن كريم نيز نمى باشد و بلكه بالاتر، مورد بغض و ذم خداوند در قرآن قرار گرفته است.[28] اكنون سؤال اين است كه احترام به اين عقايد و دستورات غيرالهى چه معنايى مى تواند داشته باشد؟ اگر مقصود از احترام، آن است كه اين عقايد و آموزه ها را مقدس و حقيقت شماريم، مى بينم كه از هيچ گونه صحت و تقدس و پاكى برخوردار نيستند؛ بلكه مورد بغض حضرت ايشان نيز هستند و اگر مقصود از احترام اين است كه ما معتقد باشيم بر اين كه پيروى از آن ها ضامن سعادت پيروان است، اين معنا نيز مى تواند درست باشد؛ زيرا همان طور كه بيان شد با آمدن هر شريعت جديد، شريعت سابق نسخ شده و ديگر عمل به آن، مورد تأييد و قبول خداوند نيست؛ حتّى اگر آن شريعت سابق تحريف نشده باشد؛ چه رسد به اين كه شرايع كنونى همه تحريف شده اند. و اگر منظور از احترام آن است كه در برخورد با پيروان اين شرايع، در مقام بحث و گفت و گو در باره ى عقايد و آموزه هاى دينى ايشان، بايد با منطقى استوار و عالمانه و با رعايت ادب و احترام و به تعبير قرآن كريم با روش جدال احسن و با ايشان برخورد كرد، البته اين كلامى است به حقّ و مورد قبول دين اسلام. ادله ى فراوانى از قرآن و روايات و سيره و روش[29] اهل بيت(عليهم السلام) دال بر اين مطلب وجود دارد؛ براى نمونه مى توان به آيه ى 46 از سوره ى عنكبوت اشاره كرد كه مى فرمايد: (وَ لا تُجادِلوا اَهلَ الكتابِ اِلاّ بالَّتى هى اَحْسَنُ اِلاّ الذين ظَلَموا مِنْهُم...)؛[30] با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد مگر كسانى از آنان كه ستم كردند، و به آن ها بگوييد: ما به تمام آن چه از رسول خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده ايم و معبود ما و شما يكى است و ما در برابر او تسليم هستيم. هم چنين قرآن كريم از دشنام دادن و توهين به عقايد ايشان[31] نهى مى كند، آن جا كه مى فرمايد: (وَ لا تَسُبُّوا الذّينَ يَدْعونَ مِنْ دونِ اللّهِ فَيَسُبَو اللّهَ عَدْواً بِغَيرِ عِلْم...)؛ (به معبود) كسانى كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد؛ مبادا آن ها (نيز) از روى (ظلم) و جهل خدا را دشنام دهند....».[32] پی نوشتها:[1]. محقق: على مهدوى فريد، كار شناس ارشد الهيات و معارف اسلامى. [2]. حميد پارسانيا، فصل نامه ى كتاب نقد: زمينه هاى عقيدتى و اجتماعى پلوراليسم، سال اوّل، شماره ى 4، ص 55. [3]. محمد رضا جعفرى، فرهنگ فشرده ى انگليسى ـ انگليسى، انگليسى ـ فارسى، (تهران: تنوير، چاپ سوم، 1377) ج 2، ص 921. [4]. كتاب نقد: سال اوّل، شماره ى 4، ص 133 و 334. [5]. سوره ى حجرات، آيه ى 10. [6]. سوره ى آل عمران، آيه ى 64. [7]. سوره ى ممتحنه، آيه ى 8. [8] آيت الله عبدالله جوادى آملى، كتاب نقد: آيت الله علاّمه جوادى آملى و پلوراليسم دينى، سال اوّل، شماره ى 4، ص 352. [9]. براى مطالعه ى بيش تر ر. ك: به كتاب نقد: سال اوّل، شماره ى 4، صص 116، 195 تا 198، 335، 336، 352، 353. [10]. كتاب نقد: سال اوّل، شماره ى 4، صص 111، 133، 139،336، 337.[11]. هم چنين آيه ى 67، سوره ى حج: «براى هر امتى عبادتى قرار داديم تا آن عبادت را (در پيش گاه خدا) انجام دهند؛ پس نبايد در اين امر با توجه شراع برخيزند. [12]. مرتضى مطهّرى، همان، ص 158. [13]. همان، ص 156 و 157. [14]. آيت اللّه محمدتقى مصباح يزدى، كتاب نقد: استاد مصباح يزدى و پلوراليسم دينى، سال اوّل، شماره ى 4، ص 334 و 335 و 336. آيت اللّه عبدالله جوادى آملى، كتاب نقد: آيت الله علاّمه جوادى آملى و پلوراليسم دينى، سال اوّل، شماره ى 4، ص 352 و 353. [15]. نهج البلاغه، ترجمه ى دكتر سيد جعفر شهيدى، (تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ هفتم، 1374)، ص 326. [16]. (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ). سوره ى آل عمران، آيه ى 19. [17]. مرتضى مطهّرى، اسلام و مقتضيّات زمان، (تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، بهار 1368)، ج 1، ص 355 تا 388. [18]. مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار / ختم نبوت، ص 159. [19]. (ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ ...)؛ مُحمّد(صلى الله عليه وآله)پدر هيچ يك ازمردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران است. سوره ى احزاب، آيه ى 40. [20]. (هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً)؛ او كسى است كه رسولش را با هدايت و دين حقّ فرستاده تا آن را بر همه ى اديان پيروز كند و كافى است كه خدا گواه اين موضوع باشد. سوره ى فتح، آيه ى 28، هم چنين ر. ك: سوره ى صف، آيه ى 9؛ توبه، آيه ى 33. [21]. (وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِر بِهِ...)؛ و به آن چه نازل كرده ام = قرآن ايمان بياوريد كه نشان هاى آن با آن چه در كتاب هاى شماست مطابقت دارد؛ و نخستين كافر به آن نباشيد؛...» سوره ى بقره، آيه ى 41. هم چنين ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 285؛ احقاف، آيه ى 30 و... [22]. (تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً)؛ زوال ناپذير و پربركت است كسى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا بيم دهنده ى جهانيان باشد. سوره ى فرقان، آيه ى 1؛ هم چنين ر. ك: سوره ى بقره، آيه ى 185؛ نساء آيه ى، 174؛ يونس، آيه ى 108؛ انعام، آيه ى 19؛ سَبَأ، آيه ى 28؛ تكوير، آيه ى 27؛ انبياء، آيه ى 107؛ اعراف، آيه ى 158. و... [23]. سوره ى آل عمران، آيه ى 85. استاد مطهّرى در رابطه با تعبير «اسلام» در اين آيه مى گويد: «اگر گفته شود كه مراد از اسلام خصوص دين ما نيست بلكه منظور تسليم خدا شدن است! پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام همان دين تسليم است؛ ولى حقيقت تسليم در هر زمانى شكلى داشته و در اين زمان شكل آن همان دين گران مايه اى است كه به دست حضرت خاتم الانبيا(صلى الله عليه وآله وسلم)، ظهور يافته است و قهراً كلمه ى اسلام بر آن منطبق مى گردد و بس». دقت كنيد [24]. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ...)؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، و كتب (آسمانى) كه پيش از اين فرستاده ايمان (واقعى) بياوريد. كسى كه خدا و فرشتگان او و كتاب ها و پيامبرانش و روز واپسين را انكار كند، در گم راهى دور و درازى افتاده است. سوره ى نساء، آيه ى 136؛ هم چنين ر. ك: سوره ى آل عمران، آيه ى 81 تا 84؛ شورى، آيه ى 15؛ بقره، آيه ى 285؛ بقره، آيه ى 4 و.... [25] محمدتقى مصباح يزدى، راه و راهنما شناسى، (قم: موسسه ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله)، چاپ اوّل، پاييز 1376)، ص 216 تا 225. [26] هم چنين ر.ك: سوره ى بقره، آيه ى 79؛ آل عمران، آيه ى 78؛ مائده، آيه ى 15 و 41. [27]. البته اگر بتوان با دلايل قطعى ثابت كرد كه برخى از آموزه هاى اين كتب اسمانى تحريف نشده است، چنان چه از آيه ى 43 سوره ى مائده در باره ى برخى از احكام تورات چنين استفاده مى شود، در اين صورت ايمان و احترام به اين موارد (البته اگر اين موارد كاملا مشخص باشند) به همان توصيفى كه در «وضعيت قبل از تحريف» گذشت، لازم است. [28]. سوره ى توبه، آيه ى 30: (وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللّهُ أَنّى يُؤْفَكُونَ)؛ يهود گفتند: عُزَير پسر خداست، و نصارى گفتند: مسيح پسر خداست. اين سخنى است كه با زبان خود مى گويد، كه همانند گفتار كافران پيشين است؛ خدا آنان را بكشد، چگونه ازانحراف مى يابند!؛ هم چنين ر.ك: سوره ى مائده، آيات 18 و 64؛ بقره، آيه ى 120؛ نساء، آيات 157، 171؛ آل عمران، آيات 69 تا 73؛ مائده، آيه ى 73. [29]. براى مطالعه ى بيش تر در اين زمينه ر.ك: محمدمحمدى رى شهرى، بحث آزادى در اسلام، (قم: مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه ى علميه ى قم، چ2، تيرماه 1372). [30]. هم چنين ر.ك: سوره ى نحل، آيه ى 125؛ هود، آيه ى 32 و... [31]. البته بايد توجه داشت منظور از «كسانى كه غير خدا را مى خوانند» در اين آيه مشتركين هستند. ليكن مورد خاص، حكم اين آيه را منحصر در خود نمى كند بلكه اين نهى از دشنام، در باره ى عقايد اهل كتاب نيز صادق است. [32]. سوره ى انعام، آيه ى 108. منبع: پلوراليسم دينى ، رضا مصطفى لو، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه (1380). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image