توحید و شرک / توحیدشناسی / انسان و خدا /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

منظور از این بیان عارف انصاری درباره توحید چیست که می‌گوید: «مرتبۀ سوم توحید را خداوند به خود اختصاص داده است»؟ آیا وی معتقد است ‎‏هر کسی ادعای توحید او کند، منکر او آن‌چنان که هست، شده و توحید حقیقی، توحید ذات واحد‏‎ ‎‏از خویش است؟


امام علی(ع) در خطبه‌ی اوّل نهج البلاغه در اوصاف خداوند می‌فرماید: آغاز دین شناخت او است، و کمال شناختش باور کردن او، و نهایت باور کردنش یگانه دانستن خداوند، و سرانجام یگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات از او است، چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده، و هر کس او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته، و هر کس دوتایش انگارد داراى اجزایش دانسته، و هر کس او را داراى اجزاء بداند حقیقت او را نفهمیده، و هر کس حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته، و هر آن‌کس براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر کس محدودش بداند؛ مانند معدود به شماره‌‏‌اش آورده است.[1]این روایت به‌ویژه آن بخش که می‌فرماید: «و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات از او است»،[2] نیاز به تفسیر و توضیح دارد؛ زیرا علاوه بر آیات و روایات، امام علی(ع) بارها در سخنان خود خداوند متعال را به اوصاف کمالی و جمالی می‌ستاید؛ به عنوان نمونه به یک قطعه کوچک اشاره می‌کنیم: «او خدایى ‏یگانه است همان‌گونه که خود را وصف نموده‏ است».[3]بنابراین تفسیر این روایت ضروری است؛ و به چند صورت می‌توان تفسیر کرد و توضیح داد: منظور امام(ع) از نفی صفات خداوند، صفاتی است که زائد بر ذات و غیر ذات خداوند است؛ یعنی نباید خداوند را مانند انسان‌ها موجودی بدانیم که بسیاری از صفات (مانند علم، قدرت و ...) را در ابتدای آفرینش ندارد و ذات او خالی از آن صفات است، و به مرور زمان و در سایه‌ی سعی و تلاش، آن صفات را کسب می‌کند.این تفسیر را می‌توان به عنوان مرحله‌ی ابتدایی تفسیر روایت پذیرفت.تفسیر دقیق‌تر که بر اساس مبانی عرفانی است، این است که گفته شود مقصود روایت، نفی صفات در مقام ذات است؛ زیرا بر اساس مبانی عرفانی اساساً ذات از آن حیث که ذات است، به هیچ‌گونه تعیّنی متعیّن نمی‌شود و تعیّن در مرتبۀ متأخر از ذات، یعنی از آثار تجلیات اسمائی است.[4]حاصل آن‌که ذات حق، در مرحله‌ی ذات ناشناختنی است؛ و وجود مطلق و لا بشرط است؛ هرگاه از حیث یکی از تعیّنات کمالی یا از حیث نحوۀ ارتباط با افعال و عالم خلق لحاظ گردد، موصوف به اسماء می‌شود.[5] ذات در مرتبه‌ی ذات از اسماء و صفات خود نیز بی‌نیاز است؛ چرا که اسماء، رابط حق با عالم‌اند و این ارتباط، برای مخلوقات و برای آنها است؛ لذا آنچه به اسماء نیازمند است، حق نیست، بلکه عالم است.[6]در هر صورت دلیل و گواه بر این‌که مقصود حضرت نفی مطلق نیست، سخنان خود امام(ع) است که به عنوان توضیح و شرح فوراً به دنبال این سخنان بیان فرمودند: «چه این‌که هر صفتى گواه این است که غیر موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر این است که غیر صفت است». بنابراین، نفی این‌گونه صفات(صفات زائد بر ذات یا صفات در مرتبه‌ی ذات) از خداوند منافات ندارد که خداوند را متصف به صفاتی بدانیم که زائد بر ذات نباشند یا در مراتب متأخر از ذات باشند.[7]عارف انصاری نیز اگر چنین عبارتی گفته باشد، ظاهرا اشاره به همین مطلب دارد، که ذات در مقام ذاتش مطلق است و هیچ صفت و قیدی ندارد؛ و اگر کسی ذات را در مقام ذات او، مقید به وصفی کند، در واقع او را محدود کرده و ذات مطلق را انکار کرده است.در ضمن باید توجه داشت این موضوعات از مباحث مهم عرفان نظری است، شناخت دقیق آن نیاز به آموختن علم عرفان و آگاهی از مبانی آن دارد. .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image