تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
شكست لازمه زندگي و سكوي پرش به قلههاي پايدار و ثابتي است كه در پس الهام از شكستها است. اصلا نبايد در كتاب زندگيمان ترجمهاي منفي از واژه شكست بنويسيم. نگاه منفي به عملكردي كه در برگ برگ زندگيمان جريان دارد فاجعهاي هولناك را به دنبال ميآورد كه مهار آن دشوار است. بنابراين نميتوان پرسيد «چگونه حالاتي را بايد شكست دانست»، بلكه بايد تمامي اين توهمات شكست گونه را مقدمه پيروزي و سربلندي دانست. اگر شكست بخوريم و تسليم نشويم، پيروز خواهيم بود. جوان همواره در رؤياهاي دست نيافتني سير ميكند و خود را شادمان و سرمست بر سكوي پيروزي ميبيند؛ اما همين كه از اسب رؤياها و آرزوها به زير ميآيد، پذيراي شكست ميگردد. غافل از اينكه مردان بزرگ با صبر در برابر مشكلات به پاداش دست مييابند و با تلاش، كوشش و عمل به آرزوهاي خود ميرسند حقيقت اين است كه چرخ زندگي همواره مطابق ميل ما نميچرخد و روزگار بر وفق مراد پيش نميرود. اما آنچه مهم است اين است كه درك صحيحي از واقعيتهاي زندگي داشته باشيم و زندگي را بر پاية همين واقعيتها پيريزي كنيم. كسي كه مدام به دنبال پيروزي ميگردد، از شكست هراسان است و ناكامي را پايان زندگي ميداند. پستي و بلنديهاي زندگي است كه شخصيت جوان را شكل ميدهد و سرد و گرم روزگار را به او ميچشاند، هر شكست، تجربهاي زيباست كه به ما ميآموزد راه به خطا رفته را دوباره باز نگرديم. آن قدر بايد آزمايش و خطا كرد تا راه درست را پيدا نمود. گويند: اديسون براي اختراع لامپ، هزار آزمايش انجام داد كه تنها يكي از آنها به اختراع لامپ انجاميد. اما 999 آزمايش ديگر شكست نبود. او در هر آزمايش ميفهميد كه اين راه به ايجاد روشنايي با استفاده از برق نميانجامد، و همين براي او موفقيت محسوب ميشد. آري هر ناكامي ما را يك قدم به پيروزي نزديكتر ميكند. علي(ـ عليه السّلام ـ) ميفرمايد: شيريني خوشبختي و موفقيت، جز با چشيدن تلخي شومي و شوربختي شناخته نميشود. بيترديد عوامل محيطي در پيروزي و شكست ما سهم به سزايي دارند؛ به طوري كه ميتوانند ما را در رسيدن به پيروزي و موفقيت ياري رسانند و يا به عكس جلو پيشرفت و كاميابي ما را بگيرند، اما قدرت تأثيرگذاري آن هيچگاه بيشتر از نيروي دروني و ايمان ما به موفقيت نيست. ايمان به موفقيت با آرزوي موفقيت تفاوت فاحش دارد. آرزو هميشه، آرزو باقي خواهد ماند و به مرحله عمل نخواهد رسيد. با آرزو كردن نميتوان صاحب چيزي شد، اما با ايمان ميتوان كوهي را جابهجا كرد و نيز ميتوان چون كوه استوار ايستاد. ايمان به كسب نتايج عالي، يك نيروي محركه است. نيرويي كه همه شاهكارهاي ادبي و كشفيات علمي قائم به آن است. از همين مطالب پي به اين نكته ميبريم كه اگر شكست را تجربه و پلكان رشد و ترقي بدانيم ديگر آثار سوئي ندارد كه بخواهيم آنرا بزدائيم، ايستادگي در مقابل شكست و عدم كرنش در برابر او ما را از بيماري شكستپذيري ميرهاند. افراد ناموفق از يك بيماري فكري كه انديشههاي آنان را سركوب ميكند، رنج مي برند. اين بيماري فكري را ميتوان «عذرتراشي، دليلتراشي و يا شكستپذيري» ناميد. همه افراد ناموفق، نوع پيشرفته اين بيماري و بيشتر افراد متوسط، دست كم نوعي خفيف آن را دارند، هر چه فرد موفقتر باشد، كمتر به عذر و بهانه متوسل ميشود. افرادي كه كارهايشان چنگي به دل نميزند، در توضيح و توجيه كارهاي خود، حاضر به جواب هستند. چگونه ميتوانيم خود را در برابر اين بيماري مزمن حفظ كنيم؟ در ذيل به ذكر توهماتي ميپردازيم كه زمينهساز شكست به شمار ميروند تا از اين طريق جلوي ورود توهم شكست در دل و جان ما گرفته شود و ديگر به فكر زدودن آثار شكست نباشيم: الف: فقدان تندرستي. ناخوشي به هزار شكل مختلف به عنوان بهانهاي در توجيه ناتواني و موفقيت، مورد استفاده قرار ميگيرد. براي واكسينه شدن در برابر اين بيماري توصيههاي زير پیشنهاد می شود: 1. دربارة بيماري خود صحبتي نكنيد، هر چه بيشتر دربارة يك بيماري حرف بزنيم حتي اگر يك سرماخوردگي ساده باشد حالمان بدتر ميشود. 2. در مورد بيماريهاي جزئي و ساده، نگران سلامتي خود نباشيم و بيش از حد آن را بزرگ نكنيم. 3. خوشحال باشيم كه تا همين اندازه سالم و تندرست هستيم. به جاي شكايت كردن از ناخوشيها، بهتر است به خاطر تندرستي خود، شادمان باشيم. ب: فقدان هوش و استعداد. بهانه فقدان هوش يا تلقين «استعداد اين كار را ندارم» و يا «براي موفق شدن بايد باهوش بود»، چيز متداول در بين جوانهاست. بيشتر جوانها در برابر اين مسأله، دو اشتباه اساسي مرتكب ميشوند: ـ هوش و استعداد خود را دست كم ميگيرند ـ درباره هوش و استعداد ديگران اغراق ميكنند. جواني كه ضريب هوش او صد باشد، به ياري ديدگاهي مثبت و خوشبينانه، و پشتكار ميتواند موفقيت بيشتر كسب كند تا شخصي كه به ضريب هوشي صد و بيست ، منفي باف و بدبين باشد. دو توصيه براي از بين بردن توهم فقدان هوش و استعداد: 1. هيچ وقت خود را كم هوش و ديگران را باهوش تصور نكنيم. روي امتيازهایمان حساب كنيم و استعدادهايمان را كشف كنيم. به جاي نگراني درباره ضريب هوش، فكرمان را به كار بيندازيم. 2. روزي چند بار به خود يادآوري كنيم:«نگرش و تلاشهاي من، مهمتر از هوش من است». ج: فقدان تحصيلات بالا: معلومات، يك نيروي قوي و محرك براي موفقيت است، ولي بايد دانست كه معلومات يك نيروي نهان است و فقط زماني كه به طور سازنده به كار آيد، تبديل به نيرو ميشود. از انيشتن پرسيدند: «يك مايل، چند فوت است؟» پاسخ داد:«نميدانم، چرا بايد مغزم را از اطلاعاتي پر كنم كه ميتوان آنها را در دو دقيقه، در هر كتاب مرجعي يافت». استفاده از قدرت تفكر شماست كه شما را موفق ميكند و به هدف ميرساند . توانائي فكر كردن با ارزشتر از توانائي حفظ كردن اطلاعات است. د: بدشانسي و بداقبالي. عموم مردم به ويژه جوانان، همواره عدم موفقيت خود را به بداقبالي و بدشانسي و ديگران و موفقيت ديگران را به خوشاقبالي و خوششانسي نسبت ميدهند. هر چيز علتي دارد، هيچ چيز بيدليل رخ نميدهد. حتي ميزان دما و رطوبت هر روز نيز به هيچ وجه تصادفي نيست. بلكه به شرايط خاصي وابسته است. حال، چگونه باور كنيم كه امور ما انسانها از اين قانون مستثني است. اگر خوب به آنچه در ظاهر «شانس خوب يا بد» افراد ناميده ميشود نگاه كنيم، چيزي به نام شانس پيدا نخواهيم كرد، اگر دقت كنيم، علل ويژه و مشخصي را براي موفقيت يا عدم موفقيت كشف خواهيم كرد. پس اين توصيه را به كار ببنديد: « خيال بافي نكنيد. ذهن خود را با رؤياهـاي يك راه بيدردسر، براي بدست آوردن پيروزي خسته نكنيم.» پس در یک جمع بندی باید گفت: 1. هيچگاه نااميد نشويم. كلمه يأس را از قاموس وجود خود پاك كنيم. نااميدي مقدمه شكست است. اتفاقاً در همان حالي كه احساس نااميدي، قصد غلبه دارد و ظواهر امور، حاكي از عدم رسيدن به هدف است، اميدوارتر باشيم. چنانكه امام صادق (ـ عليه السّلام ـ) فرمودند: «بر آنچه از آن نااميد هستي اميدوارتر باش نسبت به آنچه به آن اميدواري. موسيبن عمران رفت تا آتش (براي خانوادهاش كه قصد توقف شبانه داشتند) بياورد، به نزد آنها برگشت در حالي كه پيامبر شده بود.» 2. تنها به خدا اميد داشته باشيم. در دل اميد واقعي به او باشد زيرا اوست كه زمام همه علل و اسباب را در دست دارد و همه از عنايت او استمداد ميكنند. ديگران تنها وسيله و سبب هستند. 3. به خدا حسن ظن داشته باشيم. خداوند نسبت به بندگان و مخلوقات خود مهربان است. آنها را به رحمت خود از عدم به وجود آورده تا به رشد و كمال برسند و از نعمتهاي دنيوي و اخروي تا ابد بهرهمند شوند. 4. اهداف كلي در زندگي بلندمرتبه باشد. شكست، در نااميدي از رسيدن به هدف يا تصور آن به وجود ميآيد. اگر اهداف (به خصوص هدف كلي) به قدري رفيع باشد كه دست تغيير و تحولات جهان ماده به آن نرسد هيچگاه دچار نااميدي نخواهیم شد. احتمال بروز نااميدي و عوارض آن در جواني كه منتهاي آرزويش رسيدن به ثروت و اتومبيل و .... است بيشتر است تا كسي كه هدف كلي او در زندگي كسب رضايت حضرت حق است. 5. به چيزهايي كه داريم هم فكر كنيم. دائماً در اين فكر نباشيم كه اين را ندارم، كاش آن را داشتم و .... اگر به طور دايمي در اين افكار باشيد هميشه خود را مغبون و شكست خورده احساس خواهيد كرد. 6. هيچگاه از شكست نترسيم. اگر در كار يا برنامهاي شكست خورديم، سريع نااميد نشويم، اين افراد دون همت و ضعيفالنفس هستند كه به مجرد برخورد با يك مانع و يا شكست، عقبگرد نموده و صحنه را ترك مينمايند. برعكس انسانهاي بزرگ، اگر به شكستي هم برخورد نمايند از آن پلي جهت نيل به پيروزي ميسازند. 7. اهداف كلي خود را به هدفهاي كوچكتر تقسيم كنيم تا مرحله به مرحله با رسيدن به هر هدف احساس موفقيت درمادميده شود و نيروي حركت به سوي هدف بعدي كه در راستاي هدف كلي است در شما تقويت گردد. 8. شكستهاي خود را تحليل و بررسي كنيیم و علل شكست خود را كشف كنيم. 9. قبل از هر كار مطالعه، تفكر و مشورت با اهل تجربه و متخصص را فراموش نكنيم. 10. زندگي افراد موفق را مطالعه كنيم زندگي آنها سرشار از شكستها و تحملهاست. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.