ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

مقايسه جايگاه زن در اسلام، يهود و مسيحيت؟


بحث انسان شناسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، زیرا هیچ علم انسانی بدون شناخت انسان به دست نمی‌آید. انسان شناسی در هر مکتب، بر مبنای هستی شناسی آن مکتب، شکل می گیرد، چه آن که هستی شناسی به نوبه خود وابسته به جهان بینی است، در جهان بینی روشن می شود که در نظام هستی یک موجود واجب به نام خدا هست و ما بقی از او هستند. پس هستی انسان به آفرینش حق وابسته است و معرفت او نیز با معرفت حق به دست می‌آید، همان گونه که انسان در اصل هستی به خداوند نیازمند است، در معرفت نفس، هم چنین است. بهترین راه برای اینکه انسان خود را بشناسد، این است که ببیند خداوند که خالق اوست او را چگونه معرفی کرده است. در این نوشتار به صورت اجمال به طرح دیدگاه سه آیین اسلام، مسیحی و یهودی و مقایسه آن با هم می پردازیم: الف: جایگاه زن در اسلام: قرآن کریم، زن و مرد را از یک گوهر وجودی می‌داند و به خلقت انسان اشاره می‌کند و بالاترین مقامی را که برای انسان فرض می شود، «خلیفة اللهی» معرّفی می‌کند. در این خصوص یعنی مقام «خلیة اللهی» که مقام انسانیت است، بین زن و مرد تفاوتی نیست و هر دو می توانند به این جایگاه راه یابند. بنابراین از نظر اسلام، زن و مرد نسبت به قوس صعود و نزول در یک نقطه قرار دارند، و دست یابی به مراتب والای انسانیت بستگی دارد به اینکه زن یا مرد چگونه بیندیشند و عمل کنند. قرآن در این ارتباط می فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کانُواْ يَعْمَلُونَ؛ «هر کس از مرد و زن کار نیکی بجا آورد در حالی که مومن است ما او را از حیات پاک و طیب برخوردار می سازیم». و یا در جای دیگر می فرماید: «پس خدا دعاهای شان را اجابت کرد که البته من که پروردگارم عمل هیچ کس را از مرد و زن بی مزد نگذارم.» ب: جایگاه زن در کتاب آسمانی یهودیان (تورات): در دین یهود، زن به نسبت مرد، وجود فرعی است در تورات آمده است: « پس از اینکه آدم نتوانست درمیان موجودات زنده زوجی مناسب برای خود بیابد، خداوند او را به خواب برد و یکی از دنده هایش را برداشت و حوا را از آن آفرید. آدم بلافاصله دریافت که این موجود قسمتی از گوشت و استخوان اوست، لذا آن را زن (عبری) نامید. زیرا از مرد (عبری) گرفته شده است. بنابر تورات، این زن بود که به واسطه مار اغوا شد، تا از میوه ممنوعه، درخت معرفت خیر و شر بخورد، و هم او بود که مقداری از آن میوه ممنوعه را به همسرش داد. خوردن میوه ممنوعه منجر به بلوغ عقلانی ایشان شد، و برای زن درد زایمان و انقیاد از شوهر و برای مرد کار سنگین را به دنبال داشت. ج: زن در عهد جدید (انجیل) مسیحیان: از دیدگاه انجیل مرد جایگاه برتر دارد و لذا درباره امتیاز او از زن می‌گوید: (مرد) صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است، زیرا که مرد از زن نیست، بلکه زن از مرد است، و نیز مرد به جهت زن آفریده نشد، بلکه زن به جهت مرد آفریده شد. و نیز در انجیل می خوانیم: « ... پس آرزوی این داریم که مردان دست های مقدس را بدون غیظ و جدال برافراخته، در هر جا دعا کنند، و هم چنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزیّن به حیا و پرهیز، به زلف ها، و طلا و مروارید و رخت گرانبها،... زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد (حق تعلیم دادن ندارد) و زن را اجازت نمی دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلط شود، بلکه در سکوت بماند، زیرا که آدم اول ساخته شد و بعد حوا، و آدم فریب نخورد بلکه زن فریب خورده، در تقصیر گرفتار شد». و بالاخره اینکه به تبعیت از این دیدگاه، بزرگان مسیحیت، مانند: « ترتولینوس» با خشن ترین عبارات زن را مخاطب ساخته و می گوید: تو (زن) دروازه شیطانی، تو آن کس را که شیطان جرأت نداشت از روبرو مورد حمله قرار دهد، حجاب کردی، به سبب تو بوده که پسر خدا ناگزیر به مردن شده، تو باید پیوسته جامه سوگ و ژنده به تن داشته باشی». توماس آکویناس، پرآوازه ترین دانشمند مسیحی در قرون وسطی می‌گفت: «زن موجودی است ناقص، عرضی، جنس مونث، در واقع مذکری است که منحرف شده است، زن احتمالا نتیجه نقصی است در قوه تولید مرد... و مطالب فراوان دیگر که با مقام شامخ انسانی زن سازگاری ندارد و ناشی از نگاه فرعی و ثانوی به جایگاه انسان شناسانه زن در کتاب مقدس می باشد. همان گونه که در آغاز این نوشتار اشاره شد، در قرآن کریم آفرینش زن و مرد از دو گوهر مستقل و دو مبدأ جداگانه نیست، تا هر کدام دارای آثار خاص و لوازم مخصوص باشند. قرآن کریم می‌فرماید: «ای مردم بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه‌ی شما را از یک تن آفرید و هم جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم، از مرد و زن بر انگیخت». منظور از «نفس» گوهر و ذات و واقعیت عینی شی ء است. پس مفاد آیه این است که همه انسان ها، از هر صنف، خواه زن یا مرد، از یک ذات و گوهر خلق شده اند، و مبدأ قابل آفرینش همه افراد یک چیز است. از این رو اولین زن که همسر اولین مرد است،از همان ذات و گوهر عینی آفریده شده است، نه از گوهر دیگر و فرع بر مرد و زائد براو و طفیلی او در وجود نیست بلکه خداوند اولین زن را از همان ذات و اصلی آفریده است که همه مردها و زن ها را از همان اصل خلق کرد. و لذا امام صادق ـ علیه السلام ـ در پاسخ به این سئوال که: آیا خداوند حوا را از بخش نهایی ضلع چپ آدم آفرید؟ فرمود: « خداوند از چنین نسبت هم منزه و هم برتر است، آیا کسی که می گوید خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند، تا بهانه به دست خرده گیران دهد؟». علامه شهید مرتضی مطهری می گوید: در کنار این مسأله، اسلام به اختلافات طبیعی زن و مرد توجه نموده است. زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسان اند با دو گونه خصلت ها و دو گونه روان شناسی. و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیائی یا تاریخی یا اجتماعی نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده است، در این دو گونگی ها هدف‌هایي نهفته است و هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت، عوارض نامطلوبی به بار می آورد. جایگاه انسان شناسانه زن در نگاه قرآن دو مثالی است که قرآن کریم برای مردم خوب و بد ذکر می کند. قرآن کریم نمونه مردم بد را با نقل داستان دو زن بد تبیین می کند و می فرماید: «خدا برای کافران، زن نوح و زن لوط را مثال آورد که تحت فرمان دو بنده صالح ما بودند و به آنها نفاق و خیانت کردند و آن دو شخص با وجود مقام نبوت نتوانستند آنها را از قهر خدا برهانند و حکم شد آن دو زن را با دوزخیان در آتش افکنید.» قرآن نمی فرماید: «ضرب الله مثلا للنساء الکافرات» بلکه می فرماید: «ضرب الله للذین کفروا» و نمونه مردم کافر را ذکر می کند. این «للذین کفروا» به معنای مردم تبهکار است و زن بد نمونه مردم بد است نه نمونه زنان بد. هم چنین قرآن کریم نمونه خوب از زنان را نیز به عنوان الگو ذکر می کند. خدا برای مومنان آسیه زن فرعون را مثل آورد هنگامی که از شوهر کافرش بیزاری جست و عرض کرد بارالها من از فقر فرعون و عزّت دنیوی او گذشتم، تو خانه اي برای من در بهشت بنا کن و مرا از شرّ فرعون کافر و کردارش، از قوم ستمکار نجات بخش. قرآن در اینجا تعبیر نمی کند که همسر فرعون نمونه زنان خوب است، بلکه زن خوب الگویی برای جامعه اسلامی است. از دیدگاه اسلام بر خلاف یهودیت و مسیحیت، زن خوب و تربیت شده در مکتب قرآن و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نه تنها وجود طفیلی نبوده بلکه الگوی خوبی ها بوده و کانون خانواده بلکه جامعه و تاریخ را دگرگون می کند. زن نه تنها حق تعلّم دارد بلکه حق تعلیم داشته و در ساختن تاریخ نقش مستقیم ایفا می کند. استاد شهید مطهری در این باره می‌گوید: وقتی ما به متن اسلام مراجعه می کنیم، می بینیم نتیجه‌ی آنچه اسلام درباره زن می خواهد، شخصیت است و گرانبها بودن. در پرتو همین شخصیت و گرانبهائی، عفاف در جامعه مستقر می شود، روان ها سالم می مانند، کانون های خانوادگی در جامعه سالم می مانند و رشید از کار در می آیند. گرانبها بودن زن به این است که میان او و مرد در حدودی که اسلام مشخص کرده حریم باشد. یعنی اسلام اجازه نمی‌دهد جز کانون خانوادگی، یعنی صحنه‌ی اجتماع، صحنه‌ی بهره برداری و التذاذ جنسی مرد از زن باشد. آن گونه که دنیای غرب در سایه تعالیم تحریف شده یهودیان و مسیحیان مرتکب می‌گردند. تاریخی که اسلام ترسیم می‌کند تاریخ مذکر نیست که به دست جنس مذکر به طور مستقیم ساخته شده باشد، و جنس مونث در آن هیچ نقشی نداشته، بلکه تاريخي مذکر و مونث است، به اين معنا که هم به دست مرد ساخته شده و هم به دست زن، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش، نه اینکه زن در مدار مرد قرار گیرد و مرد در مدار زن. قرآن کریم بر نقش زنان در ساختن جامعه و تاریخ تأکید می‌کند. برای نمونه، مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر که از مسئولیت های اجتماعی است، به عهده زن و مرد گذاشته شده است. قرآن کریم می فرماید: «مردان و زنان مؤمن همه یار و دوستدار یکدیگرند، خلق را به کار نیکو وادر و از کار زشت منع می‌کنند، نماز به پا می دارند و زکات می‌دهند و حکم خدا و رسول را اطاعت می‌کنند. آنان را البته خدا مشمول رحمت خود خواهد گردانید که خدا صاحب اقتدار و درست کردار است». در قضیه آدم و حوا در قرآن کریم خداوند می‌فرماید: هر دو وسوسه شدند، خداوند به هر دو فرمان می‌دهد به درخت نزدیک نشوید لاتقربا هذه الشجره شیطان هر دو را وسوسه کرد فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ. آدم همان مقدار لغزش کرد که حوا. اسلام روشن کرد که در جریان عصیان انسان چنین نیست که شیطان زن را وسوسه می‌کند و زن مرد را تا گفته شود زن یعنی عنصر گناه آن گونه که در کتب مقدس یهودیان و مسیحیان آمده است. پس نتیجه مطالب گذشته این گونه می‌شود که: در یهودیت و مسیحیت بنا بر آنچه در کتاب مقدس شان آمده و بر اساس نظریه برخی از دانشمندان این دو آئین، جایگاه زن نسبت به مرد جایگاه فرعی و ثانوی و طفیلی است. اما در اسلام بر اساس آموزه های الهی آن، به انسان بودن زن و مرد توجه شده است و آفرینش انسان را از نفس واحده می داند. کنار این مسأله در اسلام به اختلافات طبیعی زن و مرد توجه شده است، اما آن را مایه نقص یا کمال، که موجب یک سلسله محدودیت ها برای زن باشد، تلقی نمی‌کند. بعضی اصرار دارند که تفاوت زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی به حساب ناقص بودن زن و کامل تر بودن مرد بگذارند و چنین وانمود می‌کنند که قانون خلقت بنا به مصلحتی زن را ناقص آفریده است. این نگاه میان غربیان بیداد کرده است، گاهی از زبان کلیسا و مذهب گفته اند: زن از اینکه زن است باید شرمسار باشد، گاهی گفته اند: زن همان موجودی است که گیسوان بلند دارد و عقل کوتاه، زن آخرین موجود وحشی است که مرد او را اهلی کرده است، زن برزخ میان حیوان و انسان است. و به تازگی با یک گردش صد و هشتاد درجه می خواهند ثابت کنند مرد ناقص و زن برتر است، یا هر چه مردتر، زن تر. که در هر دو صورت گرفتار افراط و تفریط و گمراهی آشکار گردیده اند. و انّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image