گنجی، اکبر -عقاید اکبرگنجی /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

در مورد اکبر گنجی اطلاعاتی ارائه دهید؟


اکبر گنجی در 11 بهمن 1338 متولد تهران در محلات نازی آباد و یاخچی آباد به دنیا آمد. در دوران کودکی و نوجوانی با دو هم محله ای اش سعید حجاریان و عباس عبدی آشنا شد . همین آشنایی تا سال ها بعد محور همکاری های سیاسی و فرهنگی آنان شد . با تشکیل سپاه پاسداران به آن پیوست و در دفتر سیاسی سپاه مشغول به کار شد . در همین زمان به علت ارتباط و رفاقتی که با سعید حجاریان معاون وقت دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری داشت به این دفتر آمد و شد می کرد و با آن همکاری هایی نیز داشت . در همین سالها گنجی پیش قراول برخورد با زنان و جوانان بد حجاب و فاقد پوشش مناسب در تهران به شمار می آمد . در دهه شصت و پس از فتح خرمشهر اکبرگنجی تحت تأثیر القائات باند مهدی هاشمی اقدام به اختلاف افکنی در بدنه سپاه در خصوص ادامه جنگ نمود . این اقدامات او و برخی تند روی های او نهایتاً در سال 1363 منجر به تعلیق عضویتش در سپاه شد! (احزاب و گروه های سیاسی ایران ، رضا عاصف ، دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت ، ص 98).در همین ماجرا نیز حمایت های باند مهدی هاشمی از او به خوبی مشهود بود . وابستگی وی به باند مهدی هاشمی به حدی بود که گفته می شود وی در زمان خلع منتظری از قائم مقامی رهبری به فرمان امام ، که در ترکیه حضور داشت به محض شنیدن این خبر ، در اقدامی موهن تصویر امام (ره ) را بر زمین انداخت . (احزاب و گروه های سیاسی ایران ، رضا عاصف ، دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت ، ص 98) .گنجی سپس به وزارت ارشاد رفت و مدتی به عنوان رایزن فرهنگی سفارت ایران ، به ترکیه عزیمت نمود . گفته میشود در این مدت او با یک افسر اطلاعاتی آمریکایی عضو ناتو و برخی اعضای مرکزی گروهک های ضد انقلاب در ترکیه ملاقات داشته است . ( روزنامه بهار، 7/4/1379 ). وی یکی از وابستگان شدید به دفتر آیت الله منتظری و باند مهدی هاشمی بود . دراواسط دهه ی شصت با حلقه ی « کیان فرهنگی » و عبدالکریم سروش آشنا شد و بدان پیوست . پس از راه اندازی ماهنامه « کیان »، گنجی به همراه دیگر همفکرانش به « حلقهء کیان » پیوست و اقدام به نگارش مقاله با نام مستعار نمود.در این زمان او با نام مستعار « حمید پایدار » مقالاتی در نقد اندیشه های سروش به رشته تحریر در می آورد ، به نظر می رسید این مقالات بیشتر از آن که در مقام نقد و پاسخ گویی به سروش باشند ، وظیفه تبلیغ و برجسته کردن نقش وی را ایفا میکرد. از این رو این گونه نوشتارها را میتوان به عنوان « نقد ترویجی » به شمار آورد . پس از دوم خرداد ، او از گذشته جسورتر شده بود و بدون هیچی ملاحظه ای اقدام به سخنرانی و نوشتن مقالات تند بر علیه اندیشه های ناب اسلامی و مقدسات و نیز شخصیت های نظام می کرد . درهمین ایام بود که وی با همکاری علیرضا علوی تبار اقدام به انتشار نشریه راه نو کرد . این نشریه که انتشار آن از اردیبهشت 77 شروع شد ، به نوعی ادامه دهنده راه کیان و آکنده از توهین ها و مطالب خلاف واقع در خصوص اسلام و نظام اسلامی بود . گنجی در سناریویی با عنوان تشدید تضاد ها از آغازین روزهای پس از دوم خرداد شروع به حملات تخریبی و تخطئه مقامات نظام و گروه های ارزشی نمود . برای مثال او در تابستان 1376 در اجتماعی که از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم پزشکی شیراز ترتیب یافته بود ؛ در اظهاراتی موهن ، با بیان این که جامعه مدنی ولایت مطلقه را نمیخواهد . حتی ولایت را نمیخواهد ، چه رسد به مطلقه گفت :ما احتیاج به رهبر نداریم ، مگر مردم یتیم اند که پدر بخواهند . فاشیست ها میگویند باید مطیع رهبر بود . ما از ولایت که حرف میزنیم مثل این است که بگوییم در زمین خدایان متعددی داشته باشیم ... با رهبریت میخواهند کل جوامع بشری را از بین ببرند . اینها رهبر اسلام را به همه تحمیل میکنند . تحمیل جبارانه !!! خدمتگزاری قدرت جباری که در رأس قدرت قرار گرفته است و همه چیز در پیشوا یعنی هیتلر ذوب میشود او همچنین با لحنی بغض آلود نسبت به رزمندگان هشت سال دفاع مقدس اظهار داشت : افراد فاشیست ، اقتدار طلب ، پرخاشگران و آدمهای ناکام بعد از جنگ چون شکست خوردند وعده هایی که رهبر به آنان داده بود عملی نشد ، ناکام ماندند و سرخورده شدند ، می بینند اعلامیه های آنان سرشار از آه و ناله است ، حاکی از نامرادی و شکست است، دست به خشونت میزنند ، آدم میکشند . از تهاجم فرهنگی حرف میزنند . اینها و رهبران آنها قول فتح کربلا را دادند . اما ناکام ماندند . » ( هفته نامه شما 27/6/76 ) . اکبر گنجی در مرداد ماه 1377 در اردوی دفتر تحکیم وحدت در تبریز بیان کرد . سکولاریسم و دموکراسی [ غربی ] که آقای مصباح از آن نام می برد دقیقاً با آن دین سنتی سازش دارد . حال در این طرف ، روشنفکری دینی ، دینی ارائه میدهد که با سکولاریسم همخوانی داردیکی از سیاست های وی تقویت خط تبلیغاتی رسانه های بیگانه و اپوزیسیون خارج از کشور بود . مدتی بعد اکبر گنجی در همین راستا ، در راستای تقویت ادعای دروغین رسانه های غربی و اپوزیسیون خارج از کشور در اظهاراتی جنجالی مسئولان نظام و جناح اصولگرا را به شکنجه های روحی و جسمی مخالفان در زندان ها متهم کرد ! ( ماهنامه راه نو ، شماره 14 ، ص 7 ) . همچنین در آستانه انتخابات مجلس خبرگان ، درجهت تضعیف جایگاه ولایت فقیه خواستار انتخاب مستقیم رهبر برای زمان محدود و به صورت مشروط و تحت نظارت خبرگان ، و تغییر ترکیب مجلس خبرگان از اعضایی صرفاً روحانی ، به اعضایی مرکب ،از نه فقط فقها بلکه سیاستمداران ، حقوق دانان ، نظامیان ، جامعه شناسان ، روان شناسان ، مدیران و هنرمندان شد . در همین زمان گنجی مجموعه گفت و گوهایی را با روشنفکران سکولاری همچون داریوش آشوری ، حسین بشریه، موسی غنی نژاد ، سید جواد طباطبایی و داریوش شایگان انجام داد و تحت عنوان : سنت ، مدرنیته و پست مدرن تهیه و منتشر کرد و بخش هایی از آن را در راه نو نیز منعکس ساخت . وی در مقاله ای تحت عنوان نگاهی به پروژه رهایی جریان روشنفکری دینی که در روزنامه خرداد به چاپ رسید، نوشت : بیرون آمدن از صغارت و رسیدن به روشنفکری مستلزم سه فرایند است : اول : نفی رابطه خدایگان و بندگی دوم : نفی مرجعیت سنت سوم : استقلال یافتن نهادهای عقل بنیاد از نهادهای دین بنیادوی در پایان مقاله خود تصریح کرد : لذا تفکیک نهاد دین از نهاد دولت یکی از لوازم پروژه روشنفکری دینی است ( روزنامه خرداد ، 25/12/1377)او همچنین معتقد بود : آدم زمینی نباید در پای ایدئولوژی های ناکجا آبادی قربانی شود : ارزش او از ایدئولوژی بالاتر است. ما انسان کامل در بین غیر معصومان نداریم و لذاست که قدرت مطلق ، فساد مطلق را به بار می آورد و جهنمی را روشن میکند که همگی در آن خواهند سوخت . پس بهترین راه نجات توزیع قدرت است . توهین به مقدسات یکی از نکات قابل توجه در خصوص اکبرگنجی ، جسارات وی در شکستن تمام خطوط قرمز حتی مقدسات اسلامی است !وی در مقاله ای در روزنامه صبح امروز قیام حضرت امام حسین (ع) را خشونت نامید و حتی مشروعیت این قیام را زیر سؤال برد و نوشت :پیامبر (ص) در بدر و حنین و ... شمشیر زد اما آیا جنگ های جبهه حق علیه باطل پیامد های ناخواسته یا آثار وضعیه به دنبال ندارد؟ کینه ها و عقده های به جا مانده از بدر و حنین در کجا سر باز خواهد کرد ؟ خشونت ، فرزند خشونت و درخت خشونت میوه هایی جز خشونت به بار نمی آورد . هیچ کس حق ندارد به صرف اینکه خود را حق و دیگران را باطل میداند ، دست به خشونت بزند و در صدد نابودی مخالفان خود از طریق حذف فیزیکی برآید . ( روزنامه صبح امروز 23/2/78 ).او حتی پا را از اهانت به مقدسات فراتر گذارد و با همفکرانش خواستار تغییر محتوای زیارت نامه امام حسین (ع) به سبب « خشونت » موجود در مضامین آن شدند . همچنین در نشریه راه نو نوشته شد : « پیامبر و ائمه فقط در برهه ای از زمان ، صلاحیت مرجعیت را داشته اند . گنجی حتی پا را فراتر گذاشت و در یادداشتی در روزنامه صبح امروز انتظار فرج را سرابی بیش ندانسته و مدعی شد : یکی از خطراتی که آینده جنبش آزادی خواهی ایران را به طور جدی تهدید میکند اسطوره سازی و قهرمان پروری است . اسطوره سازی همیشه مردم را در انتظار سراب ابر مرد نجات دهنده باقی نگاه میدارد . قتل های زنجیره ای در پروژه فضا سازی روانی پس از قتل های زنجیره ای نیز جریان تجدید نظرطلب حد اکثر بهره را در تخریب مقامات عالی نظام و نیز دستگاه های امنیتی برد . در این پروژه نقش اصلی را گنجی ایفا کرد . وی در کتابی با عنوان عالی جناب سرخ پوش و عالی جنابان خاکستری ، با عنوان فرعی آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک توسعه گرا با اهانت به مسئولان نظام ، آنها را به سرکوب و قتل مخالفان داخلی و خارجی و فساد گسترده اقتصادی و اخلاقی متهم کرد . این کتاب که حاصل تخیلات و توهمات نگارنده آن است، دو جریان را در مقابل خود می پندارد: -جریانی به رهبری عالی جناب سرخ پوش که اشاره ای است به آقای هاشمی رفسنجانی - جریان دیگری که در دستگاه های امنیتی کشور علی الخصوص وزارت اطلاعات فعال است و عمدتاً از فارغ التحصیلان مدرسه حقانی و شاگردان آیت الله مصباح یزدی با عنوان عالیجنابان خاکستری از آنان یاد میکند . گنجی می کوشید با مطرح کردن نام سعید امامی به عنوان طراح قتل های مشکوک ، وزیر اطلاعات حجت الاسلام فلاحیان و سپس آقای هاشمی رفسنجانی را ، حلقه های بالاتر تصمیم گیری در این اقدامات معرفی کند . وی مدعی بود این جریان عمدتاً از فارغ التحصیلان مدرسه حقانی و شاگردان آیت الله مصباح یزدی هستند ، نقش اصلی و پشت پرده را در قتل های زنجیره ای ایفا کرده اند . این خط تبلیغاتی که توسط اکبر گنجی ، عمادالدین باقی و علیرضا نوری زاده پیگیری می شد تا جایی پیش رفت که چندی بعد در آستانه نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی برای انتخابات مجلس ششم ، یک قاضی بلژیکی با تکیه بر همین ادعاها و بر اساس شکایت یکی از کمونیست های ضد انقلاب ، حکم بازداشت وی را با اتهاماتی مثل آدم ربایی ، شکنجه ، صدمات روحی و روانی و قتل ، صادر کرد . ماجرای کنفرانس برلین در بهار 1379 کنفرانس برلین برگزار شد . در این کنفرانس اظهارات جنجالی زیادی مطرح شد ، اما مهمترین بخش این کنفرانس که بی ارتباط با بقیه اظهارات سخنرانان و نیز اعضای ایرانی حزب سبزهای آلمان نبود ، سخنرانی اکبر گنجی بود . گنجی که به عنوان فردی نزدیک به حزب مشارکت شناخته می شد ، تلاش کرد تا ضد انقلاب را متقاعد سازد که نظام حاکم بر ایران از جمله رژیم های اصلاح پذیر و قابل تغییر به شیوه های دموکراسی مسالمت آمیز و انتخابات است . او این اظهارات را در میان سر و صدای افراد ضد انقلاب حاضر در جلسه درباره غیر قابل تغییر بودن نظام از طرقی مثل انتخابات بیان میکرد . وی در این سخنرانی گفت : تاریخ بشریت نشان داده که به شیوه های انقلابی نمیتوان دموکراسی ایجاد کرد ، ما حق نداریم به مردم بگوییم چه جوری لباس بپوشند و چه جوری نپوشند ... قطعاً دموکراسی بر ایران حاکم خواهد شد . قطعاً ما شاهد ایرانی آزاد و دموکرات خواهیم بود (کیمیای آزادی ، اکبر گنجی ص 131تا 134 ) وی همچنین در مدت حضور در برلین با روزنامهء تاگس اشپیکل مصاحبه کرد که در شماره مورخ 8 آوریل 2000 این روزنامه منبشر شد . تیتر این مصاحبه « امام خمینی به موزه سپرده خواهد شد .» از آغاز نشان دهنده جسارتها و اهانتهای درون آن بود .گنجی در این مصاحبه گفت : ما در سالهای اول انقلاب فهمیدیم این راه [انقلاب] به دموکراسی ختم نمی شود!!!وی همچنین در خصوص سکولار بودن اصلاح طلبان گفت :در یک جامعه مدرن این جدایی { دین و سیاست } یک امر بدیهی است . اگر جامعه مدرن شود این جدایی الزامی است .اکبر گنجی هم چنین در خصوص بحث حجاب گفت : در قانون اساسی ، پوشش اجباری وجود ندارد . بلکه محافظه کاران با خشونت ، این موضوع را اعمال کرده اند اما جنجالی ترین قسمت این مصاحبه پاسخ گنجی به سؤال خبرنگار نشریه در خصوص حضرت امام (ره ) بود . گنجی اظهار داشت : ما سعی می کنیم نظرات امام خمینی (ره ) را به نحوی تفسیر کنیم که در تضاد با دموکراسی قرار نگیرد، اما در نهایت هیچ کس نمیتواند از این مانع بشود که وی درموزه قرار نگیرد . این یک تحول تاریخی است ( کیهان 24/1/79 کیمیای آزادی ، اکبر گنجی ص 131 تا 134 ).اکبر گنجی با بازگشت به تهران بازداشت شد و پس از مدتی به دلیل اظهارات موهنش مورد محاکمه قرار گرفت. دادگاه بدوی وی را به ده سال حبس و پنج سال تبعید محکوم کرد . اما دوسال بعد در دادگاه تجدید نظر حکم گنجی به شش ماه حبس کاهش یافت اما با اعتراض مجدد دادستانی تهران ، حکم گنجی دوباره نقض شد و این بار به شش سال حبس بدل گردید . اکبر گنجی در زندان نه تنها از مواضع خود عدول نکرد که در برخی از آنها رادیکال تر نیز شد . وی ابتدا جزوه مانیفست جمهوری خواهی را نوشت که در آن به جدایی کامل دین از سیاست پرداخت ... گنجی در مانیفست جمهوری خواهی مدعی گشت :1. نظام جمهوری اسلامی با مردم سالاری سازش ناپذیر است. 2. امام (ره) را متهم به دورویی کرد و مدعی گردید که ایشان اعتقادی به مردم سالاری نداشته اند . 3. اسلام و مردم سالاری قابل جمع نیست . 4. رسیدن به مردم سالاری در حکومت دینی ، توهم است .5. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، بستر استبداد دینی است . 6. کشور بدون دولت قابل تصور نیست ، اما بدون :دولت دینی یا دین رسمی قابل تصور است ( سایت ایران امروز ، 18/ مهر 1381 )اکبر گنجی همچنین در این کتاب به صراحت خواستار جایگزینی منشور حقوق بشر به جای احکام قرآن و سنت شده بود . اکبر گنجی در زمان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم رسماً انتخابات را تحریم کرد . در نمایشی تبلیغاتی در زندان اقدام به اعتصاب غذا کرد . در طول نمایش اعتصاب غذای گنجی ، فضا سازی بسیاری برای بر انگیختن حمایت های مردمی به نفع او انجام گرفت . در این زمان بود که از سوی برخی احزاب تجدید نظرطلب ، گنجی به عنوان سمبل دموکراسی خواهی مردم ایران معرفی شد . از سویی حمایت های صریح و مستقیم سران استکبار جهانی از جمله جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا ، تونی بلر نخست وزیر وقت انگلیس از گنجی نشان داد میزان وابستگی وی و علاقه اربابانش به او تا چه حد بوده . سرانجام اکبر گنجی در روزهای پایانی سال 1384 از زندان آزاد و بلافاصله از کشور خارج شد . گنجی پس از خروج از کشور بر دامنه هتاکی ها و پرده دری های خود افزود .دفاع از همجنس گرایی گنجی در یکی از آخرین مقالات خود به دفاع از همجنس بازی پرداخت .و همجنس گرایی را مجاز دانست . وی در بخش دوم مقاله همجنس گرایی : اقلیتی ناحق ؟ و فاقد حقوق !؟ پس از ذکر آرای محسن کدیور در خصوص همجنس گرایی می نویسد : کدیور می گوید مجازات شدید هم جنس گرایان از احکام ثابت و دائمی شرعی است . ملاک و معیار تمایز احکام موقت از دائمی چیست؟ تا بر اساس آن ملاک گفته شود مساله ای جزو احکام دائمی اسلام هست یا نه ،کدیور میگوید مسلمان بودن مطلقاً با هم جنس گرایی نمی سازد . ملاک و معیار مسلمانی چیست تا بر مبنای آن ملاک بفهمیم چه چیزی با مسلمانی سازگار است و چه چیزی ناسازگار؟وی در این مقاله می افزاید: کدیور هم جنس گرایی را امری غیر عقلانی ، غیر انسانی ، انسانی ، انحراف از مسیر صحیح بشری و تأسف بار به شمار می آورد، اما هیچ دلیلی برای موجه کردن مدعای خود ارائه نمیکند . پرسش این است : مسیر صحیح بشری چیست ؟ مگر فقط یک راه صحیح وجود دارد که بشریت باید آن را طی کند ؟ آیا نفی پلورالیسم و قبول انحصار گرایی معرفتی و اجتماعی لازمه منطقی این مدعا نیست؟گنجی تصریح میکند :تا آنجا که من میفهمم ، هر رفتاری که از آدمیان سر میزند ( خوب و بد ) عملی انسانی است؛ نه غیر انسانی یا حیوانی، هم جنس گرایی همان قدر انسانی است که ناهم جنس گرایی . عدالت ورزی همان قدر انسانی است که ظلم و بیداد، با این تفاوت که عدالت از نظر اخلاقی فضیلت است و ظلم رذیلت .انکار ضروریات دین گنجی پس از مدتی در مقاله ای تحت عنوان قرآن محمدی مدعی شد قرآن کلامی بشری و از سوی پیامبر (ص) است . البته پیش از او نیز عبدالکریم سروش چنین دیدگاهی را مطرح نموده بود . همچنین وی در ادامه اظهارات هتاکانه خود منکر وجود امام عصر ( عج) شد و ادعا کرد : دوازدهمین امام شیعیان (حضرت مهدی ) وجود خارجی ندارد ، امام غائب ، برساخته نزاع های خانوادگی بر سر ارث و میراث است .پس از آن آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ با استفتاءهایی در خصوص این اظهارات گنجی بیان نمود : هرگاه ثابت شود کسی این گونه سخنان را گفته است به یقین مرتد است و از نظر علمای اسلام پاک نمی باشد .نظر گنجی در رابطه با انتخابات 88اظهارات اکبر گنجی پیرامون رد «تقلب در انتخابات 88» ( به استناد سخنان بهزاد نبوی، رمضان زاده، تاج زاده، عباس عبدی، خاتمی و...) و تأکید بر پیروزی احمدی نژاد در کنار تأیید بر «جنبش نبودن جنبش سبز» به یک بلبشوی کامل در محافل ضدانقلاب رقم زده است.این محافل به جای پاسخ دادن درباره مستندات ارائه شده، سعی کرده اند عدم تعادل و آشفتگی روحی اکبر گنجی را که پیش از این «قهرمان، مبارز شجاع، ابوذر، و عضو اتاق فکر پنج نفره جنبش سبز در خارج کشور» معرفی شد، برجسته کنند و با تحقیر و تمسخر و تخطئه و ارعاب وی، پریدن برجک فتنه سبز با ادعای محوری «تقلب» را پنهان کنند.سایت بالاترین درابطه با اظهارات گنجی می نویسد: «اگر باور کنیم انتخابات به دور از تقلب بوده، شعار رأی من کجاست چه اعتباری خواهد داشت و مگر نه این است که بر فرض قبول صحت انتخابات، باید بر نتیجه آن گردن نهاد؟ پس اعتراض ما نیز می بایست اعتراضی اقلیتی بوده باشد که رأی اکثریت را برنمی تابد و این در هر نظام و مکتبی مردود است! .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image