تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آيت الله مدرسي در كتاب زينب ـ سلام الله عليها ـ نوشته اند: برخي علت خروج زينب ـ سلام الله عليها ـ از مدينه را، درخواست امام سجاد ـ عليه السّلام ـ از وي دانسته اند لطفاً بفرمائيد آيا امام سجاد ـ عليه السّلام ـ به حضرت زينب پيشنهاد خروج از مدينه را داده اند يا خير؟


زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ در سال ششم هجري پس از صلح حديبيه و دو سال بعد از تولد حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ پا به عرصة وجود گذاشته، محيطي كه او در آن رشد كرد مهبط جبرئيل امين و جايگاه وحي سرمدي بود، روزي كه خداوند به رسولش فرمان داد تمام درهايي كه به مسجد النّبي ـ صلّي الله عليه و آله ـ باز شده اند را مسدود كنند زادگاه او را مستثني كرد، مادرش پارة تن رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ،‌ پدرش دوّم شخص اسلام بعد از رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ و نخستين مرد مسلمان در اسلام، و خاندان او افضل خاندان عالم بود كه خداوند متعال رجس و پليدي را از آنان دور كرده است. زينب ـ سلام الله عليها ـ تحت تربيت چنين خاندان استثنايي رشد كرد، از همان ابتدا با مصيبتهاي فراوان روبرو شد كه تحمل آن بر بسياري امكان پذير نبوده، هنوز پنج سال از تولد او نگذشته بود كه پدر بزرگ گرامي وي كه همواره او و برادرانش حسن و حسين در آغوش پر مهر و محبت او روزگار مي گذرانيدند بسوي حق شتافت و اين مصيبت بر او و بويژه مادرش طاقت فرسا و گران بود، و بعد از آن مادر به بستر بيماري افتاده و به پرستاري از او پرداخته و سرانجام نيز شاهد شهادت مادر و بهترين پناه دوران كودكي خود شد و پس از آن تلاش ميكرد تا براي دو برادر مادري مهربان باشد. زينب ـ سلام الله عليها ـ وقتي به سن ازدواج رسيد طبق فرمودة رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه روزي فرزندان علي ـ عليه السّلام ـ و جعفر نگاه كرده و فرموده بود:«دختران ما براي پسران ما و پسران ما براي دختران ما» [1]را، از ميان همه خواستگاران به همسري پسر عمويش، عبدالله بن جعفر بن ابيطالب در آمد و نتيجة اين ازدواج چند پسر و دختر بود بنا به نقل دكتر اصغر قائدان سه تا از فرزندان حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ در ركاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ در كربلا به شهادت رسيدند.[2] اندك زماني نگذشت دوباره شاهد مصيبتي ديگر شد، و آن از دست دادن پدر بزرگوارش علي ـ عليه السّلام ـ كه در سال چهلم هجري به شهادت رسيد بود. و هنوز از غم فقدان پدر فارغ نشده بود كه پاره هاي جگر برادر امام حسن ـ عليه السّلام ـ در مقابل چشمان او قرار گرفت. با اين همه مصيبتها آموخت كه چگونه در كنار برادرش حسين ـ عليه السّلام ـ چون كوهي استوار ايستاده و پذيراي مصيبتهاي بزرگتر باشد و سرانجام در شب 28 رجب سال 60 هجري همراه برادرش امام حسين ـ عليه السّلام ـ از مدينة جدش بسوي مكّه و در سوّم شعبان به حرم امن الهي رسيد، و پس از چند ماه اقامت دوباره همراه برادر از آنجا بسوي عراق روز هشتم ذيحجه سال 60 هجري روانه شد. زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ در فاجعة كربلا دهها تن از بهترين عزيزشان را از دست داد و سرانجام خود و ساير زنان اهل بيت به اسارت برده شدند. و با آن همه مصيبتهاي جانفزا، دليرانه در مقابل دشمنان خدا ـ ايستادگي كرد و با ايراد خطبه در كوفه و شام چهرة ننگين عبيدالله بن زياد و يزيد بن معاويه را بر ملا ساخت و به پاسداري از خون حسين ـ عليه السّلام ـ و رسالت الهي او پرداخت. آن عمة سادات پس از چند روز توقف در دمشق، همراه سايرزنان اهل بيت به مدينه بازگشت.[3] موسي فرهنگ، در كتاب خود «زينب شجاع در عاشوراي حسيني» آورده است، يزيد بن معاويه كه در همان شور و مستي نگران اوضاع مدينه بود، نمي توانست راحت بنشيند، پيك هاي پي در پي از مدينه ميرسد و هر روز خبر ناگوارتري به او مي داد و حاكم مدينه در اين مورد سكوت كرده بود بالأخره خليفه نادان اموي طاقت نياورد نامه اي به والي مدينه (عمر و بن سعيد) نوشت .... كه با رسيدن اين نامه وضع آن منطقه را بتفصيل براي من بنويس .... والي مدينه همين كه نامة يزيد را خواند در جوابش نوشت: ذهن امير را بي جهت مشوش كرده اند. اوضاع مدينه متشنج هست ولي نابسامان و در هم نيست. اين تشنج زائيدة تهييج مردم از سخنان زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ مي باشد. خطري كه موجب نگراني باشد بهمراه ندارد ..... معهذا اگر ترتيبي اتخاذ شود او را بگوشه اي تبعيد كنند موجب رفاه و آسايش بيشتر است.» يزيد وقتي اين جواب گنگ والي خود را دريافت كرد فوراً دستور داد تا بازماندگان اهل بيت را در شهرها متفرق كنند، و اين دستور موجب خشم عموم مردم شد. چون دختر علي ـ عليه السّلام ـ پيوسته از مظالم، او صحبت ميكرد و گفته هاي وي دهان به دهان و گوش به گوش به همه جا منتشر مي شد. و خليفة اموي دچار كابوس هولناكي شده بود كه پيوسته وي را رنج مي داد. و اين كابوس جز صداي دختر علي ـ عليه السّلام ـ نبود كه:«واي پسر طلقاء براي چه حسين مرا كشتي» و اين صدا تا اعماق قلبش اثر ميكردمثل پتك بر سرش مي خورد. گاهي دست حسرت بهم مي ماليد و مي گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند. براي يك لحظه به اين فكر افتاد كه وجود زينب ـ سلام الله عليها ـ موجب خشم مردم شده است. در نامه اي ديگر به عامل خود نوشت و دستور داد تا هر چه زودتر خانوادة امام را تبعيد نمايد و زينب را به شام [4]، سيد رضا صدر، در كتاب خود، بانوي كبري زينب ...، همان مطالب فوق را آورده است و جملة ديگري كه نظر خواننده را جلب مي نمايد فرمايش حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ (در مقابل پيشنهاد فرماندار براي خروج آن بانو از مدينه) است:«بخدا هرگز بيرون نخواهم رفت هر چند خونمان ريخته شود.» ولي زنان بني هاشم با ملايمت و مهرباني براي خارج شدن از مدينه متمايلش ساختند.[5] نقدي در كتاب زينب كبري از كتاب: (السيدة زينب ص 21) نقل مي كند كه زينب ـ سلام الله عليها ـ بعد از آزاد شدن از اسارت در مدينه مردم را بر عليه يزيد تبليغ ميكرد والي مدينه به يزيد جريان را اطلاع يزيد دستور داد به اخراج حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ را از مدينه، داد حضرت فرمودند:«و الله خارج نمي شوم از مدينه اگر چه خونم ريخته شود، زينب دختر عقيل به زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ گفت: اي دختر عمو آن وعده اي كه خدا بما داده صادق است ..... برو به يك مكاني كه در امان باشي ....»[6] براي خروج حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ از مدينه مطلب ديگري ـ در كتاب زينب فروغ تابان كوثر ـ بيان شده كه علامه سيد جعفر بحر العلوم از محدث خبير حاجي ميرزا حسين نوري نقل مي كند: علت مسافرت حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ از مدينه بشام اين بود كه قحطي شديدي در حجاز و مدينه پديد آمد عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ تصميم گرفت به شام سفر كند و پس از برطرف شدن قحطي به حجاز برگردد او بسوي شام حركت كرد و حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ در اين سفر همراه شوهرش به شام آمدند.[7] پرسشگر محترم سوال شما از كتاب زينب، تأليف آيت الله مدرسي، بعد از بررسي چنين بدست آمده است: وقتي حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ به شام آمد مجلس عزا بپا نمود وقتي به مدينه برگشت در آنجا مجالس عزا بپا نموده و خانمهاي مدينه در مجلس عزاي حسيني شركت مي نمودند و حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ از واقعة كربلا براي زنها ..... و بر عليه يزيد بياناتي ايراد مي نمود. والي مدينه «عمر و بن سعد الأشدق» به يزيد نامه نوشت كه حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ وجودش در بين اهل مدينه هيجان آور است و آن بانوي مكرمه تصميم گرفته اند و كساني ديگر كه با ايشان هستند قيام كنند بر اخذ خون حسين ـ عليه السّلام ـ و يزيد نامه نوشت كه بين زينب و اهل مدينه جدائي بينداز و مطلب را به اينجا مي رساند كه زينب ـ سلام الله عليها ـ رفتن به مصر را انتخاب نمود بخاطر اينكه مُحب اهل بيت در آنجا زياد بودند. و يك عده گفته اند كه حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ به شام رفتند و مطلبي هم كه مؤيد سوال شما مي باشد مي فرمايد: «و قال البعض انما خَرَجَتْ بطلب من الامام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ » يعني بعضي گفته اند كه حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ با خواست امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ از مدينه خارج شد. و مشخص ننموده كه منظور از اين بعض چه كساني هستند و اين مطلب را بدون ذكر مدرك بيان نموده اند.[8] در صورتي كه حضرت از مدينه خارج شده قطعاً با اجازه امام زمانش و با مشورت او خارج گرديده است چون بانويي چون زينب كه از طرف امام سجاد «دانشمند عالمه غير معلّمه استاد نديده» لقب گرفته با اجازه و مشورت آن حضرت از مدينه خارج شده است. براي مطالعة بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه فرمائيد. 1. صادقي اردستاني، احمد، زينب قهرمان دختر علي ـ عليه السّلام ـ ، چاپ اول 1372، تهران، نشر مطهر، ص 396. 2. عماد زاده، حسين، زينب كبري، نشر محمد، تهران، بخش سفرهاي زينب ـ سلام الله عليها ـ ، ص 245. 3. علي اكبر بابا زاده، سيماي زينب كبري، انتشارات مكيال، چاپ اول، 1377، فصل 4 سفرهاي حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ ، ص 115. حديث: از مولاي متقيان علي ـ عليه السّلام ـ : «اَنْقَذَ السِهام، دَعْوَةُ المظلوم» «كارسازترين تيرها، تير دعاي مظلوم است، كه سخت به هدف اصابت مي كند.» «تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 163»--------------------------------------------------------------------------------[1] . اصغر قائدان، تاريخ و اماكن سياحتي و زيارتي سوريه، چاپ: چهارم، تهران، نشر شعر،‌1383، ص 62. [2] . همان، ص 62. [3] . همان، ص 63. [4] . موسي فرهنگ، زينب شجاع در عاشوراي حسيني، مؤسسة مطبوعاتي خزر، چاپ: اول، ص 63. [5] . سيد رضا صدر، بانوي كبري زينب دختر زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، ترجمة: السيده زينب، عايشه بنت الشاطي، انتشارات: ابن سينا، چاپ صبح امروز، ص 143. [6] . العلامة المحقق الشيخ جعفر النقدي، زينب كبري، ناشر: منشورات الرضي، چاپ 2، سال 1362، ص 121 ـ 122. [7] . محمد اشتهاردي، محمد، حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ فروغ تابان كوثر، انتشارات برهان، تهران، چاپ دانش، چاپ سوّم 1379، ص 288. [8] . مدرسي، آيت الله سيد محمد تقي، الصديقة زينب ـ سلام الله عليها ـ شقيقة الحسين ـ عليه السّلام ـ ، الناشر، منشورات البقيع تنصيد الحروف: دار بصائر، تهران، الطبعة الأولي 1416 هـ ، ص 8 ـ 89. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image