ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

در مورد شيخ ابوالحسن خرقاني و احوالات او توضيح دهيد؟


شيخ ابوالحسن علي بن جعفر بن سلمان خرقاني يا علي بن احمد، كه معروف به شيخ ابوالحسن خرقاني است. در نيمة دوّم قرن چهارم و اوايل قرن پنجم زندگي مي‌كرد وي در سال 351 هجري در قصبة خرقان قومس از توابع بسطام كه فعلاً در استان سمنان واقع است متولد شد و در سال 425 هجري در سن هفتاد و سه سالگي در همان قصبه جهان را به درود گفت. پدر او يكي از دهقانان خرقان بود. در رابطه با ابتداء زندگي او دو ديدگاه متفاوت به چشم مي‌خورد. عده‌اي بر اين باورند كه او علوم ديني را نخوانده بود و در مواعظ خود آشكار بر اين امر اعتراف كرده مي‌گفت: «من در مصاحبت خير خود خدا را يافتم» عده‌اي با تمسك به سخن فوق ادعا كرده‌اند كه او از قشرهاي پايين مردم بوده و به هيچ روي با دانش و مكتب محدثان و مفسران آشنايي نداشته است. همچنين خواجه عبدالله انصاري دربارة ايشان مي‌گويد: ابوالحسن خرقاني، عربي را همانند ايرانيان تلفظ مي‌كرد، الهمد لله را به جاي الحمد لله به كار مي‌گرفت. ديدگاه ديگر اين است كه او در اوّل امر به تحصيل علوم ديني همّت گماشت و در آن سرآمد عصر گرديد و سپس به طريقت مايل شد. خواجه عبدالله انصاري و ابوسعيد ابوالخير كه از صوفيان قرن چهارم و پنجم به حساب مي‌آيند از شاگردان و مريدان ابوالحسن خرقاني به حساب مي‌آيند. از تأليفات معروف او، كتاب نورالعلم است كه مي‌گويند تنها يك نسخة خطي باقي مانده است و آن هم در موزة بريتانيا نگهداري مي‌شود. عطار نيشابوري در كتاب تذكرة الاولياء چندين صفحه را به سخنان ابوالحسن خرقاني اختصاص داده كه به چند نمونه از آنها اشاره مي‌شود: 1. نقل است، شبي آنقدر نماز خواند كه آوازي شنيد، اي ابوالحسن، خواهي كه آنچه از تو مي‌دانم با خلق بگويم تا سنگسارت كنند؟ شيخ گفت: خدايا، خواهي تا آنچه از رحمت تو مي‌دانم و از كرم تو مي‌بينم به خلق بگويم تا ديگر هيچ كس سجودت نكند؟ آواز آمد نه از تو و نه از من. 2. «گفت الهي: ملك الموت را بفرست تا جان من بستاند و من جان او بستانم تا جنازة هر دو به گورستان ببرند و در جاي ديگر مي‌گويد خدايا من جانم را به ملك الموت نمي‌دهم، آنكه به من جان داده به او جان مي‌دهم». سخنان زيادي از قبيل سخنان مذكور از زبان خرقاني نقل شده كه گفتن آنها برای هيچ كس فايده‌اي ندارد؛ زيرا هرچند شناخت احوال گذشتگان خالي از لطف نيست، امّا بايد حقيقت را از مطالب حقيقت نما، تشخيص داد تا از راه مستقيم كه راه اهل بيت _ عليهم السّلام _ است منحرف نشده، ائمه _ عليهم السّلام _ تا آنجا كه توانسته‌اند راه حق را معرفي كرده‌اند و با بدعتها مبارزه كرده‌اند. و يكي از انحرافاتي كه حضرات معصومين _ سلام الله عليهم _ مسلمانان را از آن برحذر داشته‌اند تفكر و رفتار صوفيان است. خود پيامبر اكرم _ صلّي الله عليه و آله _ با آنكه در عصر آن حضرت از اين گروه خبري نبود، امّا امت خود را از خطر آنها آگاهي داده است به گونه‌اي كه فرموده: روز قيامت بر امتم برپا نشود تا آنكه قومي از امت من به نام صوفيه برخيزند، آنها از من نيستند و بهره‌اي از دين ندارند و آنها براي ذكر، دور هم حلقه مي‌زنند و صداهاي خود را بلند مي‌كنند، به گمان اين كه به طريق راه من هستند، نه، بلكه آنان از كافران نيز گمراه‌تر و اهل آتشند. و در حديث ديگري مي‌فرمايد: اي اباذر در آخر زمان قومي پيدا مي‌شوند كه در تابستان و زمستان لباس پشمينه مي‌پوشند و اين عمل را براي خود فضيلت و نشانة زهد و پارسايي مي‌دانند، آنان را فرشتگان آسمان و زمين لعن مي‌كنند. و امامان معصوم _ عليهم السّلام _ هم مانند جد بزرگوارشان صوفيه را مورد نكوهش قرار داده‌اند به عنوان مثال امام رضا _ عليه السّلام _ مي‌فرمايد: هر كس نزد او از صوفيه سخن به ميان آيد و با زبان و دل انكار ايشان نكند از ما نيست و هر كس صوفيه را انكار كند گويا اين كه در راه خدا درحضور رسول خدا _ صلّي الله عليه و آله _ با كفار جهاد كرده است. وقتي كتابهايي كه در رابطه با تصوف نوشته شده، چه آنهايي كه از صوفيان دفاع كرده‌اند و چه آنهايي كه در رد آنها سخن گفته‌اند مورد بررسي قرار گيرد مشاهده خواهد شد كه ابوالحسن خرقاني و بايزيد بسطامي و ابوسعيد ابوالخير و... جزء صوفيان بزرگ معرفي شده‌اند بنابراين هر نقدي كه بر صوفيان وارد شود بر اينها هم وارد است. پس جز راه قرآن و اهل بيت _ عليهم السّلام _ راه مستقيم ديگري وجود ندارد. و ما مكلف به پيروي از ثقلين و نائبان عام آنها يعني علماء و مراجع هستيم. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image