ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

توحید در میان ادیان مختلف چگونه است؟


ادیان به دو دسته‌ی آسمانی و غیر آسمانی تقسیم می شود. ادیان غیر آسمانی مانند هندوئیسم ، بودیسم، شینتو، کنفوسیوس و امثال اینها منشاء الهی و آسمانی ندارند و لذا اسم دیگر آنها ادیان غیر توحیدی می باشد. در این ادیان مسئله توحید و یگانه پرستی جایگاهی ندارد. بلکه محور و اساس اعتقادات آنها مبتنی بر بت پرستی یا انسان پرستی یا حیوان پرستی و امثال اینها می باشد و هیچ آموزهای در رابطه با خدای واحد در این ادیان وجود ندارد. اما ادیان آسمانی که به نام ادیان توحیدی نیز یاد می شوند اساس اعتقادات آنها بر توحید و خدای یگانه استوار است. این ادیان عبارت اند از یهودیت، مسیحیت و اسلام که توسط پیامبران الهی برای هدایت بشر در زمانهای متفاوت نازل شده اند. از میان ادیان توحیدی، توحید در دین اسلام بسیار شفاف و مستدل می باشد. در دین اسلام توحید به توحید ذاتی، توحید در صفات، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در حاکمیت، توحید در طاعت، توحید در تشریع، توحید در عبادت و توحید در شفاعت و مغفرت تقسیم شده است. این اقسام همگی از آیات قرآن کریم بدست آمده و کتابهای زیادی از طرف متکلمین اسلامی در باره آنها نگاشته و منتشر گردیده است. مراد از توحید ذاتی اینست که خدای متعال یگانه و واحد است و دومی برای آن تصور نمی شود و نیز در توحید ذاتی این معنا هم نهفته است که خدای واحد و یگانه بسیط است و هیچ جزء خارجی و ذهنی ندارد. در سوره توحید (اخلاص) این مسئله که می فرماید: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ * وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد؛ بگو: خداوند، يكتا و يگانه است. خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى‏كنند. (هرگز) نزاد، و زاده نشد و براى او هيچگاه شبيه و مانندى نبوده است!» بسیار واضح و روشن بیان شده است. معنای توحید در صفات اینست که صفات ذاتی خداوند مثل علم، حیات، قدرت عین ذات او می باشد و اینگونه نیست که صفات، خارج از ذات خدا بر خدا عارض شده باشد. البته این نظریه شیعه امامیه است و متکلمین اهل سنت قائل به مغایرت صفات از ذات هستند. توحید در خالقیت به این معناست که در جهان هستی هیچ خالقی به جز خداوند وجود ندارد و تمام ممکنات و افعال و آثار آنها و حتی آنچه که از انسان صادر می شود از مخلوقات خدای متعال به شمار می آیند. آیات زیادی بر توحید در خالقیت دلالت دارند. به عنوان مثال آیه يَأَيهَُّا النَّاسُ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكمُ‏ْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيرُْ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ فَأَنىَ‏ تُؤْفَكُون‏؛ «اى مردم، نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته است ياد كنيد. آيا جز خدا آفريننده ديگرى هست كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ خدايى جز او نيست، پس چگونه از حق منحرفتان مى‏كنند». هرنوع خالقی را برای عالم منتفی می داند. توحید در ربوبیت عبارت است از اینکه مدیریت و تدبیر عالم هستی فقط از طرف خداوند انجام می گیرد و هیچ موجود دیگری مثل ستاره و یا انسان و امثال اینها در تدبیر عالم خلقت هیچ نقشی ندارد. آیه لَوْ كاَنَ فِيهِمَا ءَالهَِةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبّ‏ِ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُون‏؛ «اگر در زمين و آسمان خدايانى جز اللَّه مى‏بود، هر دو تباه مى‏شدند. پس اللَّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش مى‏گويند منزه است‏»، بر توحید در ربوبیت دلالت دارد. توحید در حاکمیت از شئون توحید در ربوبیت است و معنای آن اینست که چون خداوند مالک همه هستی می باشد در تمام هستی و ازجمله نفوس و اموال انسان حق تصرّف و تسلط دارد و لازمه آن اینست که خداوند نسبت به مخلوقات ولایت داشته باشد و الا تصرف او عدوانی خواهدبود. آیهإِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيرُْ الْفَاصِلِين؛‏ «حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا مى‏كند، و او بهترين جدا كننده (حق از باطل) است.» و آیات دیگر دلالت بر توحید در حاکمیت دارند. توحید در طاعت از شئون انحصار ربوبیت در خدای متعال می باشد و چون خداوند صاحب اختیار و مدیر انسان است پس حق طاعت در خدا منحصر می گردد و انسان فقط باید از خداوند متعال اطاعت کند به این معنا که مطاع بالذاتی دیگری وجود ندارد و اطاعت غیر خدا مثل پیامبران و امامان و حتی پدر و مادر که در قرآن آمده به اذن خداوند و در طول اطاعت او می باشد. و لذا می فرماید: وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ الله‏؛ «ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت» مراد از توحید در عبادت اینست که فقط خداوند مستحق عبادت است و غیر از خدا هیچ کس و چیزی نمی تواند معبود باشد و عبادت غیر خدا مستلزم شرک و با توحید در عبادت تنافی دارد. وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوت؛‏ «به ميان هر ملتى پيامبرى مبعوث كرديم، كه خدا را بپرستيد و از بت دورى جوييد» و إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين؛‏ «تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى‏جوييم»‏ از آیاتی است که عبادت را مختص به خداوند متعال قرار می دهند. توحید در شفاعت و مغفرت به این معناست که شفاعت و بخشش گناهان اختصاص به خداوند دارد و هیچ کس و چیزی دیگری قادر به این کار نمی باشد. قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون‏؛ بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زيرا) حاكميّت آسمانها و زمين از آن اوست و سپس همه شما به سوى او باز گردانده می‌شوید!» و فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ؛ «براى گناهان خود، طلب آمرزش مى‏كنند- و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد»، از آیاتی هستند که شفاعت و آمرزش گناهان را به خداوند اختصاص می دهند. یکی از توحید مطرح در دین اسلام توحید در تشریع و قانون گذاری است و معنای آن اینست که تشریع و قانون گذاری حق مختص خداوند متعال می باشد. و آیه‌ی وَ مَن لَّمْ يحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُون‏؛ «و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمى‏كنند، كافرند» و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند. برای اطلاعات بیشتر در باره توحید در دین مبین اسلام به ادرس زیر رجوع شود. اما در دو دین یهودیت و مسیحیت بنا بر آموزه هایی که در حال حاضر در دست یهودیان و مسیحیان وجود دارند به این گستردگی و شفافیت به مسئله توحید پرداخته نشده است. و دلیل آن اینست که کتابهای این دو دین آسمانی دستخوش تحریف شده و توحید ذاتی در آموزه های آنها با غبار شرک مخلوط گردیده و از دایره توحید ناب به انحراف گراییده است و در باره توحید های دیگر و اقسام آن، در کتابهای آنها هیچ مطلبی وجود ندارد. و لذا در کتابهایی کلامی این دو دین مانند دین اسلام سخنی از توحید به میان نیامده است و اگر هم مطالبی در این باره بیان شده شرک آلود بوده و با توحید سازگاری ندارد. یهودیت با تحریف تورات و سایر کتابها سر از تجسیم و تشبیه در آورده و برای خداوند جسم قائل شده است. و لذا خدا از دیدگاه آنان به صورت یک انسان ضعيف، ناقص و ترسو و حسود توصيف شده است. به عنوان مثال: علّت منع آدم و حوّا از درخت ممنوعه و اخراج آن دو از بهشت آن بوده كه خداوند ترسيده بود كه آدم با خوردن از ميوه‌ی درخت ممنوعه عارف به نيك و بد گرديده، از تمام جهات مثل خداوند گردند يعني حيات ابدي پيدا كنند. آنان به خاطر همین عقاید شان راه رفتن را به خدا نسبت داده اند و برای خداوند پسرانی قائل شده اند. در تورات آمده که «چون آدميان شروع كردند به زياد شدن بر روي زمين و دختران براي ايشان متولد گرديدند، پسران خدا دختران آدميان را ديدند كه نيكو منظرند و از هر كدام كه خواستند زنان براي خويشتن مي‏گرفتند» یهودیت با درج این آموزه ها در تورات از توحید فاصله گرفته و به شرک و تجسیم نزدیک شده است. اما دین مسیحیت آشکارا حضرت مسیح را پسر خدا پنداشته و قائل به تثلیث گردیده است و تثليث، اعتقاد به اين معناست كه خداوند در عين حال كه يكي مي‌باشد؛ در سه حقيقت پدر، پسر و روح‌القدس موجود است. اين برابري در وجود اقتضاء مي‌كند كه هر سه از نظر صفات الهي يعني ازليت، قدرت و جلال با هم برابر باشند. هر يك از اين اشخاص، يك موجود اصيل بوده، بدون اينكه هيچ يك فرع و تابع ديگري باشد. ولي ميان آنها ايثار و تجليل و تكريم متقابل وجود دارد. اعتقاد به آموزه‌ي تثليث در ميان مسيحيان اوليه جايي نداشته است. بعدها به دليل سيطره و نفوذ افكار پولس در جهان مسيحيت، شوراي اسقف‌هاي اعظم كليسا در نيقيه (325 م)‌و قسطنطنيه (381 م) و اعتقادنامه‌هاي شوراي كالسدون (451 م) تثليث را رسميت بخشيده و آن را جزئی از ايمان مسيحي قرار دادند. و مسيحيان از آن هنگام به بعد خداوند را به عنوان سه شخص كه داراي «جوهر و ماده‌ي واحدي» مي‌باشد، تصور نموده‌اند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image