پنج سال بعد از بیانیه تعطیلی انجمن، امام هوز خطر حجتیه را هشدار می‌داد /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

گفتگو با راوی و پژوهشگر مستند «پوستین وارونه» درباره انجمن حجتیه/ بخش اولانجمنی‌های جدید حتی برخی حرفهای مرحوم حلبی مثل وحدت شیعه و سنی را هم قبول ندارند/ ۵ سال بعد از بیانیه تعطیلی انجمن، امام هوز خطر حجتیه را هشدار می‌داد


گفتگو با راوی و پژوهشگر مستند «پوستین وارونه» درباره انجمن حجتیه/ بخش اولانجمنی‌های جدید حتی برخی حرفهای مرحوم حلبی مثل وحدت شیعه و سنی را هم قبول ندارند/ 5 سال بعد از بیانیه تعطیلی انجمن، امام هوز خطر حجتیه را هشدار می‌داد گروه فرهنگی: زمستان سال گذشته مستندی ساخته و در محافل دانشگاهی و حوزوی اکران شد که به سرعت سر زبان‌ها افتاد. «پوستین وارونه» نام همین مستند بود که سازندگانش «انجمن حجتیه» را موضوع محوری فیلم خود قرار داده بود. اکران این مستند در سومین جشنواره عمار و برگزیده شدنش در جشنواره روحانی در قاب سینما، موجب شد تا این مستند بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد. برای بدست آوردن اطلاعاتی جذاب درباره این مستند به اینجا مراجعه کنید. کارگردان این مستند «محمد مهدی خالقی» است و «رضا اکبری آهنگر» در آن به روایت می‌پردازد. هر دوی این افراد سابقه پژوهش درخصوص انجمن حجتیه را دارند و اکبری چندین سال است که بصورت تخصصی در این مورد به تحقیق می‌پردازد.(اینجا) نکته جالب اینجاست که اکبری، خود سابقه تحصیل در مدرسه علوی را دارد و از این جهت با افکار و روشهای این انجمن هم آشناست. اکرانهای این مستند موجب شد تا تشویق و انتقادهای فراوانی به سمت آن روان شود که با یک جستجوی ساده در اینترنت می‌توان به آنها دست پیدا کرد (برای نمونه به اینجا مراجعه کنید). خود راوی این مستند حجم این انتقادها را نشانه فعالیت انجمن حجتیه می‌داند و همین را دلیل صدق اثرش می‌خواند. با انتشار این مستند برخی از اعضای انجمن به بیان خاطرات خود پرداختند که محتوای این اثر را تایید می‌کرد.(اینجا) اکبری خواستار مناظره و گفتگوی مکتوب با منتقدان شد اما مقبول نیفتاد. به همین بهانه با رضا اکبری آهنگر به گفتگو نشستیم اما بیش از آن که درباره مستند حرف بزنیم به خود انجمن حجتیه پرداختیم. گفتگویمان مفصل شد و ما را بر آن داشت تا آن را در دو بخش تقدیمتان کنیم. بخش اول این گفتگو درباره تاریخ، فعالیت‌ها و بنیانهای فکری انجمن حجتیه است که برای آشنایی کپسولی با انجمن بسیار مفید است. اما در بخش دوم که چند روز دیگر تقدیمتان خواهد شد، به یکی از بازوهای فعال این انجمن یعنی مدارس آن با محوریت مدرسه علوی پرداخته‌ایم و سعی کردیم بعد از فهمیدن ارتباط این مدرسه با انجمن، به این سوال پاسخ دهیم که چرا با اینکه مدرسه علوی معروف به تربیت دانش آموزان با افکار انجمن حجتیه است با آن برخوردی نمی‌شود. نقداً بخش اول این گفتگو را بخوانید که حتما در هنگام خواندن بخش دوم به کارتان خواهد آمد. انجمنی‌های جدید حتی افکار آقای حلبی را هم کاملا قبول ندارند وقتی اسم انجمن حجتیه می‌آید، چیزی که در ذهن غالب مردم و ما جوان‌ها ممکن است نقش ببندد، مباحثی کلی است که شاید بعضی از آنها وجهه تاریخی دقیقی هم نداشته باشد. مثلا این موضوع که انجمن حجتیه می‌گوید بیشتر گناه کنید تا امام زمان(عج) بیایند خیلی در افواه رایج است ولی سایر مبانی فکری این انجمن چندان شناخته شده نیست. اگر بخواهیم خیلی مختصر و کلیدواژه‌ای تفکرات انجمن حجتیه را تیتر کنیم، شاخص‌ترین تفکرات و وجه ممیزات انجمن حجتیه با بقیه گروه‌های اسلامی و شیعی چیست؟ بسم الله الرحمن الرحیم. الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا. مسلماً همان طوری که نمی‌شود در باره اعضای همه احزاب و گروه‌ها با یک معیار قضاوت کرد و همه آنها را با یک چوب راند، در مورد انجمن حجتیه هم همین طور است. منتهی انجمنی‌های قدیم با انجمنی‌های جدید فرق هایی دارند، یعنی اگر بخواهیم چند شاخصه آنها را بگوییم، در همین چند شاخصه هم بین انجمنی‌های قدیم و جدید فرق هایی وجود دارد. مثلاً اگر در مورد انجمنی‌های جدید یکی از شاخصه‌های مهمشان را بخواهیم عرض کنیم، مخالفت با وحدت شیعه و سنی است، اما این شاخصه را حداقل در مورد شخص مرحوم شیخ محمود حلبی که مؤسس و رهبر انجمن بودند، نمی‌بینید. بلکه برعکس ایشان بسیار معتقد به وحدت شیعه و سنی بودند و این نکته در سخنرانی‌هایشان کاملاً بارز است. ما عباراتی را از آقای حلبی داریم و فایل‌های صوتی‌شان هم هست که ان‌شاءالله در آینده منتشر می‌کنیم که کاملاً نشان می‌دهد آقای حلبی اعتقاد کامل به وحدت شیعه و سنی داشتند و عبارات بسیار جالبی در این زمینه دارند و مثلاً می‌فرمایند "اینها برادران ما هستند، ما اینها را دوست داریم و اگر کسی چپ به آنها نگاه کند، چشمش را می‌آوریم!" با این صراحت این سخن را می‌گویند. اما انجمن حجتیه فعلی این طور نیست. اینهایی که مدعی هستند آقای حلبی را قبول دارند و ایشان را رهبر خود و خود را از همه جهت مدیون ایشان می‌دانند، اصلاً به روی خودشان نمی‌آورند که آقای حلبی وحدت شیعه و سنی را قبول داشته است، اما الان وقتی این اسناد را جلویشان می‌گذاریم، وقتی بیانیه انجمن حجتیه را به مناسبت هفته وحدت در سال 60 جلویشان می‌گذاریم، لبخند می‌زنند و می‌گویند تقیه بوده است. ما به آنها پاسخ می‌دهیم حتی فرض کنیم تقیه بوده است. ما هم همین را می‌خواهیم. ما هم مخصوصاً با این وضعیت جهان اسلام، منطقه، سوریه، مصر و... همین شیوه را لازم داریم. جالب است بدانید مرحوم آقای حلبی حتی از خلفا هم این گونه یاد می‌کنند. ایشان در مورد خلیفه اول می‌گویند "ابوبکر صدیق"، خلیفه دوم را می‌گویند "حضرت فاروق" و خلیفه سوم را می‌گویند "ذوالنورین". فایل‌های صوتی اینها موجودند و نمی‌دانیم انجمن حجتیه فعلی اگر امام و مقام معظم رهبری را قبول ندارند، چرا حرف‌های رهبر خودشان را هم قبول ندارند؟ حاصل فعالیت‌های انجمن در یک جمله پس با این توصیف بهتر است سوالم را اینطور اصلاح کنم که مهمترین ویژگی‌های فکری انجمن حجتیه جدید چیست؟ اولین شاخصه انجمن حجتیه جدید عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت است که به تبع آن عدم اعتقاد به ولایت فقیه هم می‌آید. در این موضوع با انجمن حجتیه قدیم کاملاً مشترکند. شاخصه دوم بحث وحدت شیعه و سنی و شاخصه سوم هم تفکرات افراطی ضد فلسفی و ضد عرفانی است. روی کلمه افراطی تأکید می‌کنم. یک وقت هست مسئله اختلاف نظر علمی است، مثل بسیاری از مباحث حوزوی و فقهی که در آنها اختلاف نظر وجود دارد و خیلی هم عادی است، اما یک وقت هست بحث به افراط و توهین کشیده می‌شود که این مسئله هم در انجمن حجتیه قدیم وجود داشت و هم در انجمن حجتیه جدید وجود دارد. اگر بخواهم حاصل فعالیت‌های انجمن حجتیه را در یک کلام خدمت شما عرض کنم، خلاصه آن می‌شود تربیت نیروهای متدین ضد انقلاب. می‌خواهم درباره یکی دیگر از باورهای غلطی که درباره انجمن حجتیه فراگیر است و فکر میکند این جریان مرده است و خیلی فعالیت ندارد، بپرسم؛ اما فکر می‌کنم قبل از آن بد نباشد ابتدا کمی درباره سابقه فعالیت این انجمن در قبل از انقلاب بفرمایید. بله، برای توضیح وضعیت انجمن حجتیه در دوران پس از انقلاب باید اشاره‌ای به وضعیت آن در قبل از انقلاب کنم. بر اساس همان تفکر عدم تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت ـ‌البته باید روی کلمه عصر غیبت اندکی توقف کنم، چون اینها حکومت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) را قبول دارند، منتهی معتقدند رهبر یک حکومت اسلامی باید معصوم باشدـ می‌گویند چون رهبر معصوم نداریم، توانایی تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت را نداریم. بر اساس همین تفکر با نهضت حضرت امام همراهی نمی‌کردند، بلکه برخی از آنها فعالیت‌های ضد نهضت امام و ضد انقلاب اسلامی هم داشتند. آنچه را که عرض می‌کنم عین عبارت مقام معظم رهبری است. مقام معظم رهبری در سال 64 و موقعی که رئیس‌جمهور بودند، در جلسات معمولی که در دانشگاه تهران برای پرسش و پاسخ‌های دانشجویی داشتند، در آنجا یک نفر از ایشان پرسید: «نظر شما راجع به انجمن حجتیه چیست؟» آقا به تفصیل و صراحت به این سئوال پاسخ دادند و فرمودند: «انجمن حجتیه قبل از انقلاب با انقلاب نبود بعضی از افرادشان کار فعّال ضدّانقلابی هم می کردند، بعضی فقط با انقلاب نبودند ضد انقلابی هم نبودند، بعد انقلاب شد بسیاری از کسانی که با انقلاب نبودند بعد از آنکه عظمت و شکوه انقلاب را دیدند پیوستند به انقلاب». این مختصری است از گذشته انجمن حجتیه و لذا نمی‌توانیم هر کسی را که صرفاً سابقه عضویت در انجمن داشته باشد، زیر سئوال ببریم. باید ببینیم آیا بر آن خط باقی مانده است یا نه. این پیوستن به انقلاب که در کلام رهبری هم وجود دارد را کمی توضیح دهید؟ انقلاب که پیروز شد، سران انجمن حجتیه یک تغییر موضع 180 درجه‌ای دادند، یعنی مرحوم آقای حلبی که در طول نهضت امام حتی یک بیانیه ـ‌این را به جرئت و مستند عرض می‌کنم‌ـ در حمایت از نهضت حضرت امام نداده و حتی پای یک بیانیه را مثل سایر علما امضا نکرده و بلکه در سخنرانی‌هایش علیه نهضت امام صحبت و به امام توهین کرده بود، و همچنین اسنادی موجود است که برخی از اعضای انجمن برخی از نیروهای انقلابی را لو داده بودند، ایشان یک شبه شد همراه و یار انقلاب و جمهوری اسلامی و اولین بیانیه را در 1/1/58 صادر کرد، یعنی حتی در نزدیکی‌های پیروزی انقلاب هم از اینها چیزی نمی‌بینیم. اولین بیانیه را در سال 58 صادر می‌کنند که بروید و در دوازده فروردین به جمهوری اسلامی رأی بدهید. طوری وانمود می‌کردند که انگار از ابتدا امام را قبول داشتند! جالب اینجاست که از همان بیانیه اول تا بیانیه‌های بعدی می‌بینیم طوری وانمود می‌شود که انگار اینها از قبل، نهضت امام و تفکرات ایشان را قبول داشتند. حتی نکته بسیار عجیبی که وجود دارد دستخط آقای حلبی است که در روزنامه‌های آن زمان هم چاپ شد و می‌گوید: «کمترین اختلافی و کوچکترین مخالفتی نداشته و نداریم»! خیلی عجیب است! انسان نمی‌داند این را به پای نفاق بگذارد یا چیز دیگری؟ اینها خودشان به پای تقیه می‌گذارند. شاید کسی بگوید آقا! شاید واقعاً منقلب شده‌ و مثل خیلی‌های دیگر به انقلاب پیوسته‌اند، اما شواهد و قرائنی داریم که حداقل سران انجمن مثل آقای حلبی، آقای مهندس عصار، آقای مهندس سجادی و... افرادی هستند که نظرشان تغییر نکرد و صرفاً ظاهرشان را همراه با انقلاب نشان دادند. الان نقداً از این شواهد و قرائن چیزی در ذهن دارید؟ بله، مثلاً یک نمونه از این شواهد و قرائن را خدمتتان عرض کنم. جناب آقای رسول جعفریان در مورد انجمن حجتیه مواضعی دارند و از مواضعشان هم آشکار است که آن دید عمومی‌ای که ما نسبت به انجمن حجتیه داریم ایشان ندارند، بلکه از انجمن دفاع می‌کنند. در کتاب «سازمان‌ها و جریان‌های مذهبی سیاسی» ایشان در فصلی که به انجمن حجتیه اختصاص داده بودند، مشاهده می‌کنیم به بسیاری از نکات مهمی که در مورد انجمن وجود دارد، نپرداخته‌اند. بعضی از مطالب را هم مطرح و قضاوت را به مخاطب واگذار کرده‌ و به عنوان یک مورخ تحلیل نکرده‌اند که آیا این مطلب یا خاطره می‌تواند صحیح باشد یا غلط. مواردش زیاد است و من برای جلوگیری از اطاله کلام به آنها نمی‌پردازم. مرحوم حلبی در مجالی خصوصی از امام بد می‌گفت اما جناب آقای رسول جعفریان که بیان خاصی از واقعیت را نسبت به انجمن حجتیه دارند در همان کتاب در یک پاورقی می‌نویسند: «روشن است که بعدها آقای حلبی نسبت به امام بدبین شده و در مجالس خصوصی از ایشان بد می گفت. این مطلب مورد تأیید بسیاری ازنزدیکان ایشان نیز قرار دارد.» همه می‌دانیم آقای جعفریان با تحقیق حرف می‌زند و وقتی خود ایشان که در بسیاری جاها از انجمن حجتیه دفاع می‌کنند، چنین مطلبی را مطرح می‌سازند، خود این می‌تواند دلیلی باشد بر این که موضع‌گیری انجمن حجتیه بعد از پیروزی انقلاب صرفاً یک تغییر موضع ظاهری بوده است و شواهد و قرائن دیگری هم برای این موضوع وجود دارد. انجمن حجتیه‌ای انگی شده بود برای به در کردن نیروهای انقلابی حالا آیا این تغییر موضع حتی ظاهری، مقبول انقلابیون واقع شد؟ با توجه به پیشینه انجمن و آقای حلبی، بسیاری از انقلابیون باور نمی‌کردند اینها در خط انقلاب آمده باشند و هر قدر هم بیانیه می‌دادند و در مورد دفاع مقدس یا فجایعی که اتفاق می‌افتاد و یا برای حضور در انتخابات‌ها و راه‌پیمایی‌ها بیانیه می‌دادند، چشم کسی را نمی‌گرفت.آنها همواره تلاش می‌کردند خود را همراه نشان بدهند، اما همه شواهد و قرائن مبنی بر عکس این موضوع بود. از طرفی در آن زمان حزب توده، نیروهای چپ، سازمان چریک‌های فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و... فعال بودند و حتی بعضی از گروه‌های افراطی مثل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آمدند و از بحث انجمن حجتیه سوءاستفاده سیاسی کردند و هر رقیبی را که می‌خواستند از میدان به در کنند به او انگ انجمن حجتیه زدند، مثل انگی که به شهید دیالمه زدند، وگرنه شهید دیالمه انجمنی نبود و هیچ سابقه انجمنی هم نداشت، اما رقیب برای این که شهید دیالمه را از میدان به در کند، به او انگ انجمنی بودن زد. به شهید دیالمه نمی‌شد انگ مثلاً کمونیست بودن زد، چون به او نمی‌خورد و باید به او انگ یک گروه مذهبی را می‌زدند و چه گروه مذهبی با سابقه ی منفی، بهتر از انجمن حجتیه؟ و این اتفاق در مورد خیلی‌ها افتاد و حزب توده هم نهایت سوءاستفاده را از این قضیه کرد تا بین مسئولین نظام اسلامی اختلاف ایجاد کند. البته متأسفانه برخی همچنان از این شیوه استفاده می کنند، مثل شایعاتی که علیه حضرت آیت الله مصباح و موسسه امام خمینی وجود دارد. همه این مباحث، اختلاف نظرها، سوءاستفاده‌ از اختلافات، شیطنت‌ بعضی از نیروهای انجمن حجتیه، از آن طرف حمایت بعضی‌ها از سران انجمن و اتفاقاتی که رخ دادند، همه و همه دست به دست هم دادند تا در اوایل سال 61 نواری در جامعه پخش شد که سخنرانی آقای حلبی علیه جنگ بود. ایشان در آن سخنرانی جهاد در عصر غیبت را جایز ندانست و به همه ثابت شد ایشان مخالف رفتن به جبهه‌هاست. این نوار در سطح وسیعی پخش شد، درحالی که این نوار مربوط به سال 56 بود. هرچند آقای حلبی در این نوار حرف‌هایی زده بودند که نشان‌دهنده افکار انحرافی ایشان بود، اما نوار حقیقتاً مربوط به سال 61 نبود بلکه متعلق به سال 56 بود، ولی این شایعه پخش شد و شلیک نهایی و تیر خلاصی به انجمن بود و چهره آن بیش از گذشته در جامعه لکه‌دار شد. تیر خلاص سخنرانی امام بود اما با این حال تیر خلاص را باید همان سخنرانی معروف امام بدانیم دیگر؟ بعد از گذر از این فراز و نشیب‌ها حضرت امام در یکی از سخنرانی‌هایشان بدون این که نامی از انجمن حجتیه یا یکی از اعضای آن ببرند، به برخی از تفکرات انجمن اشاره کردند و فرمودند: «یکدسته دیگر هم که تزشان این استکه بگذارید که معصیت زیاد بشود تاحضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگربراى چى مى آید؟ حضرت صاحب مى آید معصیت را بردارد، مامعصیت کنیم که ا وبیاید؟ این اعوجاجات را بردارید. این دسته بندى ها رابراى خاطرخدا اگر مسلمید و براى خاطر کشورتان اگر ملى هستید، ایندسته بندى ها را بردارید و در این موجى که الآن این ملت را به پیش دارد مى برد، دراین موج خودتان را وارد کنید، وبرخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.» بعد از این سخنرانی همه انگشت‌ها به سمت انجمن نشانه رفت و همه گفتند منظور امام انجمن حجتیه بوده است. انجمن هم بعد از چند روز بیانیه داد که هرچند خودمان را مصداق فرمایش‌های حضرت امام نمی‌دانیم، اما تحقیق کرده‌ایم و گویا منظورشان ما هستیم و برای این که در جامعه اختلافی پیش نیاید، از این به بعد کلیه فعالیت‌های انجمن در سراسر کشور تعطیل است. آنها این بیانیه را صادر کردند و فعالیت‌ها در ظاهر تعطیل شدند، اما همچنان گزارش‌هایی از گوشه و کنار می‌آمد که مثلاً نیروهای انجمن دارند در فلان شهرستان ادامه فعالیت می‌دهند. با این اتفاق برخی شمشیرهایشان را علیه جمهوری اسلامی تیزتر کردند و عناد و کینه‌ای که نسبت به امام و نهضت ایشان داشتند بیشتر شد. در واقع می‌توان گفت انجمن وارد یک فاز زیرزمینی و فعالیت مخفیانه شد. مدتی هم آرامش و تعطیلی ظاهری داشت. جناب آقای رحیمیان خاطره جالبی را نقل می‌کنند که وقتی این بیانیه انجمن را بردم و خدمت امام خواندم، امام لبخندی زدند و گفتند: «تعطیلی با انحلال فرق دارد. اینها منحل نشده‌اند، تعطیل شده‌اند، یعنی هر وقت اراده کنند، دوباره شروع می‌کنند». اتفاقاً این مسئله با اساسنامه انجمن هم مغایرت دارد، چون در آنجا ذکر کرده‌اند فعالیت انجمن تا ظهور حضرت ادامه خواهد داشت و لذا از این جهت هم برای ما قابل باور نیست که اینها فعالیت‌هایشان را تعطیل کرده باشند. انجمن ظاهرا تعطیل شده بود امام امام هنوز هشدار می‌داد جالب اینکه امام در آخرین سخنرانی هایشان هنوز نسبت به خطر انجمن هشدار می‌دهند با اینکه ظاهرا باید 5 سال از تعطیلی آنها گذشته باشد. بله؛ انجمن ظاهراً در سال 62 تعطیل شد، اما امام در سال 67 و در آخرین سخنرانی‌هایشان صریح‌ترین تذکرات را در مورد انجمن حجتیه دادند، درحالی که ظاهراً پنج سال از تعطیلی انجمن می‌گذشت. امام در ابتدای سال 67 آن نامه معروف را به فقهای شورای نگهبان نوشتند که :«حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ای‌ها همه چیزتان را نابود کرده‌اند.» معلوم است امام در سال 67 معتقدند انجمن حجتیه همچنان فعال است و ناگهان از جایی ضربه می‌زند که متوجه نمی‌شویم از کجا خورده‌ایم. جلوتر می‌آییم. منشور روحانیت؛ امام در پایان عمر شریفشان در آن بیانیه معروفشان خطاب به روحانیون و طلاب چندین بار در مورد خط فکری انجمن هشدار و تذکر می‌دهند حوزه‌ها همچنان به این طرز تفکر آمیخته و آلوده هستند: «و من به طلاب عزیز هشدار می‌دهم پرونده فکری این گروه همچنان باز است». در آنجاست که می‌فرمایند: «دیروز انجمن حجتیه‌ای‌ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را کردند تا اعتصاب چراغانی نیمه‌شعبان را به نفع شاه بشکنند». یا این تعبیر را به کار می‌برند: «‌از همه شکننده‌تر، شعار گمراه کننده حکومت قبل ‌از ظهور امام زمان ـ علیه السلام ـ باطل ‌است» که باز نشان می‌دهد تفکر امام و انجمن چگونه در تقابل با یکدیگر است. و یا در یکی از بندهای وصیت‌نامه‌شان که در آن علما را نصیحت می‌کنند، بعد از این که می‌گویند یک شب بنشینید و با خودتان خلوت کنید و ببینید مملکت دچار چه معضلات و مشکلات فراوانی است و خطاب به علما طبق معمول نصایحی می‌کنند و در آخر آن بند می‌فرمایند: «اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهاى منحرف، آن است که براى ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فراگیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فإنّا لله و إنّا إلیه راجعون!» همه اینها نشان‌دهنده این است که حضرت امام تا آخرین روزهای عمر به فعالیت انجمن حجتیه و خطر آن معتقد بودند، چیزی که متأسفانه برخی از مسئولین ما متوجه نشدند و تصور کردند چنین چیزی وجود ندارد و انجمن حجتیه تعطیل شده است، بماند که برخی همچنان نگاه خوش‌بینانه به این انجمن دارند و نگاه حضرت امام به این انجمن را ندارند. در هر حال کار به جایی رسیده است که الان در فضای مجازی به اسم انجمن حجتیه ملاحظه می‌کنید که دارند رسما فعالیت می‌کنند و فیلتر هم نیستند. حالا بغیر از فضای دانشگاه‌ها، آیا در حوزه‌های علمیه هم فعالیت‌های روشنی دارند؟ باید نکته‌ای را روشن کنم که یک تفکر انجمن حجتیه داریم که من این را در آن مستند هم عرض کرده‌ام که خط فکری انجمن حجتیه است و یکی تشکیلات انجمن حجتیه است. طبیعتاً تفکر و خط فکری آن به مراتب مهم‌تر از تشکیلات انجمن است. نکاتی که تا به حال عرض کردم بیشتر در مورد تشکیلات انجمن حجتیه است، اما بیشتر از آنچه که تشکیلات انجمن فعال باشد، نگران خط فکری انجمن هستیم و من تقریباً مطمئنم نگرانی امام هم از همین خط فکری بود تا از تشکیلات انجمن حجتیه. خط فکری انجمن در برخی حوزه‌ها وجود دارد اما یک خط فکری بدون یک تشکیلات چگونه گسترش می‌یابد؟ بالاخره قطعا تشکیلات و سازمان به کمک این خط فکری می‌آید؟ بله، متأسفانه خط فکری انجمن در برخی از حوزه‌ها و در بین برخی از علمای حوزه و اساتید دانشگاه وجود دارد و قابل انکار نیست. شاید خودشان هم منکر باشند، اما انسان وقتی مواضعشان را بررسی می‌کند می‌بیند دقیقاً دارند همان حرف را می‌زنند. بعضی‌هایشان متوجه هستند که دارند حرف انجمن حجتیه را می‌زنند، چون اشکالی در این حرف نمی‌بینند، اما برخی هم متوجه نیستند. نمونه‌ای عرض کنم. در سال تحصیلی گذشته در حوزه علمیه سر کلاس بودم. استادمان فردی انقلابی، رزمنده و جانباز بود. چهار پنج روز مانده به تعطیلی محرم و رفتن طلاب برای تبلیغ بود. در آخر یکی از کلاس‌ها این استاد ارجمند ما گفتند با توجه به این که چند روز دیگر حوزه‌ها تعطیل می‌شوند و شما می‌خواهید برای تبلیغ بروید، می‌خواهم به شما تذکراتی را بدهم. ایشان گفتند یکی از اشتباهاتی که در ما عرف شده است و ما در ایام محرم بالای منابر می‌گوییم این است که می‌گوییم باید از قیام امام حسین(ع) درس بگیریم و این حرف غلطی است. ما از قیام امام حسین(ع) نمی‌توانیم درس بگیریم، چون اگر می‌شد درس گرفت ائمه بعدی می‌گرفتند! چرا آنها نگرفتند؟ و شروع کرد مفصلاً در باره این قضیه صحبت کردن با این ادعا که فکر می‌کنم بحث جدیدی است که مطرح می‌کنم، ساعت‌ها روی آن وقت گذاشته و هزاران صفحه کتاب مطالعه و تحقیق کرده‌ام و دارم به شما عرض می‌کنم شما اشتباه نکنید. من به ایشان عرض کردم: «استاد! اگر این طور باشد نهضت حضرت امام هم زیر سئوال می‌رود، چون یکی از شعارهای مهم ما این بود: نهضت ما حسینی‌یه/ رهبر ما خمینی‌یه». ایشان خیلی راحت گفتند خدا رحمت کند حضرت امام را و خیلی هم با احترام از ایشان یاد کردند، ولی بالاخره حضرت امام هم معصوم نبودند! کانّه خون این همه جوانی که قبل و بعد از انقلاب برای این نهضت ریخته شد، حاصل یک اشتباه عادی بوده است. ایشان خیلی تأکید می‌کرد این حرف بسیار جدیدی است که دارم می‌زنم و بروید و خوب در باره‌اش فکر کنید و اگر سئوالی داشتید بیایید من جواب می‌دهم. من هم که دیدم ایشان این قدر تأکید دارد که این بحث جدیدی است، گفتم: «خیر استاد! حرف چندان جدیدی هم نیست. این یکی از حرف‌های انجمن حجتیه است». همه زدند زیر خنده و خود استاد هم خندیدند. یکمرتبه یکی از طلاب که ملبس هم بود، برگشت و گفت: «این حرف حق انجمن حجتیه هم کنار حرف‌های حق دیگرش». من یک لحظه فکر کردم این طلبه شوخی کرد یا جدی گفت؟ کلاس تعطیل شد و طلبه دیگری به سراغم آمد و گفت: «تو اصلاً می‌دانی داری با چه کسی حرف می‌زنی؟ این آقا خودش رزمنده و جانباز است». من فکر کردم این بنده خدا ناراحت شده است که ما چرا داریم با یک استاد حزب‌اللهی این طوری حرف می‌زنیم و گفتم: «برادر من! می‌دانم ایشان رزمنده و جانباز است و اتفاقاً چون دنبال یک استاد انقلابی می‌گشتم سر کلاس ایشان آمدم». یکمرتبه برگشت و گفت: «استاد انقلابی کیست؟ این مزخرفات کدام است؟» ما دیدیم عجب! کجا آمده‌ایم و خودمان خبر نداریم! ببینید! بحث یک خط فکری است. من نمی‌گویم این استاد یا این طلبه‌ها انجمن حجتیه‌ای هستند. شاید اگر به آنها بگویید انجمن حجتیه چیست، اصلاً نتواند تاریخچه آن را تعریف کند و یا حتی آن را خوب بشناسد، اما این خط فکری متأسفانه دارد گسترش می‌یابد. طرق مختلفی هم دارد. یک نمونه‌اش را عرض کردم. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image