حلال بودن یا حرام بودن مسکرات در آیه ۶۷ سوره نحل /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

سلامبنده ی خدایی می گفت خداوند توی قرآن مست کننده ها رو حلال کرده و دلیلش هم آیه ۶۷ سوره نحل بود.منطور خدا از کلمه سکراً چیه؟ممنون


برداشت اشتباه و گفته ی نادرستی است. آیه 67 سوره مبارکه نحل در صدد بیان حلال بودن و یا حلال کردن مست کننده ها نیست. آیه چنین می فرماید: «وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ؛ و هم از میوه‌های درخت خرما و انگور که از آن نوشابه‌های شیرین و رزق حلال نیکو به دست آرید، که در این کار نیز آیتی (از قدرت حق) برای خردمندان پدیدار است». و علامه طباطبائی (ره) در تفسیر آیه فوق چنین بیان می کنند: راغب در مفردات گفته : سکر - به ضمه سین - آن حالتی را گویند که عارض بر انسان و عقل انسان می شود ، و میان عقل آدمی و خود او حایل می گردد - تا آنجا که می گوید - سکر - به فتحه سین و کاف - آن چیزی است که برای آدمی سکر می آورد ، چنانچه خدای تعالی فرموده : تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا . در مجمع البیان گفته: سکر در لغت بر چهار وجه آمده : اول. به معنای هر شرابی که سکرآور باشد . دوم . هر طعامی که طعم داشته باشد، و از آن باب است قول شاعر که گفته: «جعلت عیب الاکرمین سکرا ؛ تو عیبجویی از بزرگان را غذا و طعام خود کردی» . سوم . سکون است، و بهمین جهت می گویند : «لیلة ساکرة ؛ شبی آرام». شاعر در این باره گفته است: « و لیست بطلق و لا ساکرة ؛ آن شب نه بی آشوب بود و نه آرام». و همچنین می گویند : «سکرت الریح؛ باد ساکن شد». باز شاعر گفته: « و جعلت عین الحرور تسکر ؛ نسیم داغ شروع به آرامش نمود». چهارم . مصدر است، وقتی می گویی: سکر فلان سکرا، یعنی فلانی حیران شد حیران شدنی، و از همین باب است تسکیر که به معنای تحییر یعنی حیران کردن است . در قرآن کریم هم آمده : «سکرت ابصارنا؛ یعنی حیران شد دیدگان ما». و ظاهرا اصل در معنای این کلمه زوال عقل بخاطر استعمال چیزی است که عقل را زایل می کند، و بقیه معانی که برایش ذکر کرده اند به نوعی استعاره یا توسع، از آن معنا گرفته شده . جمله «و من ثمرات النخیل و الاعناب» در آیه یا جمله اسمیه و عطف بر جمله «و الله انزل من السماء ماء» است ، همچنانکه جمله «و ان لکم فی الانعام لعبرة» در آیه قبلی عطف بر آن بود، و آن وقت تقدیر کلام چنین می شود : «انزل من السماء ماء و من ثمرات النخیل و الاعناب ما تتخذون - و یا - شی ء تتخذون ... ». می گویند عرب ، خیلی از اوقات ما ی موصوله را حذف می کند، مانند کلام خدای تعالی که فرموده : «و اذا رایت ثم رایت نعیما و ملکا کبیرا»، که تقدیرش «رأیت ما ثم» بوده. لیکن نُحات بصریین حذف موصول را جایز ندانسته اند، و ناگزیر در آیه مورد بحث تقدیر را «و من ثمرات النخیل و الاعناب شی ء تتخذون منه» دانسته اند . و یا آنکه جمله فعلیه بوده و عطف بر جمله «انزل من السماء ماء» است، همچنانکه جمله فعلیه «و اوحی ربک» عطف به آن است و بنا بر این ، تقدیر چنین است : انزل من السماء ماء و خلق لکم - و یا - آتاکم من ثمرات النخیل و الاعناب، آن وقت جمله «تتخذون منه ...» بدل از آن محذوف و یا جمله ای استینافیه خواهد بود ، گویا شخصی پرسیده : ما از انگور و خرما چه استفاده ای می کنیم ؟ در جواب فرموده: از آن سکر و رزق حسن می گیرید و اگر ضمیر آن دو یعنی نخیل و اعناب را مفرد آورده با اینکه باید می فرمود : تتخذون منهما برای این بود که در سابق گفتیم چیز بسیار را یک چیز حساب کرده، مانند جمله «مما فی بطونه» در آیه قبلی با اینکه مرجع ضمیر، کلمه انعام است که جمع می باشد اما ضمیر را مفرد آورده است . و معنای جمله «تتخذون منه سکرا و رزقا حسنا» این است که از آنچه ذکر شد، از میوه های نخل و انگور چیزی می گیرند که مانند شراب با تمام انواعی که دارد مسکر است، و رزق پاکیزه و خوب، از قبیل مویز و شیره و غیر ذلک از چیزهایی که آذوقه به شمار می رود . این آیه شریفه نمی خواهد بفرماید مسکرات، حلال و مباح است، و حتی نمی خواهد بگوید کار خوبی می کنید که از میوه های مذکور مسکر می گیرید، بلکه ممکن است بگوییم دلالت بر زشتی این کار دارد، چون شراب گرفتن را در مقابل اتخاذ رزق خوب قرار داده، تا بفهماند شراب رزق حسن نیست، ولی اگر این دلالت را قبول نکنیم آن را نیز قبول نداریم ، زیرا اصلا آیه شریفه در مقام بیان حلال و حرام نیست، بلکه در این مقام است که منافعی را که بشر آن روز از این میوه ها می بردند بشمارد، و بفرماید همه این انتفاعات از نعمتهای خداست و از ذکر آن نتیجه توحید را بگیرد، چون آیه شریفه در مکه نازل شده و خطابش به مشرکین است . و بنا بر این، آیه متضمن حکم شرعی نیست، تا بگوییم با آیه تحریم شراب نسخ شده یا نشده است، و با همین بیان فساد گفتار آن کسی که گفته: آیه مورد بحث با آیه سوره مائده نسخ شده و به قتاده هم نسبت داده اند روشن می گردد. صاحب روح المعانی حرف عجیب و غریبی زده و گفته : تفسیر سکر به شراب از ابن مسعود و ابن عمر و ابی رزین و حسن و مجاهد و شعبی و نخعی و ابن ابی لیلی و ابی ثور و کلبی و ابن جبیر با بسیاری دیگر نقل شده، و آیه شریفه در مکه نازل گردیده که در آن روز شراب حلال بوده، و فاجر و مسلمان و کافر آن را می آشامیدند، و تحریمش در مدینه طیبه اتفاق افتاد، و کسی در این معنا مخالف نیست، اختلافی که دارند در این است که قبل از جنگ احد بوده یا بعد از آن، و آیه ای که در مدینه نازل شد و شراب را تحریم کرد آیه « یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه» بود، پس آیه مورد بحث بوسیله آن نسخ شده، و همین معنا از عده ای از نامبردگان مانند نخعی و ابی ثور و ابن جبیر روایت شده . بعضی گفته اند : آیه مورد بحث درست است که قبل از آیه تحریم نازل شده لیکن نسخ نشده، چون سکر به معنای شراب نیست بلکه به معنای سرکه است، و این لغت اهل حبشه است. و یا به نقلی که از ابی عبیده شده سکر، خوردنی است که به عنوان نقل خورده می شود، مانند شیرینی، آنگاه این شعر را به عنوان شاهد انشاد کرده که: جعلت اعراض الکرام سکرا، تا آنجا که می گوید: حنفی ها هم قائل به عدم نسخ شده گفته اند : مراد از سکر، آن مقدار از شراب است که مستی نمی آورد، و استدلال کرده اند به اینکه خدای تعالی در آیه مورد بحث منت می گذارد بر بندگانش به چیزهایی که برایشان خلق کرده، و منت گذاری در چیزهایی معقول است که حلال باشد نه حرام، پس همین که می بینیم خدا بر بندگان منت نهاده به سکر، خود دلیل است بر اینکه شراب کم و آن مقدار که مستی نیاورد حلال است، و زیاده روی در آن بطوری که مستی بیاورد حرام است؛ این بود آن مقدار از کلام روح المعانی که مورد حاجت ما بود . اما اینکه گفت: خمر در مدینه تحریم شده ما در سوره مائده بحث مفصلی ایراد نموده و ادله ای آوردیم بر اینکه شراب قبل از هجرت هم تحریم شده بود، و یکی از احکام معروف اسلام نزد مشرکین حرمت شراب و حرمت زنا بود، و تحریم آن در سوره اعراف نازل شد که بطور قطع، قبل از سوره نحل نازل شده، و همچنین در دو سوره بقره و نساء تحریم شده که قبل از مائده نازل شدند . و گفتیم که آیه سوره مائده برای تاکید حرمت و چوبکاری بعضی از مسلمانان بود که از حکم حرمت تخلف می کردند، و روایات، شاهد بر آن است و به قول خود روح المعانی مسلمان و کافر، آن را می خوردند، در خود آیات هم تعبیراتی که شاهد بر این معنا باشد هست، از جمله عبارت : «فهل انتم منتهون؛ آیا شما دست بر می دارید از آن است». و اما اینکه از ابن عباس نقل کرده که سکر در لغت حبشه به معنای سرکه است، این هم دلیلی که بتوان بر آن اعتماد نمود ندارد، و استعمال الفاظ غیر عربی هر چند در قرآن زیاد است مانند استبرق و جهنم و زقوم و غیر اینها و لیکن این استعمالات در مواردی است که مانعی از قبیل ابهام و اشتباه در بین نباشد، و اما لغت سکر که در زبان عربی به معنای شراب است و در زبان حبشه به معنای سرکه است، باعث اشتباه و ابهام است و چگونه ممکن است به کتابی که بلیغ ترین کلام، کلام آنست نسبت دهیم که در جایی که گفتگو از سرکه دارد کلمه خَلّ که لفظ عربی بسیار خوبی است را رها کند و کلمه سکر را که زبان حبشی است و در زبان عربی ضد آن را می فهماند بکار ببرد؟ و اما اینکه به ابی عبیده نسبت داد اشکالش در اول بحث گذشت، بدانجا مراجعه شود . و اما نسبتی که به حنفی ها داد که گفته اند مراد از سکر مویز است، و آیه دلالت دارد بر جواز شرب کمی از آن به حدی که مستی نیاورد چون آیه در مقام منت نهادن است، اشکالش این است که آیه بیش از این دلالت ندارد که مردم از خرما و انگور سکر می گرفتند و اما منت نهادن بر مردم به هیچ وجه از آیه استفاده نمی شود، آیه تنها در مقام شمردن نعمت هاست که در ضمن خرما و انگور را هم اسم می برد، پس خرما و انگور نعمت است نه هر قسم استفاده ای که مردم از آن می کنند، چه حلال و چه حرام، و اگر همه استعمالات مردم را نعمت می دانست اتخاذ سکر را در مقابل رزق حسن قرار نمی داد، با اینکه این مقابله دلالت بر نوعی عتاب و سرزنش دارد و می خواهد بر مردم تعریض کند که چرا از آن دو شراب مسکر می گیرند، همچنانکه بیضاوی و غیر او نیز بر آن اعتراف نموده است . به علاوه، در خود آیه لفظ سکری که مقید به مویز یا شراب باشد وجود ندارد و نه مقید به کمی که به حد مستی برسد و نه به چیزی دیگری . پس اگر اتخاذ سکر از منت های خدا بوده و آیه دلالت بر جواز آن می کند، باید ملتزم شوید که آیه صریح در حلیت همه شرابها است، چرا نمی گویید؟ به علاوه آیه دیگر قابل نسخ نیست چون وقتی لسان، لسان منت باشد دیگر مدت معین بر نمی دارد تا بعد از گذشتن آن مدت حکمش با آیه ای دیگر برداشته شود، زیرا چطور ممکن است خداوند چیزی را از نعمت های خود بشمارد و بر آن منت بگذارد آن وقت همان را رجس و از عمل شیطان بخواند همانند سوره مائده، با اینکه چنین عملی از آن بداءهایی است که بر خدای سبحان محال است . سپس خدای تعالی آیه مورد بحث را با جمله «ان فی ذلک لآیة لقوم یعقلون» ختم فرموده تا مردم را در تعقل و دقت در امر نباتات و میوه ها تحریک کند . ر . ک: ترجمة المیزان، ج 12، ص 418- 423. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image