آثار و نتایج گناهان /

تخمین زمان مطالعه: 28 دقیقه

درباره آثار و نتایج گناهان به طور کلى ذکر نمائید.کوچک شمردن گناهان چه عواقبى دارد؟اگر امر به معروف و نهى از منکر ترک شود چه آثارى دارد؟


پاسخ پرسش اول.در اینجا به آثار وضعی گناهان و نحوه مجازات در دنیا و آخرت اشاره می کنیم، امید است مفید باشد. به طور کلی و بر اساس تقسیم‌ بندی‌های نظری مجازات بر سه گونه است:1 ـ مجازات قراردادی. (تنبیه و عبرت)2 ـ مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)3 ـ مجازاتی که تجسمی از خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است:یکی جلوگیری از تکرار جرم و به وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفردادن ایجاد می‌کند. و به همین جهت می‌توان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفّی و تسلّی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» می‌نامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیان‌های اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد می‌سازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتی‌های کبدی می‌گردد. منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از آن جدا نمی‌گردد.مثلاً اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سمّ خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست با توبه کردن مثلا علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد. هر چند دنیا محل کِشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان می‌دهد. این دریافت ثمره عمل و درو کردن کِشته، نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام می‌گیرد. دنیا خانه عمل است و احیاناً جزا هم در آن داده می‌شود ولی آخرت خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست. کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی، کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمی‌ماند. منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود، امیر المؤمنین علی علیه السلام را مسخره می‌کرد و دلقک های او تقلید آن حضرت را کرده و مسخرگی می‌کردند و در اشعار خویش به حضرت اهانت می‌کردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه سلام الله علیها را دشنام می‌دهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند. (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل») مولانا در مورد عمل و عکس العمل می‌گوید: این جهان کوه است و فعل ما ندا .... سوی ما آرد صداها را ندا.برای آگاهی بیشتر ر.ک: عدل الهی، شهید مرتضی مطهری.و شاعر دیگری در این مورد می‌گوید:به چشم خویش دیدم در گذرگاه .... که زد بر جان موری مرغکی راه .... هنوز از صید، منقارش نپرداخت .... که مرغ دیگر آمد کار او ساخت....چو بد کردی مشو ایمن ز آفات .... که واجب شد طبیعت را مکافات.نوع سوم از مجازات، مجازات‌های جهان دیگر است که رابطه تکوینی قوی‌تری با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده می‌شود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آنچه به آدمی در آن جهان می‌رسد، چه نعمت‌های بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن خود عمل است. نعمت و عذاب آنجا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و تمثل پیدا می‌کند. تلاوت قرآن صورتی زیبا می‌شود و در کنار انسان قرار می‌گیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در می‌آید.حال باید دانست که اگر گناهی از روی علم و عمد و توجه نباشد گرچه عملی خلاف و ناپسند است اما گناه محسوب نمی‌شود چون معنای گناه جرم و عصیان و پرده دری و سرپیچی از فرمان مولا است و این در صورتی است که با علم و عمد و توجه باشد. در نتیجه کیفر و مجازات نوع اول را که کیفر قراردادی بود و هدف آن تنبیه فرد مجرم و عبرت گیری خود مجرم و دیگران بود در این مورد معنا ندارد چون اصلا گناهی نکرده تا مشمول این نوع کیفر باشد ولی کیفر نوع دوم که اثر وضعی آن است در اینجا ممکن است شامل شود. در مثالی روشن‌تر اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است. در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمداً بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود.بله، تنها نکته‌ای که می‌ماند این است که در عین حال که برای هر گناهی آثار وضعی وجود دارد اما بعد از توبه می‌توان با مراقبت از خود، و انجام کارهای نیک و خیرات و مبرات اندک اندک برخی از آثار وضعی گناه مانند تاریکی های حاصل از آن در روح و قلب را کاست و کم کم اثرات سوء به جا مانده از آن را نابود و زائل ساخت. در قرآن کریم آمده است: «إن الحسنات یذهبن السیئات» یعنی قطعا خوبی‌ها از میان برنده پلیدی هاست. (هود/14)اینکه گفته شده با توبه انسان پاک می شود و توبه جبران کننده گناهان است، در مورد اینگونه آثار معنوی و باطنی است. توبه ظلمت و تاریکی حاصل از شراب خواری را مثلا از بین می برد و عمل صالح و عبادت نورانیت را جایگزین آن می نماید، ولی توبه نمی تواند جلوی مست شدن را بگیرد.حال دوست عزیز گرچه با مطالبی که در بالا آمد تصور می‌شود پاسخ خود را دریافت کرده باشید اما جهت مطالعه و عبرت بیشتر مطالب زیر را نیز تقدیم می‌کنیم:تیرگی روح و معنویت در اثر گناه عمدی و از روی علم حاصل می‌گردد که فرد با عصیان و جرم بین خود و خداوند حجاب و پرده ایجاد می‌کند و فطرت خداجوی خود را آلوده می‌سازد ولی در عین حال بعضی امور هر چند گناه و عصیان هم نباشد از آثار آن، تیره ساختن روح و روان آدمی است. مثلا در مورد بعضی بزرگان نقل کرده‌اند غذایی را که بدون گفتن بسم الله تهیه می‌شده نمی‌خورده‌اند تیرگی حاصل از چنین غذایی اگر هم کیفر بنامیم کیفر نوع اول نمی‌باشد بلکه اثر وضعی و کیفر نوع دوم است.گناه علاوه بر عقوبت اخروی، نکبت هایی هم در دنیا به دنبال دارد. این امر از مسلمات است که کردار انسان، چه خوب و چه بد، انعکاسهایی در همین دنیا هم دارد. خداوند کریم در آیه 29 سوره شوری می فرماید: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» و هر گرفتاری که به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده‌اید و بسیاری را نیز عفو می‌کند. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «خیر آیه فی کتاب الله هذه الآیه»؛ بهترین آیه در قرآن همین آیه است. سپس فرمودند: «یا علی! ما من خدش عود ولا نکبه قدم الا بذنب» اصول کافی، ج 2، ص 269 (ای علی! هر خراشی که از چوبی به انسان می‌رسد و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سرزده است.) در این جا مقصود از آثار وضعی گناه، اثرات عینی و آشکاری است که معصیت حق تعالی در همین دنیا برای فرد و جامعه در پی دارد.از جمله آثار وضعی گناه مواردی است که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:بیم و ترس: این بیم به صورت وحشت از مرگ و ترس از مخلوقات دیگر بروز می‌کند.عدم استجابت دعا: سلب توفیق دعا ؛ از بین رفتن حال خوش معنوی هنگام دعا؛ محدود شدن افق فکری و معطوف شدن ذهن به خواسته های حقیر؛ موجب حبس دعا می شود؛ امید و باور به اجابت را سلب می کند و این خود مانع استجابت دعا می‌شود ؛ برخی از گناهان حق الناس به گردن می‌آورد و با نفرین افراد صاحب حق، دعا مستجاب نمی‌شود؛ برخی از گناهان موجب عاق والدین می‌شود و این گونه دعا بی فایده می‌گردد؛ برخی از گناهان به خودی خود زمینه استجابت دعا را تا مدت ها از بین می‌برند، مثل غیبت کردن و نوشیدن شراب که تا چهل روز دعای شخص را بی اثر می گذارد.افتادن از چشم خوبان: انسان گناهکار، محبتش در دل خوبان جای نمی‌گیرد و همین باعث می‌شود که از دعای آنان محروم گردد. بغض اولیاء دین: و رسوایی در تعالیم دینی، سفارش بسیاری به لزوم محبت به اولیاء شده است و شاید سرش این باشد که هدایت یافتن جز با پذیرش ولایت ممکن نیست و اقل مراتب ولایت، محبت است. یکی از آثار وضعی گناهان، بغض اولیای دین است و شاید از یک نظر مخرب ترین اثر گناه باشد، زیرا از ولایت خدا به ولایت شیطان می رود. حرام خواری یکی از مهم ترین معاصی است که دشمنی با اولیای دین را موجب می شود. لذا امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بعد از آن که شقاوت دشمن را دیدند، فرمودند: آنچه که شما را به جنگ با فرزند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم آورده این است که شکمهایتان را از مال حرام انباشته‌اید، لذا گوش دلتان کر شده و صدای مظلومیت و حق را نمی‌شنوید. عزت و آبرو برای آدمی از هر چیزی ارزشمندتر است و حیا محصول گران قیمت این نگرش است. خشکسالی و نباریدن باران: از جمله آثار وضعی گناه، خشکسالی است. یکی از گناهانی که موجب عدم نزول باران می شود، نپرداختن زکات است.نزول بلا و آفت: گناه خود آفت و بلا برای مسیر حیات طیبه است، ولی موجب نزول بلا و آفات بر فرد و جامعه هم می شود. چنان که بالاتر نیز اشاره کردیم قرآن کریم به وضوح به این ارتباط اشاره می کند: «ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ویعفوا عن کثیر.» امام صادق علیه السلام می فرماید: «اما انه لیس من عرق یضرب و لانکبه ولاصداع ولامرض الا بذنب» (بدان که هیچ رگی زده نمی شود و هیچ پایی به سنگ نمی خورد و درد سر و مرضی پیش نیاید مگر به جهت گناهی که انسان مرتکب شده است.) مطابق روایات اگر گناهان جدید در جامعه واقع شود، بلا و آفت و گرفتاری هایی که سابقه نداشته، نازل می شود.( اصول کافی، ج 3، ص 37712 باب الذنوب). بدین خاطر علت بیماری های جدید مثل ایدز، جنون گاوی و ... به نوعی اثرات وضعی گناهان نو و جدیدی است که در غرب شیوع یافته است.از جمله دیگر گناهان آفت زا و دارای اثر وضعی عبارتند از: خوردن مال یتیم، زنا، فرار از جنگ، کمک نکردن به مظلوم، ترک امر به معروف و نهی از منکر و...گناه و نسیان: گناه موجب نسیان و فراموشی می شود. فراموشی عوامل مختلف فیزیولوژیکی و روانی می‌تواند داشته باشد. گناهان نیز یکی از عوامل فراموشی به شمار می‌روند.البته فراموشی مراتبی از ضعف قوه حافظه و ذاکره تا فراموشی آموخته ها و فراموشی نعم الهی دارد.یکی از عقوبت‌های الهی که از اثرات وضعی گناه می‌باشد ضعف قوه یادآوری است. امام رضا علیه السلام می‌فرماید: «اتقوا الذنوب فانها ممحقه للخیرات ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علمه» (میزان الحکمه، ج 3، ص 465)؛ (از گناهان بپرهیزید؛ چون گناهان باعث از بین رفتن خیرات می‌شود. همانا بنده ای مرتکب گناهی می‌شود و آن باعث می‌شود علمی را که قبلا آموخته بود، فراموش کند.) همچنین امام صادق علیه السلام فرمود: «ان مما اعان الله به علی الکذابین النسیان» (اصول کافی، ج 2، ص 341، ج 15، باب الکذب)از جمله چیزهایی که خداوند با آن دروغ گویان را عقوبت می کند، فراموشی است.گناه موجب فراموشی مرگ و قیامت می شود: «فانساهم لقاء یومهم هذا» گناه موجب فراموشی گناهان گذشته می‌شود: «فینبئهم بما عملوا احصاه الله و نسوه»( مجادله، 6) گناه موجب فراموشی نعمت‌های الهی می‌گردد: «کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها و کذلک الیوم تنسی»( طه، 126)گناه موجب فراموشی خداوند متعال است: «نسو الله فنسیهم ان المنافقین هم الفاسقون» (توبه، 67)کوتاهی عمر: عمر بزرگ‌ترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است. لذا اولیای الهی همیشه طول عمر طلب می‌کردند «و ان تطیل عمری فی طاعتک» (بحارالانوار، ج 94، ص 358) چنان که پاره‌ای از اعمال صالح مثل صله رحم موجب زیادی عمر است برخی از گناهان نیز موجب کوتاهی عمر می‌شوند. آه و نفرین صاحبان حق و مظلومان از مؤثرترین عوامل کاهش عمر است. البته اجل بر دو نوع است: مقدر و معلق. اجل مقدر پایان طبیعی عمر آدمی است و به هیچ وجه نمی‌توان آن را تغییر داد. ولی اجل معلق مرگ زودرس است که با ارتکاب گناهان و یا اعمال صالح، تغییر می‌کند. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الآجال و تخلی الدیار وهی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر»( اصول کافی، ج 2، ص 448، ح 2، باب تفسیر الذنوب.) (پناه می‌برم به خدا از گناهانی که مایه تسریع در نابودی است. گناهانی که مرگ‌ها را نزدیک کرده و خانه‌ها را ویران می‌کند. آن گناهان قطع رحم، آزردن پدر و مادر و ترک نیکی و احسان است.)پیامبراکرم صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید:«ان الیمین الکاذبه تذر الدیار بلاقع من اهلها و تورث الفقر فی العقب» (بحارالانوار، ج 101، ص 283، ح 24) (قسم دروغ خانه ها را بی صاحب و بی خانمان می سازد و موجب فقر فرزندان می شود.)فقر وگناه: گناه یکی از عوامل مهم فقر است. چه فقر مادی و تنگدستی معیشتی و چه فقر معنوی و تهی دستی روح آدمی. ماهیت بعضی از گناهان هزینه بر است و بار مالی دارد مثل ربادادن، رشوه دادن، قمار و ... همچنین اساساً گناه نعمت را از کف می برد و رزق و روزی را کم می کند. امام باقر علیه السلام می فرماید: «ان العبد لیذنب الذنب فیزوی عنه الرزق» (اصول کافی، ج 2، ص 270، ح 8، باب الذنوب) (بنده خدا گناه می‌کند و در نتیجه رزق و روزی از او دور می‌شود. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: «ما کان قوم قط فی غض نعمه من عیش فزال عنهم الا بذنوب» (نهج البلاغه، خطبه 187)؛ (هیچ عیش و خوشی از قومی زایل نمی شود، مگر به خاطر گناهان.)البته باید دقت کرد فقر عوامل دیگری غیر از گناه نیز دارد. لذا نمی‌توان گفت هرکس فقیر است، گناهکار است. امام صادق علیه السلام خطاب به یکی از شیعیان که خود را فقیر معرفی کرده بود، فرمودند: تو فقیر نیستی، زیرا محبت ما را داری و آن گران بهاترین چیز است.حیرت و سرگردانی: حیرت دومعنا دارد: حیرت مثبت و سازنده که انسان با تفکر در عظمت الهی حیران می‌گردد. در دعای شریف ندبه می‌خوانیم: «الی متی احار فیک یا مولای» و دیگری حیرت منفی که از آثار و عقوبت غضب الهی است که انسان به سرگردانی می‌افتد و قدرت تشخیص خوب از بد را ندارد و نظام فکری اش مختل می‌شود. حکایت چهل سال سرگردانی بنی اسرائیل به خاطر نافرمانی نمونه‌ای از این حیرت است. حضرت امیر علیه السلام می‌فرماید: «لقد استهام بکم الخبیث» (نهج البلاغه، خطبه 133) (شیطان خبیث شما را به حیرت می اندازد.)تسلط اشرار و ستمگران: برخی از گناهانی که باعث تسلط اشرار می‌شوند:ترک امر به معروف و نهی از منکر، امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «لاتترکوا الامر بالمعروف والنهی عن المنکر فیولی الله امورکم شرارکم» (بحارالانوار، ج 74، ص 407، ح 3624) عدم اطاعت از رهبری و خیانت به امام. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «و لم یتبعوا الاخیار من اهل بیتی سلط الله علیهم شرارهم» (اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 2، فی عقوبات المعاصی) (اگر از برگزیده‌های اهل بیتم پیروی نکنند، خداوند ناپاکان و اشرار آنها را بر آنها مسلط می‌گرداند.)دوری از علما: رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید: «سیأتی زمان علی الناس یفرون من العلماء کما یفر الغنم من الذنب فاذا کان ذلک ابتلاهم الله بثلثه أشیاء: الاول یرفع الله البرکه من أموالهم و الثانی سلط الله علیهم سلطانا جائرا و الثالث یخرجون من الدنیا بلا ایمان»( بحارالانوار ، ج 22، ص 453)؛ (زمانی بر مردم فرا خواهد رسید که از علما فرار کنند، چنان که گوسفند از گرگ بگریزد. پس خداوند به خاطر این کارشان آنها را به سه گرفتاری مبتلا می‌کند: اول این که برکت را از مالشان برمی‌دارد. دوم این که سلطان ستمگری بر آنها مسلط می‌کند. سوم این که بی ایمان از دنیا می‌روند.)پیمان شکنی: امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «اذا نقضوا العهد سلط الله علیهم عدوهم»( اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 2، باب عقوبات المعاصی)؛ (اگر پیمان شکنی کنند، خدا دشمنانشان را بر آنها مسلط می‌کند.)و مجازات با عمل و مکافات آن، رابطه «علی و معلول» برقرار است، مثلاً اگر کسی دارو یا سم مهلک بخورد و به سخن عقل و وجدان یا افراد دلسوز اعتنا نکند، خواهد مرد مرگ وی نتیجه طبیعی و اثر وضعی آن عمل است.کسی که در حین رانندگی چند لحظه غفلت میکند، چرت میزند و به دره ای سقوط میکند، یا دست و پایش میشکند یا میمیرد، نمیتوان در این موارد بحث تناسب جرم با کیفر را مطرح ساخت و گفت آیا این عادلانه است که با چند دقیقه «خودسری» و خوردن داروی مهلک یا چند لحظه غفلت و چرت زدن، مجازات مرگ داشته باشد.رجوع کنید به: 1. عدل الهی، شهید مطهری، 2. داستان های شگفت، شهید دستغیب شیرازی. پاسخ پرسش دوم.نخست باید دانست اگرچه گناه کوچک تر، پلیدى و زشتى کمتر دارد و نسبت به گناه بزرگتر، آفت کمترى دارد، اما توجیه این کار اگر همراه با حق دادن به خود باشد، موجب تکرار گناه کوچک و خوددارى از توبه مى شود این وضعیت خطرناک است و روحیه تخلف در آدمى ریشه مى دواند و آینده فرد قابل پیش بینى نیست.در فرازى از پندهاى پیامبر رحمت صلى الله علیه وآله به اباذر مى آموزیم، که فرمود: «یا اباذر، لاتنظر الى صغر الخطیئه و لکن انظر الى من عصیت، (طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 460، منشورات شریف رضى، 1392قمرى)؛ «اى اباذر به کوچکى گناه نگاه نکن، بلکه به بزرگى کسى بنگر که او را نافرمانى کرده اى».شاید با توضیحى مختصر و گذرا درباره گناهان کوچک، مقدارى با جایگاه آن در آیات و روایات آشنا شویم:ممکن است مرتکبین به گناهان کوچک، عملى را انجام دهند که از نظرشان در درجه دوم اهیمت قرار داشته و پندارشان این باشد که از حیث کوچکى قابل بخشش است، غافل از این که تکرار صغیره و کوچک شمردن آن، خود گناه کبیره است و مداومت بر آن، آدمى را در ارتکاب گناه گستاخ مى کند! علاوه، چنین کسانى فراموش مى کنند که چه کسى مورد عصیان و نافرمانى قرار گرفته است؟ناگفته نماند که گناهان کوچک هم چون نخ نازک و باریکى هستند که با تکرار، تبدیل به ریسمان ضخیمى شده که پاره کردن آن مشکل است! تا چند ز دست خویش فریادکنم / از کرده خود کجا روم داد کنم  طاعات مرا گناه باید شمرى / پس، از گنه خویش چسان یاد کنم  در این راستا امام على علیه السلام مى فرماید: أَشَدِّ الذنوب ما استهان بِه صاحبُه ؛ (نهج البلاغه، ص 533، قم: دارالهجره)؛ «بزرگترین گناهان آن معصیتى است که گناهکار آن را کوچک بشمارد». پاسخ پرسش سوم.امر به معروف و نهی از منکر با کارکرد اصلاح ،نظارت و نقد و کنترل اجتماعی خود ، آثار و برکات متعدد و غیر قابل انکاری در زمینه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر داشته و موجبات رشد و تکامل آن را فراهم می نماید . این عنصر یکی از اساسی ترین عناصر فرهنگ اسلام است که در چارچوب آن، سلامت جامعه در ابعاد مختلف تأمین می گردد و عمل به آن، ضامن بقا و استمرار جامعه و نظام اسلامی خواهد بود. شیخ کلینى ـ رضوان الله علیه ـ در کتاب کافى در ضمن حدیثى از امام پنجم حضرت باقر العلوم ـ علیه السّلام ـ روایت نموده است که فرمود: «انّ الأمر بالمعروف والنهى عن المنکر سبیل الأنبیاء ومنهاج الصلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب وتحلّ المکاسب وتردّ المظالم وتعمّر الأرض وینتصف من الأعداء ویستقیم الأمر» . (کافی، ج 5، ص 56 ) یعنى: «امر به معروف و نهى از منکر، راه پیغمبران و طریقه روشن صلحا و شایستگان است. واجب بزرگى است که به سبب آن واجبات دیگر بپاى داشته مى شود و راهها امن، و کسبها حلال مى گردد و اموال و حقوقى که به ستم و غصب گرفته شده به صاحبانش ردّ مى شود و زمین، معمور و آباد مى گردد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و کارها راست و مستقیم مى گردد ».در آیه «ولتکن امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون»(۱۰۴ آل عمران) دو مسأله مطرح شده است؛ دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر. قرآن می فرماید بعد از اینکه این جدایی ها در میان شما از میان رفت و احساسات قومی و قبیله ای و به هم پیوستگی های کاذب را فراموش کردید، حالااز مسلمانان می خواهد که از شما انسان های پراکنده باید امتی به وجود آید که دارای هدف و رهبری باشد که دعوت به سوی نیکی کند، وقتی قدرت دارد به معروف امر کند و از کارهای ناشایسته نهی کند و چنین جماعتی رستگار است و اینها هستند که می توانند پیشرفت کنند. شهید دکتر بهشتی در در توضیح این موضوع می آورد: «دعوت به خیر یعنی چه؟ آیا دعوت به خیر به این صورت است که مثل آدم های خودستا دائماً قلم به دست بگیریم، منبر برویم، سخنرانی کنیم و بگوییم این ما هستیم که این امتیازات را داریم؟ یا منظور از دعوت به خیر این است که امام(ع) به شیعه می گوید که مردم را به خویشتن و راه خویشتن دعوت کنید با غیر زبانتان؟...دعوت به خیر در اسلام شاید ۱۰درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از ۹۰ درصدش به عمل بود.» امر به معروف و نهی از منکر، ناظر به صیانت جامعه، و راهکاری برای سالم سازی محیط اجتماعی است و همان گونه که آیت اللَّه شهید بهشتی توضیح داده است حساب امر به معروف و نهی از منکر، حساب محیط سازی است، محیط سالم برای پرورش سالم و صحیح استعدادهای خیر نهفته در انسانها به وجود آوردن. مسأله بهداشت محیط اجتماعی است (شهید بهشتی، بایدها و نبایدها، ص 178.) و به تعبیر آیت اللَّه شهید مطهری: امر به معروف و نهی از منکر، ایجاد نوعی تعهد و مسؤولیت اجتماعی در افراد نسبت به سرنوشت اجتماع است( شهید مطهری، سلسله یادداشتها، ج 1، ص 247).خداوند متعال حکمت را در سه دستور امر به معروف، نهی از منکر و ایمان به خدا بیان می دارد و این سه ویژگی بایستی در بین مؤمنین رایج باشد. فراموشی این سه خصلت سبب کاهش فضیلت آن جامعه نزد خداوند متعال است. اقامه امر به معروف و نهی از منکر، دفاع از سلامت جامعه است. لذا از رسول خدا(ص) نقل است که اگر معصیت مخفیانه انجام گیرد، فقط به عاملش زیان وارد می کند ولی اگر آشکارا صورت گیرد و هیچکس برای رفع و تغییر آن برنخیزد ضررش متوجه کل جامعه خواهد بود و خشک و تر با هم خواهند سوخت. به همین دلیل آثار مثبت امر به معروف و نهی از منکر و این سنگر دفاعی در اجتماع، تأمین ثبات و توسعه ارزش ها در جامعه انسانی است و تضمین کننده استمرار هنجارها در جامعه و مانع بروز ناهنجاری است و ترک آن ایجاد فرصت برای تغییر نظام اجتماعی از سوی دشمنان است.از منظر عقلی نیز چون انسانها دارای زندگی اجتماعی اند و در پیمودن مسیر حیات نمی توانند به شکل فردی نیازهای خود را تأمین کرده و از همکاری دیگران بی نیاز باشند، از این رو در جامعه، تحت تأثیر اندیشه ها، اخلاق و رفتار دیگران قرار دارند، وعقل حکم می کند که برای حفظ کیان جامعه از فساد و تباهی، باید با منکرات برخورد شود. هیچ یک از افراد بشر، زندگی جداگانه از دیگران ندارند. انسان مدنی بالطبع است و همه از عقاید و رفتار یکدیگر، تأثیر می پذیرند. انحراف یک فرد، نه تنها خود او را ساقط می کند، بلکه بر محیط اجتماعی نیز اثر گذاشته و جامعه را به سوی تباهی می برد، لذا عقل فرمان می دهد که همه افراد، با نظارت فراگیر خویش، جامعه را حتی الامکان حفظ کنند. شرع نیز همین وظیفه را واجب کرده است. همان گونه که در بیماریهای جسمی واگیردار، باید با جلوگیری از سرایت بیماری، سلامت جامعه را حفظ کرده در مورد امراض روحی و اخلاقی نیز این مسؤولیت وجود دارد و هر گونه سهل انگاری در برخورد با آن، به سقوط جامعه وفراگیر شدن فساد در آن می انجامد. پایه و اساس این استدلال بر مسؤولیت انسان در قبال جامعه قرار گرفته است.همچنین در بررسی آثار امر به معروف و نهی از منکر باید توجه داشت که این فریضه دارای مراتب مختلفی است که هر مرتبه از نقش مهمی در تکامل مادی و معنوی فرد و جامعه بر خوردار است . از نظر اسلام نیز امر به معروف و نهی از منکر مرتبه‌ای دارد که مستلزم اعمال زور است. اینجاست که همه فقها معتقدند که این مرتبه امر به معروف و نهی از منکر وظیفه دولت اسلامی است زیرا اگر به عهده مردم باشد موجب هرج و مرج خواهد بود. به عنوان نمونه اقدامات نیروی انتظامی در زمینه سامان دادن به ترافیک ، به نظم درآوردن حرکت موتورها و به طور کلی رفت و آمد خودروهای شهری ، اجرای طرح امنیت اجتماعی و برخورد با افراد شرور و مزاحمان مردم و... مصداق آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر بود که مستلزم اعمال زور است و وظیفه دولت اسلامی می‌باشد. که با اصلاح جامعه نقش مهمی در تکامل آن دارد .در هرصورت امر به معروف آثار و برکات بسیار زیادی در زمینه تکامل و رشد مادی و معنوی جامعه دارد و بررسی مبسوط آن نیازمند تحقیقی مستقل می باشد .و به جهت آگاهی بیشتر به چند روایت اشاره می کنیم:امر به معروف و نهى از منکرپیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که امر به معروف و نهى از منکر کند ، او جانشین خدا و جانشین رسول او در زمین است .- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : خداوند عز و جل از مؤمن ضعیفى که دین ندارد نفرت دارد . عرض شد : مؤمنى که دین ندارد کیست ؟ فرمود : کسى که نهى از منکر نمى کند .- امام على علیه السلام : پایندگى شریعت به امر به معروف و نهى از منکر و بر پاداشتن حدود (الهى) است .- امام على علیه السلام : همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا ، در مقایسه با امر به معروف و نهى از منکر چیزى نیست ، مگر همچون آب دهانى که در دریایى ژرف انداخته شود .- امام على علیه السلام : امر به معروف برترین کارهاى مردم است .- امام على علیه السلام : بدانید که امـر بـه مـعروف و نهى از منکر ، اجل کسى را نزدیک نکرده اند و روزى کسى را نبریده اند .- امام حسین علیه السلام : گفته مـى شد : بـر هیچ چشمى که مؤمنِ به خدا باشد روا نیست که ببیند خدا نافرمانى مى شود و خود را فرو بندد مگر آن وضع را تغییر دهد .- امام باقر علیه السلام : امـر بـه معروف و نـهى از منکر راه پـیامبران است و شیوه نیکوکاران . فریضه بزرگى است که دیگر فرایض به واسطه آن برپا مى شود و راه ها امن مى گردد و درآمدها حلال مى شود و حقوق و اموالِ به زور گرفته شده به صاحبانش بر مى گردد و زمین آبادان مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و کارها سامان مى پذیرد .خطر رها کردن امر به معروف و نهى از منکر- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : یا امر به معروف و نهى از منکر مى کنید ، یا عذاب خدا همه شما را فرا مى گیرد .- امام على علیه السلام ـ سـفـارش آن حضرت بــه حسنین علیهماالسلام پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم ـ : امر به معروف و نهى ازمنکر را رها مکنید ، که در این صورت اشرار شما زمام امورتان را به دست مى گیرند و آن گاه هر چه دعا کنید، مستجاب نخواهد شد .هر کس به کردار عدّه اى راضى باشد- امام على علیه السلام : هر که به کردار عدّه اى راضى باشد ، مانند کسى است که همراه آنان ، آن کار را انجام داده باشد و هر کس به کردار باطلى دست یازد او را دو گناه باشد : گناه به جا آوردن آن و گناه راضى بودن به آن .- امام جواد علیه السلام : هر کس کار زشتى را نیک شمارد ، در آن کار شریک باشد .- امام جواد علیه السلام : کسى که شاهد کارى باشد و آن را ناخوش بدارد ، مانند کسى است که شاهد آن نبوده است و کسى که شاهد کارى نباشد امّا به آن راضى باشد ، مانند کسى است که شاهد آن بوده است .شرایط کسى که امر به معروف مى کندپیامبر خدا صلى الله علیه و آله : کسى که امر بــه معروف مى کند ، باید این کار را با شیوه خوبى انجام دهد .- رسول خدا صلى الله علیه و آله ـ در پاسخ به این سخن که گفته شد : ما تنها به چیزهایى امر و نهى مى کنیم که خودمان به طور کامل آنها را رعایت کنیم ـ : نه ، بلکه به خوبیها فرمان دهید هر چند خودتان به همه آنها عمل نکنید و از زشتیها باز دارید ، گرچه خود از همه آنها خوددارى نورزید .امام على علیه السلام : من شأن خود را بالاتر از آن مى دانم که آنچه را خودم ترک نمى کنم ، مردم را از آنها باز دارم ، یا به کارى فرمانشان دهم که خود جلوتر به آن عمل نکنم .امام على علیه السلام : نفرین خدا بر کسانى که به خوبى فرمان مى دهند و خود آن را فرو مى گذارند و بر کسانى که از زشتى باز مى دارند و خود مرتکب آن مى شوند .- امام على علیه السلام : نـهى از مـنکر کنید و خود از آن باز ایستید ؛ زیرا دستور دارید که ابتدا خود از کار زشت باز ایستید و سپس دیگران را نهى کنید .- امام صادق علیه السلام : کسى (باید) امر به معروف و نهى از منکر کند که سه خصوصیت در او باشد : (اوّل) به آنچه فرمان مى دهد ، خود عمل کند و آنچه را نهى مى کند ، خود نیز ترک گوید . (دوم) در امر و نهى خود عدالت را رعایت کند و (سوم) در امر و نهیش ، طریق ملایمت و نرمى پیش گیرد .کمترین مرتبه نهى از منکر- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر یک از شما منکرى را دید ، باید با دست خود آن را تغییر دهد . اگر نتوانست ، با زبانش تغییر دهد (و اعتراض کند) و باز اگر نتوانست ، در قلبش آن را انکار کند و این ضعیف ترین مرحله ایمان است .- پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هان ! مبادا هراس از مردم مانع از آن شود که فردى از شما حقّ را ببیند و نگوید . (که حقّ گویى) نه اجلى را نزدیک مى کند و نه رزق و روزیى را دور مى گرداند .- امام على علیه السلام : کسى که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند ، او مرده اى است در میان زندگان .- امام على علیه السلام : رسول خدا صلى الله علیه و آله به ما دستور داد که با افراد گنهکار، با چهره اى گرفته و درهم کشیده رو به رو شویم .- امام صادق علیه السلام : براى عزّت مؤمن همین کافى است که هر گاه منکرى را ببیند ، خداوند عز و جل بداند که در دل آن را انکار مى کند .(ترجمه میزان الحکمه ،کلمه امر به معروف) جهت اطلاع بیشتر ر. ک: 1 . مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر ، محمد سروش ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 24 .2 . معیارهای نقد اجتماعی در اسلام از دیدگاه شهید بهشتی ، علیرضا بهشتی ، روزنامه ایران، 9/4/1386 .3 . امر به معروف ونهی از منکر پشتوانه اتحاد ملی ، نشر شفق .4. جامعه‌ی ‌علوی در نهج‌البلاغه ، عبدالحسین خسروپناه ، قم : مرکز مطالعات و پژوهش‌‌های فرهنگی حوزه‌ی علمیه ، 1380 .   .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image