امام علی(ع) در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

در کدام آیات قرآن اشاره ای به شأن و مقام امیرمؤمنان(ع) شده است؟


در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : الف- بنابه نقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى (بیش از سیصد آیه) درباره امامت و ولایت على(علیه السلام) و فضائل و مناقب آن حضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است لذا ما در اینجا فقط به نقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنّت اشاره مى نمائیم:1 ـ آیه تبلیغ: ابو اسحاق ثعلبى در تفسیر خود و طبرى در کتاب الولایة و ابن صبّاغ مالکى و همچنین دیگران نوشته اند که آیه تبلیغ یعنى آیه 67 سوره مائده «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ...» درباره على(علیه السلام) نازل شد و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دست على(علیه السلام) را گرفت و فرمود: «مَنْ کُنْتَ مَولاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ اَللّهُمَّ و الِ مَنْ والاهُ...[1]».2 ـ آیه ولایت: عموم مفسّرین و محدّثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کرده اند که روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و کسى چیزى به او نداد على(علیه السلام) که مشغول نمار و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره به سائل نمود و سائل متوجه شد و آمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه 55 سوره مائده «إِنّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلوةَ و یُؤتُونَ الزَّکوةَ وَ هُمْ راکِعُون» نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند که نماز را بر پا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند. در آن حال رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) از سائل پرسید: آیا کسى به تو چیزى داد؟ سائل ضمن اشاره به على(علیه السلام) عرض کرد: این انگشتر را او به من داد[2]. 3 ـ آیه اطاعت: یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطیعُوا الله و اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اوُلى الاَْمْرِ مِنْکُمْ یعنى اى مؤمنین خدا و رسول او و صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنید[3]. شیخ سلیمان بلخى و دیگران نوشته اند که این آیه درباره امیرالمؤمنین نازل شده و منظور از اولى الامر، ائمّه از اهل بیت اند[4].4 ـ آیه تطهیر: در تفسیر طبرى و فخر رازى و همچنین در کتب دیگر اهل سنّت نقل شده است که آیه تطهیر: «اَنَّما یُریُد اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً[5]»، در خانه ام سلمه بر پیغمبر اکرم(علیه السلام)نازل شده و آن حضرت فاطمه و حسنین و على(علیهم السلام) را جمع کرد پس گفت: «اَللّهُمَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى فَاذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تطهیرا»، یعنى خدایا اینها اهل بیت من هستند پلیدى را از اینها دور گردان و به تطهیر خاصى پاکشان فرما. ام سلمه گفت: یا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟ حضرت فرمود: تو جاى خود دارى و زن خوبى هستى (اما مقام اهل بیت مرا ندارى)[6].5 ـ آیه مَوَدّت: «قُلْ لا اَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى[7]»، یعنى اى پیغمبر در برابر زحمات تبلیغ رسالت بمردم بگو من از شما اجر و مزدى نمى خواهم مگر دوستى نزدیکانم را. زمخشرى در تفسیر کشّاف و گنجى شافعى در کفایة الطالب و دیگران نوشته اند که چون آیه مزبور نازل شد به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) گفتند یا رسول الله: «وَ مَنْ قَرابَتُکَ هؤُلاءِ الَّذینَ وَجَیَتْ عَلَیْنا مَوَدَّتُهُمْ؟ قالَ عَلِىٌّ و فاطِمَةُ وَ ابْناهُما»، یعنى نزدیکان شما که دوستى آنها بر ما واجب است چه کسانى اند؟ فرمود على و فاطمه و دو پسرشان[8]. همان طورى که ذکر کردیم آیات زیادى درباره ولایت و امامت حضرت على(علیه السلام) وجود دارد که ما به طور خلاصه به ذکر چند نمونه بسنده نمودیم. پی نوشتها -----------[1] . شواهد التنزیل، ج 1، ص 189 و فصول المهمّه، ص 27).[2] . کفایة الطالب، ص 250، تفسیر طبرى، ج 6، ص 165، تفسیر رازى، ج 3، ص 431.[3] . سوره نساء، 59.[4] . ینابیع المودة، ص 114 ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 149 ـ غایة المرام، باب 58.[5] . سوره احزاب، 33. [6] . کفایة الطالب، ص 372 ـ تفسیر فخر رازى، ج 6، ص 783.[7] . سوره شورى، 23.[8] . کفایة الطالب، ص 91 ـ تفسیر کشاف، ج 2، ص 339 ـ ذخائر العقبى، ص 25. ------ب- به توضیح بیشتری در مورد آیات مورد استناد و بیان جزییات بیشتر توجه کنید : آیة ولایت «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ».[1] ولی شما فقط خدا و رسول خدا و کسانی اند که ایمان آوردند و اقامه نماز کردند و در حال رکوع زکات دادند. تفسیر آیه 1. کلمة «اِنَّمَا» بر تخصیص دلالت می کند. یعنی ولایت بر مسلمانان مخصوص خدا، و پیامبر خدا و مؤمنانی است که در آیه توصیف شده اند. زمخشری در این زمینه نگاشته است: «وَ مَعْنَی اِنَّمَا وُجُوبُ اِخْتِصَاصِهِمْ بِالْمَولَاةِ».[2] معنای «انما» این است که موالات مخصوص آنها (کسانی که در آیه ذکر شده اند) می باشد. 2. در مورد این که مقصود از ولایت چیست، دو دیدگاه وجود دارد. علمای اهل سنت آن را به معنای محبت و نصرت، و علمای شیعه آن را به معنای زعامت و رهبری دانسته اند. 3. دلیل قول شیعه این است که اولاً: ولایت به معنای محبت و نصرت به پیامبر و عده ای از مؤمنین اختصاص ندارد، بلکه امری عمومی است. یعنی همة مؤمنین باید دوستدار و یاور یکدیگر باشند، چنان که قرآن کریم می فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ».[3] ثانیاً: روایات بسیاری از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده که آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است، آن گاه که فقیری وارد مسجد شد واز مردم کمک خواست، و کسی به او کمک نکرد، علی ـ علیه السلام ـ که در حال رکوع بود، با دست خود به او اشاره کرد و انگشتر خویش را به او داد، سپس آیه یاد شده، بر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نازل شد.[4] 4. دلیل قول اهل سنت این است که این آیه بین آیاتی واقع شده است که مسلمانان را از ولایت اهل کتاب نهی کرده است. بنابراین، سیاق آیات قرینه است بر این که مقصود از ولایت در آیة مورد بحث نیز محبت و نصرت می باشد. لیکن این استدلال صحیح نیست، زیرا قرینة سیاق دلیل ظنّی است نه قطعی، و دلیل ظنی در جایی قابل استناد است که دلیلی بر خلاف آن نباشد. در این جا نیز و آن چه در اثبات قول نخست گفته شد، با قرینة سیاق مخالف است، بنابراین، در این صورت نمی توان به آن استناد کرد. پرسش اگر آیه در شأن علی ـ علیه السلام ـ نازل شده است، چرا عبارت جمع «الذین آمنوا» به کار رفته است؟ پاسخ به کار بردن لفظ جمع در مورد یک فرد به قصد تعظیم و تکریم و در کلام عرب و غیر آن رایج است.[5] نیز ممکن است حکمت آن تشویق مؤمنان به انفاق در راه خدا باشد، که حتی در حال نماز نیز از آن غفلت نکنند.[6] پرسش چگونه امام علی ـ علیه السلام ـ متوجه فقیر شد، با این که در حال خواندن نماز بود و آن حضرت در حال نماز جز به خدا به چیز دیگری توجه نمی کرد، چنان که نقل شده است، تیری به پایش رفته بود و او طاقت تحمل درد جراحی آن را نداشت، تا این که در حال نماز آن را از پای او بیرون آوردند؟! پاسخ توجه به فقیر و صدقه دادن به او کاری پسندیده و عبادت است، و خود نوعی توجه به خدا است. بنابراین، مایة عیب و نقص نخواهد بود. آن چه شایسته مقام اولیای الهی نیست، منصرف شدن از خدا به غیر خداوند است. و اصولاً ممکن است این کار به خواست خداوند انجام شده تا هم اهمیت انفاق نشان داده شود، و هم زمینه ای برای نزول آیة ولایت فراهم گردد. آیة تبلیغ «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ».[7] ای پیامبر آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است را ابلاغ کن، اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای، و خدا تو را از خطر مردم حفظ می کند، به درستی که خدا کافران را هدایت نمی کند. تفسیر آیه مفاد این آیه شریفه آن است که دستوری از جانب خدا بر پیامبر نازل شده بود، و پیامبر از ابلاغ آن بیمناک بود، ولی خداوند با تأکید خاصی او را به ابلاغ آن فرمان داد و مطمئن ساخت که در این راه خطری متوجه او نخواهد بود. و این که این دستور به قدری اهمیت دارد که تبلیغ نکردن آن به منزلة تبلیغ نکردن اصل رسالت است: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» بدیهی است پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هیچ گاه به خاطر ترس از جان خود در تبلیغ رسالت الهی کوتاهی نکرده است. بنابراین، ترس او از این جهت نبوده است، آنچه در این جا به نظر درست می آید این است که این دستور در برگیرندة حکمی بوده که ممکن بود به شأن و موقعیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در اذهان عده ای از مسلمانان صدمه وارد کند، یعنی مشتمل بر حکمی بوده است که در ظاهر امر در برگیرنده نفع شخصی یا قومی برای آن حضرت بوده است. این حکم به قرینة روایات بسیار که در شأن نزول آیه وارد شده است، همان ولایت و رهبری علی ـ علیه السلام ـ بوده است؛ زیرا در روایات شأن نزول آمده است که این آیه در جریان غدیرخم نازل شده است. از این رو، ابلاغ این حکم می توانست این ذهنیت را برای برخی از مسلمانان ایجاد کند که پیامبر نیز مانند فرمانروایان بشر است که بستگان خود را به عنوآن جانشین خویش تعیین می کنند، به ویژه آن که در میان مسلمانان عدة زیادی افراد منافق وجود داشتند که از چنین فرصت هایی، بهترین بهره برداری را به نفع مقاصد خود می نمودند. از سوی دیگر، وجود یک رهبر لایق و با کفایت برای حفظ اسلام بسیار مهم و تعیین کننده، و عدم وجود آن برای اسلام خطرساز است، از این رو، نفی ابلاغ رسالت به خاطر ابلاغ نکردن آن کاملاً استوار و حساب شده است.[8] بنابراین، با توجه به قراین زیر به دست می آید که حکم مورد نظر در این آیه، همان ولایت و امامت علی ـ علیه السلام ـ است: 1. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از ابلاغ این حکم بیمناک بوده است، و ترس آن حضرت مربوط به مقام رسالت بوده است، نه خطر جانی و مانند آن. 2. علی ـ علیه السلام ـ پسر عمو و داماد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود، و تعیین او به عنوان رهبر اسلامی پس از پیامبر می توانست این ذهنیت را ایجاد کند که مقام نبوت همانند مقام سلطنت و فرمانروایی معهود در میان بشر است. 3. در میان مسلمانان افراد منافقی بودند که از هر فرصتی برای رسیدن به مقاصد شوم خود استفاده می کردند. 4. نقش رهبری لایق در حفظ اسلام، دستآورد رسالت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و بسیار تعیین کننده است. بنابراین، به جا است که عدم ابلاغ آن با عدم ابلاغ اصل رسالت یکسان دانسته شود. 5. روایات بسیاری وارد شده است که آیه در جریان غدیرخم و در رابطه با مسئله ولایت وامامت علی ـ علیه السلام ـ نازل گردیده است.[9] آیه اکمال دین و یأس کافرین «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلاتَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً».[10] امروز کافران از دین شما ناامید شدند پس از آنان نترسید بلکه از من بترسید، امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و از اسلام به عنوان یک دین برای شما راضی شدم. این آیة کریمه تصریح دارد بر این که در تاریخ اسلام و در عصر رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روزی بوده که در آن واقعه ای رخ داده است که چند ویژگی داشته است: 1. کافران از این که بتوانند دین اسلام را از بین ببرند ناامید شدند. 2. در این صورت، مسلمانان نباید ازناحیة خطر کافران بر دین اسلام بیمناک باشند، بلکه باید از سنن و قوانین الهی بیمناک باشند، که چه بسا رعایت نکردن آن ها به دین آنان صدمه وارد نماید. 3. در آن روز دین، کامل گردید. 4. نعمت الهی بر مسلمانان به مرحلة نهایی رسید. 5. دین اسلام با آن قانون و دستور ویژه، مورد رضایت خداوند قرار گرفت. اکنون باید دید آن روز چه روزی بوده؟ و دستوری که در آن روز از جانب خدا بر پیامبر نازل گردیده و آن حضرت آن را به مسلمانان ابلاغ کرده چه بوده است که این همه آثار مهم را به دنبال داشته است؟ از مراجعه به قرآن کریم و تاریخ اسلام به دست می آید که کافران با ترفندهای مختلف با پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مخالفت و مبارزه نمودند، ـ گاهی از راه تطمیع، گاهی با طرح نقشة کشتن ناگهانی پیامبر، و بالاخره از راه جنگهای مختلف ـ ولی نتیجه ای نگرفتند، و آخرین نقطه امید آن ها این بود که چون پیامبر فرزند پسر ندارد. بنابراین، پس از آن که وفات کرد کسی که مطابق سنتهای رایج بشری و نیز سنن جاهلیت بتواند جانشین او شود، وجود ندارد.پی نوشتها : ========[1] . مائده/ 55. [2] . تفسیر کشاف، ج 1، ص 648.[3] . توبه/ 72.[4] . به تفسیر المیزان، ج 6، ص 20ـ16 و المراجعات، ص 161ـ160 رجوع شود.[5] . مجمع البیان، ج 4ـ3، ص 211.[6] . الکشاف، ج 1، ص 649. [7] . مائده/ 67.[8] . المیزان، ج 6، ص 52ـ45.[9] . جهت آگاهی از روایات وارد در شأن نزول آیه به الغدیر، ج 1، ص 223ـ214 رجوع شود.[10] . مائده/ 3.----------------------------------  .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image