گناه روز شنبه /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

در آیه ۶۵ سوره بقره منظور از عصیان روز شنبه چیست؟ که به امرخدا بوزینه شدند.


داستان اصحاب سبت مربوط می شود به گروهی از یهود که مورد امتحان و آزمایش اللهی قرار گرفتند بدین ترتیب که ایشان بایست روز شنبه (سبت) را بزرگ می داشتند و از دستورات خداوند که در مورد این روز صادر شده بود اطاعت می کردند . بنابر روایات یکی از این دستوات این بود که ایشان در این روز نباید به صید ماهی می پرداختند و صید ماهی در روز شنبه ممنوع شد از قضا ماهی ها هم روز شنبه بر روی آب می آمدند و در روز های دیگر در دسترس صید نبودند عده ای از این گروه دست به یک حیله زدند برای گرفتن ماهی در غیر روز شنبه و با ایجاد حوضچه هایی و اتصال آن با کانالی به دریا وقتی که ماهی ها در روز شنبه روی آب می آمدند دریچه کانال را باز کرده و بعد از ورود آنها دریچه ها را بسته ودر روز بعد به صید آنها میپرداختند و عده ای دیگر بدون توجه به فرمان اللهی در همان شنبه به صید میپرداختند و... و بعد از این نافرمانی ها این عده از کسانی که این روز را بنابر دستور خداوند پاس نداشتند دچار عذاب اللهی شدند. در ادامه آیاتی که در آن به این داستان شده را ذکر می کنیم و همچنین قسمتی از تفسیر نمونه که در ذیل آیات 163 تا 166 سوره اعراف به نکاتی در مورد این داستان پرداخته شده است را برای اطلاع بیشتر ذکر می کنیم :البقرة : 65 وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئینَ النساء : 47 یا أَیُّهَا الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً النساء : 154 وَ رَفَعْنا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمیثاقِهِمْ وَ قُلْنا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُلْنا لَهُمْ لا تَعْدُوا فِی السَّبْتِ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً الأعراف : 163 وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتیهِمْ حیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ النحل : 124 إِنَّما جُعِلَ السَّبْتُ عَلَى الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ و کسانى از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز کردند نیک شناختید، پس ایشان را گفتیم: «بوزینگانى باشید طردشده.» (65)اى کسانى که به شما کتاب داده شده است، به آنچه فرو فرستادیم و تصدیق کننده همان چیزى است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهره هایى را محو کنیم و در نتیجه آنها را به قهقرا بازگردانیم یا هم چنان که «اصحاب سَبْت» را لعنت کردیم آنان را [نیز] لعنت کنیم، و فرمان خدا همواره تحقق یافته است. (47)و کوه طور را به یادبود پیمان [با] آنان، بالاى سرشان افراشته داشتیم و به آنان گفتیم: «سجده کنان از در درآیید» و [نیز] به آنان گفتیم: «در روز شنبه تجاوز مکنید.» و از ایشان پیمانى استوار گرفتیم. (154)و از اهالى آن شهرى که کنار دریا بود، از ایشان جویا شو: آن گاه که به [حکمِ ] روز شنبه تجاوز مى کردند آن گاه که روز شنبه آنان، ماهیهایشان روى آب مى آمدند، و روزهاى غیر شنبه به سوى آنان نمى آمدند. این گونه ما آنان را به سبب آنکه نافرمانى مى کردند، مى آزمودیم. (163)[بزرگداشت ] شنبه، بر کسانى که در باره آن اختلاف کردند مقرر گردید، و قطعاً پروردگارت روز رستاخیز میان آنها در باره چیزى که در مورد آن اختلاف مى کردند، داورى خواهد کرد. (124)تفسیر نمونه، ج 6، ص: 417[سوره الأعراف (7): آیات 163 تا 166]وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ لا تَأْتِیهِمْ کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (163) وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (164) فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ (165) فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ (166)ترجمه:163- و از آنها درباره (سرگذشت) شهرى که در ساحل دریا بود سؤال کن، و (بخاطر بیاور) هنگامى را که آنها در روز شنبه تجاوز (و طغیان در برابر قانون خدا) مى کردند، همان هنگام که ماهیانشان روز شنبه (که روز تعطیل و استراحت- شان بود) آشکار مى شدند اما در غیر روز شنبه به سراغ آنها نمى آمدند، اینگونه آنها را به چیزى آزمایش کردیم که در برابر آن نافرمانى مى نمودند.164- و هنگامى را که گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند چرا جمعى (گنهکار) را اندرز مى دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد و یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند) گفتند: (این اندرزها) براى اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست، به علاوه شاید آنها (بپذیرند و از گناه بازایستند و) تقوى پیشه کنند.165- اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و آنها را که ستم کردند به عذاب شدیدى بخاطر نافرمانى شانگرفتار ساختیم.166- هنگامى که در برابر فرمانى که به آنها داده شده بود سرکشى نمودند به آنها گفتیم به شکل میمونها در آئید و طرد شوید.تفسیر: یک سرگذشت عبرت انگیزدر این آیات صحنه دیگرى از تاریخ پرماجراى بنى اسرائیل، که مربوط به جمعى از آنها است که در ساحل دریایى زندگى مى کردند، آمده است، منتها روى سخن در آن به پیامبر اسلام ص است، و به او مى گوید که از یهود معاصر خویش درباره این جمعیت سؤال کند یعنى این خاطره را به وسیله سؤال در ذهن آنان مجسم ساز، تا از آن پند گیرند، و از سرکشى و کیفرى که در انتظار سرکشان است بپرهیزند.این سرگذشت، چنان که در روایات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنى اسرائیل است که در ساحل یکى از دریاها (ظاهرا دریاى احمر بوده که در کنار سرزمین فلسطین قرار دارد) در بندرى بنام ایله (که امروز بنام بندر ایلات معروف مى باشد) زندگى مى کردند و از طرف خداوند به عنوان آزمایش و امتحان دستورى به آنها داده شد و آن اینکه صید ماهى را در آن روز تعطیل کنند اما آنها با آن دستور مخالفت کردند و گرفتار مجازات دردناکى شدند که شرح آن را در این آیات مى خوانیم.در نخستین آیه مى فرماید: از قوم یهود معاصر خویش ماجراى شهرى را که در کنار دریا قرار داشت سؤال کن (و اسئلهم عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ). (و به یاد آنها بیاور زمانى را که در روز شنبه از قانون پروردگار تجاوز مى کردند (إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ).زیرا روز شنبه تعطیل آنها بود و وظیفه داشتند، دست از کار و کسب و صید ماهى بکشند و به مراسم عبادت آن روز بپردازند، اما آنها این دستور را زیر پا گذاردند.سپس قرآن آنچه را در جمله قبل سربسته بیان کرده بود چنین شرح مى دهد به خاطر بیاور آن هنگام را که ماهیان در روز شنبه در روى آب آشکار مى شدند و در غیر روز شنبه ماهى کمتر به سراغ آنها مى آمد (إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً).سبت در لغت به معنى تعطیل عمل براى استراحت است و اینکه در قرآن در سوره نبا مى خوانیم وَ جَعَلْنا نَوْمَکُمْ سُباتاً خواب شما را مایه راحت شما قرار دادیم نیز اشاره به همین موضوع است، و روز شنبه را از این جهت یوم السبت نامیده اند که برنامه هاى کسب و کار معمولى در آن تعطیل مى شد، سپس این نام بر این روز باقى ماند.بدیهى است جمعیتى که در کنار دریا زندگى مى کنند، قسمت مهمى از تغذیه و درآمدشان از طریق صید ماهى است، و گویا به خاطر تعطیل مستمرى که قبلا در روز شنبه در میان آنها معمول بود، ماهیان در آن روز احساس امنیت از نظر صیادان مى کردند و دسته دسته به روى آب ظاهر مى شدند، اما در روزهاى دیگر که صیادان در تعقیب آنها بودند در اعماق آب فرو مى رفتند! این موضوع خواه جنبه طبیعى داشته، و یا یک جنبه فوق العاده و الهى، وسیله اى بود براى امتحان و آزمایش این جمعیت، لذا قرآن مى گوید: ما این چنین آنها را به چیزى که در برابر آن مخالفت مى کردند آزمایش مى کردیم (کَذلِکَ نَبْلُوهُمْ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ).در حقیقت جمله بِما کانُوا یَفْسُقُونَ اشاره به آن است که آزمایش آنهابه چیزى بود که آنها را به سوى خود جلب و به نافرمانى دعوت مى کرد و همه آزمایشها همین گونه است، زیرا آزمایش باید میزان مقاومت افراد را در برابر کشش گناهان مشخص کند و اگر گناه کششى به سوى خود نداشت، آزمایش مفهومى نمى داشت.هنگامى که این جمعیت از بنى اسرائیل در برابر این آزمایش بزرگ که با زندگى آنان کاملا آمیخته بود قرار گرفتند، به سه گروه تقسیم شدند:گروه اول که اکثریت را تشکیل مى دادند، به مخالفت با این فرمان الهى برخاستند.گروه دوم که قاعدتا اقلیت کوچکى بودند، در برابر گروه اول به وظیفه امر به معروف و نهى از منکر قیام کردند.گروه سوم، ساکتان و بى طرفان بودند، که نه همگامى با گناهکاران داشتند و نه وظیفه نهى از منکر را انجام مى دادند.در آیه دوم مورد بحث، گفتگوى این گروه را با نهى کنندگان شرح مى دهد و مى گوید: بخاطر بیاور هنگامى که جمعى از آنها به جمع دیگرى گفتند: چرا قومى را اندرز مى دهید که خداوند سرانجام آنها را هلاک مى کند و یا به عذاب دردناکى کیفر خواهد داد (وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِیداً) «1».آنها در پاسخ گفتند: ما به خاطر این نهى از منکر مى کنیم که وظیفه خود را در پیشگاه پروردگارتان انجام داده و در برابر او مسئولیتى نداشته باشیم، بعلاوه شاید سخنان ما در دل آنها مؤثر افتد و دست از طغیان و سرکشى بردارند (قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).از جمله بالا چنین استفاده مى شود که اندرز دهندگان براى دو هدف این کار را انجام مى دادند یکى به خاطر این که در پیشگاه خدا معذور باشند و دیگر اینکه شاید در دل گنهکاران مؤثر افتد، و مفهوم این سخن چنین است که حتى اگر احتمال تاثیر هم ندهند باید از پند و اندرز خوددارى ننمایند، در حالى که معروف این است که شرط وجوب امر به معروف و نهى از منکر احتمال تاثیر است.ولى باید توجه داشت که گاهى بیان حقایق و وظائف الهى بدون احتمال تاثیر نیز واجب مى شود و آن در موردى است که اگر حکم خدا گفته نشود و از گناه انتقاد نگردد کم کم بدست فراموشى سپرده مى شود و بدعتها جان مى گیرند و سکوت دلیل بر رضایت و موافقت محسوب مى شود، در این گونه موارد لازم است حکم پروردگار آشکارا همه جا گفته شود هر چند اثرى در گنهکاران نگذارد.این نکته نیز شایان توجه است که نهى کنندگان مى گفتند: مى خواهیم در پیشگاه پروردگارتان معذور باشیم، گویا اشاره به این است که شما هم در پیشگاه خدا مسئولیت دارید و این وظیفه تنها وظیفه ما نیست، وظیفه شما نیز مى باشد.آیه بعد مى گوید: سرانجام، دنیاپرستى بر آنان غلبه کرد و فرمان خدا را به دست فراموشى سپردند، در این هنگام آنها را که از گناه نهى مى کردند رهایى بخشیدیم، ولى ستمکاران را به کیفر سختى به خاطر فسق و گناهشان مبتلا ساختیم (فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ) «1».شک نیست که این فراموشى، فراموشى حقیقى که موجب عذر است نبود، بلکه آن چنان بى اعتنایى به فرمان خدا کردند که گویى به کلى آن را فراموش نموده اند.سپس مجازات آنها را چنین شرح مى دهد: هنگامى که در برابر آنچه از آن نهى شده بودند، سرکشى کردند به آنها گفتیم به شکل میمونهاى طرد شده در آئید (فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ) «2» روشن است که امر کونوا (بوده باشید) در اینجا یک فرمان تکوینى است، همانند إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (سوره یس آیه 28)در اینجا به چند موضوع باید توجه کرد:1- چگونه دست به گناه زدند؟در اینکه این جمعیت، قانون شکنى را از کجا شروع کردند، در میان مفسران گفتگو است، از بعضى از روایات چنین استفاده مى شود که نخست دست به حیله به اصطلاح شرعى زدند، در کنار دریا حوضچه هایى ترتیب دادند و راه آن را به دریا گشودند، روزهاى شنبه راه حوضچه ها را باز مى کردند، و ماهیان فراوان همراه آب وارد آنها مى شدند، اما به هنگام غروب که مى خواستند به دریا بازگردند راهشان را محکم مى بستند، سپس روز یکشنبه شروع به صید آنها مى کردند و مى گفتند خداوند به ما دستور داده است صید ماهى نکنید، ما هم صید نکرده ایم بلکه تنها آنها را در حوضچه ها محاصره نموده ایم! «1» بعضى از مفسران گفته اند آنها روز شنبه قلابها را به دریا مى افکندند، سپس روز بعد آن را از دریا بیرون مى کشیدند و به این وسیله صید ماهى مى نمودند.و از بعضى از روایات دیگر برمى آید که آنها بدون هیچ حیله اى با بى اعتنایى کامل روزهاى شنبه مشغول صید ماهى شدند.ولى ممکن است همه این روایات صحیح باشد به این ترتیب که در آغاز از طریق حیله به اصطلاح شرعى- به وسیله کندن حوضچه ها و یا انداختن قلابها- کار خود را شروع کردند، این کار، گناه را در نظر آنها کوچک و آنان را در برابر شکستن احترام روز شنبه جسور ساخت، کم کم روزهاى شنبه علنا و بى پروا به صید ماهى مشغول شدند و از این راه مال و ثروت فراوانى فراهم ساختند.2- چه کسانى رهایى یافتند؟ظاهر آیات فوق این است که از آن سه گروه (گنهکاران، ساکتان و اندرز دهندگان) تنها گروه سوم از مجازات الهى مصون ماندند و به طورى که در روایات آمده است آنها هنگامى که دیدند اندرزهایشان مؤثر واقع نمى شود ناراحت شدند و گفتند ما از شهر بیرون مى رویم، شب هنگام به بیابان رفتند و اتفاقا در همان شب کیفر الهى دامان دو گروه دیگر را گرفت.و اما اینکه بعضى از مفسران احتمال داده اند که تنها گروه گنهکار گرفتار عذاب شدند و ساکتان نیز رهایى یافتند با ظاهر آیات فوق به هیچوجه سازگار نیست.3- آیا هر دو گروه یک نوع کیفر داشتند؟از آیات فوق چنین برمى آید که کیفر مسخ شدن، منحصر به گنهکاران بود زیرا مى گوید فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ ... (هنگامى که در برابر آنچه نهى شده بودند سرکشى کردند ...) ولى از طرفى از آیات فوق نیز استفاده مى شود که تنها اندرز دهندگان از مجازات رهایى یافتند، زیرا مى گوید أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ (آنها را که نهى از منکر مى کردند رهایى بخشیدیم).از مجموع این دو چنین استفاده مى شود که هر دو گروه مجازات شدند، ولى مجازات مسخ، تنها مربوط به گنهکاران بود، و مجازات دیگران احتمالا هلاکت و نابودى بوده است، هر چند گنهکاران نیز چند روزى پس از مسخ شدن- طبق روایات- هلاک شدند. «1»4- آیا مسخ، جسمانى بوده یا روحانى؟مسخ یا به تعبیر دیگر تغییر شکل انسانى به صورت حیوان مسلما موضوعى بر خلاف جریان عادى طبیعت است، البته موتاسیون و جهش و تغییر شکل حیوانات به صورت دیگر در موارد جزئى دیده شده است، و پایه هاى فرضیه تکامل در علوم طبیعى امروز بر همان بنا نهاده شده، ولى مواردى که در آن موتاسیون و جهش دیده شده صفات جزئى حیوانات است، نه صفات کلى، یعنى هرگز دیده نشده است که نوع حیوانى بر اثر موتاسیون تبدیل به نوع دیگر شود، بلکه خصوصیاتى از حیوان ممکن است دگرگون گردد، و تازه جهش در نسلهایى که به وجود مى آیند دیده مى شود، نه اینکه حیوانى که متولد شده است با جهش تغییر شکل دهد، بنا بر این دگرگون شدن صورت انسان یا حیوانى به صورت نوع دیگر امرى است خارق العاده.اما بارها گفته ایم مسائلى بر خلاف جریان عادى طبیعى وجود دارد، گاهى به صورت معجزات پیامبران و زمانى به صورت اعمال خارق العاده اى که از پاره اى از انسانها سر مى زند، هر چند پیامبر نباشند (که البته با معجزات متفاوت است) بنا بر این پس از قبول امکان وقوع معجزات و خارق عادات، مسخ و دگرگون شدن صورت انسانى به انسان دیگر مانعى ندارد.و همانطور که در بحث اعجاز انبیاء گفته ایم، وجود چنین خارق عاداتى نه استثناء در قانون علیت است نه بر خلاف عقل و خرد، بلکه تنها یک جریان عادى طبیعى در اینگونه موارد شکسته مى شود که نظیرش را در انسانهاى استثنایى کرارا دیده ایم «1».بنا بر این هیچ مانعى ندارد که مفهوم ظاهر کلمه مسخ را که در آیه فوق و بعضى دیگر از آیات قرآن آمده است بپذیریم و بیشتر مفسران هم همین تفسیر را پذیرفته اند.ولى بعضى از مفسران که در اقلیت هستند معتقدند که مسخ به معنى مسخ روحانى و دگرگونى صفات اخلاقى است، به این معنى که صفاتى همانند میمون یا خوک در انسانهاى سرکش و طغیانگر پیدا شد، رو آوردن به تقلید کورکورانه و توجه شدید به شکم پرستى و شهوت رانى که از صفات بارز این دو حیوان بود در آنها آشکار گشت.این احتمال از یکى از قدماى مفسرین به نام مجاهد نقل شده است.و اینکه بعضى ایراد کرده اند که مسخ بر خلاف قانون تکامل و موجب بازگشت و عقب گرد در خلقت است، درست نیست، زیرا قانون تکامل مربوط به کسانى است که در مسیر تکاملند، نه آنها که از مسیر انحراف یافته و از محیط شرائط این قانون به کنار رفته اند، فى المثل یک انسان سالم در سنین طفولیت مرتبا رشد و نمو مى کند اما اگر نقائصى در وجود او پیدا شود، ممکن است نه تنها رشد و نموش متوقف گردد بلکه رو به عقب برگردد، و نمو فکرى و جسمانى خود را تدریجا از دست بدهد.ولى در هر حال باید توجه داشت که مسخ و دگرگونى جسمانى متناسب با اعمالى است که انجام داده اند، یعنى چون عده اى از جمعیت هاى گنهکار بر اثر انگیزه هواپرستى و شهوت رانى دست به طغیان و نافرمانى خدا مى زدند و جمعى با تقلید کورکورانه کردن از آنها، آلوده به گناه شدند، لذا به هنگام مسخ، هر گروه به شکلى که متناسب با کیفیت اعمال او بوده ظاهر مى شده است.البته در آیات مورد بحث تنها سخن از قرده (میمونها) به میان آمده است و از خنازیر (خوکها) سخنى نیست، ولى در آیه 60 سوره مائده گفتگو از جمعیتى به میان آمده است که به هنگام مسخ به هر دو صورت فوق (بعضى قرده و بعضى خنازیر) تغییر چهره دادند، که به گفته بعضى از مفسران مانند ابن عباس، آن آیه نیز در باره همین اصحاب سبت است که پیر مردان سرجنبانان شکم پرست و شهوت پرستشان به خوک و جوانان مقلد چشم و گوش بسته که اکثریت را تشکیل مى دادند به میمون تغییر چهره دادند.ولى در هر حال، باید توجه داشت که طبق روایات، مسخ شدگان تنها چند روزى زنده مى ماندند و سپس از دنیا مى رفتند، و نسلى از آنها به وجود نمى آمد.5- خلافکارى زیر پوشش کلاه شرعى گرچه در آیات فوق اشاره اى به حیله گرى اصحاب سبت در زمینه گناه نشده است، ولى همانطور که اشاره کردیم، بسیارى از مفسران در شرح این آیات اشاره به داستان کندن حوضچه ها و یا نصب قلابها در دریا در روز شنبه کرده اند، و در روایات اسلامى نیز این موضوع دیده مى شود، بنا بر این مجازات و کیفر الهى که با شدت درباره این گروه جارى شد، نشان مى دهد که چهره واقعى گناه هرگز با دگرگون ساختن ظاهر آن و به اصطلاح کلاه شرعى درست کردن، دگرگون نمى گردد، حرام، حرام است، خواه صریحا انجام گیرد، یا زیر لفافه هاى دروغین و عذرهاى واهى.آنها که تصور مى کنند، گناه را مى توان با تغییر چهره صورى تبدیل به یک عمل مجاز کرد در حقیقت خود را فریب مى دهند، و بدبختانه این کار در میان بعضى از بیخبرانى که خود را به دین منتسب مى کنند، فراوان دیده مى شود، و همانست که چهره مذهب را در نظر افراد دور افتاده سخت بدنما کرده است.عیب بزرگى که این عمل دارد- علاوه بر زشت نشان دادن چهره مذهب- این است که گناه را در نظرها کوچک مى کند و از اهمیت آن مى کاهد و افراد را چنان جسور در برابر گناه مى سازد که پس از انجام اینگونه کارها کم کم آماده براى انجام گناهان بطور صریح و آشکار مى شوند.در نهج البلاغه مى خوانیم که على ع از پیامبر ص چنین نقل مى کند: روزى فرا مى رسد که مردم به وسیله اموالشان آزمایش مى شوند، بر خدا منت مى گذارند که دیندارند، و در عین حال در انتظار رحمت اویند و از مجازات او خود را در امان مى بینندیستحلون حرامه بالشبهات الکاذبة و الاهواء الساهیة فیستحلون الخمر بالنبیذ و السحت بالهدیة و الربا بالبیع : حرام خدا را با شبهات دروغین و خیالات واهى حلال مى شمرند، شراب را تحت عنوان نبیذ «1» و رشوه را به عنوان هدیه (و حق و حساب) و ربا را به نام بیع، براى خود حلال مى پندارند (نهج البلاغه آخر خطبه 156).باید توجه داشت که انگیزه اینگونه حیله ها یا پوشیدن چهره زشت باطنى خود در افکار عمومى است، و یا فریب دادن و جدان و کسب آرامش کاذب درونى.6- اشکال مختلف آزمونهاى الهى درست است که ماهى گرفتن از دریا براى ساحل نشینان کار خلافى نیست گاهى ممکن است خداوند براى امتحان و آزمایش، جمعیتى را موقتا از این موضوع نهى کند، تا مقدار فداکارى آنها روشن شود، و این یکى از اشکال امتحان خداوند است به علاوه روز شنبه در آئین یهود، روز مقدسى بود و دستور داشتند براى احترام آن روز و رسیدن به عبادت و برنامه هاى مذهبى دست از کسب و کار بکشند، ولى ساحل نشینان ایله همه این مسائل را نادیده گرفتند و آن چنان مجازات شدند که زندگینامه آنها درس عبرتى براى آیندگان شد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image