خداجویی انسان /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

رابطه انسان و خدا را کاملا توضیح دهید از جهات مختلف؟!


در مقدمه عرض کنیم اخلاق اسلامى روابط گوناگون انسان با خدا، خود و محیط را تنظیم مى کند. در اخلاق اسلامى مى آموزیم که چگونه رفتارى را در رابطه با خدا و خویشتن و محیط پیشه کنیم تا ملکات نفسانى ستوده اى بیابیم، کمالات شایسته انسانى را به دست آوریم و به هدف غایى خلقت خویش یعنى قرب خداوند و آرامش و سعادت ابدى برسیم. 1- رابطه با خداوند:نخستین و مهم ترین این روابط، رابطه انسان با خالق خویش است هر رابطه اى متکى به اطراف رابطه است در هر رابطه حداقل دو طرف وجود دارد و رابطه انسان با خداوند نیز دو طرف دارد. در برخى از روابط یک طرف رابطه فعال و طرف دیگر منفعل است. مثلا در رابطه انسان با اشیاء محیط پیرامون، انسان طرف فعال و اشیاء طرف منفعل رابطه اند. برخى دیگر از روابط اجتماعى خود در برابر انسان هاى دیگرى قرار دارد که آنها نیز همچون او فعال هستند و به طور همزمان از او تأثیر مى گیرند و بر او تاثیر مى گذارند. تفاوت روابط انسانى متقابل با روابط انسان با اشیاء در این است که تاثیر اشیاء بر انسان تأثیرى ناخواسته و ناآگاهانه است در حالى که تاثیر انسان ها بر یکدیگر تاثیرى آگاهانه و خود خواسته است در نتیجه نمى توان اشیاء را فعال دانست. نوع دیگرى از رابطه وجود دارد که یک طرف رابطه هیچ گاه منفعل نمى شود. رابطه انسان و خداوند این گونه است بررسى این رابطه و چگونگى آن تا حدود زیادى در مباحث جهان بینى صورت مى گیرد در جهان بینى رابطه تکوینى انسان و خداوند بررسى مى شود. در این رابطه اراده و آگاهى انسان هیچ تاثیرى ندارد. رابطه تکوینى انسان با خداوند رابطه خالق و مخلوق است خالقى که کمال مطلق است و مخلوقى که فقر و نیازمندى محض است و به اراده خالقش استعدادهایى در او نهفته است. این گونه رابطه، رابطه خالق و مخلوق اختصاص به انسان ندارد، بلکه همه هستى مخلوق خداست همه عالم فقیر الى اللَّه است و خداوند غنى على الاطلاق است. نوع دیگرى از رابطه میان انسان و خداوند برقرار است که به آگاهى و اراده انسان مربوط است یعنى اگر انسان موجودى بدون آگاهى و اراده بود چنین رابطه اى برقرار نمى شد. نام این رابطه را رابطه معرفتى مى گذاریم زیرا منشأ همه رابطه هایى از این دست معرفت انسان به خداست. معرفت انسان به خداوند حاصل مباحث اصول عقاید است که در حقیقت به عقل نظرى مربوط مى شود معرفت انسان از دو جهت به اعمال ارادى او مربوط مى شود: الف - معرفت انسان ناشى از برخى فعالیت هاى ارادى است که از آن با عنوان تأثیر اعمال اختیارى بر معرفت یاد میشود.ب - برخى از اعمال انسان که به رابطه او با خداوند مربوط است تحت تأثیر این معرفت قرار مى گیرد که از آن به تأثیر معرفت بر عمل یاد می گردد. 2- رابطه انسان با خود: دومین رابطه از روابط انسان، رابطه با خود است. در علم اخلاق این رابطه را بررسى مى کنیم تا با شناخت انواع روابط انسان با خویشتن، ارزش مثبت یا منفى اخلاقى آنها را معلوم کنیم. ارزش اخلاقى هر عمل، از طریق معلوم ساختن تأثیر آن در تحقق غایت وجودى انسان تعیین مى شود. پیش از بیان انواع روابط انسان با خود، پاسخ به یک پرسش لازم است. مقصود از رابطه انسان با خود چیست؟ مگر هر رابطه اى دو طرف ندارد، پس چگونه مى توان از رابطه یک چیز با خودش سخن گفت؟ اگر بپذیریم که هر رابطه اى دو طرف مى خواهد، ناگزیر باید براى روابط انسان با خویش توضیحى داشته باشیم. پس مى گوییم اگر بخواهیم به رابطه اى میان انسان و خودش قایل شویم، باید نوعى تعدد وجوه و ابعاد را در او بپذیریم. در این صورت مقصود از رابطه انسان با خود، روابطى است که میان ابعاد مختلف وجود او برقرار مى شود. آشکارترین ابعاد وجودى انسان که از یکدیگر تمیز داده مى شو، نفس و بدن اوست. آیا مقصود از رابطه انسان با خود، رابطه نفس و بدن است؟ با در نظر آوردن افعال اختیارى انسان نسبت به بدن خویش، مى گوییم رابطه نفس و بدن یکى از روابطى است که مى توان درباره ارزش اخلاقى آن سخن گفت، ولى آیا رابطه انسان با خود مختصر به همین رابطه است؟ بدون شک اینگونه نیست. براى نمونه، انسان خود را مى شناسد. شناخت نوعى رابطه است که میان عالم و معلوم برقرار است. آیا مقصود از اینکه انسان خود را مى شناسد این است که نفس انسان به وجود بدنش آگاه است؟ بى شک چنین نیست. انسان علاوه بر آگاهى از بدن خود نسبت به افعال و احوال خویش نیز آگاه است. انسان به اراده، شادمانى، اندوه و... دیگر احوال خود آگاه است و هیچ یک از افعال و احوال او، بدنِ او نیستند. ممکن است زمانى انسان خود را فریب دهد و به خود خیانت کند. آیا مى توان فریبکار و خائن را نفس و فریب خورده و خیانت شده را بدن دانست؟ قطعاً پاسخ منفى است. بنابراین باید ابعاد دیگرى را نیز در نظر گرفت. براى مشخص شدن این ابعاد، باید خود را شناخت. روابط انسان با خود در قرآن و روایات تصدیق اینکه انسان با خود روابطى دارد با رجوع به خود امکان پذیر است. هر کس با تأمل در خویشتن تأیید مى کند روابطى را در درون خود با خود دارد. بنابراین اصلِ وجود رابطه با خود نیازمند اثبات نیست، ولى براى آنکه هم تصورى و اضحتر از این رابطه پدید آید و هم تصدیق به وجود این رابطه از اطمینان بیشترى برخوردار باشد، نمونه هایى از رابطه انسان با خود را که در آیات و روایات به آنها اشاره شده است ذکر مى کنیم. روابط انسان با خود را به دو گروه «روابط شناختى» مى نامیم. روابط شناختى، در بر گیرنده معرفت انسان به خود و داوریهاى او درباره خود مى شود. گروه دوم «روابط عملى» را شامل است.. در گروه دوم عملکردهاى انسان نسبت به خود جاى دارد. روابط شناختى ریشه اى ترین شکل رابطه شناختى، خودشناسى است. در ادبیات گذشته ما از این رابطه به معرفه النفس یاد مى کرده اند. در فصول آینده این رابطه را بررسى خواهیم کرد. اکنون فقط برخى آیات و روایات را که در این موضوع وارد شده است ذکر مى کنیم. امیر المؤمنین علیه السلام مى فرمایند: کفى بالمرء معرفة ان یعرف نفسه، و کفى بالمرء جهلاً ان یجهل نفسه؛ (1) در دانش انسان همین بس که خود را بشناسد و در جهل انسان همین بس که به خود جاهل باشد. در این روایت در مقابل معرفت به نفس، جهل به نفس ذکر شده است. در قرآن کریم فراموش کردن نفس، معادل جهل به نفس است و همراه با عامل آن در این آیه ذکر شده است: ولاتکونوا کالذین نسوااللَّه فانسهم انفسهم؛ (2) و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرده است. انسان به نفس خویش آگاه است: بل الانسان على نفسه بصیره؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است. (3) در نتیجه خود مى تواند درباره خود داورى کند. خداوند در روز قیامت به او چنین خطاب مى کند: اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیباً؛ (4) نامه ات را بخوان، کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى. و چون خود را حسابرسى مى کند بر علیه خویش حکم مى کند و به گناهش اقرار مى نماید: «فاعترفوا بذنوبهم»(5). گاه انسانى که از خود غفلت نموده درباره خود داورى خطا مى کند و خویشتن را به گونه اى خلاف آنچه هست مى شمارد. الم تر الى الذین یزکون انفسهم؛ (6) آیا به کسانى که خویشتن را پاک مى شمارند ننگریسته اى. محاسبه، داورى، اعتراف، تزکیه و... همگى حکایت از شناختهایى دارند که انسان از خویشتن پیدا مى کند؛ در حالى که فاعل شناسایى و متعلق شناسایى یک چیز است. پس چنانکه گفتیم باید طرفین این رابطه را در دو وجه و ابعاد «خود» دانست. روابط عملى روابط عملى انسان با خویشتن همه فعالیتهاى او را دربر مى گیرد. انسان در روابط خود با خود، محیط و دیگران، در حقیقت به رابطه اى با خود تحقق مى بخشد. هر چه با دیگران مى کند، در واقع با خود مى کند، کل امرئ بما کسب رهین؛ هر کسى در گرو دستاورد خویش است. انسان با آنچه انجام مى دهد یا بر خود ستم مى کند و یا بر خود احسان مى کند: و من ذریتهما محسنٌ و ظالم لنفسه؛ (7) از نسل آن دو برخى نیکوکارو برخى به خود ستمکار بودند. خروج از اعتدال، ظلم به نفس است: فمنهم ظالم و منهم مقتصد؛ (8) برخى از آنان بر خود ستمکارند و برخى از ایشان میانه رو. ظلم بر نفس، از طرق خیانت به خویشتن، خود فریبى، دشمنى با خود، گمراه کردن خویش و... صورت مى گیرد و احسان به خویش از طرق نیکى به دیگران، شکر گزارى، تزکیه خود، استغفار و... انجام مى شود. درباره هر یک از این کارها که ظلم یا احسان بر خویشتن محسوب مى شود، آیاتى در قرآن کریم و نیز احادیثى در کلمات معصومین(ع) وجود دارد. ظلم بر خویش به هر طریق که انجام گیرد به خسارت مى انجامد و احسان به هر شیوه که باشد به سود و پیروزى که همان فلاح و رستگارى خاتمه مى یابد. هر یک از روابط انسان که ظلم به خویشتن است و به خسارت مى انجامد، ضایع کننده سرمایه هاى انسان است. یعنى سرمایه عمر و استعداد آدمى را مصرف مى کند، ولى نتیجه مطلوب را که نجات و رستگارى و قرب خداوند است پدید نمى آورد. روابط ظالمانه انسان با خویشتن، روابطى با ارزش اخلاقى منفى هستند و در نقطه مقابل، احسان به خود که تقرب به خداوند و تحقق غایت هستى آدمى را در پى دارد، ارزش مثبت اخلاقى دارد. در این بخش، به بررسى برخى از این روابط مى پردازیم. پى نوشتها (1) - غرر الحکم و دررالکلم،الفصل الخامس و الستون (2) - حشر / 19. (3) - قیامه / 14. (4) - اسراء / 14. (5) - ملک / 11. (6) - طور / 21. (7) - صافات / 113. (8) - فاطر / 32. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image