تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
دانشمندان بر اين عقيدهاند كه ذرات و سلولهاي بدن ما در طول عمر بارها عوض ميشوند. و در هر هفت سال يك بار تقريباً همه سلولها تغيير ميكنند. حتي سلولهاي مغز كه برخي ميگفتند تغيير نميكند، اكنون ثابت شده است كه درست است كه سلولهاي مغز در طول ساليان كم و زياد نميشوند، امّا مانند همه سلولهاي ديگر تعويض ميشوند. علما و دانشمندان از اين تغيير ذرات بدن از يك سو و وحدت شخصيت انسان از آغاز تا سرانجام عمر، وجود روح را اثبات كردهاند. در اين باره سه نكته شايان توجه است: 1. هر چند سلولهاي بدن هر هفت سال يكبار تغيير ميكند، ولي بايد توجه داشت كه ذرات قبلي به هنگامي كه در آستانه مرگ قرار ميگيرد، همة خواص و آثار خود را به سلولهاي نو و تازه ميسپارد، به همين دليل ويژگيهاي جسمي انسان از رنگ، شكل و قيافه گرفته، تا بقية كيفيات جسماني، با گذشت زمان ثابت هستند. اين به خاطر انتقال صفات سلولهاي مرده به سلولهاي جديد است. البته باقي ماندن علم و ادراكها دليل ديگري دارد كه خواهد آمد. 2. آن چه دانشمندان در علوم مختلف از قبيل: فيزيولوژي، روان شناسي اثبات كردهاند، اين است كه اعصاب و مغز انسان، مانند ساير اعضاي بدن وظيفه خاصي دارند و اعصاب بدن، بر اثر ارتباط با اعصاب مغز، آن چه را از خارج دريافت ميكنند به مغز مخابره مينمايند. مثلاً دستگاه چشم كه مانند يك دستگاه عكاسي آفريده شده و داراي طبقههاي مختلف و آبهاي گوناگون ميباشد، شيوه كارش اين گونه است كه اشعه به طور مستقيم از جسم وارد چشم ميشود، و پس از عبور از پردههاي آن، تصويري در نقطة مخصوصي از چشم به نام نقطة زرد به وجود ميآيد و اعصاب بينايي آن را به مغز ميرساند و به اين ترتيب عمل ديدن محقق ميگردد. نتيجهاي كه بسياري از دانشمندان از اين آزمايشها گرفتهاند، و گمان كردهاند كه مركز فهم و شعور همان سلولهاي مغزي است و يا افكار و علوم انساني همان آثار مادي است كه روي اعصاب پس از تأثير عوامل خارجي، ظاهر ميشود، صحيح نيست؛ زيرا اين آزمايشها بيش از اين را اثبات نميكند كه عوامل خارجي و فعاليتهاي عصبي در ادراك و احساس انسان دخالت دارد، و بدون فعل و انفعالات، انسان قادر به تفكر و ادراك يا ديدن و شنيدن نيست؛ امّا اين كه درك كنندة واقعي يا به تعبير واضحتر بيننده و شنونده همان مادة مغزي، تفكر و ادراك همان آثار مادي است كه هنگام فكر در سطح دماغ روي اعصاب ديده ميشود، به هيچ وجه درست نيست. به همين جهت بسياري از دانشمندان بزرگ جهان، معتقدند كه افزون بر اين دستگاه مادي بدن، دستگاه ديگري است كه با اين ابزار مادي يك نوع هماهنگي دارد و تدبير اين دستگاه ظاهري به عهده او است كه با به كار انداختن وسايل مادي، مانند چشم و اعصاب مغز ميتواند، اطلاعاتي از خارج به دست آورد و در واقع درك كننده حقيقي اوست و تمام علوم و تفكرهاي بشر در آن متمركز ميباشد و از يك چنين قدرت پشت پرده به نامهاي گوناگون عقل، روح و قلب تعبير ميكنند. 3. دربارة هستي شناسي علم، پرسشهايي مطرح است؛ مانند اين كه حقيقت علم چيست؟ آيا همة اقسام آن، ماهيت واحدي دارد؟ آيا همة اقسام آن، مجرد است يا همة آنها مادي يا برخي مجرد و برخي مادي ميباشند. بر اساس نظريه فلاسفه اسلامي، تمام ادراكهاي ما (حضوري و حصولي) مجرد ميباشند، به اين معنا كه علوم و ادراكهاي ما كه در ذهن و نفس نقش ميبندند، از قبيل نقش بستن تصوير، روي كاغذ يا موضوع مادي ديگر نيست؛ بلكه از قبيل كيف نفساني و مجرد از ماده است. فيلسوفان بر اين امر دلايل متعددي آوردهاند از جمله: 1. اشياء مادي تقسيم پذيرند و حال آن كه علمها و ادراكهاي ما تقسيم نميپذيرند، يعني نميتوان هر قسمتي از ذهن را محل بخشي از علوم دانست. 2. قوام ادراك، به توجه نفس ميباشد، در صورتي كه اگر امري مادي ميبود، هميشه با فراهم شدن شرايط مادي (بدون نياز به توجه نفس) حاصل ميشد. 3. امكان يادآوري و بازشناسي صورتي است كه دهها سال پيش درك شده است. اگر صورت درك شده امري مادي ـ مانند نقش تصوير در كاغذ ـ با تغيير محل (سلولهاي مغز) به ويژه با توجه به حركت جوهريه دگرگون و محو ميشد، جايي براي يادآوري و بازشناسي نميماند. و با اثبات تجرد و غيرمادي بودن علم، روشن ميشود كه اصولاً تغيير سلولهاي مغز، تأثيري در علم و دانش انسانها ندارد، چرا كه مجردات تغييرناپذيرند. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.