تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
عدم تصریح به خصوصیت و تعداد و نام امامان موضوعی استثنایی نیست. قرآن خود متکفل بیان تمام مصادیق و جزئیات فروع معارف و دستورالعملها نیست تا عدم تصریح به نام امامان مورد نظر شیعه امری خلاف انتظار و غیر موافق با سبک ویژه قرآن باشد. نماز، نمونه خوبی از این دست است. شاید در بین احکام و دستورهای شریعت، مطلبی به اهمیت و محوریت نماز وجود نداشته باشد; تعابیری نظیر ستون خیمه دین، مرز میان کفر و ایمان، عامل تقرب هر پرهیزکار و نخستین پرسش و اساسیترین عامل پذیرش دیگر اعمال، نشان دهنده اهمیت این تکلیف الهی است; اما به راستی آیا در آیات قرآن نشانی از تعداد رکعات و خصوصیات این فریضه وجود دارد؟!
قرآن به وجوب نماز و اقامه آن در اوقات خاص و طهارت هنگام نماز و چند مورد از این دست اشاره کرده، بیان خصوصیات دیگر این مهم را به «سنت» واگذاشته است. قرآن درباره زکات واجب و حج و خمس و سایر دستورهای شریعت مقدس نیز از همین نظام تبعیت کرده است; یعنی فشار اصلی را بر تثبیت این واجبات گذارده و بیان خصوصیات را به دستگاه دیگر (سنت) واگذار کرده است.
همین دغدغه و پاسخش بر زبان ابوبصیر و امام صادق (ع) نیز جاری شده است: ابو بصیر که از شاگردان تیزبین امام ششم (ع) است، پیرامون آیه 59 سوره نساء «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» که مردم را به اطاعت از خدا و رسول و اولیای امور فرا میخواند، به طرح پرسش میپردازد. طبیعی است که در خدا و رسول به دلیل انحصارشان در «الله» و ذات مقدس حضرت محمد (ص)، تردید راه نمییابد; اما ذکر واژه «اولیای امور» و اجمالی که در آن نهفته، وی را بر آن داشت تا بپرسد: چرا قرآن نام آنان را نبرده است. اگر واقعا حق با شیعه است و مراد از «اولیای امور» امام علی (ع) و اهل بیتاند، چرا آنان را به نام معرفی نفرمود; «ما باله لم یسم علیا و اهل بیته»؟
امام صادق (ع) در پاسخ به سبک خاص قرآن اشاره کرد و فرمود: وقتی برای پیامبر آیه نماز نازل شد، خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد تا آن که رسول خدا (ص) آن را شرح داد. آیه زکات نازل شد، خدا نام نبرد که باید از چهل درهم یک درهم داد تا رسول خدا (ص) آن را شرح داد و آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید تا آن که رسول خدا (ص) آن را برای مردم توضیح داد. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» درباره علی و حسن و حسین - علیهم السلام - نازل شد و رسول خدا (ص) درباره علی فرمود: «هر که من مولا و آقای اویم، علی (ع) مولا و آقای او است; و فرمود من به شما وصیت میکنم درباره کتاب خدا و خاندانم; زیرا من از خدای - عزوجل - خواستهام میانشان جدایی نیفکند تا آنها را کنار حوض به من رساند . خدا این خواست مرا برآورد . . . .»[1]
از این روایت در مییابیم وظیفه بیان مصداقها و موارد و نیز تبیین جزئیات بردوش پیامبر (ص) است. همین جهت شیعه را بر آن داشت تا بر سنت پیامبر (ص) تاکید ورزد; بر عدم امکان اکتفا به قرآن در تشخیص امور پای فشارد و تلاش خلفای سده نخستین هجری در ممنوعیت نگارش سنت رسول الله (ص) را اشتباه فاحش بخواند. چنان که میدانیم این ممنوعیت سرانجام در اواخر دوران بنی امیه برطرف شد و تدوین کتب روایت نزد تمام فرقههای مسلمان مورد توجه قرار گرفت. قرطبی، از مفسران به نام اهل سنت، در مقدمه تفسیرش چنین روایت میکند: عمران بن حصین به مردی که گمان میکرد کتاب الله به سنت نیاز ندارد، گفت: «تو احمقی، آیا حکم نماز ظهر را که باید چهار رکعت خواند و حمد و سورهاش را آشکار نخواند، در قرآن یافتهای؟ و به همین گونه به نماز و زکات و مثل آنها اشاره کرد و گفت: آیا این [امور] را در قرآن روشن شده یافتهای؟ همانا کتاب خدا این امور را مبهم بیان کرد. و سنت آن را تفسیر میکند.»[2]
در همان تفسیر از «مکحول»، یکی از علمای بنام و مورد قبول اهل سنت، چنین نقل میکند: «القرآن احوج الی السنة من السنة الی القران» . قرآن به سنت از سنت به قرآن نیازمندتر است. البته این تعبیر افراط گونه مور تایید شیعه نیست. بر اساس باورهای شیعه سنت، مشروعیت و حتی صحت مندرجات و محتویات خود را از موافقت با قرآن و اصول حاکم بر آن به دست میآورد. سند حجیت و اعتبار سنت، قرآن است; ولی به هر حال فهم صحیح معارف و وظایف دینی بی عنایت به سنت نبوی (ص) و روایات اهل بیت (ع) ممکن نیست.
در اینجا، پرسشی دیگر رخ مینماید: رسول اکرم (ص) این معارف و احکام جزئی و تفسیری را از کجا به دست میآورد؟ از آیات قرآن استفاده میشود که جمع و قرائت آیات قرآن و نیز بیان مراد و مقاصد و شرح و تبیین آیات از ناحیه خدای متعال است: «ان علینا جمعه و قرآنه × فاذا قراناه فاتبع قرآنه× ثم ان علینا بیانه[3]; جمع قرآن - کلمات در آیات، آیات در سورهها و - . . . و قرائت قرآن بر عهده ما است و هنگامی که بر تو قرآن را خواندیم، تو [پیامبر (ص]) هم پیروی کن و قرآن را همین گونه بخوان - . مرحله بعد «بیان» قرآن است که آن هم وظیفه ما است».
بنابر این، بیان و تشریح مقاصد آیات هم از ناحیه خدا است و به وسیله وحی دیگری جز وحی قرآنی در اختیار پیامبراکرم (ص) قرار میگیرد. پس ما با دو وحی روبهرو هستیم: «وحی قرآنی» و «وحی تبیینی». در وحی قرآنی لفظ و معنا هر دو از ناحیه خدا است; اما در وحی تبیینی معنا از خدا و لفظ از سوی رسول خدا (ص) است. آیات 43 و 44 سوره نحل به این دو گونه وحی اشاره میکند: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون; ما بر تو «ذکر» را نازل کردیم تا قرآنی را که برای مردم نازل شده تبیین و تفسیر کنی و زمینه تفکر آنها را فراهم سازی». این ذکر همان «وحی تبیینی» است که درست تجلی یافته است و تمام سخنان پیامبر (ص) در زمینه معارف و دستورالعملهای دینی را شامل میشود .
این مقدمات نشان میدهد عدم ذکر مصداقها به نام ائمه اطهار (ع) اختصاص ندارد و غالب معارف و احکام الهی را شامل میشود. بنابر این، برای شناخت نام امامان معصوم (ع) باید سراغ سنت نبوی (ص) رفت; همان گونه که در تفسیر و تبیین معارف و دیگر فرائض دینی به «سنت» نیاز مندیم.
از روشهای جالب توجه قرآن تاکید بر صفات و ویژگیها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش توجه دادن امت به صفات و ویژگیهای خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند و اهمیت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلی یافته در آنان بسنجند .
روش بیان «توصیفی»، به قرآن شادابی و تازگی و دوام میبخشد; زیرا در هر قطعهای از زمان زمینه تطبیق افراد و جوامع بر شاخصههای ذکر شده در قرآن فراهم میشود و امکان دستیابی به داوری قرآن در مسائل نو و فتنههای فردی و اجتماعی تامین میگردد. قرآن «کلام فصل» است «انه لقول فصل»[4] و بین حق و باطل تمییز میدهد و راهنمای انسان در فتنهها است; چنان که پیامبر (ص) فرمود: «هنگامی که فتنهها چون پارههای شب تاریک شما را فرا گرفت، به قرآن روی آورید»
برای راهنما و فصل الخطاب شدن در گسترهای چنین پهناور، بیان شاخصهها و شایستگیها و ویژگیهای صالحان و مفسدان و حق و باطل و خوب و بد بهترین راه شمرده میشود. بدین سبب، قرآن جز در موارد ضروری از بردن نام مؤمنان، منافقان، حواریون، پادشاهان، مترفان و . . . صرف نظر کرده است تا مخاطبان قرآن به صفات و ویژگیها و نه نامها توجه کنند و امکان بهرهگیریهای نو از قرآن فراهم شود .
بنابراین، شیعه معتقد است مسلمانان در آیات بسیاری به ائمه اطهار (ع) رهنمون شدهاند و وظیفه دارند با تطبیق ویژگیهای یاد شده در قرآن، امام خود را بشناسند و پاسخ نیازهای دینی، اجتماعی و سیاسی خود را از درگاه آنان جویا شوند. بر اساس همین نکته مهم، امام باقر (ع) میفرماید: «من لم یعرف امرنا من القران لم یتنکب الفتن». هر کس امر ولایت ما را از قرآن به دست نیاورد; نمیتواند از فتنهها مصون ماند.»
در این روایت دو نکته قابل تامل مینماید:
1. امر ولایت اهل بیت (ع) در قرآن وجود دارد و توصیفات موجود در قرآن ما را به امامان معصوم رهنمون میشود. اگر به راستی از سر تحقیق و بدون هیچ گونه اعوجاج و کج فهمی سراغ آیات رویم، نشانهها و صفات و ویژگیهایی که برای امامان بیان شده ما را به دوازده معصوم (ع) هدایت خواهد کرد .
پس امر ولایت امامان شیعه را میتوان از قرآن استخراج کرد. البته همان گونه که پروردگار در تمام آفریدهها تجلی کرده است و تنها شایستگان از توان مشاهده برخوردارند، شناخت امر ولایت اهل بیت (ع) از آیات نیز به خواست و طلب و ذوق و سلامت نیازمند است.
2. شیعیان ممکن است از راههای گوناگون به امر ولایت امامان دست یابند، اما با توجه به اهمیت و مرجعیت قرآن کسانی از فتنهها و شبههها و افراط و تفریطها رهایی مییابند که معرفت به ولایت و شؤون آن را از قرآن گرفته باشند. در غیر این صورت، در فتنههای ناشی از افراط و تفریط سقوط خواهند کرد.
به همین جهت مفسران و علمای بزرگ شیعه بخش عمدهای از تلاش عالمانه خود را به اثبات ولایت و شؤون آن معطوف داشتهاند و ولایت امامان شیعه (ع) را به آیات الهی مستند ساختهاند. تلاش و تالیفهای آنان ذیل آیاتی چون «اولی الامر»، «ذوی القربی» «ولایت»، «اکمال دین»، و . . . فراوان به چشم میخورد. این بحث را با حدیثی از امام صادق (ع) پایان میدهیم: «اگر قرآن آنگونه که خدا خواسته و نازل کرده تلاوت شود و مورد تدبر قرار گیرد، هر آینه ما را با نشانههای ارائه شدهاش خواهید یافت.»[5]
بنابراین، باید با نگاه جستوجوگر در آیاتی که صفات و ویژگیهای رهبران و اولیای امور را بیان میکند، نامهای اهل بیت (ع) را استخراج کرد . شیعه افتخار دارد که رهبرانش را با استناد به اصول قرآنی برگزیده است.[6]
خلاصه کلام این است که از بعضی آیات قرآن چنین استخراج می شود که:
آیات گاهی منحصر به صفت هستند مثلا آیه: الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون...[7]، این آیه به تصریح بسیاری از روایات درباره امام علی علیه السلام نازل شده است.
گاهی منحصر به عنوان(اهلبیت) هستند: إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً[8] ای اهل بیت، خدا میخواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را پاک دارد.
و گاهی منحصر به عمل می باشند مثل آیه مباهله: فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ[9]
از آن پس که به آگاهی رسیدهای، هر کس که درباره او با تو مجادله کند، بگو: بیایید تا حاضر آوریم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.
همه این آیات در بیان معرفی امامان می باشند. چنانکه در تفسیر سوره دهر(انسان) در مورد شأن نزول این سوره آمده است:
ابن عباس میگوید حسن و حسین (ع) بیمار شدند پیامبر (ص) با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند، و به علی (ع) گفتند: ای ابو الحسن! خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود میکردی، علی (ع) و فاطمه (ع) و فضه که خادمه آنها بود نذر کردند که اگر آنها شفا یابند سه روز روزه بگیرند (طبق بعضی از روایات حسن و حسین (ع) نیز گفتند ما هم نذر میکنیم روزه بگیریم).
چیزی نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالی که از نظر مواد غذایی دست خالی بودند علی (ع) سه من جو قرض نمود، و فاطمه (س) یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت، هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: السلام علیکم اهل بیت محمد (ص)" سلام بر شما ای خاندان محمد! مستمندی از مستمندان مسلمین هستم، غذایی به من بدهید خداوند به شما از غذاهای بهشتی مرحمت کند، آنها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.
روز دوم را هم چنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذا را آماده کرده بودند (همان نان جوین) یتیمی بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).
در سومین روز اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد باز سهم غذای خود را به او دادند هنگامی که صبح شد علی (ع) دست حسن (ع) و حسین (ع) را گرفته بود و خدمت پیامبر (ص) آمدند هنگامی که پیامبر (ص) آنها را مشاهده کرد دید از شدت گرسنگی میلرزند! فرمود! این حالی را که در شما میبینم برای من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنها حرکت کرد هنگامی که وارد خانه فاطمه (س) شد دید در محراب عبادت ایستاده، در حالی که از شدت گرسنگی شکم او به پشت چسبیده، و چشمهایش به گودی نشسته، پیامبر (ص) ناراحت شد.
در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت ای محمد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت میگوید، سپس سوره" هل اتی" را بر او خواند (بعضی گفتهاند که از آیه" ان الْأَبْرارَ" تا آیه کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً که مجموعا هیجده آیه است در این موقع نازل گشت).
آنچه را در بالا آوردیم نص حدیثی است که با کمی اختصار در" الغدیر" به عنوان" قدر مشترک" میان روایات زیادی که در این باره نقل شده آمده است، و در همان کتاب از 34 نفر از علمای معروف اهل سنت نام میبرد که این حدیث را در کتابهای خود آوردهاند (با ذکر نام کتاب و صفحه آن).
به این ترتیب روایت فوق از روایاتی است که در میان اهل سنت مشهور بلکه متواتر است[10]
و اما علمای شیعه همه اتفاق نظر دارند که این هیجده آیه یا مجموع این سوره، در ماجرای فوق نازل شده است، و همگی بدون استثناء در کتب تفسیر یا حدیث، روایت مربوط به آن را به عنوان یکی از افتخارات و فضائل مهم علی (ع) و فاطمه زهرا و فرزندانشان آوردهاند.
این مطلب به قدری معروف و مشهور است که در اشعار شعرا، و حتی در شعر معروف" امام شافعی" آمده است.
در اینجا بهانهجویانی که هر وقت به فضائل علی (ع) میرسند حساسیت فوق العادهای نشان میدهند منتهای دقت را در اشکال تراشی به عمل آورده و خرده- گیریهایی بر این شان نزول دارند از جمله:
1- این سوره" مکی" است در حالی که داستان شان نزول مربوط به بعد از تولد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است که قطعا در مدینه واقع شده! ولی دلائل روشنی در دست داریم که نشان میدهد تمام سوره" هل اتی" و یا لا اقل" هیجده آیه" در مدینه نازل شده است.
2- لفظ آیه عام است چگونه میتوان آن را تخصیص به افراد معینی داد.
ولی ناگفته پیدا است که عام بودن مفهوم آیه منافاتی با نزول آن در مورد خاصی ندارد، بسیاری از آیات قرآن مفهوم عام و گستردهای دارد، ولی شان نزول که مصداق اتم و اعلای آن است مورد خاصی میباشد، و این عجیب است که عمومیت مفهوم آیهای را کسی دلیل بر نفی شان نزول آن بگیرد.
3- بعضی، شان نزولهای دیگری نقل کردهاند که با شان نزول فوق سازگار نیست، از جمله اینکه" سیوطی" در" در المنثور" نقل کرده که مرد سیاه پوستی خدمت پیامبر (ص) آمد و از" تسبیح" و" تهلیل" سؤال کرد.
عمر گفت: بس است زیاد از رسول خدا سؤال کردی، پیامبر (ص) فرمود عمر خاموش باش، و در این هنگام سوره" هل اتی" بر پیامبر (ص) نازل شد!.[11]
در حدیث دیگری در همان کتاب آمده است که مردی از حبشه خدمت رسول خدا (ص) آمد و میخواست از او سؤال کند، پیامبر (ص) فرمود سؤال کن و فرا گیر، عرض کرد ای رسول خدا گروه شما از نظر رنگ و صورت و نبوت به ما برتری دارید، اگر من به آنچه تو ایمان آوردهای ایمان بیاورم، و همانند آنچه عمل میکنی عمل کنم، من با تو در بهشت خواهم بود؟ فرمود آری، سوگند به کسی که جانم به دست او است سفیدی سیاه پوستان در بهشت از هزار سال راه دیده میشود، سپس پیامبر ثوابهای مهمی برای گفتن لا اله الا اللَّه و سبحان اللَّه و بحمده بیان فرمود و در این هنگام سوره هل اتی نازل شد![12]
ولی با توجه به اینکه این روایات تقریبا هیچگونه تناسبی با مضمون آیات سوره" هل اتی" ندارد، به نظر میرسد که برای پایمال کردن شان نزول سابق از سوی عمال بنی امیه یا مانند آنان جعل شده باشد.
4- بهانه دیگر که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که چگونه انسان میتواند سه روز گرسنه بماند و تنها با آب افطار کند؟! ولی این ایراد عجیبی است برای اینکه خود ما افراد متعددی را دیدهایم که برای بعضی از معالجات طبی سه روز که سهل است امساک معروف" چهل روز" را انجام دادهاند، یعنی چهل روز تمام تنها آب نوشیدهاند! و مطلقا غذایی نخوردهاند! و همین امر باعث درمان بسیاری از بیماریهای آنها شده،
حتی یکی از اطبای معروف غیر مسلمان بنام" الکسی سوفورین" کتابی در زمینه آثار درمانی مهم چنین امساکی با ذکر برنامه دقیق آن نوشته است.[13]
حتی اگر تعجب نکنید بعضی از همکاران در تفسیر نمونه، این امساک را تا 22 روز عملا انجام دادهاند.
5- بعضی دیگر برای اینکه به سادگی از کنار این فضیلت بگذرند از طریق دیگری وارد شدهاند، مثلا" آلوسی" میگوید: اگر بگوئیم این سوره در باره علی (ع) و فاطمه (س) نازل نشده چیزی از قدر آنها نمیکاهد، زیرا داخل بودن آنها در عنوان" ابرار" مطلب آشکاری است که هر کس میداند، سپس به بیان بعضی از فضائل آنها پرداخته، میگوید: انسان چه درباره این دو بزرگوار میتواند بگوید جز اینکه علی (ع) مولای مؤمنان و وصی پیامبر (ص) و فاطمه (س) پاره تن رسول خدا (ص) و جزء وجود محمدی (ص) و حسنین (ع) روح و ریحان، و آقایان جوانان بهشتند، اما مفهوم این سخن ترک دیگران نیست، بلکه هر کس غیر این راه را بپوید گمراه است[14]
ولی ما میگوئیم اگر بنا شود فضیلتی را با این شهرت نادیده بگیریم، بقیه فضائل نیز تدریجا به چنین سرنوشتی دچار میشود، و روزی فرا خواهد رسید که بعضی اصل فضیلت علی و بانوی اسلام و حسنین (ع) را نیز انکار کنند! قابل توجه اینکه در بعضی از روایات از خود علی (ع) نقل شده که در موارد متعدد به نزول این آیات در مورد خود و فرزندانش در مقابل مخالفان استدلال کرده است[15]. - [16]
.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.