تخمین زمان مطالعه: 22 دقیقه
یکم - ضرورت و دلایل طرح گفت و گوى تمدنها : الف - تاکید مبانى و آموزه هاى اسلام بر گفت و گو و تفاهم : اصطلاح گفت و گوى تمدنها اصطلاح جدیدى نیست که به تازگى در فرهنگ سیاسى نمود یافته باشد بلکه قدمتى طولانى دارد . شالوده ادیان الهى تفاهم اقوام ، فرهنگها ، همکارى ملل ، پرهیز از درگیرى و خصومت از طریق گفت و گو براى رهیافت به حقیقت است . قرآن مجید - کتاب آسمانى مسلمانان - در آیه 64 - از سوره آل عمران ، پیروان ادیان الهى را به اجتماع پیرامون مشترکات و حقیقت فرا مىخواند . دینداران واقع بین در سایه این تعالیم است که تلاش مىنمایند مرزهاى موهوم و ساختگى که بین انسانها جدایى افکنده و هر از گاه جنگهاى خونینى را موجب مىگردد بر دارند . مصلحین واقعى که سودایى جز تعالى بشریت و برقرارى صلح و عدالت جهانى در دل ندارند همواره کوشیدهاند از آرمانهاى بلند انسانى و ارزشهاى معنوى جانبدارى نمایند ، و درست بر خلاف امثال هانتیگتون که دل نگران افول قدرت غرب و صعود قدرت دیگر تمدنهاست نگران فدا شدن آرمانهاى انسانى در پاى بازیهاى قدرت ، قدرت مداران هستند . ب - تلاش براى صلح جهانى و پیشگیرى از بروز جنگ هاى گسترده : به صورت جدى و در یک سیستم مباحث نظرى ، نخستینبار ساموئل هانتینگتون {L= (S.Hantington) =L} رئیس مؤسسه مطالعات استراتژیک {L= (Olin) =L} در دانشگاه هاروارد آمریکا طى مقالهاى پرهیاهو تحت عنوان « برخورد تمدنها » {L= (ChallengeofCivilizations) =L} مطرح ساخت و واکنشهاى بسیارى را در سرتاسر جهان برانگیخت . پس از بیان این نظریه کتابها و مقاله ها و سخنرانیهاى فراوانى در پیروى یا نقد آن نگاشته و ایراد شد وعملا این ایده مبناى سیاستگذارى دولت مردان امریکا ودر پیش گرفتن دور جدیدى از سلطه طلبى هاى آنان در اطراف جهان گردید . هانتینگتون وضیعیت جهان پس از جنگ سرد را برخورد تمدنهاى بویژه تمدن غرب و تمدن اسلامى مى دانست . هانتینگتون پایان جنگ سرد را ختم مناقشات ایدئولوژیک تلقى نمى کند بلکه آن را سر آغاز دوران جدید برخورد تمدنها مى انگارد . وى تمدنها ى زنده جهان را به هفت یا هشت تمدن بزرگ تقسیم مى کند . تمدنهاى غربى ، کنفوسیوسى ، ژاپنى ، اسلامى ، هندو ، اسلاو ، ارتدوکس ، امریکاى لاتین ، و حاشیه نیز تمدن آفریقایى . او خطوط گسل میان تمدنهاى مزبور را منشاء درگیرى هاى آتى و جایگزین واحد کهن دولت ج ملت مى بیند . محورهاى اساسى این نظریه به صورت خلاصه عبارتند از : 1 - اختلاف تمدنها اساسى است . این اختلاف به مراتب از اختلاف ایدئولوژىها و نظامهاى سیاسى اساسىتر است ، 2 - خودآگاهى تمدنى در حال افزایش است ، 3 - تجدید حیات مذهبى به عنوان وسیلهاى براى پر کردن خلأ در حال رشد است ، 4 - رفتار منافقانه غرب موجب رشد خودآگاهى تمدنى دیگران شده است ، 5 - ویژگىها وا ختلاف فرهنگى تغییرناپذیر است ، 6 - منطقهگرایى اقتصادى و نقش مشترکات فرهنگى در حال رشد است ولى به رغم گسترش پیمانهایى مانند اکو ، کشورهاى غیرعرب مسلمان و . . . باید توجه داشت که اقتصاد منطقهاى تنها در صورتى مىتواند رشد کند که ریشه در یک تمدن مشترک داشته باشد ، 7 - شکست « دولت - ملت » به عنوان واحد اصلى روابط بینالمللى در آینده بسیار محتمل است ، 8 - تشدید تنشهاى ناسیونالیستى ، گرایش فزاینده به درگیرى ، افزایش سلاحهاى کشتار جمعى ، رشد بىنظمى در جهان و بروز تنشهاى بینالمللى ناشى از بحران هویت ، از مؤلفهها و بسترسازهاى اصلى برخورد تمدنها است ، 9 - قدرت جهانى و جامعه جهانى توهمى بیش نیست و هیچ کشورى در کشور دیگرى منافع استراتژیک ندارد ، 10 - جهان در حال کوچکتر شدن است و همکنشى میان ملتهاى وابسته به تمدنهاى مختلف در حال افزایش است ، 11 - این افزایش فعل و انفعالات ( مهاجرتها و ارتباطات رسانهاى ) هوشیارى تمدنى و آگاهى به وجود اختلافات میان تمدنها و نیز حس مشترک در درون هر تمدن را شدت مىبخشد . به عبارت دیگر خودآگاهى تمدنى به اختلاف و دشمنى میان تمدنها دامن مىزند . هانتینگتون حتى فراتر از اینها رفته و ادعا کرده است که : « نه تنها امکان برخورد تمدنها همیشه هست ، بلکه جلوگیرى از چنین برخوردهایى عملاً امکانپذیر نیست و لبههاى این تمدنهاى درگیر همیشه خونین است » . و بالآخره این که اگر توطئه را ، مفهوما ، آمادگى قبلى و برنامهریزى ، حسابگرى و طراحى نقشه برخورد با یک پدیده بدانیم ، اندیشه برخورد تمدنها ، بىشباهتبه توطئه نیست زیرا ایالات متحده آمریکا با طراحى این نظریه ، کارآمدى خود را براى قرار گرفتن در محور حادثهسازىها و تزىهاى آغاز قرن بیستویکم افزایش مىدهد و در پرتو این نظریه ، توانمندى پیشبینى برخى حوادث آینده و عکسالعمل به موقع و مناسب در برابر آنها را پیدا مىکند . دوم - نظریه گفت وگوى تمدنها : گفت و گوى تمدنها - ریشه در فلسفهاى دارد که قدرت را مساوى ظرفیت و توانمندى انسانى مىداند نه بازى قدرت و معتقد است که هر باید ظرفیت و توامندى انسانى را ارتقا داد . در این فلسفه عقل و دین رکن سعادت ، آدمى محسوب مىشوند که اگر نباشند ، انسان محکوم به زندگى نو مصیبت بارى خواهد شد . گفت و گوى تمدنها پیش از این نیز مورد توجه اندیشمندان بوده است که « گوته » شاعر و متفکر برجسته آلمانى ( 1832 - 1749 ) را باید یکى از پیشگامان در این وادى دانست ، او با آفرینش آثارى فراتر از زمان و مکان ، گام در راه گفت و گوى واقعى با فرهنگها و تمدنهاى دیگر گذت ، آن هم در روزگارى که اثرات منفى پیشداوریهاى قرون پیشین در میان عامه مردم و بخش بزرگى از نخبگان جامعه هنوز از میان نرفته بود . اما آنچه امروزه ایده گفت و گوى تمدنها را اهمیت بخشیده ، مطرح شدن به عنوان یک نظریه سیاسى و مورد حمایت قرار گرفتن آن از سوى سازمان ملل متحد و قریب به اتفاق دولتهاى جهان است . مهمترین محورهایى که مىتوان به عنوان هدفهاى گفتوگوى تمدنى پیشبینى کرد عبارت است از : 1 - بیرون بردن تمدنهاى کهن از وضعیت انفعالى در قبال تمدنهاى پیشرفته ، 2 - ترمیم گسست سنت و تجدد ، 3 - یافتن درمانهاى مجرب کهن براى بحرانهاى جدید انسان معاصر ، 4 - شناخت و افزایش کمى و کیفى آن در باب اصحاب تمدنها و ارباب ادیان نسبت به مبانى و مواریث تمدنها و ادیان یکدیگر ، 5 - شکستن استبداد فرهنگى جهان و توطئههاى فرهنگ جهانى مطرح شده از سوى غرب ، 6 - استحکام بخشیدن به وحدت میان امت اسلامى و جامعه جهانى ، 7 - توسعه امنیت و مبانى صلح جهانى . سوم - طرح گفت و گوى تمدن ها : رئیس جمهورى وقت ایران آقاى سید محمد خاتمى در نطق معروف خود در پنجاه و سومین مجمع عمومى سازمان ملل متحد در شهریور ماه 1377 ( 1998 ) به طور رسمى از جامعه جهانى خواست که سال 2001 را سال « گفت و گوى تمدنها » اعلام کند و برنامههاى مناسبى نیز براى نهادینه کردن آن تدارک ببیند . ایشان در سخنرانى خود تاکید نمودند که از « والاترین دستاوردهاى این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفت و گو و جلوگیرى از کاربرد زور ، توسعه تعامل و تفاهم در زمینههاى فرهنگى ، اقتصادى و سیاسى و تقویت مبانى آزادى و عدالت و حقوق انانى باشد » . خاتمى معتقد است : سرنوشت جهان ما در آغاز هزاره سوم در طول سال هاى آتى سرنوشتى عادلانه و سعادتمندا نه باشد ، چاره اى جز گفت وگو میان فرهنگ و تمدن ها ى گوناگون وجود ندارد . برپایه این آموزه ، خاتمى معترف است . گفت وگو ، مشارکت و پیوند متقابل بین اللملى از اجزاى ضرورى حل مسائل است که به صلح پایدار و ترمیم آینده اى روشن منتهى مى شود . خاتمى در اعلام نظریه به گفت وگو ى تمدنها باجابجایى این مقوله از عرصه سیاسى به زمینه هاى فرهنگى و فکرى مى گوید : اعتقادى من این است که ما باید درمیان فرهنگها ، باب گفت وگوى انتقادى رابگشایم ( برخلاف نظرهانتینگتون در نظریه رویارویى تمدنها ) ، دراین گفت وگو ها نظریه پردازان باید افراد صاحب نظر درعرصه فرهنگ باشند ، زیرا عالمان فرهنگى ، مصالح جامعه بشرى را درنظر مى گیرند و این نقطه مقابل عملکرد سیاستمداران است . دراین حالت عالمان دوطرف علاوه بر گفت وگو بر دانش خود وطرف مقابل هم خواهند افزود . ایشان شرط تحقق گفت وگوى فرهنگ ها و تمدن ها رانفى سلطه پذیرى و سلطه گرى در همه اشکال آن مى داند و معتقد است : زندگى مطلوب ، زندگى خالى اززور ، تزویر ، تبعیض ، دورویى و دروغ است و از آن جایى که انسان فطرتا خواستار همه خوبیهاست ، گفت وگوى تمدنها آغاز راه شکوفایى فطرت انسانى است . خاتمى به عنوان طراح بدیل نظریه برخورد تمدنها و با عنایت به نتایج زندگى در جهان امروز و آگاهى و التزام به لوازم عصر مدرنیته و دوران رسانه ها مى گوید : از والاترین دستاوردهاى این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفت وگو و جلوگیرى از کاربرد زور ، توسعه تعامل و تفاهم درزمینه هاى فرهنگى ، اقتصادى و سیاسى و تقویت مبانى آزادى و عدالت و حقوق انسانى است . استقرار و توسعه مدینیت ، چه در صحنه کشورها و چه در پهنه جهانى ، گفت و گو میان جوامع و تمدنها با سلایق ، آراء و نظرات متفاوت است . اگر بشریت در آستانه هزاره آتى تلاش و همت خود را بر نهادینه کردن گفت و گوى و جایگزینى خصومت و ستیزه جویى با تفاهم و گفت و گو استوار سازد ، دستاورد ارزشمندى براى نسل آتى به ارمغان آورده است . آن دوران خوشبینانه اى که عصر روشنگرى نوید مى داد ، در زیر خشونت و کشتارهاى جمعى در قرن حاضر که در صحنه هاى ویتنام ، مجمع الجزایر گولاک و کوره هاى آدم سوزى آشویتس ، متجلى و ثبت شده است ، بیشتر به رویا شبیه است تا واقعیت و براى کاستن از زشتى خشونت جهانى و همسو با تحولات فرهنگى - اجتماعى که در جهان غرب رخ داد و از آن به دوران پست مدرنیته نام مى برند ، در مقابل تئورى رویارویى تمدنها ، نظریه گفت و گوى تمدنها و فرهنگها را مطرح مى کند . به سخن خاتمى نظریه گفت و گوى تمدنها بدون بررسى زمینه هاى جنگ و نزاع و بدون یک مطالعه وسیع در موضوع جدال شناسى طرحى ناقص خواهد ماند . طبعا این جدال شناسى نمى تواند جداى از اوضاع کنونى جهان انجام شود . چهارم - واکنشهاى خارجى واقدامات انجام شده : پیشنهاد آقاى خاتمى از همان آغاز با استقبال برخى از شخصیتهاى سیاسى و علمى جهان از جمله آقاى کوفى عنان دبیر کل سازمان ملل متحد روبرو شد و از آن به عنوان ابتکارى شجاعانه یاد کردند . حمایت مؤکد مقام معظم رهبرى از این طرح تاثیر بسیار مهمى در جلب توجه اندیشمندان و حمایت عمومى مردم داشته است . ایشان در این باره اظهار نمودهاند : « این ملت ( ملت مسلمان ایران ) امروز نماینده یک تمدن بسیار عمیق و عظیم به نام تمدن اسلامى است که هم در تاریخ پایگاه بسیار والایى دارد و هم به لحاظ قوانین ، جهان بینى فلسفه ، بسیار قوى و نیز فرهنگ ریشهدار و گسترده از استحکام بى نظیر برخوردار است بنا بر این ملت ایران مىتواند به عنوان نماینده این تمدن با تمدنهاى دیگر گفت و گو کند . گفت و گوى تمدنها به معناى گفت و گو با ماموران اطلاعاتى و دولتها نیست بلکه باید با کسانى که اهل فرهنگ و تمدن هستند انجام شود . ( مقام معظم رهبرى آیت الله خامنهاى در دیدار با نمایندگان سیاسى ایران در خارج از کشور 26 مرداد 1378 - همشهرى ) براى تحقق پیشنهاد جناب آقاى خاتمى ، وزارت خارجه جمهورى اسلامى ایران نیز قطعنامهاى را با حمایت 55 کشور در مجمع عمومى سازمان ملل متحد مطرح کرد . این قطعنامه در تاریخ 12 آبان 1377 ( سوم نوامبر 1998 ) با اجماع آراى اعضاى مجمع عمومى به تصویب رسید . تصویب این قطعناه موجب شد که موضوع مفاهمه تمدنها به صورت طرحى اجرایى با حمایت جامعه بین المللى در دستور کار سازمان ملل متحد قرا گیرد و برنامهها و فعالیتهاى مربوط به آن توسط سازمانهاى بین المللى دولتى و غیر دولتى مورد توجه و تشویق و حمایت واقع شود . دبیر کل سازمان متحد که از مدافعان جدى این نظریه است و بارها با تعابیرى نظیر اینکه « خود را در خدمت نظریه و طرح آقاى رئیس جمهور ایران قرار مىدهم » تصمیم جدى خود را جهت پیشبرد این نظریه نشان داده است ایشان متعاقب تصویب این طرح یک دیپلمات ایتالیایى به نام بان دومنیکو پیکو » را به نمایندگى خویش به ریاستسال گفتگوى تمدنها در سال 2001 منصوب نمود . با تصویب این پیشنهاد ، ضمن اینکه تمامى کشورهاى عضو سازمان ملل و نیز یونسکو موظف شدهاند که به مقوله گفت و گوى تمدنها بذل توجه نمایند . انتظار جهانیان از ایران اسلامى به عنوان مهد یکى از بزرگترین تمدنهاى بشرى و کشورى که رئیس جمهور آن طراح پینشهاد فوق بودها این است که بیشتر و بهتر از دیگران به بحث و گفتگوى تمدنها بپردازد . براى پیگیرى مجدانه این طرح و تحقق آن سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى در روزهاى 22 و 23 آذرماه 1377 اقدام به برگزارى همایش بین المللى در تهران نمودند . در این همایش علاوه بر اساتید و دانشمندان ایرانى ، صاحب نظرانى از کشورهاى لبنان ، سوریه ، مصر ، کنیا ، مالزى ، ژاپن ، آلمان و کانادا نیز حضور یافتند و مقالات علمى خود را قرائت نمودند که 47 مقاله برگزیده بعدا به صورت کتاب ، تحت عنوان « چیستى گفتگوى تمدنها » منتشر گردید . همزمان با شروع کار همایش ، رئیس جمهور دستور تاسیس مرکز مطالعات بین المللى گفتگوى تمدنها را صادر نمود . پنجم - نتایج گفت و گوى تمدنها : گفت و گوى تمدنها هم در سطح داخلى و هم در سطح بین المللى براى ایران و کل بشریت دستاوردهاى بسیار مثبتى داشته و دارد . هرچند به دلیل نوظهور بودن این نظریه برخى کاستیهایى که در بُِعد نرم افزارى و سخت افزارى وجود دارد ظهور بسیارى از نتایج درخشان آن نیازمند گذشت زمان و حتى دهه ها مى باشد . گفتوگوى تمدنها در حد یک ایده کلان و ستودنى و مورد نیاز و به صورت یک ایده واکنشى ، نه به عنورد منسجم ، مطرح شده است و علت آن از سویى به ماهیت گفتوگوى تمدنها برمىگردد که ابهام ساختارى دارد . یعنى با تعریف مشخصى روبهرو نیست و این ، نقطه ضعف تلقى مىشود . ولى موضوعیت آن نشان مىدهد که از ظرفیت لازم براى تفسیر صلحآمیز جهان پس از جنگ سرد برخوردار است . گفتوگوى تمدنها ، با توجه به تبدیل شدن به گفتمان جهانى ، امکان تحقق دارد و مىتوان این احتمال را قوى دانست . لکن ، باید دانست که نظریه فوق ، به لحاظ جدیدالعهد بودن زمانى ، مىتواند خود را براى افکار عمومى توجیه ک برترى خود را بر نظریههاى قوىاى همچون برخورد تمدنها به اثبات برساند که از سازماندهى تئوریک برخوردار باشد بتواند در ابعاد مختلف ، اظهارنظر کند و توصیهها و تجویزهایى در سطح راهبردها و راهکارها ارائه نماید . گرچه هنوز ایده گفتوگوى تمدنها همسنگ با نظریه برخورد تمدنها نرسیده است ، اما ، استعدادهاى لازم براى ساماندهى آن فراهم است هم مىتوان مبانى دینى و نظرى آن را تبیین کرد و هم اشکال تحقق عینى آن را با ترسیم راهکارها و مراحل لازم به اثبات رساند . اینکه مقامات ایران از گفتوگوى تمدنها سخن راندهاند ، با اینکه خود ، درگیر جنگى درون تمدنى ( جنگ تحمیلى عراق علیه ایران ) نه بین تمدنىاند ، مىتواند نقطه قوت باشد . یعنى ، ایران ، به رغم پشتسر گذاشتن چنین مشکلاتى در منطقهاى ناآرام که یکى از کاندیداهاى برخورد تمدنها در مقاله هانتست ، از گفتوگوى تمدنها سخن مىگوید . حضور این کشور با چنین گفتمانى ، مىتواند به نوعى تحلیلهاى هانتینگتونى نسبتبه تمدن اسلامى و ایران را با علامتسؤال جدى روبهرو سازد . با اینکه ایران ، خاستگاه گفتوگوى تمدنها و این ایده ، فضا و ادبیات جدیدى را در عرصه روابط بینالملل به وجود آورده است ، در داخل ایران ، چتر این ادبیات گسترده نشده است و برخى جریانات و نیروهاى سیاسى ، همانطور که در دهههاى پیشین رایجبود ، به غرب با نگاه یى و ستیزهجویانه مىنگرند . اگر ملاک ، زبان دیپلماسى باشد ، باید گفت زبان دیپلماسى و بیان مقامات رسمى کشور ، مبتنى بر گفتوگوى تمدنها بوده است و وجود تفکراتى که از برخورد تمدنها دفاع مىکند ، تاثیرى بر گفتمان غالب در روابط دیپلماسى ندارد . اگر فرض کنیم که در کشور ، هنوز فضاى گفتوگو بین اندیشهها و نگاههاى سیاسى متفاوت به صورت کامل شکل نگرفته است ، لکن ، در عالم واقع ، ایران با تردید جهانى روبهرو نشده است و کشورهاى مختلف در سازمان ملل به این پیشنهاد رئیس جمهور ایران راى دادهاند . هرچند اسرائیلىها و راستگرایان افراطى در آمریکا معتقدند که ایران اصلا نباید گفتوگویى داشته باشد ولى ، برعکس ، اروپایىها عقیده دارند که امکان گفت وگو با ایران و حل مسائل از این طریق وجود دارد . هرچند کشورى که منادى گفتوگوست ، باید در داخل کشور هم ما بهین اندیشه ، اقداماتى انجام دهد و این طبیعى است . از سوى دیگرنمىتوان توانایى آقاى خاتمى را در عملیاتى کردن این ایده زیر سؤال برد ، زیرا وى رئیس جمهور کشورى با انواع چالشهاى سیاسى واقتصادى و محدودیت هاى بین المللى است ولى با ان همه طرح آن ، براى ایران ، منافع سیاسى و دیپلماتیک در پى داشت : از سویى امنیت نرمافزارى ایران را به همراه داشته است و بهرغم اینکه برخى از کشورها ، ایران را تهدیدآمیز معرفى مىکنند و تحریکلیه آن شکل مىدهند ، این فضا ، با محدودیت و تردید روبهرو است . از سوى دیگر ، بخشى از دفاع ، گفتمانى خواهد بود یعنى اتخاذ موضعشان ، نشان مىدهد که تصویر آنان برخاسته از ذهن خودشان است و مبتنى بر واقعیات کشور ما نیست و همینکه ایران طراح بحث گفتوگوى تمدن دلیلى بر توهم ذهنى آنهاست . توسعه روابط اقتصادى و سیاسى و اجتماعى در بستر عدم برخورد تمدنها ممکن است . اگر ما روند تخاصمات گذشته دو تمدن اسلامى و غربى را پیگیرى کنیم ، ملاحظه مىکنیم که آن برخورد تمدنها دیروز ، در مسیر بستر گفت و گوى تمدنها براى فردا حرکت مىکند . سیر تحولات نشان مىدهد حتى کشورى چون جمهورى اسلامى ایران که در دو دهه گذشته کنشهاى سختى را با دنیاى غرب داشته است ، پیشنهاد مرحله جدید گفت و گوى تمدنها آقاى خاتمى ، چه در ایران و چه در غرب و چه در سایر کشورهاى جهان ، با استقبال روبرو شده است . این استقبال جهانى تنها یک واکنش مثبتسیاسى نیست ، بلکه بر اساس و بنیادى جدید است که هم شرایط بینالمللى خواستار آن است و هم از پشتوانه نسل جوان کنونى برخوردار است که خواهان ادامه جنگ گرم و سرد نیست و دنیاى جدید ، صلح و آسایش و رفاه را جست و جو مىکند حرکتبه سوى گفت و گوى تمدنها تحول نوینى است که حتى همان نسلى هم که تا زمانى کوتاه درگیر مقابله و برخورد تمدنها با یکدیگر بود ، این رویداد جدید مورد استقبال او است . دنیاى ارتباطات امروز به گونهاى است که مرزهاى جدایى ملتها و تمدنها را در نوردیده است . فرهنگ و سنتهاى ملل مختلف به گونهاى تعدیل شدهاند و نوعى تفاهم و آمیزش فرهنگها در راه است . تخاصمات گذشته فرهنگ و تمدنهاى ملل مختلف ، در مسیر نوعى تفاهم تمدنها در کنار یگر قرار گرفتهاند . امروزه هیچ کنفرانس و مذاکرهاى نیست که راهبردهاى یک سیاست تشنجزدایى و صلحخواهى ، بنیاد و اصول اولیه آن مذاکرات نباشد . بدیهى است که تنشهاى کنونى ، پس لرزههاى برخوردهاى گذشته است که یک شبه سرانجامى نخواهد یافت ، اما افکار عمومى جهانى به سوى یک آرامش و صلح و ثبات در حرکت است . ما در زمینه سیاست تنشزدایى در سطح جهانى و روآورى به گفت و گوهاى متقابل ، شواهد بسیارى را مشاهده مىکنیم که مىتوان نمونههایى از آن را در چهار گوشه جهان ذکر کرد . پایان جنگ سرد بین قدرتهاى جهانى ، آرامش نسبى در برخوردهاى آذربایجان و ارمنستان در مورد قرهباغ ، قطع جنگ و درگیرى در بوسنى و ایجاد صلح و نوعى تفاهم در آن منطقه ، پایان جنگ و خونریزى در یوگسلاوى و کوزوو ، سیاستهاى موفقیتآمیز تنشزدایى جمهورى اسلامى ایران باراب و بسیارى از کشورهاى جهان ، حرکت کشورهاى اروپایى به سوى یک همگرایى و تنشزدایى و دهها مورد دیگر ، نویدهاى حیاتبخشى هستند که زمینههاى گفت و گو و صلح و آرامش و ثبات را نوید مىدهن ما در اقصى نقاط عالم شاهد قراردادهاى دو جانبه یا چند جانبه بین تمدنهاى مختلفى هستیم که همگى در راستاى پرهیز از برخورد و خشونت است . همه این شواهد که نیاز به یک مطالعه و بررسى وسیع و گسترده را مىطلبد ، مؤید آن است که وجدان جهانى در راستاى گفت و گو و مذاکره و تفاهم در حرکت است . اثرات مثبت این ابتکار نظام جمهورى اسلامى ایران که توسط رئیس محترم جمهور به جهان عرضه شد ، چهره تابناک اسلام را که منادى گفت و گو و صلح خواهى و تنش زدایى است ، نشان داد . ششم - تحقق کامل گفت و گوى تمدنها : تنها در قالب بیان و کلام و گفت و گو است که مىتوان اندیشه و تفکرى را به جهان عرضه کرد و انسانها با مبانى گفت و گوو پرهیز از تنش و خشونت ، بهترین اندیشهها و بینشها را مىپذیرند گفت و گوى تمدنها را بایستى بهعنوان یک مبناى ارزشى که پیشرفت و توسعه و آسایش و رفاه عمومى را نتیجه مىدهد ، مورد توجه خاصى قرار داد و از انزواى یک تمدن در محدوده حصارهاى جغرافیایى پرهیز کرد . البته در جهان کنونى انزواگرایى دیگر میسر نیست و چنین شیوه وفکرى به دهههاى گذشته تعلق دارد . آنچه در شوروى سابق و یا چین در گذشته ، با کشیدن حصارى به دور خود ، اعتبار داشت و ارزش محسوب مىشد ، امروزه اعتبار و جایگاه و پایگاهى ندارد . شرایط کنونى جهان به گونهاى دگرگون شده که اگر حتى کشورى به استقبال گفت و گو با دیگران نرود ، این امر بر آنان تحمیل خواهد شد . گفت و گوى فرهنگ ها و تمدن ها زمانى اقبال موفقیت دارد که با پیشداورى و برترى جویى و با هدف متقاعد کردن طرف مقابل و قبولاندن عقاید خود همراه نباشد ، بلکه به قصد داد و ستد فکرى و فرهنگى و یافتن راه هاى همزیستى مسالمت آمیز صورت پذیرد . بى گُمان با تداوم این گفت و گوها و مشارکت لایه هاى اجتماعى گوناگون در آن و نیز گسترش آن به تمام مسائل مهم و مورد علاقه ، نه تنها به آگاهى عمیق ملت ها از فرهنگ ها و تمدن هاى دیگر منجر مى شود ، بلکه زمینه هاى شناخت و شناساندن مشترکات فرهنگى و پیوندهاى معنوى و ارزش ها و معیارهاى اخلاقى مشابه را نیز فراهم مى آورد . البته در پذیرش ارزش ها و معیارهاى اخلاقى ، چنین مى نماید که فقط توافق بر سر اصول مندرج در منشور « حقوق بشر » ، از کارآیى کافى برخوردار نباشد زیرا در فرهنگ هاى گوناگون ، معیارهاى اخلاقى تنها بر اساس « حقوق و خواسته هاى انسان ها » تکوین و تکامل نیافته ، بلکه به همان اندازه نیز بر « وظایف و مسؤولیت هاى انسان ها » تأکید شده است . از این رو در تدوین و تنظیم اصولى فراگیر و همگانى ، باید هم حقوق و هم وظایف فردى انسان ها مد نظر قرار گیرد و هم ارزش ها و معیارهاى حوزه هاى فرهنگى و تمدنى گوناگون . یکى دیگر از مبانى و زمینههاى مهم براى گفت و گوى تمدنها ، حاکمیت مردم سالارى و قانون مندى در کشورها است زیرا در کشورهایى که حاکمیت در آنها ، از آن نمایندگان واقعى مردم است ، عمدتا به تاسى از خواست مردم ، پرهیز از تشنج و روى آورى به گفت و گو ، از مبانى سیاستهاى خارجى آنان است . گفت و گوى تمدنها قبل از آنکه در سطوح دولتها انجام پذیرد ، در سطوح اندیشمندان بین تمدنهاى مختلف مطرح است و این رفتار و شیوهاى است که از سطح اندیشمندان به سطوح مردم و در نهایت دولتها منتقل مىگردد . هر چند چنین راه درازى مستلزم زمانى طولانى است ، اما قوام و دوام آن به دلیل کارشناسیهاى گسترده ، از استحکام بالایى برخوردار است . براى آگاهى بیشتر . ک : 1 - تافلر ، الوین وهایدى ، به سوى تمدن جدید ، ترجمه محمدرضا جعفرى ، سیمرغ ، تهران ، چاپ اول 1376 2 - تافلر ، الوین وهایدى ، جنگ و پادجنگ ، ترجمه مهدى بشارت ، اطلاعات ، تهران ، چاپ اول ، 1374 3 - فوکویاما ، فرانسیس ، فرجام تاریخ و آخرین انسان ، برگردان : علیرضا طیب ، مجله سیاست خارجى ، شماره 363 ، تهران ، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى ، 1372 4 - هانتینگتون ، ساموئل ، برخورد تمدنها ( مندرج در نظریه برخورد تمدنها ) ، هانتینگتون و منتقدانش ، ترجمه و ویرایسته مجتبى امیرى ، انتشارات وزرات امور خارجه ، تهران ، چاپ دوم 1375 5 - چیستى گفتوگوى تمدنها ، مجموعه مقالات ، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى ، تهران ، چاپ اول ، 1377 )
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.