اتهام اعتقاد به تحریف قرآن در بین شیعه /

تخمین زمان مطالعه: 38 دقیقه

این عین مطلب برادران سنی در فضای مجازی است : علمای شیعه برای چه می‌گویند قرآن تحریف شده و ناقص است؟بخاطر اسباب زیرمعتقد به تحریف در قرآن شده‌اند:اولاً- عدم ذکر امامت در قرآن کریم:همانا شیعه اعتقاد دارد که مسأله امامت، در معتقدات اساسی داخل است که منکر آن کافر می‌گردد، پس متعلق است به ایمانیات مانند ایمان به خدا و رسول (صلى الله علیه وسلم). و می‌گویند: همانا ولایت افضل‌ترین ارکان اسلام می‌باشد.زراره از ابو جعفر روایت می‌کند که فرمود: اسلام بر پنج چیز بنیان شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت، زراره می‌گوید: گفتم: و کدامیک از آنها افضل‌تر می‌باشد:ایشان فرمودند: ولایت افضل می‌باشد . (یعقوب کلینی، کتاب ایمان و کفر – باب دعائم اسلام ۲/۲۲).ولایت با وجود این همه عظمت و اهمیتش برای چه در قرآن ذکر نشده؟برای چه نماز، و زکات و غیر از آن دو از ارکان اسلام در قرآن به طور صریح و واضح ذکر می‌شود،اما ولایت ذکر نمی‌شود؟پس هنگامی که این مشکل پیش آمد، بسوی این گفتار روی آوردند که قرآن تحریف شده، در آن تغییر ایجاد شده، آیات بسیاری از آن حذف شده، کلمات بسیاری از آن ساقط گردانیده شده، بزرگان اصحاب و امت اسلامی بخاطر کینه با علی و دشمنی با فرزندانش، و بخاطر از بین بردن میراث رسول الله (صلى الله علیه وسلم) اینها را حذف نموده‌اندثانیاً: شیعه بخاطر رهایی یافتن از تناقضی که بین قرآن و کتب شیعه درباره مقام و منزلت صحابه (رضی الله عنهم) وجود دارد معتقد به تحریف در قرآن شده‌اندقرآن کریم فضل و برتری اصحاب رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را ذکر می‌کند، بطوری که قران بر مقام بلند آنها و شأن و مرتبه، و درجه رفیع‌شان گواهی می‌دهد اما روایتی در کتب شیعه وجود دارد که صحابه را تکفیر میکند. (این روایات را انشا الله در فرصت های بعدی در سرداب مورد بحث قرار خواهم داد)ثالثاً: از اسبابی که آنان را به طعن در قرآن واداشت، عدم ذکر اساسی ائمه و فضلشان و معجزاتشان و فضل زیارت قبورشان در قرآن کریم، علمای شیعه مجبور شدند که صحابه را به حذف فضایل ائمه و معجزاتشان از قرآن کریم متهم سازند. (سخن و حدیث شیعه از فضایل و صفات ائمه‌ بسیار است و خطرناک که به طور مفصل بعدا به آن خواهم پرداخت)دراینجا به بررسی روایات و احادیث و آراء وارده در کتب شیعه در مورد تحریف قرآن می پردازیم .نام کتاب : تفسیر الصافی مولف: فیض کاشانی چاپ کتاب فروشی صدر – تهران جلد ۱تفسیر صافی یکی از بزرگترین کتب تفسیر نزد شیعه می باشد. فیض کاشانی صاحب این تفسیر در مقدمه اش درباره نامگذاری این تفسیر می گوید: شایسته است که این تفسیر صافی نامیده شود بخاطر پاک و صاف بودن آن از آراء ناصاف و کدر، خسته کننده و سر گردان کننده عامه(منظور اهل سنت).او مقدمة ششم کتابش را برای اثبات تحریف قرآن تخصیص داده است.ترجمه فارسی:مقدمه ششم- درباره جمع‌آوری قرآن، وتحریفش، و اضافه و کمی‌اش و تأویل آن.(مولف بعد از ذکر روایاتی که برای تحریف قرآن از آنان استدلال کرده است نتیجه گیری کرده است که:) آنچه که از این روایت و دیگر از طریق اهل بیت (علیهم السلام) برداشت می‌شود این است که همانا قرآنی که اکنون نزد ماست، تمام آن نیست، چنانکه بر حضرت محمد (صلى الله علیه وسلم) نازل شد. بلکه چیزهایی از آن مخالف است با آنچه خداوند نازل کرده است.و برخی از آن تغییر و تحریف شده است. و همانا چیزهای بسیاری از آن حذف گردیده است، از جمله نام علی (علیه السلام) در جاهای بسیا


قرآن و روایات تحریف، حضرت علامه طباطبایى، درباره ى این گونه روایات بحث مبسوطى دارند که حاصل آن این است. گرچه عده اى از محدثین شیعه و حشویه و جماعتى از محدثین اهل سنت درباره ى تحریف قرآن با اخبارى که در کتب معتبر شیعه و در صحاح سنّى ها نقل شده است، استدلال کرده اند؛ اما به موجب دلایل و براهین متقن، هیچ کدام از آن اخبار بر تحریف قرآن دلالت نمى کنند. زیرا: 1. تمسک به اخبار براى اثبات تحریف قرآن، مستلزم حجت نبودن خود آن اخبار است؛ زیرا با قبول تحریف قرآن، بر نبوت خاتم الانبیاء دلیلى باقى نمى ماند، تا چه رسد به امامت امامان و حجیت اخبار ایشان. اساساً خبر، وقتى حجیت دارد که قرآن پشتوانه ى آن باشد. اگر استحکام قرآن با این اخبار متزلزل شود، خودبه خود استحکام اخبار هم سست مى شود؛ لذا وضع این اخبار به گونه اى است که از فرض وجودشان، عدم خودشان لازم خواهد آمد. 2. احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمالى قوى است و قرائن آن را تأیید مى کنند، به خصوص روایات مربوط به خلقت، تاریخ انبیا، حوادث صدر اسلام و اخبار وارده در تفاسیر آیات، اعتبارى براى این گونه روایات باقى نمى گذارد؛ لذا نه حجیت شرعى پیدا مى کنند و نه حجیت عقلائى، حتى صحیح ترین آن ها از نظر سند هم از ارزش مى افتد. زیرا از نفى دروغ عمدى نمى توان احتمال فریب خوردن را منتفى داشت. 3. همه ى آن روایات، خبرهاى واحدى مى باشند که یا سندشان ضعیف است و یا در دلالت قاصرند و به فرض صحت سند و روشنى دلالت، تنها موجب ظن مى باشند. این اخبار از نظر سند مرسل یا مقطوع هستند و بر اساس علم حدیث از ارزش ساقط مى باشند. از نظر دلالت بر تحریف هم، به دلایل ذیل قاصرند: الف. بسیارى از روایات که آیه اى از قرآن همراه با عبارتى افزون بر اصل آن آیه آمده است، در صدد تفسیر و بیان تفصیلى آن آیه مى باشد و دلالتى بر الحاق آن عبارت به آیه ى قرآنى ندارد؛ مثلاً در روایتى در کافى، امام صادق(ع) در تفسیر آیه ى {/Bوَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا{w31-35w}4:135/} فرموده است: ان تلووا (الامر) و تعرضوا (عما امرتهم به) که جملات بین پرانتز آن، تفسیر آیه است نه جزء آیه. و همین طور است عبارت فى على در آخر آیه ى {/Bیا أَیُّهَا اَلرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ {w1-7w}5:67/} (فى على). روایت نمى خواهد بگوید آن کلمه جزء قرآن است، بلکه مى خواهد بگوید آیه در حق آن جناب نازل شده است. ب. در روایاتى که در مقام تفسیر آیه اى است، ذکرى و یا دعایى به آن اضافه مى نمایند تا مردم هنگام تلاوت، رعایت ادب آن آیه را بکنند؛ مانند روایتى که در آن عبارت کذلک الله ربى در آخر سوره ى توحید از زبان مبارک امام رضا(ع) نقل شده است. ج. اختلافاتى که در باب نوع الفاظ آیات در روایات مشاهده مى شود قرینه بر این است که مراد، تفسیر آیه به معناست؛ مثل روایات مربوط به آیه ى {/Bوَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اَللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ{w1-8w}3:123/} که در بعضى انتم ضعفاء آمده و در برخى انتم قلیل ذکر شده است. 4. گاهى در میان برخى از روایات منقوله تعارض و تنافى مشاهده مى شود که بر اساس قاعده ى کلى «تساقط روایات در هنگام تعارض»، باید به تساقط آن ها حکم کرد. مانند روایات وارده از طرق خاصه و عامه و در این که آیه اى در قرآن براى حکم سنگسار بوده و افتاده است. در یکى آمده است: اذا زنى الشیخ و الشیخة فارجموهما البتة فانهما قضیا الشهوة و در دیگرى آورده است: الشیخ و الشیخة اذا زنیا فارجموهما البتة... و در بعضى آمده است: و بما قضیا من اللذة و در برخى آورده است: نکالاً من الله و الله علیم حکیم و در بعضى هم آخر آیه آمده است: {/Bنَکالاً مِنَ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ {w10-16w}5:38/}. افزون بر آنچه گذشت، روایات فوق با حدیث شریف ثقلین، که استحکام سندى و دلالتى آن بر صیانت قرآن بر کسى پوشیده نیست، تنافى دارند و از طرفى با مفاد روایاتى که امر به عرضه ى آن ها بر قرآن مى نمایند و محوریت را قرآن معرفى مى کنند، سازگارى ندارند. براى آگاهى بیشتر ر.ک: علامه طباطبایى: ترجمه تفسیر المیزان، ج 12، ص 150 - 192 محمدهادى معرفت: مصونیت قرآن از تحریف، ترجمه محمد شهرابى علامه حسن زاده آملى: قرآن هرگز تحریف نشده است به طور یقین تمام این روایات در دلالت بر تحریف عاجز و ناتوانند زیرا: 1. با قطع نظر از سند این گونه روایات، نوعاً امثال این روایات در صدد بیان شأن نزول، تطبیق و تفسیر آیاتند نه چیز دیگر. انس و الفت با سبک و سیاق سخنان معصومین(ع) جز این را نمى طلبد. به باور کسى که با روح سخنان آن حضرت آشناست، تمام این احادیث در مقام بیان اسباب نزول و آشنا ساختن اذهان مردم نسبت به آن هاست نه در صدد القاى شبهه و تفرقه میان مسلمانان. 2. تمام احادیث ذکر شده، از جهت سند صحیح نیستند؛ زیرا حدیث شماره ى 1 و 2 طبق گفته ى محدثین، یک حدیث است که به دو سند نقل شده است و هر دو هم از جهت سند ضعیف و مجهول محسوب مى شوند، (مراة العقول، ج 5، ص 30 و 78.) و حدیث شماره ى 3 هم به لحاظ قرار گرفتن «منخّل» در میان سلسله ى سند، از حیث سند ضعیف مى باشد؛ زیرا به گفته ى محدثینى مانند نجاشى، کشّى و علامه در کتاب خلاصه، وى شخصى فاسد و ضعیف در نقل به شمار مى آید، (الکافى، الاصول و الروضه، ج 7، ص 62.) حدیث شماره ى 4، تکرار حدیث شماره 1 و روایت شماره ى 8 نیز تکرار روایت 3 مى باشد. و حدیث شماره ى 10 هم از کتاب تفسیر عیاشى نقل شده است که متأسفانه سلسله ى احادیث این کتاب، محذوف هستند؛ لذا روایاتش مقطوع و یا مرسله به حساب مى آیند. روایت شماره ى 5 و 9 از کتاب تأویل الایات الظاهرة نقل شده اند که اوّلى مجهول و عیناً روایت 1 مى باشد و دومى نیز مقطوع یا مرسله است. روایت نقل شده از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نیز در حقیقت همان روایت شماره 1 مى باشد؛ چنان که خود به نقلش از کتاب کافى تصریح مى کند بالاخره روایت منقول از على بن ابراهیم در کتاب صراط مستقیم هم در سند ضعف دارد. حاصل این که، تمام روایات مطرح شده درباره ى تحریف قرآن، به طور کلى یا اشکال سندى دارند و یا ایراد دلالتى، که به این دو لحاظ نمى توانند تحریف قرآن را ثابت کنند.ذیلا به روایات تحریف که در کتب اهل سنت امده اشاره می کنیم : ابن مردویه از عمر ابن خطاب نقل کرده که پیامبر گفت: (( قرآن یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است. هرکس آنرا با صبر و تحمل بخواند خدا به هر حرفی یک حورالعین به او خواهد داد. )) و این در حالی است که قرآن سیصد هزار و اندی حرف است. 1- الدرالمنثور ج 6 ص 422. 2- مجمع الزوائد ج 7 ص 163. 3-کنز العمال ج 1 ص 517 و541. 2- اکثر آیات سوره احزاب حذف شده اند از حذیفه چنین روایت شده که : ((عمر از من پرسید: سوره احزاب چند آیه دارد؟ گفتم72 یا 73 آیه. گفت: اگر همه آن موجود بود به (( اندازه سوره بقره )) می شد و آیه رجم نیز در آن بوده است. )) و این در حالی است که حاکم این روایت را از جهت سند صحیح دانسته است. 1-کنز العمال ج 2 ص 480. 2-مسند احمد ج 5 ص 132. 3-مستدرک حاکم ج 2 ص415 و ج 4 ص 359. 4-سنن بیهقی ج 8 ص 211. 3- آیاتی از سوره توبه حذف شده اند از حذیفه روایت شده: (( آنچه از سوره برائت می خوانید یک چهارم آن است و شما آنرا سوره برائت می نامید در حالی که نام آن سوره عذاب بوده است. )) و سند این روایت نیز صحیح است. 1- مستدرک حاکم ج 2 ص 330. 2- الدر المنثور ج 1 ص 105. 4- سه سوره خیالی (( خلع )) و (( حفد )) و یک سوره دیگر الف: طبق روایات متعددی که از اهل سنت وارد شده است این دو سوره در بعضی قرآنها وجود داشته و عمر ابن خطاب پیش از رکوع آنها را می خوانده است. ب: طبق روایت ابن ضریس در کتاب فضائل از حماد نقل شده که این دو سوره جزء مصحف ابی ابن کعب بود. در همین کتاب دو سوره فوق را دو سوره موجود در مصحف ابن عباس به قرائت ابی و ابی موسی دانسته است. ج: همچنین محمد ابن نصر از ابن اسحاق روایت کرده که در مصحف ابی ابن کعب سوره های (( اخلاص و فلق و ناس و خلع و حفد و سوره دیگری )) هم وجودداشت. ( در انتها می آید ) د: محمد ابن نصر نیز از عطاء ابن سائب روایت کرده که ابو عبد الرحمان دو سوره خلع و حفد را برای او خوانده است. ه: برخی نیز معتقد هستند که این دو سوره در مصحف خود عمر که نزد دخترش حفصه نگهداری می شده بوده است. متن سوره خیالی خلع: (( بسم الله الرحمن الرحیم اللهم انا نستعینک و نستغفرک و نثنی علیک و لا نکفرک و نخلع و نترک من یفجرک )) متن سوره خیالی حفد: (( بسم الله الرحمن الرحیم اللهم ایاک نعبد و لک نصلی و نسجد و لک نسعی و نحفد و نخشی عذابک و الجد و نرجوا رحمتک ان عذابک بالکافرین ملحق)) و متن سوره ای که ابن اسحاق ادعا کرده در مصحف ابی ابن کعب بوده است. (( بسم الله الرحمن الرحیم اللهم لا تنزع ما تعطی و لا ینفع ذالجد منک الجد سبحانک و غفرانک و حنانیک اله الحق )) 1-کتاب کنز العمال ج 8 ص 74 و 75 و 78. 2- النهایه ج 4 ص 238. 3-تاریخ مدینه ج 3ص 1009. 4-کتاب الام ج 7 ص 147. 5- المجموع تالیف نووی ج 3 ص 493. 5- سوره های فلق و ناس زیادی هستند 1-در روایات اهل سنت به مواردی برمی خوریم که این دو سوره را تنها دو تعویذ و دعا برای جلوگیری از چشم زخم و آسیب دیگران به افراد می دانند. احمد حنبل از زر چنین روایت می کند: (( به ابی ابن کعب گفتم برادرت (ابن مسعود) معوذتین را از قرآن حذف می کند و او انکار نکرد.)) به سفیان راوی حدیث گفتند: (( منظور او از برادر ابن مسعود است؟ گفت: (( آری. این دو سوره در مصحف ابن مسعود نبود زیرا او هیچ گاه نشنید که رسول خدا این دو سوره را در نماز بخواند. . )) همچنین احمد حنبل روایت کرده که ابن مسعود معوذتین را از صحیفه ها جمع می کرد و می گفت: (( ایندو از کتاب خدا نیستند. )) 1- مسند احمد ج 5 ص 130. 2- تاریخ المدینه المنوره ج 3 ص 1101. 3- مجمع الزوائد ج 7 ص 149. 6- خورده شدن آیه ای توسط بزغاله و نابودی آن از مطالب عجیبی که در روایات اهل سنت آمده است آن است که آیه ای از قرآن که درباره محرم شدن بزرگسالان با شیرخوردن نازل شده بود از قرآن حذف شده است و دلیل حذف آن را اینگونه بیان کرده اند که عایشه آن آیه را روی کاغذ نوشته بودو زیر بالش خود نهاده بود که بزغاله ای آن را خورد و از بین برد!!!!!!!!!!!!! گویا قرآن نازل شده تنها نزد وی بوده است و سایر نویسندگان وحی از آن بی خبر بودند!!! از عایشه چنین نقل شده است: (( آیه ای از قرآن نازل شد که 10 بار شیر خوردن را موجب محرم شدن می دانست و سپس آیه ای نازل شد که پنج بار را نیز کافی می دانست و اولی را نسخ نمود و تا زمان رسول خدا جزء قرآن بود و به عنوان قرآن خوانده می شد. )) 1- مسلم ج 4 ص 167. 2- سنن دارمی ج 2 ص 157. و باز از عایشه چنین نقل شده: (( آیه رجم و آیه شیر خوردن شخص بزرگسال نازل شد و من آن را در کاغذی نوشتم و زیر تخت گذاشتم. هنگام وفات رسول خدا سرگرم بودیم که بزغاله ای آمد و آنرا خورد. )) سنن ابن ماجه ج 1 ص 625. لازم به ذکر است که برخی از فقهای سنی همچون شافعی به استناد این روایات فتوا داده اند که: (( پنج بار شیر خوردن موجب محرمیت می شود و از گروهی مانند سفیان ثوری و مالک ابن انس و عبد الله ابن مبارک و . . نقل شده است که شیر خوردن موجب محرمیت می شود حتی اگر کم باشد به شرط آنکه شیر داخل بدن شود. )) سنن ترمذی ج 2 ص 309. همچنین عایشه برای محرم شدن با مردان کسی را نزد خواهرانش می فرستاد تا به او شیر دهند که با اعتراض ام سلمه و زنان پیامبر روبه رو می شد. 7- حذف آیه (( ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره )) از قرآن از مسند عمر از مسوربن مخرمه روایت شده که عمرابن خطاب به عبدالرحمن بن عوف گفت: (( آیا قبلا آیه ای به این صورت نبود؟ ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره؟ ما که آنرا پیدا نکردیم. )) و عبدالرحمن پاسخ داد: (( از قرآن حذف شده است. )) کنزالعمال ج2 ص 567. 8- حذف آیات (( ان انتفائکم . . )) و آیه (( الولد للفراش . . )) از قرآن: عدی بن عدی بن عمیره بن فروه از پدرش از جدش روایت می کند که عمر از ابی ابن کعب پرسید: (( آیا این آیه از قرآن نبود: ان انتفائکم من آبائکم کفر بکم ؟ )) پاسخ داد: آری. پرسید: آیا این آیه از قرآن نبود: (( الولد للفراش و للعاهر الحجر که با مقداری از آیات از بین رفته است؟ جواب داد: بله. کنزالعمال ج 6 ص 208. 9-حذف آیات (( رجم و یک آیه دیگر )) از قرآن بخاری در کتاب خود ضمن حدیثی از ابن عباس روایت کرده است که عمر پس از آخرین حج خود و بازگشت به مدینه به منبر رفت و گفت: (( . . . من می ترسم زمانی بگذرد و طول زمان باعث شود عده ای بگویند به خدا قسم ما آیه رجم را در کتاب خدا ندیدیم و گمراه شوند و به حکم خدا عمل نکنند در حالی که رجم در کتاب خدا حق زنان و مردان متاهلی است که زنا کنند و بینه بر آن قائم شود یا خود اعتراف کنند یا زن از زنا حامله شود. یکی دیگر از آیاتی که در قرآن ما آنرا می خواندیم این آیه است.)) و سپس خواند: (( لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم ان ترغبوا عن آبائکم او ان کفرا بکم ان ترغبوا عن آبائکم )) و نیز آورده که در این روایت عمر گفته است: (( اگر نمی گفتند که عمر به کتاب خدا اضافه کرده آیه رجم را با دست خودم می نوشتم. )) 1- بخاری ج 8 ص 25 و ج 8 ص 113. این مطلب را محدثان دیگری همچون مسلم و ابن ماجه و ابوداوود نیز آورده اند و ترمذی نیز پس از نقل آن بر صحت آن تاکید کرده است. 2-مسلم ج 5 ص 116. 3-سنن ابن ماجه ج 1 ص 625 و ج 2 ص 835. 4- سنن داوود ج 2 ص 343. 5- سنن ترمذی ج 2 ص 442 . 10- حذف آیه (( جهاد در آخر الزمان )) از قرآن از عبد الرحمان ابن عوف روایت شده که عمر درباره آیه (( و جاهدوا فی الله حق جهاده )) از وی پرسید: (( آیا این آیه را این گونه نمی خواندیم؟ جاهدوا فی الله حق جهاده فی آخر الزمان کما جاهدتم فی اوله ؟ )) عبد الرحمان گفت: آری! اما این آخر الزمان چه زمانی است؟ عمر گفت: (( زمانی که بنی امیه حاکمان و بنی مغیره وزیران باشند. )) در روایات دیگری آمده است که عبد الرحمان در پاسخ عمر گفت: (( این آیه در میان تعدادی از آیات قرآن حذف شد و از بین رفت.)) 1-الدر المنثور ج 4 ص 371. 2-کنز العمال ج 2 ص 567. 11- حذف آیه (( الا بلغوا قومنا . . )) اهل سنت روایت کرده اند که آیه ای درباره شهدای بئر معونه ( گروهی که برای تبلیغ اسلام به نجد رفته بودند و بنی لحیان آنها را به شهادت رساندند ) نازل شد که چنین است: (( الا بلغوا قومنا قد لقینا ربنا فرضی عنا و ارضانا )) 1-بخاری ج 3 ص 204 و 208 و ج 4 ص 35 و ج 5 ص 42. 2- مسلم ج 2ص 135. 3- مسند احمد ج 3 ص 109 و 210 و 255 و 289. 4- سنن بیهقی ج 2 ص199. 12-حذف آیات (( ذات الدین )) و (( وادی التراب )) از قرآن از ابی ابن کعب روایت شده است که رسول خدا فرمود: (( خداوند به من امر کرده برای تو قرآن بخوانم. )) و از جمله آیاتی که خواندند این دو آیه بود: (( لو ان ابن آدم . . . )) ترجمه: (( اگر فرزند آدم ذره ای از مال داشته باشد باز دومی را می خواهد و اگر دومی را بدست آورد سومی را می خواهد و شکم او را چیزی جز خاک پر نخواهد کرد. )) و آیه دیگر این بود: (( ان الدین عند الله الحنیفیه غیر الیهودیه و لا النصرانیه و من یعمل خیرا فلن یکفره )) 1-مستدرک حاکم ج 2 ص 224 و ج 7 ص 140. 2-کنز العمال ج 2 ص 567. 13-حذف تسبیحات اربعه از قرآن ظاهر برخی از روایات اهل سنت آن است که تسبیحات اربعه جزئ قرآن است. به عنوان نمونه از سمره روایت شده است که پیامبر فرمود: (( چهار چیز از بهترین سخن هاست. و از قرآن می باشد. از هر کدام که می خواهی شروع کن. )) (( سبحان الله و الحمد لله و لااله الا الله و الله اکبر )) 1-مسند احمد ج 5 ص 11 و ج 5 ص 20. 2-سنن نسایی ج 2 ص 143. 14-اعتقاد به اینکه عبارات قرآن را می توان تغییر داد شاید زشت ترین نظریه باشد که کسی در مورد قران بگوید می توان الفاظ قرآن را به دلخواه تغییر داد به شرط آنکه عذاب به مغفرت و مغفرت به عذاب تبدیل نشود. در روایات اهل سنت آمده است که شخصی نزد عمر قرآن خواند. عمر به او پرخاش کرد. وی گفت: (( من پیش پیامبر همین گونه خواندم و آن حضرت عکس العملی نشان ندادند.)) همگی نزد رسول خدا رفتند و آن حضرت قرآن آن شخص را تایید کردند ولی عمر ناراحت شد. از اینرو پیامبر به عمر گفتند(( عمر قرآن تمامش صحیح است. به شرط آنکه عذاب به مغفرت و و مغفرت به عذاب تبدیل نشود. )) و همینطور روایت کرده اند که پیامبر گفته: (( قرآن را بر هفت حرف بخوان. که تمامی آنها شافی و کافی است. به شرط آنکه رحمت به عذاب و عذاب به رحمت تبدیل نشود. مانند اینکه بگویی: (( تعال )) یعنی بیا و یا بگویی (( اقبل )) که همان معنی را می دهد و . . . )) مسند احمد ج 4 ص 30 و ج 5 ص 41 و 51 و ص 124. نقطه عطف مهم در تاریخ مساله تحریف , تالیف کتابى است مستقلا در این زمینه یعنى در ادعا و سـعـى در اثـبـات وقـوع تحریف در قرآن , به قلم یکى از بزرگترین محدثان شیعه در اوایل قرن چـهـاردهـم , ایـن محدث حاج میرزا حسین بن مولى محمد تقى طبرسى ( 1254 - 1320 ق ) از شاگردان آیت اللّه میرزا محمدحسن شیرازى است که دو تن از معروفترین شاگردان او یکى حاج شـیخ عباس قمى صاحب مفاتیح الجنان و سفینة البحار و دیگرى آقابزرگ تهرانى صاحب الذریعة است . . محدث نورى کتاب فصل الخطاب فى تحریف کتاب رب الارباب را در سه مقدمه و دوازده فصل و یـک خـاتـمه تدوین کرده است و در فصول دوازده گانه دلایلى براى اثبات تحریف عرضه داشته است. بنده خودم به مدت 5سال در مورد اثبات مصونیت قرآن ونفی تحریف کار کرده ام وکتاب محدث نوری را از اول تا آخر مطالعه وبامحققان مورد مذاکره ومباحثه قرار داده ام,که حاصل آن اینست که اگر ما روایات نقل شده فصل الخطاب را هم قبول کنیم ضرری به قرآن کریم نمی زندزیرا عمده آنها به اختلاف قرائتها وحذف کلماتی بر می گردد که جنبه توضیح برای آیه داردنه اینکه از وحی قرآنی چیزی کم شده باشد.این موضوع دامنه داری است که نیاز به بحثهای طولانی داردلکن جهت آگاهی از پاسخ این سئوال توجه شما رابه توضیحات بزرگان دین که در ادامه می آید جلب می نمایم. اکثر قریب به اتفاق این روایات که ادعای تواتر آنها شده, معتبر نیستند و مجموع روایات معتبر آنها نزدیک به چهل روایت است. برخی از این مجموعه تکراری است. برخی از آنها کاملاً بی‌ارتباط با تحریف است و تعدادی, تغییرات غیر موثر در معنای آیات را مطرح ساخته است. بسیاری از آنها مطالب تفسیری و ذکر مصداق و شأن نزول و نقل به معنا و اقتباس است و در برخی از آنها نیز تعابیری کلی به کار رفته که شمول آنها نسبت به تحریف لفظی نیازمند دلیل دیگری است. فقط یک روایت صحیح در این مجموعه وجود دارد که ظاهر, بلکه صریح آن حذف شدن نزدیک به دو سوم از قرآن مجید است. به توضیحی فشرده در این زمینه اکتفا می‌شود: 1. از مجموع روایات ذکرشده که در دلیل یازدهم و دوازدهم فصل الخطاب آمده است, حدود چهل روایات معتبر به چشم می‌خورد و مجموعه روایات مسند آن(اعم از صحیح, ضعیف و مجهول)بیش از چهارصد روایت است که ادعای تواتر اجمالی آنها, سخنی گزاف نیست؛ هر چند در مفاد و محدوده تواتر, جای بحث و مناقشه فراوان وجود دارد و استفاده تحریف مورد نظر مدعیان تحریف, از آن غیر ممکن است. از مجموعه روایات مسند نیز تعداد بسیار زیادی (نزدیک به دو سوم آن)از شخصی به نام سیّاری نقل شده که دانشمندان علم رجال او را دروغگو و جعل ‌کننده حدیث معرفی کرده‌اند. 2. در مجموعه روایات معتبر(از نظر سند)چهارده روایات تکراری است؛ به این معنا که هر دو روایات راجع به یک آیه سخن می‌گویند و در نتیجه از موارد ادعایی تحریف, هفت مورد کاسته می‌شود. چهار مورد از این روایات بی‌ارتباط با بحث تحریف و ذکر آنها در این مجموعه سوال‌ ا‌نگیز, بلکه شگفت‌انگیز است؛ به عنوان مثال در این مجموعه روایتی از کامل ‌الزیارات نقل شده که امام صادق(ع) درباره آیه شریف»واذا المَوؤُدة سئلت بایّ ذنب قتلت« می‌فرماید »نزلت فی الحسین‌بن علی (ع) « روشن است که به هیچ وجه نمی‌توان ادعا کرد که جمله نزلت فی الحسین‌بن علی(ع) ادامه آیه بوده و از قرآن‌های کنونی حذف شده‌است. با توجه به دو نکته پیش گفته, موارد ادعایی تحریف به کم‌تر از سی مورد تقلیل می‌یابد. 3.هفت روایت که یکی از آنها مکرر است و نیز صدر سه روایت دیگر مشتمل بر تغییر اندکی در آیه است که تأثیری در آیه ندارد؛ مانند آن‌که در یکی از این روایات, آیه»فانزل الله سکینته علیه« »فانزل الله سکینته علی رسوله« نقل شده که تأثیری در معنا ندارد؛ در نتیجه موارد ادعایی به بیست و چند روایت تقلیل می‌یابد. 4.نزدیک به نیمی از روایات باقی مانده, در مقام تفسیر, ذکر مصداق, شأن نزول و تأویل یا معانی بطنی آیات هستند؛ به عنوان مثال در ادامه تلاوت آیه آمده است: حافظوا علی الصّلوات الصّلوة الوسطی؛ و هی صلوة الظّهر و هی اوّل صلوة صلّاها رسول‌الله وهی وسط النّهار؛ و آن] نماز میانه[ نماز ظهر است و اولین نمازی است که پیامبر آن را به جای آورده و ]وقت آن[ در میان روز است. با اندکی تأمل در روایت یاد شده و موارد مشابه آن روشن می‌شود که این روایات, درصدد تلاوت آیه نیستند؛ بلکه در مقام تفسیر و توضیح آنند و با توجه به این‌که آیه مذکور در این روایت, در روایات متعددی که در منابع معتبر شیعه نقل شده, به همان صورت که در قرآن‌های فعلی آمده, تلاوت شده است, تردیدی باقی نمی‌ماند که نمی‌توان با استناد به برخی روایات مرسله یا نقل شده در منابع غیر معتبر, مدعی شد که این آیه تحریف »صلوة العصر« از آن حذف شده است. منشأ اشتباه مدعیان تحریف آن است که آنان با ذهنیت و پیش فرض تحریف به سراغ این نوع روایات رفته‌اند و سوال راوی حدیث را که از مفاد آیه و تفسیر آن پرسیده, سوال از تلاوت و قرائت آیه حمل کرده‌اند و مسلّم پنداشته‌اند که راوی در قرائت آیه تردید داشته؛ لذا از امام راجع به آن سوال کرده و امام تلاوت درست آیه را برای راوی ارائه فرموده است؛ در صورتی که هیچ شاهد و قرینه‌ای بر این‌ که مقصود سوال ‌کننده, آیه باشد, وجود ندارد؛ بلکه در همین روایات شواهد روشنی بر این‌که سوال از مفاد آیه است یافت می‌شود. 5. در تعدادی از این روایات(چهارده روایت) آیه, نقل به معنا شده و امام به مفاد آیه استناد کرده یا از آیه در بیان خویش اقتباس کرده است؛ مانند روایت نقل شده از کافی که در آن, راوی از آیه اطیعوا الله و اطیعواالرسول و اولی‌الامر منکم فان تنازعتم فی شیئی فردوده الی الله و الرسول سوال میکند و امام می‌فرماید: فان خفتم تنازعاً فی امر فردّوه الی الله و الی الرسول و الی اولی‌الامر منکم کذا نزلت الآیه و کیف یامرهم الله عزّوجلّ بطاعه ولاةالامر و یرخص فی منازعاتهم؛ پس اگر از اختلاف در امری بیمناک بودید, آن را به خدا و رسولش و صاحبان امر از خودتان برگردانید. آیه این‌گونه نازل شده است. چگونه خداوند» عزوجل«] از یک سو[ دستور به اطاعت از صاحبان امر می‌دهد و ] از سوی دیگر[ نزاع کردن با آنان را مجاز می‌شمرد. جمله»کیف یامرهم...« به روشنی دلالت دارد که مقصود پرسش راوی مربوط به چگونگی قرائت آیه وم سأله تحریف نبوده ومقصود امام(ع) از››کذا نزلت الآ یه‹‹آن نیست که عبارت››فان تنازعتم‹‹ در موقع نزول››فان خفتم تنازعاً فی امر‹‹ بوده است؛ بلکه پرسش راوی این است که آیا مقصود از ›› تنازعتم فی‌الامر‹‹ اختلاف مردم با اولی‌الامر است یا اختلاف مردم با یکدیگر است؟ و امام در پاسخ می‌فرماید: مقصود اختلاف مردم با یکدیگر است و گرنه چگونه در صدر آیه, دستور به اطاعت مطلق از اولی‌الامر می‌دهد و در ذیل آن اجازه منازعه با آنان را مطرح می‌سازد؟ این نوع برداشت ازآیه به معنای تناقض صدر و ذیل آیه است که باطل است؛ پس مقصود,نزاع مردم با یکدیگر است که موظفند طبق مفاد آیه به خدا و رسول و پس از وی به اولی‌الامر برای حل اختلاف رجوع کنند؛ با این بیان روشن می‌شود که تعبیر›› والی رسوله و الی اولی الامر منکم‹‹ نیز از باب بیان مفاد آیه و مقصود از آن است. 6. در سایر روایات به جز دو روایت که در شماره 7 به آن می‌پردازیم, تعابیری کلی آمده که شمول آن‌ها نسبت به تحریف لفظیِ مورد نظر مدعیان تحریف, نیازمند دلیل و قرینه است و هیچ دلیل و قرینه متقنی بر آن نیست و یا در آنها مطالبی مطرح شده که هیچ ملازمه‌ای بین آنها با تحریف قرآن وجود ندارد؛ مانند: الف) اگر مردم قرآن را آن‌گونه که نازل شده می‌خواندند, حتی دو نفر هم با یکدیگر اختلاف پیدا نمی‌کردند. ب)آن‌گاه که حضرت مهدی(ع) ظهور کند, قرآن علی(ع) را می‌آورد و قرآن را آن‌گونه که باید تلاوت می‌فرماید. ج)هیچ‌کس جز اوصیای پیامبر نمی‌تواند ادعا کند که تمام قرآن ظاهر و باطنش را جمع کرده‌است. د) قرآن را تحریف کرده‌اند و مردم در تمام باور داشت‌ها مبانی رفتارشان دچار تحریف شده‌اند. سه نوع روایت نخست, ناظر به قرآن با تفسیر و شأن نزول و بیان مصداق و تأویل آن و مطابق با ترتیب نزول است؛ آن‌گونه که در بیان تفاوت قرآن علی(ع) با قرآن کنونی ذکر شد و از روایت نوع سوم نیز استفاده می‌شود. روایت چهارم هم ناظر به تحریف معنوی است؛ زیرا دچار تحریف شدن مردم در همه معتقدات, لازمه‌اش آن است که آیات مربوط به اصول دین در قرآن تحریف شده باشد یا مردم در اعتقاد به توحید و نبوت و معاد نیز منحرف شده باشند؛ بنابراین, هیچ دلیلی بر شمول این روایات نسبت به تحریف لفظی قرآن وجود ندارد و استدلال به آنها برای اثبات این مدعا از اتقان کافی برخوردار نیست؛ به ویژه که در روایات دیگر بر تحریف معنوی قرآن و محفوظ و مصون ماندن الفاظ و عبارات آن تأکید شده است. 7. از دو روایت باقی مانده یکی مربوط به قسمتی از آیه 95 سوره مائده است که در قرآن‌های کنونی عبارت »یحکم به ذوا عدل منکم« است و در روایت» یحکم به ذوعدل منکم« خوانده شده است؛ علاوه بر آن که مصداق ذو عدل را نیز امام می‌داند؛ ولی باید توجه داشت که در بیشتر روایاتی که این آیه در آنها به کار رفته, تعبیر ذواعدل(طبق عبارت قرآن‌های موجود) در آمده است و فقط در یک روایت, تعبیر ذو عدل ذکر شده و در آن‌ آمده است که ذواعدل از خطای نویسندگان است؛ ولی این روایت نیز به دو صورت نقل شده و در نقل دیگر این گونه است؛»یحکم به ذواعدل منکم« فالعدل رسول الله (ص) والامام من بعده یحکم به و هو ذو عدل فاذا علمت ما حکم الله به من رسول الله و الامام فحسبک و لاتسأل؛ عدل رسول الله و امام پس از اوست که در مورد آن قضاوت می‌کند و او(رسول الله یا امام پس از او) صاحب عدل است, پس وقتی از طریق رسول الله و امام آن چه را که خدا به آن حکم کرده, دانستی تو را کافی است و دیگر سوال مکن. با توجه به این روایت روشن می‌شود که نقل دیگر, یا تقطیع شده این روایت و یا تلخیص نادرست آن است و روایات در مقام توضیح آیه هستند و امام و پیامبر را »ذوعدل« نامیده‌اند و یادآور می‌شوند که در وقتی یا امام محکمی کرد, کفایت می‌کند و نیاز به سوال ندارد و »ذواعدل« یاد شده در آیه, مقصود دو نفر انسان عادل از مسلمانان نیست؛ بلکه حکم پیامبر با امام است که دو فرد برجسته ذوعدل هستند و ذواعدل بر آن دو منطبق است. در روایت دوم آمده است: ان القرآن الذی جاء جبرئیل(ع) الی محمد(ص) سبعةعشر الف آیة به راستی قرآنی را که جبرئیل به سوی پیامبر آورد, هفده هزار آیه بوده است. این روایت نیز در کتاب وافی بدون واژه»عشر« به این صورت »سبعة آلاف آیه« نقل شده و مفاد آن هفت هزار آیه می‌شود که نزدیک به شماره آیات قرآن موجود است؛ افزون بر آن می‌تواند مقصود از این روایت, علاوه بر متن قرآن, توضیح و تفسیر آن که جبرئیل از سوی خدا برای پیامبر(ص) آورده است نیز باشد؛ نظیر آن چه مرحوم صدوق در کتاب اعتقادات خود فرموده است که آن چه از وحی به عنوان غیر قرآن نازل شده اگر به وحی قرآنی افزوده شود, به هفده آیه می‌رسد. معارف قرآن(6) قرآن شناسی،استاد محمد تقی مصباح یزدیبا مطالعه دقیق مطالب فوق ،پاسخ همه شبهات در این زمینه داده می شود ،وغباراز چهره نورانی قرآن بر گرفته می شود،تمام آنچه در این زمینه طرح شده ،در کتاب فصل الخطاب گرد آوری شده که پاسخ ان داده شد ،ضمن اینکه در قصد حاجی نوری حرفهائی مطرح است.قرآن رسمی مسلمانان مصون از تحریف ودست نخورده باقی مانده است ودر طول زمان سینه به سینه حفظ گردیده وکم وزیاد نشده است. هزاران نفر حافظ قرآن در هر نسلی وجود داشته که علاوه بر قرآن مکتوب که متواتر بدست مردم رسیده،در سینه ها هم محفوظ مانده است. قرآن کریم کتابی است که شب وروز مورد مراجعه مردم بوده ودر نماز وغیر نماز سوره های مختلف آن خوانده می شد ،واین عمل در نسل های بشری استمرار داشته است واین دلیل محکمی بر عدم تحریف می باشد زیرا مردم در مقابل کوچکترین تغییر عکس العمل نشان می دادندواجازه تغییر را به هیچ فرصت طلب نمی دادند. به طور کلى در رابطه با تحریف ناپذیرى قرآن، دلایل متعددى اقامه شده است که از جمله آنها «گواهى تاریخ» است. پژوهش هاى تاریخى و مقایسه بین قرآن هاى موجود و قرآن هاى صدر اسلام، نشان مى دهد که حتى یک کلمه از این کتاب الهى، کم یا زیاد نشده است. اینجا به بیان بخشى از آنها به طور اختصار اکتفا مى کنیم: 1. برهان حکمت ؛ قرآن شناسى، ج 1، ص 216. خداوند آخرین کتاب آسمانى خود را به نام قرآن، براى هدایت بشر فرستاده است. خداوند دیگر نه کتابى مى فرستد و نه پیامبرى؛ بنابراین قرآن اولین و آخرین منبع هدایت بشر تلقى مى شود. تحریف چنین کتابى برابر با عدم حفظ خداوند و مساوى با گمراهى بشر است و این با حمید و حکیم بودن خداوند سازگار نیست. بنابراین خداوند خود به مقتضاى حکیم بودنش این کتاب را حفظ مى کند. 2. برهان اعجاز این دلیل به تعبیر علامه طباطبایى سید محمد حسین طباطبایى، قرآن در اسلام، ص 117. بهترین و متقن ترین دلیل براى صیانت قرآن در زمان کنونى به شمار مى رود. تقریرش این است که همان وجوه اعجازى که براى قرآن زمان رسول اللَّه وجود داشت (مثل تحدى، فصاحت و بلاغت و زیبایى الفاظ آن، روحانى و معنوى بودن آن، هدایت انسان به سوى حق، صدق مطلق مطالب آن و بالاخره خیلى از اوصاف دیگر) بر همین قرآن کنونى منطبق و یافت مى شود. بى تردید در صورتى که بین این فاصله زمانى کمترین نقصان و یا اضافه اى در آن به وقوع مى پیوست، به طور یقین دیگر از آن اوصاف خبرى نمى ماند و حال آنکه همه آنها در قرآن کنونى باز هم یافت مى شود. 3. برهان خاتمیت قرآن از طرفى، در چندین جا تصریح مى کند که کلام خدا و سند نبوت است و کتاب اسلام به شمار مى آیدمانند آیه 34 سوره طور و آیه 88 سوره اسراء(17). و از طرف دیگر، دین اسلام را دین خاتم معرفى مى کندمانند آیه 85 سوره آل عمران و آیه 40 سوره احزاب.. روشن است که معناى خاتمیت، مصونیت از تحریف است. اما سخن در این است که چه چیزى از دین باید مصون از تحریف باشد؟ یقیناً آنچه به نام دین و مجموعه هدایت الهى براى یک پیامبر نازل گشته است؛ یعنى، کتاب او باید مصون از تحریف باشد و این شرط لازم مصونیت دین از تحریف است همان، ص 66 و درباره خاتمیت ر.ک : مجموعه آثار استاد مطهرى، ج 2، ص 183 و ج 3، ص 153).. 4. برهان تحدى دائمى قرآن در همه زمان ها و مکان ها و حتى در زمان حاضر، توان و قدرت فکرى و ذهنى بشر را براى همانندسازى به مبارزه فرا مى خواند. اما بشر حاضر مثل انسان هاى گذشته، عاجزانه در مقابل آن شکست را پذیرا مى شود. از این ناتوانى موجود به راحتى مى توان پى برد که حتى قرآن کنونى به تحریف دچار نشده است. 5. برهان جامعیت قرآن در راستاى هدایت و راهنمایى بشر، از بیان چیزى که لازمه بشر در امر سعادت باشد، فروگذارى نکرده است. قرآن حاضر همانند قرآن موجود در گذشته ها داراى این صفت است. حال اگر قرآن در زمان حاضر به چنین صفتى است، چگونه مى توان احتمال نقصان یا زیادت را در آن داد؟ بنابراین قرآن کنونى از هر گونه تغییرى مصون است. 6. برهان تواتر تمام آیات و سوره هاى کنونى قرآن مجید، همانند قرآن گذشته، دست به دست و سینه به سینه به طور همگانى توسط مسلمانان نقل گردیده است. این تواتر منطقى، دلالت مى کند هیچ کلمه و آیه یا سوره اى، نه از قرآن کاسته شده و نه بر آن افزوده شده است. بنابراین قرآن کنونى با توجه بر واجد بودن صفت تواتر، از هرگونه تحریفى سالم است. 7. شیوه وحیانى قرآن این برهان مبتنى بر نوع نگرش مسلمانان بر مسئله وحى و تمایز مسیحیان از آن است. مسلمانان معتقدند وحى در واقع تکلم و گفتار لفظى خداوند است که به وسیله جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله مى رسید و پیامبرصلى الله علیه وآله موظف بود عین همان الفاظ را بر مردم برساند. اما مسیحیان بر این باورند که وحى در حقیقت انکشاف خدا و تجربه انسان است که در بشر تجلى مى کند و این عامل انسانى است که آن را در مقام بازگو تعبیر مى کند و لذا ممکن است در تعبیر آن مرتکب اشتباه هم بشود. روشن است که طبق نگرش اول به یقین الفاظ قرآن نمى تواند از نقش عامل انسانى متأثر شود. از این رو، چاره اى جز پذیرفتن تحریف ناپذیرى قرآن بر اساس دیدگاه مسلمانان در بین نمى ماند. 8. شیوه بیانى قرآن قرآن در جهت تعارض با منافع زورمندان و سلطه جویان، بیش از آنکه به نام اشخاص بپردازد به بیان شاخص ها توجه کرده است و به استثناى تصریح نام ابولهب و همسرش، به موارد جزئى نپرداخته است. و این یکى از تمهیدات الهى در مصونیت قرآن است که به نوبه خود باعث گردیده، براى کسى انگیزه کتمان یا تحریف آیات پیش نیاید و بهانه اى براى دسیسه حاکمان به طور آشکار نباشد. 9. شیوه نزول قرآن ؛ کیهان اندیشه، شماره 28، مقاله تحریف ناپذیرى قرآن، علامه مرتضى عسکرى. یکى از تمهیدات الهى براى مصون ماندن قرآن، نزول تدریجى آن، آن هم با سبک و برنامه اى ویژه است. در مدت تقریباً 23 سال، آیات قرآن به دو شکل نازل شده است. آیاتى که در آغاز بعثت در مکه نازل گردیده، آیاتش کوتاه و موزون است؛ مانند «وَ الضُّحى وَ اللَّیْلِ إِذا سَجى ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى ...» و یا «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ...». این مقاطع کوتاه و موزون در حفظ آیات، تأثیر بى شائبه اى داشته است، آن هم در میان مردم روزگارى که امى بوده اند. اما در سال هاى بعد، آیات و سوره هاى بزرگ ترى در مدینه نازل شده است؛ زیرا در مدینه، هم آرامش بیشترى براى مسلمانان بوده و هم امکانات نوشتن و ثبت آیات وجود داشته است. بالاخره، نزول تدریجى قرآن، این نتیجه را داشت که وقتى حتى چند آیه نازل مى شد، پیامبر آن را براى مسلمان ها مى خواند (و آنان نیز حفظ مى کردند) و بعد آیه اى دیگر نازل مى گشت. 10. شیوه تعلیم قرآن در تاریخ قرآن مهم است بدانیم که پیامبرصلى الله علیه وآله چگونه آیات را به مردم مى خوانده و آنها را تعلیم مى داد؟ راوى مى گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه هر بار ده آیه به ما مى آموخت. ما ده آیه را یاد مى گرفتیم، سپس ده آیه دیگر و... براى مثال، یکى از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعلیم قرآن مى داده است. به این شکل که آنها را به گروه هاى ده نفرى تقسیم کرده بود و هر ده نفر یک ناظر داشته اند که مجموع این ناظران و سرگروه ها 160 نفر مى شدند. افزون بر آن ابو عبدالله زنجانى، تاریخ القرآن، ص 42، موسسه الاعلمى، بیروت. به شهادت تاریخ، در صدر اسلام عده زیادى از مسلمانان - که تعداد آنان را تا 43 نفر نوشته اند به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله هر آیه و یا سوره اى که نازل مى شد، بلافاصله مى نوشتند؛ از جمله معروف ترین اصحاب پیامبر که به نوشتن قرآن اهتمام خاصى مى ورزیدند، حضرت على علیه السلام و زید بن ثابت بودند. 11. اهتمام مسلمانان بى شک از اهتمام پیامبرصلى الله علیه وآله بر قرائت قرآن و تحفیظ آن بر مسلمانان جامعه آن روز فضیلت بزرگى براى حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در این جهت بر یکدیگر سبقت مى گرفتند. معاشرت و انس با قرآن، جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشکلات خود به آن مراجعه مى کردند. تقدّس و فضیلت یافتن قرآن نزد مسلمانان، این نتیجه را به دنبال داشت که کسى نمى توانست ایده تغییر قرآن را در سر بپروراندمحمدتقى مصباح یزدى، قرآن شناسى، ج 1، ص 215، (نشر مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى).. اهتمام به نگه دارى و حفظ قرآن کریم در میان مسلمانان به اندازه اى بود که پس از نبى اکرم و در زمان خلافت ابوبکر، وقتى در جنگ یمامه تعدادى از حافظان قرآن کشته شدند، مسلمانان تصمیم گرفتند توجه بیشترى در حفظ قرآن به خرج دهند و به این منظور همه نسخه هاى قرآن را در یک جا جمع آورى کرده و از اینکه نقصانى در آنها واقع شود، جلوگیرى نمودند. حفظ این نسخه ها به شدت مورد توجه قرار گرفت و همین طور نسل بعد، قرآن را سینه به سینه حفظ مى کردند و به نسل بعد انتقال مى دادندسید محمد حسین طباطبایى، ترجمه المیزان، ج 12، ص 167 - 161، مرکز نشر فرهنگى رجا. . 12. تکامل خط و کتابت براى حفظ یک متن به صورت اصلى، باید شرایط طبیعى چنین امرى فراهم باشد. در عصرهاى گذشته تکامل خط و پیشرفت کتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنى را در بستر خویش و به صورت کامل حفظ کند. البته با رشد تمدن بشرى، زمینه هاى لازم براى چنین امرى پدیدار مى شد؛ چنان که به نظر برخى علامه خوئى، ترجمه البیان، ج 1، ص 309، (نشر مجمع ذخائر اسلامى - قم، 1360 ش). در زمان رسول اللَّه شرایط و موقعیت حصول چنین کارى مهیا شد و زمینه را براى حفظ و صیانت قرآن فراهم آورد. براى مطالعه بیشتر ر.ک: الف. محمد هادى معرفت، تاریخ قرآن، (تهران: سمت، چاپ دوم 1377)، صص 167 - 154؛ ب. محمدتقى مصباح یزدى، قرآن شناسى، (قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ اول، 1376)؛ پ. حسن حسن زاده آملى، قرآن هرگز تحریف نشده است؛ ت. محمد هادى معرفت، التحقیق فى نفى التحریف عن القرآن. برای اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف ادله متعددی که از زوایای گوناگون این مطلب را مورد توجه قرار داده اند، ذکر شده است که به اختصار بیان می کنیم و تفصیل آن را به کتبی که در این زمینه تألیف شده واگذار می کنیم: الف) شواهد تاریخی: 1- دستورها و توصیه ها و اهتمام ویژه پیامبر اکرم در مورد تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم که سبب توجه و عنایت خاص مسلمانان به این امر به عنوان یکی از وظایف مهم دینی گردید. 2- علاقه زایدالوصف عرب معاصر قرآن نسبت به قرآن کریم به جهت فصاحت و بلاغت و آهنگ معجزه آسای آن، در کنار توصیه های نبی اکرم، عامل مضاعفی در انس هر چه بیشتر آنان با قرآن و اهتمام به تلاوت و حفظ آن می گردید. 3- با توجه به مبارزه طلبی قرآن مبنی بر این که اگر قادرید «یک آیه مثل آیات قرآن بیاورید» اگر دست جعل و تحریف در قرآن راه پیدا می کرد به عنوان دستاویز کافران چه از اهل کتاب (یهود و نصارا) و چه غیر آنان مورد تمسک قرار می گرفت و به تواتر تاریخی نقل می شد. چون انگیزه برای نقل آن قوی بود و می توانست مهم ترین دستاویز علیه اسلام باشد. 4- حساسیت ویژه مسلمانان نسبت به هر گونه تغییر در قرآن کریم. با توجه به توصیه های پیامبر اکرم و اهتمام و انس مسلمانان به تلاوت و حفظ و کتابت قرآن کریم و با توجه به مقدس و احترام ویژه ای که برای قرآن کریم به عنوان منبع و مرجع اصلی و قانون مدون برای تمام شؤون حیات فردی و اجتماعی خویش قائل بودند براساس شواهد تاریخی مسلمانان حساسیت ویژه ای نسبت به حفظ و صیانت قرآن از هرگونه تغییری از خود نشان می دادند. به گونه ای که حتی نسبت به حذف یک «واو» از قرآن کریم شدیدترین عکس العمل ها را نشان می دادند و شمشیر را از نیام بیرون می کشیدند (همچنان که در مورد واو «والذین یکنزون الذهب» نقل شده است .رک: الدر المنثور، ج 3، ص 232 - دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ج 1 ، ص 94 - المیزان، ج 9، ص 256) 5- اگر به هر شکل دست جعل و تحریف به قرآن راه می یافت به تواتر نقل می شد. زیرا انگیزه برای نقل آن قوی بود. چرا که می توانست به عنوان مهم ترین دستاویز کفار اعم از اهل کتاب (یهود و نصارا) و غیر آنان، علیه اسلام به کار گرفته شود. به ویژه تحریف به زیاد کردن واضافه کردن به قرآن، با توجه به تحدی و مبارزه طلبی قرآن و این که اگر می توانید یک آیه مانند قرآن بیاورید، در دورانی که عرب از سخنوران و شاعرانی در اوج فصاحت و بلاغت بهره می برد هرگز نتوانست جز اظهار عجز پاسخی دهد و هرگونه تلاشی در این زمینه شکست خورد. چرا که آیات قرآن از نظر بلندی و اوج محتوایی و استحکام آن از نظر فصاحت و بلاغت و نثر موزون و آهنگین، آن چنان بود که هیچ سخنی توان برابری با آن را نمی توانست داشته باشد و همچنان این گونه است به طوری که به آسانی کلام بزرگان دین چون امیر بیان علی(ع) نیز از آیات قرآنی متمایز وجه است. 6- در هیچ مقطعی از تاریخ، قرآن مفقود نشده است و همچنین هیچ گاه کسانی به جای قرآن رایج، ادعای وجود قرآنی دیگر به عنوان قرآن اصلی، نکرده اند و یا هیچ گاه نزاعی و دعوایی بر سر تغییر، حذف یا زیادت آیات قرآن در میان مسلمانان رخ نداده است. با توجه به انشعابات و فرقه های فراوانی که در بین مسلمانان پیدا شده با همه اختلافاتی که با یکدیگر دارند هیچ کدام بر سر قرآن کریم و این که این قرآن، قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم است کوچک ترین اختلافی ندارند. بلکه همواره در تمام استدلال های خود به قرآن به عنوان منبع و مرجع اصلی استدلال می کرده اند. و در طول تاریخ، بالاتفاق سینه به سینه و نسل به نسل قرآن رایج را حفظ و منتقل کرده اند. اگر کوچک ترین تغییر و تحریفی صورت می گرفت. با توجه به اهتمام مسلمین به حفظ قرآن، منشأ نزاع و خونریزی می گردید و به تبع اگر هر یک از امور فوق رخ می داد با توجه به انگیزه کفار و این که می توانست دستاویز خوبی برای آنان باشد، آن را نقل می کردند. در حالی که هیچ یک از امور فوق حتی توسط مشرکین و کفار و یهود و نصارا نقل نشده است. 7- کتابت قرآن در زمان حیات رسول گرامی اسلام. یکی از عواملی که موجب حفظ و مصونیت قرآن کریم از تحریف شد، این بود که با اهتمام نبی اکرم، عین الفاظ وحی در زمان خود حضرت نوشته شد (القرآن و دعاوی التحریف، رسول جعفریان، فصل سوم، ص 29) کتابت قرآن کریم در زمان نبی اکرم از عوامل مهم و اساسی بود که مانع شد قرآن همانند تورات و انجیل دستخوش تحریف شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image