تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

پیامدهای استعمار در کشور های جهان سوم چه بود؟


استعمار در لغت به معنای آبادانی کردن، آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف به قصد استفاده از منابع طبیعی و نیروی انسانی افراد آن با تظاهر به منظور آبادی و رهبری مردم آن به سوی ترقی است. و این عمل در رابطه با کشورهای غربی و دولت های امپریالیستی در قبال کشورهای آسیایی و آفریقائی و نیز آمریکای لاتین صورت گرفت. که به منظور برده کردن و بهره کشی از مردم و منابع کشورهای مذکور، دولت های امپریالیستی به عنوان آباد کردن و پیشرفت کشورهای دیگر و در واقع به جهت غارت منابع طبیعی و انسانی آن ها صورت گرفت و باعث عقب ماندگی کشور ها شدند. این کشورهای به اصطلاح مستعمره دیروز، امروز به کشورهای جهان سوم و عقب مانده، تبدیل شده اند. آغاز استعمار را از حدود قرن 15 میلادی می دانند که ابتدا توسط اسپانیا و پرتغال شروع شد و سپس دولت های هلند و انگلستان و فرانسه و آمریکا و دیگر کشورها وارد عرصه استعمارگری شدند. و تا به امروز نیز ادامه دارد، البته شکل استعمارگری امروزه با سده های گذشته تفاوت شکلی دارد. انگیزه های استعمار که از حرص ظالمانه تجار و تجارت بردگان افریقائی و جنگ ها و عملیات خشونت آمیز و خونین در سرزمین های مستعمره و شکنجه هائی که مردم و نژادهای دیگر بکار می رفت باعث عدم رشد و پسرفت کشورهای تحت سلطه قدرت های بزرگ شد. که بطور خلاصه می توان پیامدهای استعمار در جهان سوم را در موارد ذیل جستجو کرد: 1ـ مصرف گرائی کشورهای تحت سلطه و عدم تولید از خود کالاهای مغرب زمین تقریباً در همه جا رسوخ کرده و موجبات غربی شدن بقیه جهان را فراهم ساخته بود. جریان استعمار غربی تا حدی که جغرافیای کره زمین اجازه می داد پراکنده شد و این مناطق را بعنوان بازار مصرف کالاهای خود قرار داد طوری که منابع اولیه و طبیعی از کشورهای مستعمره غارت می شد و در کشور استعمارگر تبدیل به انواع و اقسام کالا می شد و با قیمت های چندین برابر به مردم فلک زده کشور مستعمره باز می گشت. البته اغلب کارهای سنگین را خود مردم کشور مصرف کننده با دستمزد اندک انجام می دادند. 2ـ از دست رفتن هویت ملی و فرهنگی کشور های مستعمره اکثر کشورهای مستعمره که در دنیای قدیم از مدنیّت های درخشان و اولویت اقتصادی قابل توجهی برخوردار بودند، (مثل هند) بتدریج از قرن پانزدهم به بعد موقعیت های خود را از دست دادند و از برکت و مزیت سابق خود محروم شدند. و بتدریج زیر فشار استعمار گرفتار عقب ماندگی شدند و رکود تا 50 سال اخیر ادامه داشت تا این که ملل آسیائی از خواب بیدار شدند و در یک تکان دامنه دار و قاطع وضع موجود خود را رقم زدند. 3ـ به هم خوردن وضعیت جغرافیائی کشورها موقعیت ارضی دولت های جوان عموماً بوسیله قدرت های استعمارگر بدون تعیین حدود مشخص انجام یافته است. این امر امروزه باعث بروز کشمکش های مرزی میان جوامع جهان سوم خصوصاً در آسیا (مثل کشمیر) و آفریقا (مثل اریتره) می باشد. و از این اختلافات، باز هم کشورهای استعمار دیروز و به اصطلاح دموکرات امروز سوء استفاده می کنند. 4ـ صدمات فرهنگی و اجتماعی استعمار برای این که بتواند بومیان را به خدمت خود در آورد می بایست فرهنگ آنان را تغییر دهد. لذا استعمارگران و هیئت های تبشیری مسیحی در این زمینه نقش بسزایی داشتند. استعمارگران اموال و منابع طبیعی و معادن را غارت می کردند و کلیسا هم از فرصت پیش آمده استفاده می کرد که در آئین و مذهب و آداب و رسوم مردم دخالت کند. و این عمل را در قالب کمک های به ظاهر انسان دوستانه و در واقع برای تبلیغ آیین و فرهنگ خود به مردم بومی، از این حربه استفاده می کردند. علاوه بر این، ضربه استعمار بر جامعه شهری عمیق ترین صدمات را به بار آورده است. با این که جوامع مورد استعمار دارای فرهنگ های گوناگون بودند و جملگی مورد تحقیر استعمارگران بودند که وجه مشترک آن هاست مقهور خشونت بودن و قتل و غارت نیز از مشترکات جوامع استعمار زده است. 5ـ پیامدهای اقتصادی 1ـ یکی از اهداف استعمار در کشور های استعمارزده توقف رشد اقتصادی آن هابود. 2ـ وابسته نگاه داشتن اقتصاد آن ها به خود. 3ـ از بین بردن صنایع دستی و تولیدی کشورهای استعمار شده. 4ـ تحميل ابزارها و صنایع و دستگاه های سنگین هزينه بر، بر اقتصاد کشورهای صنعتی. 5ـ استفاده از سود حاصل از این ها به سود خود و به ضرر کشورهای مستعمره و انتقال نتیجه این کار به خارج از مستعمره. جهش اقتصاد به کمک تراکم سرمایه در غرب صورت گرفت و تبدیل مستعمرات به جهان سوم و کشورهای عقب مانده. لذا آن ها (کشورهای عقب مانده) امروزه برای اداره جامعه خود باید دست گدائی سوی استعمارگران دیروزی دراز کنند. بنابر این با توجه به عملکرد استعمار است که عقب ماندگی در کشور های تحت سلطه پدیدار می شود و این کشورها به جهان سوم معروف شده اند که دچار فقر عمومی بوده و از روش هاي تولیدی با بنیادهای کهنه و ابزارهای اجتماعی بدوي استفاده می کنند. عقب ماندگی بر اثر مداخله سلطه گرانه ملل استعماری است. و محصول استعمار بعد از گذشت قرون متمادی بعنوان کشورهای جهان سوم نمود پیدا کرده است. استعمار بعنوان جریانی تاریخی ساز، کارها و سازمان های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع تحت تسلط خویش را عمیقاً آشفته و بحران زا نموده و پس از این تخریب و صدمه کوشیده است آن ها را روز به روز عقب مانده تر و مصرف گرا و نیازمند نگهدارد. استعمار همان گونه که هنوز هم مبین نابرابری نیرو بین کشورهای صنعتی و کشورهای کم رشد می باشد، در همه مبادلات اقتصادی و فرهنگی به زیان کشورهای کم رشد بوده است. با این که فرهنگ استعماری کوشیده است در زمینه های تمدن، جامعه شناسی و مردم شناسی، تسلط سیاسی و اقتصادی جوامع استعماری را توجیه کند. ولی ضربه ای که استعمار بر پیکر جوامع زد و صدمات جبران ناپذیری را بوجود آورد، در جهان امروزی پیامدهای آن به وضوح دیده می شود. کشورهای استعمارگر سعی کرده اند این کشورها را به صورت تک محصولی تولید کننده نه تبدیل کننده نگهدارند. مثلاً نفت آن ها را به قیمت ارزان خریده و فراورده های نفتی را مجدداً با قیمت گزاف به آن ها می فروشند. کشورهای استعمارگر برای عقب مانده کردن کشورهای جهان سوم برنامه هایی به آن ها القاء مي کنند که تقلیدی و غیر قابل اجرا و ناسازگار با فرهنگ کشورهای مذکور است، لذا مشکلات آن ها با این برنامه های تقلیدی نه تنها حل نشده بلکه افزایش می یابد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image