از شنود اشباح تا اشباح جنگل(قسمت اول از پنج) /

تخمین زمان مطالعه: 36 دقیقه

موعه یادداشت های پراکنده ی رضا گلپور پیرامون ریشه های جریان انحرافی؛ از شنود اشباح تا اشباح جنگل(قسمت اول از پنج) "عماریون"- باسمه تعالی شأنه مجموعه یادداشت های پراکنده ی رضا گلپور پیرامون ریشه های جریان انحرافی از شنود اشباح تا اشباح جنگل(قسمت اول از پنج) {خلاصه}


موعه یادداشت های پراکنده ی رضا گلپور پیرامون ریشه های جریان انحرافی؛ از شنود اشباح تا اشباح جنگل(قسمت اول از پنج) "عماریون"- باسمه تعالی شأنه مجموعه یادداشت های پراکنده ی رضا گلپور پیرامون ریشه های جریان انحرافی از شنود اشباح تا اشباح جنگل(قسمت اول از پنج) {خلاصه} از این که می بینم آقای مشایی حتی مواردی را که در مصاحبه ها و گفتگو های خود با اینجانب بدانها افتخار می کرد مثل ازدواج خود با متهمه (ی ظاهراً تواب از همکاری با سازمان جهنمی محاربین خلق یعنی) سرکارخانم شهربانو (طاهره)ذبیحیان لنگرودی همسر اوّل او و یا افتخار به ازدواج بعدی خود با خنم زیبا امیرلانیفر و یا افتخار به همکاری با انجمن حجتیه در سالهای انقلاب و یا افتخارش به برخورد و حذف فیزیکی محاربین {بویژه در جریان ایراد اتهام به شخص او در زمینه ی قتل شهود کلیدی عضویت در شبکه ی مخوف و آدمکش ماشاءالله سعیدی از سران کلیدی سازمان جهنمی محاربین خلق ایران در مازندران و در عین حال شهودِ ) نقش داشتن برادرش بختیار (معروف به کوروش رحیمی ) در جریان حمله به پایگاه بسیج کتالم رامسر در 16 مرداد 1360} اکنون کتباً تکذیب مینماید ؛ ایمان آورده ام که کاسه ای زیر نیم کاسه ی او است وگرنه آیا نباید از این دو چهرگی و دوگانگی عجیب و غیر قابل فهم در جریان یک پرونده ی رسانه ای آنهم در شخصیت کسی که عملاً مراد رئیس جمهور کشور است هراسید؟ ماشاالله سعیدی از رئوس شبکه ی سازمان منافقین خلق در مازندران (سوابق او نیز همانند مسعودکشمیری در ارتباط با اداره ی هشتم ساواک قابل بررسی است) {یکم از 3 :} نگاهی دقیق تر به گره خوردگی خانواده ی رحیم مشایی با محاربین خلق ایران در واقع بدنبال پیگیری نشر جدّی تر و عمیق تر پژوهش هایم پیرامون موارد بسیار مهم ، حسّاس و در عین حال مبهم و مشکوک موجود در عقبه ی جریان انحرافی موجود در اطراف جناب آقای رئیس جمهور نبودم ؛ چرا که به تعبیر قدما در خانه اگر کَس است یک حرف بس است. به نظرم در جایگاه یک پژوهشگر کوچک و خبرنگار آزاد به نیت انجام وظیفه ی قانونی تنویر افکار عمومی و نقد اصولی عملکردهای مسئولین و دست اندرکاران و مدیران ، نگارش و انتشار نامه ام خطاب به اسفندیار رحیم مشایی مغز منفصل و ... (سه نقطه ی) ی رئیس محترم جمهور ؛ نیز نگارش و انتشار نامه ام خطاب به خود آقای دکتر محمود احمدی نژاد(صبّاغیان) ؛ انتشار مصاحبه ام با آقای حامد طیبی خبرنگار مجله ی همشهری ماه ؛ مصاحبه ام با آقای سروش فرهادیان خبرنگار روزنامه ی شرق و نهایتاً هم مصاحبه ام با جناب آقای مجتبی حسینی تحت عنوان از کشمیری تا مشایی که با محوریت ضرورت دقت بیشتر مردم و مسئولان ذیربط در باره ی سوابق مبهم و مشکوک آقای اسفندیار رحیم مشایی (دارای نام مستعار مرتضی رحیمی یا محب الاولیا )که عملاً همه کاره ی قوّه ی مجریه و دارای جایگاه مرادی برای ارادتمندان و مریدان خود بویژه در نهایت تأسف و ناباوری دارای تأثیر شگرف بر شخص آقای دکتر محمود می باشد؛ کفایت لازم را در انجام وظیفه ام داشته باشد. حتی همانگونه که در نامه ی نخستم که آذرماه گذشته منتشر نموده و پس از ساعاتی از انتشار ، حکم به حذف آن از خروجی سایت های منتشر کننده داده شد گفته بودم امید به رسیدگی قضایی و رفع ابهام جدی در این زمینه را داشتم. حتی پس از آنکه حضرت اسفندیار رحیم مشایی وکلای خود بویژه جناب آقای علی اصغرحسینی وکیل پایه یک دادگستری را (که بدلیل مشکلات پزشکی در ناحیه ی کمر نمی توانست حتی در کرسی وکالت بنشیند و ایستاده وکالت میکرد! ) جهت پیگیری شکایت از اینجانب استخدام نموده و به دادگاه احضار شدم امید وار شدم که نقد و بررسی هایم به مسیر رسیدگی حقوقی و قانونی افتاده و با استعلامات لازم و روشن شدن زوایای پیچیده ی سوابق خانوادگی و مدیریتی آقای مشایی ، به فضای آگاهی رسانی به مردم در جهت حفظ هوشیاری و دقت بالاتر افکار عمومی کمک خواهد نمود. در راستای تکلیف شرعی و حرفه ای ام و باز با تأکید بر حساسیت شدید موضوع (بویژه پس از چندین جلسه ی بازپرسی که بنده در جایگاه متهم به قوه ی قضائیه فرا خوانده شده و توضیحات وکلا و بازپرس را خوانده ، شنیده و دیده ام و اتفاقاً از باب ثبت در رسانه ها بر خود فرض و واجب می دانم تأکید می کنم : از این که می بینم آقای مشایی حتی مواردی را که در مصاحبه ها و گفتگو های خود با اینجانب بدانها افتخار می کرد مثل ازدواج خود با متهمه (ی ظاهراً تواب از همکاری با سازمان جهنمی محاربین خلق یعنی) سرکارخانم شهربانو (طاهره)ذبیحیان لنگرودی همسر اوّل او و یا افتخار به ازدواج بعدی خود با خنم زیبا امیرلانیفر و یا افتخار به همکاری با انجمن حجتیه در سالهای انقلاب و یا افتخارش به برخورد و حذف فیزیکی محاربین {بویژه در جریان ایراد اتهام به شخص او در زمینه ی قتل شهود کلیدی عضویت در شبکه ی مخوف و آدمکش ماشاءالله سعیدی از سران کلیدی سازمان جهنمی محاربین خلق ایران در مازندران و در عین حال شهودِ ) نقش داشتن برادرش بختیار (معروف به کوروش رحیمی ) در جریان حمله به پایگاه بسیج کتالم رامسر در 16 مرداد 1360} اکنون کتباً تکذیب مینماید ؛ ایمان آورده ام که کاسه ای زیر نیم کاسه ی او است وگرنه آیا نباید از این دو چهرگی و دوگانگی عجیب و غیر قابل فهم در جریان یک پرونده ی رسانه ای آنهم در شخصیت کسی که عملاً مراد رئیس جمهور کشور است هراسید؟ از آنجا که از انسان دوچهره باید بر حذر بود بلکه از بی تقوائیش باید ترسید ، مجموعه ی کاملتری از یادداشتهای پژوهشی خود را جهت بررسی های دقیق تر توسط مسئولان امنیتی و قضایی و نیز آگاهی و انتباه بیشتر افکار عمومی نسبت به این جریان انحرافی و عملکرد مزوّرانه اش به شرح ذیل منتشر می نمایم : البته با ذکر فاتحه ای (پس از صلوات بر محمد و آل محمد) به روح آسمانی شهید مرتضی مطهری (رحمت الله علیه )که در پاسخ به التقاطیون میفرمود : انقلاب فرزند خور نیست بلکه آنچه موجب می شود یک انقلاب فرزندان خود را بخورد غفلت از نفوذ فرصت طلبان ، قدرت پرستان و دنیاپرستان به درون انقلابیون و نهادهای انقلابی است.زیرا ذات انقلاب برآمده از اراده ی مردم و ازینرو بسیار مقدس است ... علی اصغر پرهیزگار معتمد ویژه اسفندیار رحیم مشایی {دوّم از 3 :} ادارات سوّم و هشتم ساواک دو تیغه ی یک قیچی : واکاوی امنیتی و حفاظتی حوادث سال های ابتدایی پیروزی انقلاب بویژه با تمرکز بر کلیدواژه ی سازمان محاربین خلق ایران (معروف به منافقین و موسوم به مجاهدین) در ظرف جغرافیایی مناطق شمال کشور ( که به شکل تاریخی مأمن ملحدین موسوم به حزب توده و منشعبین وطن فروش شوروی محورشان بوده است ) متأسفانه واقعیت تلخی را آشکار می کند که نشان از استمرار وجود رقابت دو خط هدایت شده توسّط اداره های هشتم و سوّم سازمان اطلاعات و امنیت کشوری رژیم ستمشاهی (موسوم به ساواک که خود آلت فعل جانیان سرویس های اطلاعاتی اجنبی نظیر اینتلیجنت سرویس ، سیا و موساد بوده است ) در وابستگان و مرتبطین سازمان جهنمی فوق حتی یومنا هذا دارد! این رقابت ریشه دار ، در جهت حفظ و بسط نفوذ عناصر دین فروش،وابسته و نوکر اجنبی در سطوح عالی اجرایی و بویژه در اطراف ریاست جمهوری یعنی رئیس قوّه ی مجریه قابل تحلیل است. شاخص مثال زدنی این خطّ نفاق کریه ، مهلک و باورنکردنی مسعود کشمیری است که شهید رجایی رئیس جمهور وقت کشورمان با وجود هشدارهای جدی دلسوزان ، با الحاح و پافشاری، او را در عالیترین سطوح تصمیم گیری امنیتی، اجرایی و راهبردی به کارگیری نمود . استدلال مدیریتی خطّ دوّم یعنی خطّ آدم فروش مفعول رئیس اداره ی هشتم ساواک (منوچهر هاشمی که در سازمان محاربین خلق شاخص هایی نظیربهزاد نبوی ،هادی خانیکی،جواد قدیری کفرانی ، عباس افتخاری، و ماشاءالله سعیدی قابل اشاره اند ) در مقابل خط وجریان مسعود رجوی ، موسی خیابانی و دیگر مفعولان پرویزثابتی رئیس اداره ی سوم ساواک این بود که : امکان رویارویی با شبکه وسیع و مؤثر روحانیت شیعی و مساجد و منابرشان برای عظیم ترین لشگرهای نظامی و تروریستی جهان نیز وجود ندارد چه برسد به گروههای کوچک و منفور مردم و طومار هر تحرک سخت افزاری در دقایقی کوتاه با محوریت مرجعیت و روحانیت ساده زیست،مردمی و شهادت طلب تشیّع در هم پیچیده می شود. در حقیقت بصیرت الهی سیاسی ولی فقیه زمان امام خمینی(سلام الله علیه) در نپذیرفتن سپردن امور اجرایی در نظام جمهوری اسلامی به خطّ التقاطی و ضد روحانیت سازمان جهنمی محاربین خلق ایران و اثبات عوام فریبی و دو چهرگی عناصر محوری آن سازمان کثیف برای امت بود که دریوزگی و استیصال جناح ساده لوح و قدرت طلب مفعول اداره ی سوم با محوریت موسی خیابانی و مسعود رجوی آنهم تنها ساعاتی پس از اعلام علنی راهبرد موسوم به مشی مسلحانه و فاز نظامی را در ایران اسلامی به نمایش گذاشت. هر چند که آنان به دلیل لینکهای عمیق و پشت پرده با سید ابوالحسن بنی صدر و شناخت دقیق ضعف های نفسانی و بی بنیگی او در التزام و اعتقاد به فقاهت و ولایت فقیه ، موفق شدند او را به عنوان رئیس جمهوری دارای اکثریت آرا پس از انتخابات تحمیق نموده و عاقبت به شرّی و خیانت او به آراء مردم و سوگند قانونی اش را برایش رقم بزنند. جاری شدن خون مطهر هزاران قربانی موج ترورهای ضد مردمی،آمریکایی و اسرائیل محور مفعولان قواد صهیونیستها (پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی ساواک ) بر زمین ایران اسلامی بود آخرین لایه های ماسک جمهور محوری بنی صدر و اطرافیان قدرت طلبش را برای مردم بر درید. دیگر گروه امنیتی سازمان محاربین (که وظیفه ی قوادی و پا اندازی اساتید لندن نشین خود را از طریق هاشمی هشتم بر عهده داشت) اما ، برای پیشبرد اهداف اربابان اجنبیشان جهت براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ؛ تعقیب خط نفوذ بی سر و صدای عوامل خود در زیر عبای روحانیت و بیوت مراجع ،نهاد ها و وزارتخانه های مختلف را به هدف ایجاد تفرقه و انحراف در بزنگاههای تحولات تاریخی در دستور کار خود قرار دادند. رحمت و رضوان خداوند بر شهید بصیر انقلاب آسید اسدالله لاجوردی(قدّس سرّه) که در وصیت نامه ی مظلومانه اما راهبردی خویش به زیبایی حقایق تلخ این خطّ وابسته را این گونه ترسیم فرمود : ... همانها که التقاط به گونه ی منافقین خلق ، سراسر وجودشان را و همه ی ذهن و باورشان را پر کرده و همانا ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان دستمال ابریشمی بسیار بزرگ ، به بزرگی مجمع الاضداد به دست گرفته اند، هم رجایی و باهنر را می کشند و هم به سوگشان می نشینند. هم با منافقین خلق پیوند تشکیلاتی و سپس ...! برقرار می کنند،هم آنان را دستگیر میکنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت به آنان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیفشان سخت بیمناک می شوند... گفته ام که خطر اینان به مراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است.چرا که علاوه بر همه ی شیوه های منافقانه ی منافقین ،سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته ...صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود درآورده اند به گونه ای که عملاً عقل و اراده ی منفصل برخی تصمیم گیرندگان قرار گرفتند... اکنون در دهه ی چهارم پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، چهره ی کریه ، مشمئز کننده و شیطانی یکی از این کانونهای تحارب از طریق نفاق و نفوذ که سال ها خود را در پشت نقاب تزویر و سوء استفاده از برخی مفاهیم مقدّس مهدویت پنهان نموده اند قابل افشا و تعقیب است ؛ چرا که مرتبطین با این کانون سرطانی محاربین ، در نهایت ناباوری و در عین حال تأسف با احساس امنیت و استقرار در عالی ترین سطوح نظام مدیریتی مجریه ی کشور با تمام توان و با انحراف از مبانی اساسی دینی و عصاره ی فقاهت شیعه یعنی ولایت فقیه ، مجدداً وارد فاز فضاسازی ، ایزوله کردن و تلاش برای جداسازی رئیس جمهور از نظام گردیده اند. دو شاخص قابل تأمل در این زمینه تأخیر یک هفته ای رئیس جمهور در اجرای حکم حکومتی ولی فقیه (در انعزال اسفندیار رحیم مشایی یکی از چهره های شاخص مرتبط با افرادکانون ماشاءالله سعیدی در رامسر) و قهر و خانه نشینی یازده روزه ی رئیس جمهور پس ازحکم ولی فقیه به استمرار وزارت وزیر اطلاعات ( که ناشی از تلاش تحمیل مدیریت افرادی نزدیک به همان کانون و عدم پذیرش هماهنگی وزیر اطلاعات با این افراد و اعلام استعفای وزیر اطلاعات و قبول آن توسط رئیس جمهور اعلام شده بود) می باشد ... کاظم کیا پاشا - راننده و رابط حلقه قدرت الله لطیفی نسب(مدعی معروف ارتباط) و تیم اسفندیار رحیم مشایی {سوّم از 3 :} تلاشی در بازشناخت اشباح جنگل : شهرستان زیبای رامسر در استان مازندران به دلیل برخورداری از مواهب غنی الهی - شرایط ویژه ی اقلیمی ، موقعیت جغرافیایی ویژه ،پوشش متنوع گیاهی و جنگلی بکر رشته کوه البرز و وجود دریای خزر – و دارا بودن پتانسیل های مختلف اقتصادی در بخش های صنعت ، کشاورزی ، تجارت ، صیادی ، توریسم و ... و از همه مهم تر وجود محورهای ارتباطی جاده ای به استان های تهران ، گیلان ، آذربایجان شرقی و محور کوهستانی به استان قزوین و ... مورد توجه حکمرانان و قدرت های منطقه و رقیب در سده های اخیر بوده است.وجود آثار قلاع و دژ های متعدد در ارتفاعات جنگلی رامسر ودیگر شواهد مطالعاتی و میدانی در کنار هوشمندی و تدین ساکنان بومی آن مؤید این مباحث است. در سالهای پایانی دهه ی1350 سازمان کثیف محاربین خلق با هماهنگی اربابان خود در بیرون مرزها و تحلیل شرایط مختلف جغرافیایی ، اقتصادی و اجتماعی و پوششی رامسر با طرح دقیق و برنامه ریزی سازمانی و اعزام بخشی از نخبه ترین واحد های تئوریسین و اطلاعاتی خود در قالب ایرانگرد ، کوهنورد ، توریست و امثالذلک اقدام به جذب ، آموزش و سازماندهی جوانان بومی و انعقاد نطفه ی حرام تشکیلات سازمان محاربین به محوریت امتداد لاهیجان رامسر می نماید. در سال 1354 ، ماشاءالله سعیدی (فرزند محسن با پوشش رسمی کارمند عالیرتبه ی فرودگاه) یکی از افراد امنیتی کادر مرکزی و تشکیلاتی سازمان محاربین خلق (که از نظر نوع عملکرد در لینک مرتبطین هاشمی هشتم ساواک قابل تحلیل می باشد) با استقرار در شهرستان رامسر فاز سیاسی سازمان را آغاز و عملیاتی می نماید. نامبرده در طیّ مدّت اقامت خود در شهرستان رامسر که تا پایان فاز سیاسی و قبل از خروج مسلحانه ، ادامه داشت ؛ با رعایت پوشش انجمن حجتیه (ابراز ارادتمندی شدید به زیارت امام زمان درلابلای درختان خضراء جنگل و تلاش شدید برای تحدید فرهنگ بهائیت) با نهایت دقت با جذب افرادی نظیر مهندس حسین حدادی مقدم (معدومی) مهندس علی صالحی (معدومی) فیروز رحیمیان (معدومی) شکرالله محمدشریفی (معدومی) سید طالب میرابوطالبی و امثالهم اقدام به کادرسازی و آموزش سازمانی محسوس و غیر محسوس نموده و پس از سالها فعالیت موفق به راه اندازی گسترده ترین تشکیلات سازمان محاربین خلق در شهرستان رامسر گردید. نمونه کارهای سازمانی اشباح تحت امر سعیدی تسخیر و خلع سلاح مراکز نظامی رژیم ستمشاهی (پادگان ها ، کلانتری ها و پاسگاههای ژاندارمری) در روزهای سرنگونی رژیم طاغوت بود با ذکر ضرورت به دقت در این نکته ی مهم که مطابق با اعترافات مهندس حسین حدادی مقدم پس از دستگیری اکثریت آن سلاح ها و مهمات تحویل مراجع ذیصلاح انقلابی قرار نگرفت! امری که حتی تا به امروز نیز می توان آن را مستمر دانست! پس از اعلام رسمی ورود سازمان به فاز معروف مشی مسلحانه بخشی از نیروهای ماشاءالله سعیدی با به میدان آوردن بخشی از توان نظامی تروریستی خود و با بهره گیری از موقعیت جغرافیایی و آموزشهای قبلی سازمانی خود با ایجاد قرارگاه فرماندهی در شهرستان رامسر سلسله جنایاتی را مرتکب شدند که از جمله منجر به شهادت جمعی از بهترین نیروهای حزب اللهی سپاه و بسیج و دیگر نهادهای انقلابی گردید. اینکه می باید از صفت حزب اللهی برای غالب پرسنل مخلص سپاه رامسر استفاده نمود به این دلیل است که متأسفانه در آن مقطع جمعی از نیروهای وابسته به سازمان محاربین خلق و به اصلاح جنبش مسلمانان مبارز (امت) در شهرستان رامسر موفق به نفوذ در سپاه شده بودند که برخی از آنان پاکسازی گردیدند . در باره ی این موضوع باید به سوابق محمدرضا بهرامیان، حبیب پروانه و احمد مین باشی دقت نمود. در خصوص عملکرد تروریستی عوامل ماشاءالله سعیدی می توان اشاره داشت به : الف: تهاجم تروریستی محاربین خلق به حوزه(مقر) بسیج کتالم شهرستان رامسر در مورخه 16/5/1360 که منجر به شهادت شهید نظام الدین خلعتبری فرمانده وقت حوزه بسیج شهر کتالم و شهید حجت اله (حسن) رستگاری یکی از اعضای بسیجی؛ گردید ، به مباشرت تیم تحت امر کوروش رحیمی(بختیار رحیم مشایی) از جمله سعید ایمانی ،عیسی ساملیان ، بهروز قربانی و مرتضی شکوری (محاربین عضو سازمان و از عوامل اصلی حمله به حوزه بسیج فوق) صورت پذیرفت. علیرغم اینکه در جریان این عملیات تروریستی ، بختیار رحیم مشایی معروف به کورش رحیمی ( برادرِ تنی اسفندیار رحیم مشایی ) فرماندهی تیم ترور را به استعداد حداقل ده نفر ، شخصاً و میدانی بر عهده داشت و بر اساس شواهد و مستندات شخصاً با در داست داشتن سلاح گرم در عملیات در به شهادت رساندن نیروهای بسیج شخصاً عاملیت داشت ، اما در مسیر رسیدگی ، اعضای خانواده ی رحیم مشایی با شگردهای غیر قابل اغماض و با سناریوی محاکمه ی نمایشی در مقر حوزه ی بسیج ، صرفاً نیروی نفوذی محاربین (با نام اصلی طاهر چمنی نوکر خانه زاد این خانواده ) که در شب ترور در مقر بسیج حضور و با هماهنگی قبلی و باز کردن درب ورودی حوزه ی بسیج ، شرایط را برای ورود تیم عملیاتی بختیار مهیا نموده بود؛ (تأکید می شود با وجودی که فرماندهی عملیات بر عهده ی برادرِ اسفندیار بوده!) در اندک زمانی کوتاه بدون تخلیه اطلاعات از او معدوم می گردد. در باره ی این عملیات ، دقت در افراد و عملکردهای ذیل ضروری می باشد: طاهر رضایی چمنی محارب معدوم خدمتگذار منزل مادر اسفندیار (به همراهی حشمت چمنی) عامل نفوذی محاربین در بسیج که باعث موفقیت حمله آنان به بسیج کتالم شد.وی پس از بازداشت صریحا اعتراف می کند که با پیشنهاد کوروش رحیم مشایی و گذراندن آموزشهای نزد او به تشکیلات بسیج نفوذ کرده و اطلاعات و اخبار خود را به کوروش منتقل می نمود.به نظر می آید وی به جهت اطلاعات با ارزشی که در اختیار داشت و می توانست موقعیت اسفندیار و مرتبطینش را به مخاطره بیندازد بلافاصله اعدام می شود. ج . ع از نیروهای بسیجی و شهود اصلی میدانی این حادثه ی تروریستی که در شب حادثه در مقر حوزه ی بسیج و علیرغم تیراندازی تیم عملیاتی محاربین به سوی وی از عملیات ترور جان سالم به در برده بود و از آنجائیکه در شب ترور ، عیناً برادرِ اسفندیار (بختیار رحیم مشایی معروف به کورش رحیمی ) را با چشمان خود دیده بود و در جریان تحقیقات و بازجویی و نیز در موقع اجرای سناریوی محاکمه ی نمایشی در مقر حوزه ی بسیج بر مشاهدات خود مبنی بر شناسایی برادرِ اسفندیار(کورش رحیمی) اصرار و علیرغم فشار روانی همراه با تهدید و ارعاب از جانب رحیم مشایی تحت هیچ شرایطی اظهارات خود را پس نمی گرفت، توسط عوامل خانواده ی رحیم مشایی ناجوانمردانه تا پای چوبه ی دار محاکمه و مدت بیش از سه ماه و اندی بصورت انفرادی بازداشت و سپس با مساعدت حاکم شرع وقت از زندان رهایی می یابد... چندی پس از لو رفتن کورش رحیمی و دستگیری و تحویلش به سپاه رامسر ، برادرش اسفندیار رحیم مشایی با اجرای سناریوی نمایشی دیگر در مراسم صبحگاه سپاه ، یکی دیگر از نیروهای بسیجی بنام ع س را که در شب ترور حاضر بوده و او هم کورش را شناسایی کرده و در جریان تحقیقات هویت او را منعکس می نماید با بکارگیری تهدید و فریب وادار می کند در جمع نیروهای سپاه اظهارات اولیه ی خود مبنی بر مشاهده و شناسایی کورش در ارتباط با عملیات تروریستی موصوف پس بگیرد! شاهد دیگر پس از آزادی از زندان به جبهه فرار می کند و بعد از اینکه در آنجا زخمی می شود به رامسر نمی آید و از آن زمان تا به حالا خود را از دید اسفندیار و کوروش و .. مخفی نگهداشته است. در نتیجه برادر محارب اسفندیار( بختیار رحیم مشایی معروف به کورش رحیمی ) از مجازات اعدام نجات یافته و صرفاً پس از تحمل حدود سه سال حبس با شرایط خاص مرخصی روزانه به عنوان توّاب از زندان آزاد میگردد. نکته قابل تأمل اینکه بعدها در جریان شناسایی و دستگیری سایر اعضای تیم تروریستی مورد بحث تقریباً تمامی آنها علیرغم مدارک و قرائن مستدل ، صرفاً پس از تحمل حبس های کوتاه مدت به عنوان توابین از زندان رهایی یافتند! مرتضی غ. ک از محاربین خلق و از عوامل حادثه حمله به حوزه بسیج کتالم می باشد. دو بار دستگیر و هر بار با مساعدت اسفندیار آزاد می شود. در سال 74 باجه مخابراتی ر به وی و برادرش داده می شود.گفته می شود وی دهها نفر از منافقین را به عراق فرستاد. باجه مخابراتی ر به منافق دیگری به نام ح. ع.ر سپرده شد. جالب است او که از دوستان نزدیک کوروش و اسفندیار است ، در اثر نزدیکی با اسفندیار وضعیت مالی بسیار خوبی پیدا کرده است. درباره ی محبت ویژه ی اسفندیار به برادران شهید رستگاری گفته می شود آقابزرگ رستگاری پدر شهید رستگاری در حال حاضر دارای ... است . و از طرف دیگر باجناق او به نام(علیرضا علیزاده) دائی اسفندیار می باشد. (افضل علیزاده پسر او از محافظین اسفندیار بوه است) گفته می شود آقابزرگ 2 پسر دیگر داشته به نام های عبدالله و حمزه که هر دو همانند پدر دارای ... هستند و با پیگیری اسفندیار در بانک ملت(عبدالله در بانک کتالم و حمزه در بانک تنکابن) استخدام می شوند . لازم به ذکر است که آقابزرگ در اوایل انقلاب یک مغازه داشت که ... ب : * اقدام به سرقت مسلحانه از بانک های صادرات و ملی سادات محله شهرستان رامسر و سرقت مبالغ کلان وجوه نقدی از بانک های مذکور و تیراندازی و مجروح کردن یکی از نیروهای حزب اللهی منطقه... این عملیات تروریستی ،توسط رستم جمشیدی ، داراب جمشیدی ، رستم طالش بهرامی ، حمید تنقطار و دیگر اعضای محاربین خلق در هماهنگی با برخی اعضای خانواده اسفندیار رحیم مشایی بویژه هوشنگ رحیم مشایی انجام گرفت. حمید تنقطار پیش از این عملیات 2 نفر از مردم را به دلیل حزب اللهی بودن در منطقه بی بالان کلاچای به شهادت رسانده بود که پس از شناسایی و دستگیری از بازداشتگاه سپاه لاهیجان اقدام به فرار نموده بود. رستم طالش بهرامی از عوامل عملیات سرقت مسلحانه از بانک صادرات و ملی سادات محله رامسر خودسرایدار بانک و تنها فردی بود که در جریان این حادثه دستگیر گردید رستم ضمن اعتراف به دادن اطلاعات کامل به هوشنگ رحیم مشایی در مورد موجودی سنگین بانک که مربوط به مطالبات چایکاران بود فقط به مدت بسیار کوتاهی حبس محکوم می شود.وی و هوشنگ رحیم مشایی در فاصله کوتاهی به دلایل نامعلومی فوت می کنند و مرگ این دو نفر بسیار مشکوک بوده است. ج: * اجرای کمین و تهاجم مسلحانه منافقین به خودروی حامل شمس الدین فرجی فرمانده عملیات سپاه رامسر و هدف قرار دادن او و نیروهای تحت امرش در منطقه ی جنگلی موسوم به دالخانی در تاریخ 13/3/1361 تا 15/3/1361 که منجر به شهادت فرمانده ی عملیات سپاه رامسر و هفت تن از نیروهای بسیجی همراهش می شود... بنابر اعترافات منتشر شده از محاربین دستگیر شده ای نظیر مهندس حسین مقدم و حلاجیان و شافعیان (در تلویزیون گیلان در سال 63 )آنان در جنگل دالخانی با برنامه ریزی متکی به اطلاعات از عوامل نفوذی خود اقدام به کمین و حمله به نیروهای سپاهی و بسیجی نمودند. ایرج یوسف طالشی از جمله ی این عوامل نفوذی بوده که به عنوان عامل انتقال اطلاعات در خصوص زمان تردد و مسیر حرکت خودروی لندرور سپاه اقدام نموده بود . حسین مقدم از سرکرده های محاربین خلق در مازندران و از مرتبطین با شبکه ی ماشاءالله سعیدی بود از 1355 در غرب مازندران جلسات نفاق را با پوشش حجتیه تعقیب می نمود. در دستگیری دو تن از محاربین (به نامهای رحیم عمویی و مختار خانطالشی فرزند سلیمان ) در جریان محاصره ی آنان در منطقه عمومی جنگلهای دالخانی و از آنجایی که در بازجوئیهای اولیه نهایت همکاری را با نیروهای سپاه عمل می آورند، حلقه های مفقوده در عملیات کمین و حمله مسلحانه به خودروی سپاه در منطقه عمومی دالخانی معلوم شده و از همان زمان مشخص می شود که محل مقر عملیاتی سپاه و زمان تردد و مسیر حرکت خودرویشهید فرجی از طریق عوامل نفوذی به محاربین اطلاعرسانی شده بود. در این زمینه مشخص می شود که داود طالش شریفی عامل انتقال اطلاعات دریافتی از نفوذی موجود در سپاه در خصوص زمان تردد و مسیر حرکت خودروی لندرور سپاه بوده است. نکته ی باورنکردنی درباره ی او اینکه وی قبلا توسط سپاه دستگیر و با مساعدت اسفندیار در قبال وثیقه آزاد و سپس متواری می گردد و باورنکردنی تر اینکه داود طالش شریفی که پس از عملیات کمین خودروی سپاه دستگیر شده بود حسب دستور اسفندیار بلافاصله اعدام می گردد! زندانبان وقت بازداشتگاه سپاه به نام رحیم نصیریان می گوید پس از دستگیری وی بارها تلاش کرده بتواند با او در بازداشتگاه ارتباط برقرار کرده و اطلاعات لازم در خصوص گره های کور عملیات کمین را اخذ کند که بعلت ممانعت شدید اسفندیار موفق به این کار نمی شود خواهر و برادر داود به نام محمود هر دو دارای سابقه دستگیری داشته اند. فردی بنام اکبر ش نیز که در جریان به شهادت رساندن بسیجیان مظلوم در جنگل دالخانی در سال 61 بازداشت شد و به زندان افتاد بعدها در اداره منابع طبیعی رامسر مشغول به کار گردید. با توجه به اینکه نامبرده در جریان خرید و فروش اراضی متعلق به اسفندیار و نیز تقسیم زمینهایی بین منافقین در طرح خروج دام از جنگل که دارای مشکلاتی جدی بوده است ،زاویه ی جهت گیری تولا و تبرائی طبیعی اسفندیار حتی با گذر زمان علامات استفهام دیگری را نیز ایجاد می کند ... نتیجه مهم : پیرامون سه عملیات تروریستی منافقین در مقوله های فوق الاشاره و در بررسی و تحلیل اعضای شبکه ی ماشالله سعیدی کلیدواژه های خانوادگی فرزندان قاسم رحیمیان ، مثال زدنی است : فیروز رحیمیان فرزند قاسم متولد 1334 معلم . قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عضو تشکیلاتی سازمان بوده و از محورهای اصلی جلسات سازمان از ابتدای 1355 در غرب مازندران و پس از پیروزی انقلاب در ارتباط با فاز نظامی سازمان در جنگل دستگیر و شاه کلید دسترسی به ماشا الله سعیدی بوده است که اعدام می گردد. دو خواهر وی به نام های زیبا و زهره منافق سابقه دار هستند که با حمایت اسفندیار از مرگ نجات یافتند. بهمن رحیمیان فرزند قاسم عضو فعال و تشکیلاتی سازمان که در سال 1360 دستگیر و پس از مدتی زندان در قالب تواب آزاد و بعد به تشکیلات نظامی سازمان درجنگل پیوسته و در جریان اجرای عملیات کمین در جنگل دالخانی که منجر به شهادت فرمانده عملیات سپاه و شش تن از نیروهای بومی گردید؛ مشارکت داشته که پس از شناسایی دستگیر و بر حسب حکم صادره بر سر مزار شهید فرجی در ملاء عام اعدام گردید . بیژن رحیمیان فرزند قاسم از اعضاء فعال و تشکیلاتی سازمان که در سال 1361 دستگیر و زندانی شد که پس از چندی از زندان متواری و به نیروهای عملیاتی سازمان در جنگل های منطقه پیوسته که پس از انهدام مقر منافقین در جنگل دالخانی نامبرده موفق به فرار گردیده و سپس به تشکیلات سازمان در عراق می پیوندند و در عملیات مرصاد مشارکت و بر اساس اطلاعات قابل اشاره هم اکنون در مقر سازمان در پادگان اشرف عراق حضور دارد. بهروز رحیمیان فرزند قاسم عضو فعال و تشکیلاتی سازمان که در سال 1360 شناسایی و دستگیر و پس از مدتی در قالب تواب از زندان آزاد و پس از چندی به تشکیلات سازمان در جنگل پیوسته و بدنبال انهدام مقر منافقین در جنگل های منطقه به نیروهای سازمان در عراق ملحق و در عملیات مرصاد شرکت جسته و بر اساس اطلاعات منتشره در جریان همان عملیات به هلاکت می رسد. زیبا رحیمیان فرزند قاسم معلم اخراجی. از اعضا تشکیلاتی سازمان که در ارتباط با فاز نظامی شناسایی ، دستگیر و محکوم به 15 سال زندان میگردد. پس از 5 سال به الطاف اسفندیار مشمول عفو قرار گرفته از زندان آزاد شده است.متأهل و در رامسر زندگی می کند. زهره رحیمیان فرزند قاسم نامبرده در دوران تحصیل در مدرسه ی بیهقی بعلت شعارنویسی و پخش اعلامیه ها و روزنامه های سازمان از مدرسه اخراج و پس از چندی با اخذ تعهد کتبی به مدرسه بازمیگردد.اما پس از چندی به اتفاق برادر کوچک خانواده به نام بهرام رحیمیان ایرج ندافی... طالش شریفی ( برادر معدومی نصرالله طالش شریفی) شناسایی و دستگیر و به اتهاماتی محاکمه و زندانی می شود از نکات جالب توجه و تأمل برانگیز اینکه در جریان دستگیری تیم مزبور از آنجا که اسفندیار مسئول بازجویی و پرونده سازی بوده ،صرفا زهره رحیمیان مشمول الطاف اسفندیار قرار گرفته و با مساعدت وی پس از مدتی کوتاه با مساعدتهایش از زندان آزاد و مابقی نفرات تیم به زندانهای طویل المدت محکوم میگردند... مشار الیها در تهران به آدرس ... سکونت دارد... با تدقیق در رخدادهای پس از اعلام مشی مسلّحانه ی سازمان محاربین در رامسر و مدیریت سوء امنیتی و حفاظتی اسفندیار رحیم مشایی بویژه سوء استفاده از موقعیت حقوقی ، هر ناظر اهل انصاف با ابهامات بسیار خطرناک مواجه میگردد.بدین معنی که قابل مشاهده است که افرادی از نیروهای تشکیلاتی و عملیاتی سازمان محاربین علیرغم ارتکاب جنایات ددمنشانه بدلیل عنایات خاصه ی اسفندیار از مجازات اعدام رهایی و صرفاً پس از تحمل حبس های کوتاه مدت تحت عنوان تواب از زندان آزاد شدند و در مقابل افرادی از رده های دیگر سازمان که ارتباط و فعالیت شان در مشی مسلحانه در مسیر قانونی دادرسی محرز و اثبات شده نبوده بای دلیلی که بعضاً در جای خود سؤال برانگیز بوده است حسب امر اسفندیار بدون انجام تشریفات قضایی و محاکمه و صدور حکم ، پس از بازداشت ، تیرباران میگردیده اند . باز از مصادیق این اعدام ها می توان به تیر باران 4 تن از اعضای گروهک محاربین به نامهای : حسین شاه منصوریان؛ فرهاد فلکی مقدم؛ بهزاد صفاتیان؛ و فیروز رحیمیان اشاره کرد که توسط نیروهای تحت امر اسفندیار رحیم مشایی بدون حکم قضایی به قتل رسیدند. عوامل اجرایی این اعدامها به نامهای هادی پیامی،عادل مشایی،بهرام قربانیان وغلامعلی سلیمان نژاد قابل اشاره اند. در خصوص اعدام افراد یادشده ، پس از چندی توسّط خانواده شان شکایتی علیه نیروهای عملیات سپاه به مراجع قضایی تسلیم گردید که در جریان رسیدگی به آن اسفندیار نیز چند جلسه جهت بازجویی به دادسرای نظامی احضار گردید... الغرض فعلاً قصدم ورود به جزئیات نمونه های فوق نیست اما نباید از نظر دور داشت که در پی اقدامات تروریستی و جنایات سبعانه ی سازمان محاربین خلق ایران (که پس از خروج آنان در مقابل نظام جمهوری اسلامی در سال های 1360 و 1361 در مناطق شمال کشور صورت پذیرفت) و عمق آلودگی ، دنائت و خباثت مرتبطین این سازمان جهنمی را در مقابل دیدگان متحیر مردم به نمایش گذاشت و انزجار شدید مردم نسبت به بقایای محاربین فوق را در پی آورد لزوم مقابله ی جدی و انقلابی با این توطئه گریهای ایادی بیگانه با حضور طبیعی و منسجم نیروهای حزب اللهی اجتناب ناپذیر شده بود.در نتیجه فرماندهی سپاه پاسداران با به کارگیری نیروهای مردمی در قالب سازماندهی بسیج با ایجاد نیروهای ضربت موسوم به طرح جنگل اقدام به ریشه کنی بازماندگان شبکه ی محاربین (که با ایجاد پایگاههای متعدد در جنگل های البرز و خانه های تیمی در برخی شهرستانها و شهرها هر از چندی عوامل انسانی و مراکز وابسته به نهادهای انقلابی را مورد هدف تروریستی قرار می دادند) نمود. ماجرای غمبار و غیر قابل انکار در این مقطع آنجا نهفته است که اسفندیار رحیم مشایی در مقطع زمانی یادشده عنوان مسئولیت جانشینی واحد اطلاعات سپاه را یدک می کشید و با سوء استفاده از موقعیت حقوقی و نقش کلیدی خود در واحد اطلاعات سپاه عملاً خدمات شایانی را به سازمان محاربین و دوستان قدیمی تر و فامیل های خود در سازمان محاربین یعنی تیم ماشاءالله سعیدی می نمود. ماشاءالله سعیدی در اوایل اعلام مشی مسلحانه توسّط سازمان در منطقه حضور داشته و شخصاً عملیاتهای تروریستی را طراحی و هدایت می نمود.پس از شناسایی و اندک زمانی قبل از اقدام به دستگیری توسط نیروهای عملیات سپاه با اطلاع یافتن از طریق منبع نفوذی خود در سپاه (که برابر گزارشات موثّق در ارتباط با اسفندیار رحیم مشایی بوده است) شب قبل از عملیات با تخلیه ی لوازم و اسناد و مدارک خانه ی تیمی خود متواری و از آن زمان تا کنون به شبحی همچون هادی ِمسعود کشمیری تبدیل گردیده است! هر چند اسفندیار در واحد اطلاعات علی الظاهر عنوان جانشینی داشت (قاسم م مسول سپاه رامسر بود ولی به دلیل عدم سواد و دانش کافی وی همه کارها در عمل زیر نظر اسفندیار انجام می شد.) در واقع بدلیل دارا بودن خصوصیات پیچیده ی روحی و توان تأثیر گذاری بر اطرافیان و گرفتن ژست های مقدس مأبانه ی حجتیه ای عملاً همه کاره و مسئول میدانی واحد به شمار می رفت. در سیر مراحلی که می بایست در خصوص فرد متهم صورت می پذیرفت ( صدور احکام دستگیری ، مصاحبه ، بازجویی ، تعیین تکلیف متهم ، کیفیت پیگیری پرونده و ... ) بنا به دخالت و دستور مستقیم اسفندیار و بر حسب موقعیت و وضعیت متهم عملیاتی می گردید! به نظر می آید بازنگری حوادث اوایل دهه ی 1360 و کنکاش در زوایای امنیتی فاز تروریستی نظامی سازمان محاربین و بررسی عوامل انسانی مؤثر در پیدایش و عملیاتی کردن استراتژی براندازی نظام جمهوری اسلامی در لایه های عمیق تر آن سازمان جهنمی و ارزیابی کارکرد امنیتی اداره ی اطلاعات سپاه که در آن زمان توسط اسفندیار رحیم مشایی کارگردانی می شد ، بیانگر واقعیت پنهان مانده اما بسیار تلخ و نگران کننده ایست که در صورت بی تفاوتی مراجع ذیصلاح قضایی و حفاظتی در برخورد جدی با این جریان مشکوک السابقه که پس از سالها با استفاده از فضاهای موجود مجدداً ریشه دوانی کرده ، به یقین در آینده ای نه چندان دور امنیت ملی کشور را با چالش جدی مواجه سازد. در فضای پس از ترورهای سال 60 و 61 که مردم بلافاصله عوامل محاربین را شناسایی و توسط نهادهای انقلابی بازداشت می شدند ،جهت انجام تشریفات و مراحل قانونی دادرسی وقت در اختیار واحد اطلاعات قرار میگرفتند ، اما به نظر می آید آقای اسفندیار با سوء استفاده از موقعیت خود در جریان روند رسیدگی با نهایت زیرکی و دوچهرگی ضمن توجیه و اثرگذاری و هماهنگی با دادستان و دادیار وقت دادسرای انقلاب اسلامی و در پاره ای موارد حتی بدون آن ، با تبرئه و تخفیف عوامل انسانی اصلی محاربین مؤثر در بروز حوادث تروریستی از یک سو و صدور احکام اشدّ مجازات (اعدام) در خصوص افراد رده پایین محاربین که در عملیاتی کردن حوادث مورد اشاره عاملیت مؤثر و نقش چندانی نداشته از سوی دیگر؛ با شگرد های متقلبانه با هدف امحاء سر نخ ها و ردّپای خود و خانواده ی نسبی و سببی آینده!اش صرفاً صورت مسأله را پاک می نموده است. از جمله مصادیق روشن و غیر قابل انکار این نحوه ی عملکرد می توان به عملیات تروریستی گروهک محاربین در تهاجم به مقر حوزه ی بسیج کتالم از توابع رامسر که در تاریخ 16/5/1360 صورت گرفت و منجر به شهادت فرمانده ی حوزه ی بسیج و یکی دیگر از نیروهای بسیجی گردید اشاره داشت. تنها برادر تنی اسفندیار به نام بختیار رحیم مشایی با اسم مستعارکوروش رحیمی (روح الله) می باشد. حیرت آور اینکه بختیار رحیم مشایی (معروف به کوروش رحیمی و در پاره ای موارد پس از زندان نام روح الله هم استفاده مینماید ) از مرتبطین مستقیم با تیم محاربین تحت امر ماشا الله سعیدی بوده است... کوروش از بنیانگذاران و شورای مرکزی سازمان نفاق در منطقه کتالم بوده است.بعد از اعلام جنگ مسلحانه از سوی سازمان منافقین وی وارد فاز نظامی می شود. او از عوامل مستقیم و اصلی عملیات سرقت مسلحانه به بانک صادرات و ملی سادات محله رامسر و فرمانده عملیات حمله به پایگاه بسیج کتالم بوده است . در این مورد کوروش و همدستانش با شهادت دو نفر از نیروهای بسیج کتالم به نام های حجت اله رستگاری و نظام الدین خلعتبری متواری و در خانه تیمی خیابان سید جمال الدین تهران - در اصل منزل یکی از اقوام(فرزندان عموی) او صدیقه و جواد رحیم مشایی - مخفی بوده که پس از بازداشت طاهر چمنی که صریحا اعتراف می کند با پیشنهاد کوروش (بختیار) رحیم مشایی و گذراندن آموزشهایی نزد او به تشکیلات بسیج نفوذ کرده و اطلاعات و اخبار خود را به کوروش منتقل می نموده ؛ ضابطان دادستانی با استفاده از شنود مکالمه تلفنی کوروش ؛ از مخفیگاه کوروش و همدستانش، با خبر و توسط سپاه تهران (مجموعه ی شهید اعرافی) در منزل محل مخفی شدنش به همراه 4 محارب دیگر دستگیر گردیده و به نقش مستقیم خود اعتراف می نماید. حتی چهار نفر از اعضای سپاه رامسر به نام های شهید علی سلیمان نژاد(فرمانده وقت سپاه رامسر) ، هادی پیامی، عادل مشایی و بهرام قربانیان در مسیر انتقال کوروش به رامسر پس از شنیدن اعتراف وی به دست داشتن در این عملیات با علم به اینکه اسفندیار مانع از اعدام برادرش خواهد شد تصمیم به عدم تحویل او داشته اند که بعلت مخالفت یکی از این چهار نفر منصرف و وی را تحویل اسفندیار می دهند و با دخالت اسفندیار مجازات کوروش به حبس ابد و سپس با تحمل کیفر و عدم اثبات آزاد می شود. گفته شده اسفندیار با ترفندی اقدام به کشتن 6 نفر منافق بدون گرفتن و محاکمه توسط دستگاه قضایی به دست این 4 نفر می نماید و با تهدید آنها را مجبور به سکوت در مقابل جریان برادرش می نماید. سرانجام با تلاش زشت اسفندیار و تهدید و تطمیع دو شاهد این حادثه ، کوروش ابتدا به حبس ابد و سپس بعلت تواب شدن به سه سال حبس محکوم می شود. ... کوروش عضو تیم اعزامی کوهنوردی به کلیمانجارو(تانزانیا) در تاریخ 4/10/85 الی 16/10/85 ... احتمال داده می شود کوروش به توصیه مستقیم آقای ری شهری (وزیر سابق اطلاعات) مورد عفو قرار گرفته باشد و حتی از سوی اسفندیار چنین عنوان شده که آقای ری شهری عفو وی را از حضرت امام گرفته است. لازم به ذکر است رسیدگی به پرونده کوروش در آن زمان توسط دادستان وقت در مازندران به نام ستایش صورت می گیرد و در نتیجه حکم حبس ابد صادر می شود. دقت به روابط نزدیک اسفندیار رحیم مشایی با رمضان فرج مشایی از عناصر قدیمی مرتبطین تنکابنی و ساروی اسفندیار است که بسیار مورد وثوق اسفندیار و تقریبا هماهنگ کننده کارهای ویژه اسفندیار در منطقه ی شمال کشور بوده کلیدی است. اسفندیار پس از عدم موفقیت در انتصاب رمضان فرج مشایی در سمت فرمانداری تنکابن با طرح جدیدی سعی می کند باباخانی(فرماندار رامسر) را به سمت یکی از معاونین استاندار گیلان (قهرمانی) منصوب کند و رمضان فرج مشایی را به جای وی فرماندار رامسر نماید... حمید احمدنژاد که به مدت چهار سال هم بند کوروش بود،دو برادرش معدوم بدلیل عضویت در سازمان محاربین داشته و برادردیگرش عضو سازمان محاربین سوئد می باشد.پدرش نیز در این رابطه سابقه ی زندان داشته است. کوروش در تاریخ 8/6/85 به همراه 8 نفر به فرانسه جهت دیدار با برادرِ حمید احمد نژاد می رود ساعد احمدنژاد منافق معدوم. کامبیز احمدنژاد. همسر شراره شمسیان و صاحب یک فروشگاه لوازم خانگی در رامسر است. مهدی احمدنژاد. از ملاکین منطقه است که در کتالم ،رامسر،پیازکش،لرسانور و ... دارای صدها هکتار زمین می باشد. گفته شده کوروش با فردی به نام مجید احمری نژاد از مدتها قبل وارد مقوله ی استخراج اشیاء زیرخاکی و باستانی شده است. هم بند دیگر کوروش ، مهدی رضا زاده می باشد که با اسفندیار روابط هماهنگی دارد. رضازاده با وکیلی به نام التفات سنایی با نام مستعار باقری ارتباط دارد که دارای روابط نزدیکی با این طیف است . التفات سنایی وکیل پایه یک بوده است. به اتهام فعالیت و هواداری منافقین در رامسر دستگیر می شود و بعد از دو سال با عفو امام آزاد می شود. برادرش به نام قهرمان سنایی هوادار توده بوده. علی لیماکشی همکاری نزدیک با گروهک منافقین در غرب مازندران(رامسر) دارد.در جریان جنگل مازندران اعضای این گروهک را بارها پناه داده و بخشی از تجهیزات نظامی این گروهک را در اختیار داشته.محل نگهداری این تجهیزات در دو روستای چتوک و کلک می باشد.ارتباط نزدیکی با مشایی ها به خصوص کوروش رحیمی (برادر اسفندیار) دارد. گفته شده کوروش همچنین عامل اصلی شهات کوزه گر بوده است. احمد رحیمی {رحیم مشایی }منافق معدوم کافیه (اشرف) رحیم مشایی خواهر تنی اسفندیار و بختیار رحیم مشایی (معروف به کوروش رحیمی) سابقه ارتباط با محاربین خلق ایران . *** از روش های سؤال برانگیز دیگر عملکردهای اسفندیار در آن دوره حذف سریع متهمانی است که بعضاً از اعضای تشکیلاتی سازمان بوده و به استناد شواهد و قرائن موجود سابقه و اطلاعات جامعی از اهداف ، استراتژی و رویکرد مشی مسلحانه ی سازمان ، لایه های درونی و احتیاطی ، نحوه ی پشتیبانی ، آشنا با مقرهای نظامی و مخفی گاههای سلاح و مهمات و دیگر تیمهای تروریستی سازمان داشتند. این افراد متأسفانه پس از شناسایی و دستگیری در طیّ مدت زمانی کوتاه بدون تخلیه ی اطلاعاتی حسب اوامر اسفندیار چه بسا به هدف امحاء سر نخ ها و ردّپای سوابق خود و خانواده اش معدوم گردیده اند. جالب است که وقتی آقای اسفندیار رحیم مشایی با ژست های مقدس مأبانه و ادعاهای ارتباطی با امام عصر در عالم رؤیا و این گونه اداء و اطوارهای عوامفریبانه موفق به اثرگذاری و جلب توجه مسئولین امنیتی ، اقتصادی و اخیراً نیز سیاسی گردیده است و معاون کلیدی و بلکه عقل و قلب منفصل آقای احمدی نژاد شده است،با همکاری برادر محاربش کورش رحیمی و تعداد دیگری از اعضای مرتبط با اشباح ماشاءالله سعیدی که دست نابکارشان به خون مطهر بچه های سپاه و بسیج وحزب اللهی های کوچه و بازار آلوده بوده و به برکت الطاف و عنایات ملوکانه ی اسفندیار از حداقل های مجازات نیز رهایی یافته اند در پرتو بذل و بخشش های بیت المال نظام جمهوری اسلامی اقدام به فراخوانی و سازماندهی اعضاء و هواداران محاربین موسوم به منافقین و نیز دیگر گروهک های الحادی با الگوبرداری از روش های دهه ی 60 ایجاد کانون های موسوم به میلیشیا تحت تابلوی کوهنوردی نموده و شبکه ی گسترده ای از کهنه منافقان بعضاً مدعی توبه را حمایت و ساپورت می نماید. به نظر می آید پس از شکست کامل مشی مسلحانه ی سازمان به عناصر نفوذ داده شده شیرفهم شد که به سمت رشد و تصاحب پست ها و مسئولیت ها حرکت کنند و نقش خود را در سناریو های جدید بازی نمایند. به زودی پیرامون ارتباطات مالی خارجی حسین هاتفی فارمد و دیگر اعضای مرتبط با گروهک انحرافی مدعی ارتباط گفتنی های زیادی خواهیم داشت. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image