سياست /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

تفاوت آزادي‌ از نگاه غرب واسلام در چيست؟


امروز هيچ واژه‌اي به اندازاة «آزادي» مظلوم واقع نشده است. ظلمي كه به ساحت آزادي و دموكراسي مي‌شود. نشأت گرفته از انديشه‌هاي ناسالمي است كه اين واژة را به خاطر رسيدن به آمال و نيات مطلوب خود به هر شكلي معنا كرده و مورد استفاده قرار مي دهند، آزادي تعريف هاي متعدد و فراواني دارد كه پرداختن به آن تعاريف نياز به مباحث مبسوطي است كه از حوصله اين نوشتار خارج است با اين حال بد نيست كه به عنوان حسن مطلع نگاهي كوتاه به تعريف اين واژة داشته باشيم، به رغم اينكه براي حصول تفاهم در بحث‌هاي مربوط به آزادي بايد به تعريفي مشترك رسيد و بعد از توافق بر سر معنايي خاصّ به گفتگو نشست امّا اين امر هيچگاه تحقق نيافته است، بعنوان نمونه برخي نويسندگان غربي براي آزادي حدود بيست تعريف ذكر كرده‌اند كه بسياري نزديك به هم و بعضي هم با هم متناقض هستند.[1] با اين توضيح بايد گفت كه تبيين و تعريف اين واژه در ديدگاه اسلام و غرب داراي تفاوت آشكار و روشن است. آزادي در نگاه برخي انديشمندان ممتاز و سرشناس اسلامي با آن تعريفي كه از ديدگاه انديشمندان نامدار غربي بيان مي‌شود، تباين جدّي و مشخصي دارد. بعنوان نمونه علامه محمد باقر صدر آزادي را به امكان توانايي بكارگيري و تخيير عيني و عملي اراده براي تحقق اهداف متعالي خود تعبير مي‌نمايد[2]و شهيد مرتضي مطهري نيز آزادي را در كنار واژة اختيار قرار داده از منظر كلام مفهوم آن را توضيح مي‌دهد: (اختيار و آزادي مورد اعتقاد شيعه به اين معني است كه بندگان مختار و آزاد آفريده شده‌اند، اما بندگان مانند هر مخلوق ديگر به تمام هستي و به تمام شئون هستي و از آن جملة شأن فعاليت، قائم بر ذات و ... از مشيت و عنايت او هستند.)[3] علامه محمد تقي جعفري نيز آزادي را عبارت از برداشتن قيد يا زنجير يا هر عاملي كه موجب بسته شدن مسير جريان اراده در يك يا چند موضوع، مي‌داند.[4]در هر حال بايد گفت مباني آزادي در اسلام بر دو اصل استوار است:الف) معرفت شناختي: كه دو استوانة قوي شاكلة آن را حفظ مي‌كند: 1. ربوبيت الهي 2. وحي الهي.ب) انسان شناختي: كه همان مقام خليفة الهي است كه اسلام انسان را به اين مقام معرفي مي‌نمايد.با اين تعاريف مختصر با نگاهي به تعاريف و مباني آزادي در ديدگاه غرب تفاوت اين دو منظر مشخص مي‌گردد. توماس هابز آزادي را به معناي فقدان مخالف تعريف مي‌نمايد.[5] آيزابرلين هم معناي اصلي آزادي را عبارت از آزادي از بند و زندان، آزادي از بردگي غير دانسته و در جايي ديگر آن را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهاي انسان تلقي مي‌نمايد.[6] جان لاك نيز آزادي را رها بودن از محدوديت و خشونت ديگران دانسته است.[7]با توجه به تعاريف متعددي كه از آزادي در غرب صورت گرفته، بطور كلي مباني آزادي در غرب بر دو اصل كه هر يك از اين اصول، داراي پايه‌ها و زيرمجموعه‌هاي بنيادين مي‌باشد، شكل پذيرفته است.الف)معرفت شناختي: 1. بي‌ديني و آزادي و الحادي: در مكتب غربي ليبراليسم، آزادي منهاي خدا و دين است. 2. حواس مادي: در انديشة ليبرال ابزار شناخت يا حسي است يا عقل و مراد از عقل، همان عقل حسابگر (راسيوناليستي) مي‌باشد.ب) انسان شناختي: 1. فردگرايي (اومانيسم): كه در اين اصل انسان و خواسته‌هاي او داراي اصالت مي‌باشند.2. حاكميت اميال به عنوان منشاء پويايي فعاليت انسان.بطور كلي بايد گفت، با توجه به توضيحات مختصري كه داده شد مشخص مي‌شود كه مباني آزادي در انديشة غربي و اسلامي داراي اختلاف و تباين جدي هستند. از نظر اسلام آزادي منشاء خدايي دارد در حاليكه در نگاه غرب آزادي منهاي خدا و دين است. ابزار شناخت در تفكر غرب حواس مادي است در حالي كه در اسلام وحي الهي مي‌باشد. ديگر آنكه غرب انسان محور است و اصالت را به انسان مي دهد ولي در اسلام مبناي آزادي جهان‌بيني توحيدي است. در غرب حدّ آزادي منافع مادي است در حاليكه در اسلام ارزش‌هاي معنوي مدّنظر مي‌باشد. محدودة آزادي در غرب بر اساس قوانين بشري است ولي در اسلام براساس قوانين الهي است. غير از اين در مكتب ليبراليسم، آزادي به صورت مطلق تلقي شده ولي اسلام آزادي مطلق را مساوي هرج و مرج مي‌داند. بدين ترتيب ملاحظه مي‌شودكه مباني اسلام با مباني ليبراليستي در باب آزادي مخالفت جدي دارد و به هيچ وجه قابل جمع نيست. به ديگر سخن بايد گفت؛ آزادي اصولاً در جوامع مختلف بر حسب مؤلفه‌ها و مفاهيم و ارزشهاي حاكم در آن جامعه تعريف مي‌شود و ديدگاه اسلام با غرب در باب آزادي با هم مخالف است.امروزه نيز در دنياي بظاهر متمدن غرب و در رأس آن آمريكا، ژست آزاديخواهي به وفور ديده مي‌شود ولي پشت پرده، حمايت از مستبدان روزگار صورت مي‌پذيرد.از جفاي روزگار چه مي‌شود، وقتي كه ديده مي‌شود تروريست‌ترين كشور دنيا بعنوان مهد آزادي معرفي‌ مي‌گردد ولي كشورهايي كه اسارت و بندگي معبود دروغين دنيا را نمي‌پذيرند؛ تروريست و ضدّ آزادي و دموكراسي معرفي مي‌گردند آنهايي كه جمهوري اسلامي را متهم به اذيت و آزار و ترور اقليتهاي ديني مي كنند و مدعي مي شوند كه برخلاف آمريكا، در ايران اين اقليت‌ها از آزادي مذهبي برخوردار نمي‌باشند. بر اساس كدام ادعّا و دليل، آمريكا را مأوا و محل آزادي عقايد و مذاهب مي‌دانند، در آمريكايي كه بزرگترين مدّعي رعايت حقوق بشر است، پيروان يك فرقة مذهبي به نام(داوديّه) در حاليكه زنان و بچه‌هاي بسياري نيز در ميان آنها بودند در معبد خصوصي خود زنده به آتش كشيده مي‌شوند چرا كه غير رسمي هستند يا احياناً ممكن است به امنيت ملي و مصالح كلي جامعه ضربه بزنند. آيا اين تعريف آزادي مذهب و عقيده است. البته قابل تذكر است كه آزادي بر اساس ارزش‌هاي پذيرفته شده در جامعه است. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image