تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

وقتي خدا حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ را به آسمان برد چه لزومي داشت که شخص دیگری به جاي او به دار آويخته شود؟ اصولاً فلسفه آن چه بوده است؟


مطابق پيشگويى و بشارت حضرت موسى ـ عليه السلام ـ، يهوديان قبل از آمدن حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ منتظر ظهور او بودند اما هنگامى كه ظاهر گشت و منافع نامشروع جمعى از منحرفان بنى اسرائيل به خطر افتاد، در باره حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ توطئه کرده و تصميم گرفتند آن حضرت را به دار آويزند و بکشند، لکن خداوند حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ را از شرّ آنان نجات داد ولي آنان به جاي به دار آويختن حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ، فردي شبيه او را به دار زدند و گمان کردند که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ را به دار آويخته اند. درباره علت اين اشتباه نظرات مختلف ارائه شده است: 1. خداى تعالى قيافه و شكل حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ را بر شخص ديگر انداخت و اين باعث شد كه او را بگيرند و به جاى عيسى ـ عليه السلام ـ به قتل برسانند. 2. شخصي که چهره اش شبيه چهره حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ بود به دار آويخته شد. 3. در روايتي از امام باقر ـ عليه السلام ـ آمده است: «حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به حواريون گفت: خداي تعالي به من وحي کرده است که مرا در اين ساعت نزد خود خواهد برد. کدام يک از شما حاضريد جان خود را فدا کنيد و در بهشت با من باشيد؟ جواني از بين آنان برخاست و اعلام آمادگي کرد. پس خدا او را شبيه عيسي ـ عليه السلام ـ کرد و يهود او را دستگير کرد و به دار آويخت». 4. اين واقعه خيلى هم بعيد نيست بلكه امرى عادى است، چون در جوامع بدوي مخصوصا در موقعى كه اجتماع هجوم مى آورند تا شخص مورد نظرشان را به قتل برسانند امکان دارد در اثر آشوب، مجرم حقيقى متواري شده و غير مجرم به جاى مجرم كشته شود، در داستان حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ مباشرين قتل، اطرافيان آن جناب نبودند تا او را به خوبى بشناسند بلكه لشگريان روم، مباشر اين عمل شده اند و معلوم است كه روميان شناخت كاملي به حال و وضع آن جناب ـ عليه السلام ـ نداشتند. 5. از نوشته همه اناجيل استفاده مى شود كه شخص گرفتار در حضور (پيلاطس) (حاكم رومى در بيت المقدس) سكوت اختيار كرد و از خود دفاع نكرد، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه عيسى ـ عليه السلام ـ خود را در خطر ببيند و با آن بيان رسا و گوياى خود و با شجاعت و شهامت خاصى كه داشت از خود دفاع نكرده باشد آيا جاى اين احتمال نيست كه ديگرى (به احتمال قوى يهوداى اسخريوطى كه به حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ خيانت كرد و نقش جاسوس را ايفا نمود و مى گويند شباهت كاملى به حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ داشت) به جاى او دستگير شده و چنان در وحشت و اضطراب فرو رفته كه حتى نتوانسته است از خود دفاع كند و سخنى بگويد ـ به خصوص اينكه در اناجيل مى خوانيم (يهوداى اسخريوطى) بعد از اين واقعه ديگر ديده نشد و طبق گفته اناجيل انتحار كرد! 6. اناجيل گفته اند: حمله به محل حضرت عيسى ـ عليه السلام ـ شبانه انجام يافت طبيعي است كه در اين گير و دار شخص مورد نظر فرار کرده و ديگرى به جاى او گرفتار شود. در پايان، هرچند حکمت صعود حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ به آسمان براي ما روشن نيست ولي آن چه از روايات به دست مي آيد اينکه ايشان در زمان ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ فرود آمده و پشت سر امام به نماز مي ايستند و طبق نقلي، خداوند متعال در زمان ظهور مهدى موعود ـ عليه السلام ـ، مسيح ـ عليه السلام ـ را براى كشتن دجال، به زمين مى فرستد. و اين که حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ واسطه معاهده صلحي بين امام زمان ـ عليه السلام ـ و مسيحيان در كشورهاي مسيحي مي شوند، كه هفت سال طول مي كشد. همچنين آنچه از ظاهر آيه و ان من اهل الكتاب... به دست مى آيد اين است: «عيسى ـ عليه السلام ـ نزد خدا زنده است و نخواهد مرد تا آنكه همه اهل كتاب به وى ايمان بياورند». در تفسير نمونه هم ذيل آيه مذکور ـ بنا بر احتمالي ـ آمده که: منظور اين است كه تمام اهل كتاب به حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ پيش از (مرگ او) ايمان مى آورند يهوديان او را به نبوت مى پذيرند و مسيحيان دست از الوهيت او مى كشند و اين به هنگامى است كه مسيح ـ عليه السلام ـ طبق روايات اسلامى در موقع ظهور مهدى (عج) از آسمان فرود مى آيد، و پشت سر او نماز مى گزارد و يهود و نصارا نيز او را مى بينند و به او و مهدى ـ عليه السلام ـ ايمان مى آورند، روشن است كه مسيح ـ عليه السلام ـ به حكم اينكه آئينش مربوط به گذشته بوده وظيفه دارد در اين زمان از آئين موجود، يعنى آئين اسلام كه مهدى ـ عليه السلام ـ مجرى آن است پيروى كند. در بسيارى از كتب اسلامى اين حديث از پيامبر ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده است كه فرمود: «كيف انتم اذا نزل فيكم ابن مريم و امامكم منكم؛ چگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم در ميان شما نازل گردد در حالى كه پيشواى شما از خود شما است». البته مطابق اين تفسير منظور از اهل كتاب جمعيت يهود و مسيحيانى هستند كه در آن زمان وجود دارند. در تفسير (على بن ابراهيم) از (شهر بن حوشب) چنين نقل شده كه روزى حجاج به او گفت آيه اى در قرآن است كه مرا خسته كرده و در معنى آن فرو مانده ام، (شهر) مى گويد كدام آيه است اى امير! حجاج گفت: آيه و ان من اهل الكتاب... زيرا من يهوديان و نصرانيانى را اعدام مى كنم كه هيچگونه نشانه اى از چنين ايمانى در آنها مشاهده نمى كنم، شهر مى گويد آيه را درست تفسير نكردى، حجاج مى پرسد چرا! تفسير آيه چيست! شهر مى گويد: منظور اين است كه عيسى ـ عليه السلام ـ قبل از پايان جهان فرود مي آيد و هيچ يهودى و نه غير يهودى باقى نمي ماند مگر اينكه قبل از مرگ عيسى ـ عليه السلام ـ به او ايمان مي آورد او پشت سر مهدى ـ عليه السلام ـ نماز مى خواند، هنگامى كه حجاج اين سخن را شنيد گفت: واى بر تو اين تفسير را از كجا آوردى! مى گويد از محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب ـ عليهم السلام ـ شنيدم، حجاج گفت «و الله جئت بها من عين صافيه!؛ به خدا سوگند آن را از سرچشمه ذلال و صافى گرفتى!». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image