تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
در ابتدا اصطلاحات لازم و بكار رفته در اين پاسخ را توضيح داده و سپس به پاسخ سوال می پردازیم. دين حالّ: ديني كه بدون مدت قابل وصول است. دين مؤجل: ديني كه داراي زمان و مدت ميباشد و تا رسيدن مدت چيزي بر مديون واجب نيست. حق حبس: زن ميتواند تا زماني كه مهر به او تسليم نشده از ايفاي وظايف خود كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند مشروط بر اينكه مهر او حال باشد (يعني بدون مدت باشد) و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود (ماده 1085 ق م) عند المطالبه: زمان در خواست دين منوط به داين است. عند الاستطائه: زمان در خواست دين منوط به توانايي مديون است. داين: صاحت دين، كسي كه دين به او يا وكيل وي تأديه ميشود. مديون: كسي كه ديني بر ذمه اوست. عقد معاوضي: عقدي كه به موجب آن يكي از طرفين مالي ميدهد به عوض مال ديگر كه از طرف ديگر اخذ ميكند بدون ملاحظه اينكه يكي از عوضين مبيع و ديگري ثمن باشد (ماده 464 ق م) پس از اين توضيح مقدماتي و مفهوم شناختي، قرآن كريم در آيهاي اينگونه به تبیین مهريه پرداخته است: و اتوا النساء صدقاتهنّ نحلة فإن طبن لكم عن شيء منهُ نفساً فكلوهُ هنيئاً مريّا؛ «و مهر زنان را بطور كامل به عنوان يك عطيه الهي به آنان بپردازيد اگر آنها چيزي از آنرا با رضايت خاطر به شما ببخشند حلال و گوارا مصرف كنيد.». مهر كلمهاي عربي است كه در فارسي به آن كابين و در قرآن با عنوان صداق و نحلة بكار رفته است. و از نظر اصطلاحي «مالي است كه در نتيجه عقد ازدواج با توجه به موقعيت اجتماعي و شخصيت زوجه و صفات و خصوصيات او از طرف شوهر به زن تسليم ميگردد.» فعل «اتوا» كه در آيه بكار رفته، فعل امر است كه ظهور در وجوب دارد، يعني بر مرد واجب است چيزي را كه ماليت داشته و قابل تمليك و تملك باشد با عنوان مهريه بر زن عطا كند و همانطور كه در قانون مدني ماده 1082 آمده به مجرد عقد زن مالك مهريه ميشود. اما مالكيت زوجه بر نصف مشاع از مهر متزلزل بوده و از سه راه مستقر ميشود 1. تمكين خاص از سوي زوجه 2. ارتداد زوج 3. فوت زوج يا زوجه. بنابراين، هر مالكي نسبت به مالكيت خود حق هر گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردي كه قانون استثناء كرده است. در هر صورت بعد از استقرار مهر بر ذمه زوج، مهريه حكم دين را دارد و دين ممكن است حال باشد يا مؤجل. ديون حال يعني ديوني كه بدون مدت قابل وصول هستند بايد بلافاصله بعد از مالكيت ادا كردند اما در ديون موجل تا رسيدن اجل و تقاضاي دائن چيزي بر عهده مديون نيست. پس از ذكر اين مطالب اكنون به بيان ماهيت مهر ميپردازيم. مهريه در حقوق ايران مبتني بر سنت و مذهب است كه در حقوق كشورهاي غربي نظير آن را نميتوان يافت. طبق مطالعات فراوان، مهر قراردادي مالي است كه تبعي نيز ميباشد يعني جدا از اصل نكاح ولي تابع آن است. هم چنين بر مبناي آن چه از قانون استنباط ميشود نكاح عقد معاوضي با شبه معاوضي است پس ميتوان گفت مهر در آن حكم يكي از عوضين را دارد در نتيجه با وجود قرار داد مهر، نكاح نوعي معامله است البته اين در جواب كساني است كه در كتابهاي خود از مهريه با عنوان هديه ياد كردهاند. ليكن شايد منظور ايشان از هديه همان هبه معوض باشد. ميتوان تصريح آن ها به هديه يا عطيه را ارج نهادن به عقد نكاح تصور كرد تا از عقود ديگر تمايز يابد و صرف وجودب مهريه در آن، جنبه مادي و معامله پيدا نكند. هم چنان كه عقد دائم بدون ذكر مهريه در آن صحيح ميباشد و چنين عقدي را تفويض البضع ميگويند كه در آن با صرف اجراي عقد و حصول زوجيت مهر بر ذمه مرد ثابت نميگردد. طبق نظر برخي از نويسندگان: «نكاح از جمله معاوضات حقيقي به شمار نميرود ولي به آن ها ملحق است بخصوص كه در آن مهر ذكر گرديده، در معاوضات هر يك از طرفين حق دارند مادام كه طرف مقابل عوض را تسليم ننموده از تسليم خودداري كند كه در اصطلاح فقه به آن حق حبس گفته ميشود هم چنين اگر يكي از طرفين بدون قبض از طرف مقابل مبادرت به تسليم نمايد حق امساك او ساقط خواهد شد.» پس چنان چه زن به ايفاي وظايف خود در مقابل شوهر بپردازد حق حبس او ساقط خواهد شد. با توجه به نظر ذكر شده مهريه به تبع نكاح قراردادي است ملحق به معاوضات كه امكان دارد ثمن و مثمن در آن حال يا مؤجل باشند قبلاً متذكر شديم كه مهريه بعد از استقرار ديني ميگردد بر عهده زوج البته اين بدان معنا نيست كه قبل از مستقر شدن مهر چيزي بر عهده مرد نيست. در واقع ميتوان گفت كه مهريه دين معلق است و چنانكه بررسي شده مالكيت زن قبل از تمكينِ (استقرار مهر) بر نصف مشاع، متزلزل است. به هر حال مهريه به چند صورت متصور است: 1. عين معلوم و معين باشد مانند زمين يا مقدار معيني طلا. 2. منافع باشد مانند اجاره بها. 3. ممكن است مهريه عمل يا كار باشد مانند تعليم حرفه يا قرآن. 4. و ممكن است مهريه حق باشد (ديني يا عيني) اما مورد اول قطعاً حال است و به محض مالكيت زن، مرد مديون ميشود و چون دين حال است زن ميتواند قبل از تمكين از حق حبس استفاده كند و آن را مطالبه نمايد. البته در مورد منفعت، حق و عمل نيز زن به مجرد عقد مالك ميگردد و ميتواند چنانچه حال باشد آن را قبل از تمكين مطالبه نمايد اما دو مورد نخست ممكن است حال باشند يا مؤجل. لكن مورد اخير يعني عمل قطعاً مؤجل است زيرا آموزش يا تعليم نياز به زمان دارد در نتيجه زن نميتواند قبل از تمكين مطالبه دين نمايد. نهايتاً زماني كه مهريه حال باشد زن ميتواند از حق حبس استفاده و قبل از تمكين مطالبه دين نمايد اگر دين مؤجل باشد همانطور كه قبلاً ذكر شد زن تا فرارسيدن اجل نميتواند مطالبه دين كند و در اين زمان مستحق چيزي نيست. گفتيم عوض هم ممكن است مؤجل باشد. توضيح اين كه چنانچه زوجه صغيره باشد استمتاع مؤجل ميشود در اين صورت اگر مهريه حال باشد، ولي زوجه صغيره ميتواند آن را اخذ نمايد و بر زوج واجب است طبق درخواست ولي، دائن آن را بپردازد در اينجا نميتوان گفت كه زوج حق دارد به تبع مؤجل بودن عوض، مهريه را مؤجل كند تنها به اين دليل كه در معاوضات تسليم عوض بر طرفين واجب است زيرا زوج خود اينگونه خواسته و ديني را بر ذمّه خود قرار داده كه در برابر عوض مؤجل است. در آخر ميتوان گفت كه مهريه دين است بر ذمه مرد كه گاهي حال و گاهي مؤجل و گاهي بدون ذكر مدت يعني مطلق ميباشد. چنانچه حال باشد از حين عقد مرد مديون و زن دائن است و دائن ميتواند دين خود را مطالبه كند و اگر بخواهد آن را هبه و يا مديون را ابراء كند و در صورتي كه مهريه مؤجل باشد بعد از فرا رسيدن اجل و مدت، حكم بالا جاري است و اگر قبل از فرارسيدن مدت،زوج فوت كند ديون مؤجل او حال شده و زوجه ميتواند بعد از مرگ زوج براي طلب مهر خود به وراث رجوع كند هر چند زمان تأديه مهر نرسيده باشد. متذكر شديم كه ممكن است مهريه مطلق و بدون قيد زمان ذكر شود كه در اين صورت دين نه حال است و نه مؤجل و پرداخت دين يا بدهي منوط به درخواست داين است و ديگر فرقي نميكند كه مهريه با چه عنواني ذكر شود هديه، هبه معوض، و يا عوض، زيرا در هر حال حقي براي زن و ديني بر ذمه مرد است. البته قدرت و توانايي مرد در پرداخت حقوق زن نيز شرط است چنانچه بعضي از حقوقدانان معاصر ميفرمايند: «اگر شوهرمعسر باشد و نتواند حقوق شرعي و قانوني زوجه را نقداً بپردازد و ادعاي اعسار در دادگاه صالح براي رسيدگي و حكم اعسار شوهر به مرحله قطعيت رسيده باشد ولي از پرداخت فوري حقوق شرعي و قانوني زوجه معاف ميگردد هر چند ملكف است بعد از طلاق در صورت ملائت حقوق مزبور را تأديه نمايد. در نتيجه بهتر است زمان تعيين مهر قدرت و توانايي زوج سنجيده شود و طبق توانايي ولي مقدار مهر تعيين گردد. «قباله نكاح از اسناد رسمي ميباشد و اگر موعدي براي تأديه مهر معين نشده باشد پس از تحقق نكاح زن ميتواند براي وصول آن اقدام كند و اگر شوهر از ايفاي تعهدي و تأديه دين خود در اين زمينه امتناع كند زن با اينكه سند رسمي لازم الاجرا در دست دارد ميتواند به دادگاه صالح براي الزام زوج به پرداخت مهر مراجعه و اقامه دعوي كند.» نكتهاي كه در پايان بايد به آن توجه داشت و دانستن آن خالي از فائده نيست اينكه مهريههاي سنگين كنوني اكثراً عندالمطالبه و گاهاً مؤجل و عند الاستطاعه ذكر ميشوند. در صورتي كه عند الاستطاعه باشند قطعاً تا زمان استطاعت زوج، چيزي بر عهده ولي نميباشد اما مواردي كه مهريه حال عند المطالبه ميباشند اگر مرد توانايي پرداخت آن را داشته باشد بلافاصله بعد از درخواست زوجه بايد بدهي خود را بپردازد. اما در صورتي كه زوج حين عقد قدرت و پرداخت حتي مقداري اندك از اين مهر سنگين را ندارد و براي زوجه به وضوح مشخص است كه در حال حاضر مرد توانايي پرداخت ندارد قطعاً بصورت شرط ضمني اين مهريه مؤجل شده و زوجه نميتواند تا زمان استطاعت زوج آنرا مطالبه كند كه در اين صورت باز هم عند الاستطاعه ميشود زيرا «بر مبناي يك نوع شرط ضمني عدم توانايي زوج در پرداخت مهريه بصورت حال شرط شده همچنانكه شرط ضمني مانند شرط مصرح ميتواند حق زن مبني بر مطالبه نفقه بصورت نقدي را از بين ببرد در چنين صورتي حق حبس نيز ساقط خواهد شد.» و همچنين از جمله شروط باطل در ماده 232 ق م آمده شرطي است كه انجام آن غير مقدور باشد نهايتاً ميتوان گفت كه مهريه سنگين كه زوج قادر به پرداخت آن نميباشد شرط غير مقدور است كه طبق ماده فوق الذكر باطل ميباشد. پس مهريه در صورتي عند المطالبه است كه مرد يا زوج قدرت پرداخت دين خود را داشته باشد. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.