منظور آیه۶۰ سوره انفال /

تخمین زمان مطالعه: 24 دقیقه

وأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ و مِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّ اللّه و عَدُوَّکُم(انفال/ ۶۰) هرچه درتوان داریداز نیرو واسبهاى آماده فراهم کنید،تا دشمن خدا ودشمن خودتان را بترسانید. تفسیراطیب البیان:رباط الخیل شامل تدارک هر نوع سلاح جنگی جدید می شود و باید به مقداری باشد که در قلوب دشمنان مسلمین ایجاد وحشت کند


»» وَ أَعِدُّوا لَهُم مَّا استَطعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکمْ وَ ءَاخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْوَ مَا تُنفِقُوا مِن شىْ ءٍ فى سبِیلِ اللَّهِ یُوَف إِلَیْکُمْ وَ أَنتُمْ لا تُظلَمُونَ (60) × وَ إِن جَنَحُوا لِلسلْمِ فَاجْنَحْ لهََا وَ تَوَکلْ عَلى اللَّهِإِنَّهُ هُوَ السمِیعُ الْعَلِیمُ (61) وَ إِن یُرِیدُوا أَن یخْدَعُوک فَإِنَّ حَسبَک اللَّهُهُوَ الَّذِى أَیَّدَک بِنَصرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ (62) وَ أَلَّف بَینَ قُلُوبهِمْلَوْ أَنفَقْت مَا فى الأَرْضِ جَمِیعاً مَّا أَلَّفْت بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لَکنَّ اللَّهَ أَلَّف بَیْنهُمْإِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (63) یَأَیهَا النَّبىُّ حَسبُک اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (64) ترجمه : 60  - در برابر آنها ( دشمنان ) آنچه توانائى دارید از نیرو آماده سازید ( و همچنین ) اسبهاى ورزیده ( براى میدان نبرد ) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید و ( همچنین ) گروه دیگرى غیر از اینها را که شما نمى شناسید و خدا مى شناسد و هر چه در راه خدا ( و تقویت بنیه دفاعى اسلام ) انفاق کنید . به شما باز گردانده مى شود و به شما ستم نخواهد شد . 61 - و اگر تمایل به صلح نشان دهند ، تو نیز از در صلح درا ، و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست . 62 - و اگر بخواهند تو را فریب دهند خدا براى تو کافى است او همان کسى است که تو را با یارى خود و مومنان تقویت کرد . 63 - و در میان دلهاى آنها الفت ایجاد نمود ، اگر تمام آنچه روى زمین است صرف مى کردى که در میدان دلهاى آنها الفت بیفکنى نمى توانستى ولى خداوند در میان آنها الفت ایجاد کرد او توانا و حکیم است . 64 - اى پیامبر ، خداوند و مؤمنانى که از تو پیروى میکنند براى حمایت تو کافى است . تفسیر : افزایش قدرت جنگى و هدف آن به تناسب دستورات گذشته در زمینه جهاد اسلامى ، در نخستین آیه مورد بحث به یک اصل حیاتى که در هر عصر و زمان باید مورد توجه مسلمانان باشد اشاره مى کند ، و آن لزوم آمادگى رزمى کافى در برابر دشمنان است . نخست مى گوید و در برابر دشمنان هر قدر توانائى دارید از نیرو و قدرت آماده سازید ( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ) . یعنى در انتظار نمانید تا دشمن به شما حمله کند و آنگاه آماده مقابله شوید ، بلکه از پیش باید به حد کافى آمادگى در برابر هجوم هاى احتمالى دشمن داشته باشید . سپس اضافه مى کند : و همچنین به اندازه کافى اسب هاى ورزیده براى میدان جهاد فراهم سازید ( و من رباط الخیل ) . رباط به معنى بستن و پیوند دادن است ، و بیشتر به معنى بستن حیوان در نقطه اى براى نگهدارى و محافظت به کار رفته ، سپس به همین تناسب به معنى محافظت و مراقبت به طور کلى آمده است ، و مرابطه به معنى محافظت مرزها و همچنین به معنى مراقبت از هر چیز دیگر مى آید ، و به محل بستن و نگاهدارى حیوانات رباط گفته مى شود و بهمین تناسب کاروانسرا را عرب رباط مى گوید . در اینجا به چند نکته باید توجه داشت : 1 - در جمله کوتاه فوق یک اصل اساسى در زمینه جهاد اسلامى و حفظ موجودیت مسلمانان ، و مجد و عظمت و افتخارات آنان بیان شده است ، و تعبیر آیه به قدرى وسیع است که بر هر عصر و زمان و مکانى کاملا تطبیق مى کند . کلمه قوة چه کلمه کوچک و پر معنائى است ، نه تنها وسائل جنگى و سلاح هاى مدرن هر عصرى را در بر مى گیرد ، بلکه تمام نیروها و قدرت هائى را که به نوعى از انواع در پیروزى بر دشمن اثر دارد شامل مى شود ، اعم از نیروهاى مادى و معنوى . آنها که گمان مى کنند راه پیروزى بر دشمن و حفظ موجودیت خویش تنها بستگى به کمیت سلاح هاى جنگى دارد ، سخت در اشتباهند ، زیرا ما در همین میدان هاى جنگ عصر خود ملت هائى را دیدیم که با نفرات و اسلحه کمتر در برابر ملتهاى نیرومندتر و با سلاحى پیشرفته تر پیروز شدند ، مانند ملت مسلمان الجزائر در برابر دولت نیرومند فرانسه ! . بنابر این علاوه بر اینکه باید از پیشرفته ترین سلاح هاى هر زمان - به عنوان یک وظیفه قطعى اسلامى - بهره گیرى کرد ، باید به تقویت روحیه و ایمان سربازان که قوة و نیروى مهمترى است پرداخت . از قدرت هاى اقتصادى ، فرهنگى ، سیاسى ، که آنها نیز در مفهوم قوة مندرج هستند و نقش بسیار مؤثرى در پیروزى بر دشمن دارد نیز نباید غفلت کرد . جالب این است که در روایات اسلامى براى کلمه قوة تفسیرهاى گوناگونى شده که از وسعت مفهوم این کلمه حکایت مى کند ، مثلا در بعضى از روایات مى خوانیم که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) فرمود منظور از قوة تیر است . و در روایت دیگرى که در تفسیر على بن ابراهیم آمده مى خوانیم که منظور از آن هر گونه اسلحه است . و باز در روایتى که در تفسیر عیاشى آمده مى خوانیم که منظور از آن شمشیر و سپر است .و بالاخره در روایت دیگر که در کتاب من لا یحضر آمده مى خوانیم : منه الخضاب السواد : یکى از مصداق هاى قوة در آیه موهاى سفید را به وسیله رنگ سیاه کردن است ! یعنى اسلام حتى رنگ موها را که به سرباز بزرگسال چهره جوان ترى مى دهد تا دشمن مرعوب گردد از نظر دور نداشته است ، و این نشان مى دهد که چه اندازه مفهوم قوة در آیه فوق وسیع است . بنابر این آنها که تنها پاره اى از روایات را دیده اند و کلمه قوة را به یک مصداق ، محدود ساخته اند گرفتار اشتباه عجیبى شده اند . ولى افسوس که مسلمانان با داشتن یک چنین دستور صریح و روشنى گویا همه چیز را به دست فراموشى سپرده اند ، نه از فراهم ساختن نیروهاى معنوى و روانى براى مقابله دشمن در میان آنها خبرى هست ، و نه از نیروهاى اقتصادى و فرهنگى و سیاسى و نظامى ، و عجب این است که با این فراموشکارى بزرگ و پشت سر انداختن چنین دستور صریح باز خود را مسلمان مى دانیم ، و گناه عقب افتادگى خود را به گردن اسلام مى افکنیم و مى گوئیم اگر اسلام آئین پیشرفت و پیروزى است پس چرا ما مسلمانها عقب افتاده ایم ؟ ! . به عقیده ما اگر این دستور بزرگ اسلامى ( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ) به عنوان یک شعار همگانى در همه جا تبلیغ شود و مسلمانان از کوچک و بزرگ ، عالم و غیر عالم ، نویسنده و گوینده ، سرباز و افسر ، کشاورز و بازرگان ، در زندگى خود آن را بکار بندند ، براى جبران عقب ماندگیشان کافى است . سیره عملى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) و پیشوایان بزرگ اسلام نیز نشان مى دهد که آنها براى مقابله با دشمن از هیچ فرصتى غفلت نمى کردند ، در تهیه سلاح و نفرات ، تقویت روحیه سربازان ، انتخاب محل اردوگاه ، و انتخاب زمان مناسب براى حمله به دشمن و به کار بستن هر گونه تاکتیک جنگى ، هیچ مطلب کوچک و بزرگى را از نظر دور نمى داشتند . معروف است که در ایام جنگ حنین به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) خبر دادند که سلاح تازه مؤثرى در یمن اختراع شده است ، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) فورا کسانى را به یمن فرستاد تا آن سلاح را براى ارتش اسلام تهیه کنند ! . در حوادث جنگ احد مى خوانیم که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) در مقابل شعار بت پرستان اعل هبل ، اعل هبل سربلند باد بت بزرگ هبل ... شعار کوبنده تر و نافذترى به مسلمانان تعلیم داد تا بگویند الله اعلى و اجل : خدا برتر و بالاتر از همه چیز است ، و در برابر شعار ان لنا العزى و لا عزى لکم : بت بزرگ عزى براى ماست و شما عزى ندارید بگویند : الله مولانا و لا مولا لکم : خداوند ولى و سرپرست و تکیه گاه ماست و شما تکیه گاهى ندارید . این نشان مى دهد که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) و مسلمانان حتى از تاثیر یک شعار قوى در برابر دشمن غافل نبودند ، و بهترین آنرا براى خود انتخاب مى کردند . دستور مهم فقهى اسلام در زمینه مسابقه تیراندازى و اسب سوارى که حتى برد و باخت مالى را در زمینه آن تجویز کرده ، و مسلمانان را به این مسابقه دعوت نموده است ، نمونه دیگرى از بینش عمیق اسلام در زمینه آمادگى در برابر دشمن است . 2 - نکته مهم دیگرى که از آیه فوق استفاده مى شود رمز جهانى و جاویدانى بودن آئین اسلام است ، زیرا مفاهیم و محتویات این آئین آن چنان گسترده است که با گذشت زمان به کهنگى و فرسودگى نمى گراید ، جمله و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة هزار سال پیش مفهوم زنده اى داشت ، و امروز هم چنین است ، و ده هزار سال دیگر هم مفهوم آن همچنان زنده باقى خواهد ماند ، زیرا هر سلاح و قدرتى در آینده نیز پیدا شود در کلمه جامع قوة نهفته است چون جمله ما استطعتم عام و کلمه قوة که به صورت نکره آمده است عمومیت آنرا تقویت کرده و هر گونه نیروئى را شامل مى شود . 3 - در اینجا یک سؤال پیش مى آید و آن اینکه چرا بعد از ذکر کلمه قوة که مفهومى چنین گسترده دارد مسئله اسب هاى ورزیده جنگى مطرح شده است ؟ . پاسخ این سؤال با یک جمله روشن مى شود و آن اینکه آیه فوق در عین اینکه یک دستور وسیع براى همه قرون و اعصار بیان نموده ، دستور خاصى هم براى عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) ، عصر نزول قرآن نیز بیان داشته است ، در حقیقت این مفهوم کلى را با ذکر یک مثال روشن براى نیاز آن عصر و زمان پیاده کرده است ، زیرا اسب اگر چه در میدان هاى جنگ امروز با وجود تانکها و زره پوشها و هواپیماها و هلى کوپترها نقش چندانى ندارد ولى در آن عصر براى رزمندگان شجاع و پیشرو وسیله چابک و سریعى محسوب مى شد . هدف نهایى تهیه سلاح و افزایش قدرت جنگى سپس قرآن به دنبال این دستور اشاره به هدف منطقى و انسانى این موضوع مى کند و مى گوید هدف این نیست که مردم جهان و حتى ملت خود را بانواع سلاح هاى مخرب و ویرانگر درو کنید ، و آبادیها و زمین ها را به ویرانى بکشانید هدف این نیست که سرزمینها و اموال دیگران را تصاحب کنید ، و هدف این نیست که اصول بردگى و استعمار را در جهان گسترش دهید ، بلکه هدف این است که با این وسائل دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید ( ترهبون به عدوا الله و عدوکم ) . زیرا غالب دشمنان گوششان بدهکار حرف حساب و منطق و اصول انسانى نیست ، آنها چیزى جز منطق زور نمى فهمند ! . اگر مسلمانان ضعیف باشند همه گونه تحمیلات به آنها مى شود ، اما هنگامى که کسب قدرت کافى کنند دشمنان حق و عدالت و دشمنان استقلال و آزادى به وحشت مى افتند و سر جاى خود مى نشینند . هم اکنون که تفسیر این آیه را مى نویسیم قسمت مهمى از سرزمینهاى اسلامى در فلسطین و کشورهاى دیگر در زیر چکمه هاى سربازان اسرائیل است ، هجوم ناجوانمردانه اى که اخیرا به جنوب لبنان شد و هزاران خانواده را آواره کردند ، و صدها نفر را بکشتن دادند ، و آبادیها را به ویرانه هاى وحشتناکى مبدل ساختند ، بر این ماجراى غم انگیز فصل تازه اى افزود . در حالى که افکار عمومى مردم جهان به طور دربست این عمل را محکوم کرده و حتى دوستان اسرائیل در این موضوع با دیگران هم صدا شده اند ، قطعنامه هاى سازمان ملل اسرائیل را به تخلیه همه این سرزمینها مامور مى کند ، ولى این ملت چند ملیونى گوششان بدهکار هیچ یک از این مسائل نیست ، چرا که زور دارند و اسلحه و قدرت و آمادگى جنگى کافى و پشتیبان قوى و از سالیان دراز پیش از این خود را آماده براى چنین تجاوزهائى کرده اند ، تنها منطقى که میتواند جوابگوى آنها باشد منطق و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة ... ترهبون به عدو الله و عدوکم . مى باشد ، گوئى این آیه در عصر ما و براى وضع امروز ما نازل شده است و مى گوید آنچنان نیرومند شوید که دشمن به وحشت بیفتد و زمینهاى غصب شده را پس بدهد و در سر جاى خود بنشیند . جالب توجه اینکه کلمه عدو الله را با عدوکم قرین ساخته اشاره به اینکه در موضوع جهاد و دفاع اسلامى اغراض شخصى مطرح نیست ، بلکه هدف حفظ مکتب انسانى اسلام است ، آنها که دشمنیشان با شما شکلى از دشمنى با خدا ، یعنى دشمنى با حق و عدالت و ایمان و توحید و برنامه هاى انسانى دارد ، باید در این زمینه ها هدف حملات یا دفاع شما باشند . در حقیقت این تعبیر شبیه تعبیر فى سبیل الله و یا جهاد فى سبیل الله است که نشان مى دهد جهاد و دفاع اسلامى نه بشکل کشورگشائى سلاطین پیشین ، و نه توسعه طلبى استعمارگران و امپریالیست هاى امروز ، و نه به صورت غارتگرى قبائل عرب جاهلى است ، بلکه همه براى خدا ، و در راه خدا ، و در مسیر احیاى حق و عدالت است . سپس اضافه مى کند ، علاوه بر این دشمنانى که مى شناسید دشمنان دیگرى نیز دارید که آنها را نمى شناسید و با افزایش آمادگى جنگى شما آنها نیز مى ترسند و بر سر جاى خود مى نشینند ( و آخرین من دونهم لا تعلمونهم ) . در اینجا به دو نکته باید توجه کرد : 1 - گرچه مفسران در باره این گروه احتمالات گوناگونى داده اند : بعضى آن را اشاره به گروهى از یهود مدینه دانسته اند که عداوت خود را مخفى مى داشتند ، و بعضى دیگر آنرا اشاره به دشمنان آینده مسلمانان همچون امپراطورى روم و دربار ساسانیان که در آن روز مسلمانان احتمال در گیرى با آنها را نمى دادند ، دانسته اند ، ولى آنچه صحیحتر به نظر مى رسد آن است که منظور منافقانند زیرا آنها در میان صفوف مسلمین به طور ناشناخته وجود داشتند و در صورت آمادگى کامل سپاه اسلام آنان نیز به وحشت مى افتادند و دست و پاى خود را جمع مى کردند . شاهد این موضوع آیه 101 سوره توبه است که مى گوید و من اهل المدینة مردوا على النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم : بعضى از اهل مدینه در نفاق و دوروئى جسور و سرکش هستند تو آنها را نمى شناسى ولى ما آنها را مى شناسیم . این احتمال نیز وجود دارد که تمام گروه هاى دشمنان ناشناخته اسلام اعم از منافقان و غیر آنها در مفهوم آیه جمع باشند . 2 - آیه متضمن دستورى براى امروز مسلمانان نیز هست و آن اینکه تنها نباید روى دشمنان شناخته شده خود تکیه کنند و آمادگى خویش را در سر حد مبارزه آنها محدود سازند بلکه دشمنان احتمالى و بالقوة را نیز باید در نظر بگیرند و حد اکثر نیرو و قدرت لازم را فراهم کنند و اگر به راستى مسلمانان چنین نکته اى را در نظر مى داشتند هیچگاه گرفتار حملات غافلگیرانه دشمنان نیرومند نمى شدند . و در پایان این آیه اشاره به موضوع مهم دیگرى مى کند و آن اینکه تهیه نیرو و قوه کافى و ابزار و اسلحه جنگى ، و وسائل مختلف دفاعى ، نیاز به سرمایه مالى دارد ، لذا به مسلمانان دستور مى دهد که باید با همکارى عموم این سرمایه را فراهم سازند ، و بدانید هر چه در این راه بدهید در راه خدا داده اید و هرگز گم نخواهد شد و آنچه در راه خدا انفاق کنید به شما پس داده خواهد شد ( و ما تنفقوا من شیى ء فى سبیل الله یوف الیکم ) . و تمام آنها و بیشتر از آن به شما مى رسد و هیچگونه ستمى بر شما وارد نمى گردد ( و انتم لا تظلمون ) . این پاداش ، هم در زندگى این جهان از طریق پیروزى اسلام و شوکت و عظمت آن به شما مى رسد ، زیرا یک ملت ضعیف و مغلوب سرمایه هاى مالى او نیز بخطر خواهد افتاد و امنیت و آرامش و استقلال خویش را نیز از دست خواهد داد ، بنابر این ثروت هائى که در این راه صرف مى شود از طریق دیگر و در سطحى بالاتر عائد انفاق کنندگان خواهد شد . و هم پاداش بزرگترى در جهان دیگر در جوار رحمت پروردگار در انتظار شماست با این حال نه تنها ظلم و ستمى بر شما نخواهد رفت بلکه بالاترین سود و بهره را خواهید برد . جالب توجه اینکه در جمله بالا کلمه شیى ء که مفهوم وسیعى دارد بکار رفته ، یعنى هر گونه چیزى اعم از جان و مال و قدرت فکرى یا نیروى منطق و یا هر گونه سرمایه دیگرى را در راه تقویت بنیه دفاعى و نظامى مسلمانان در برابر دشمن انفاق کنید از خدا پنهان نخواهد ماند و آن را محفوظ داشته و به موقع به شما مى دهد . در تفسیر جمله و انتم لا تظلمون این احتمال را نیز بعضى از مفسران داده اند که جمله عطف به جمله ترهبون باشد یعنى اگر نیروى کافى براى مقابله با دشمنان فراهم سازید آنها از حمله به شما وحشت مى کنند و توانائى بر ظلم و ستم کردن به شما نخواهند داشت بنابر این ظلم و ستمى بر شما واقع نمى شود . هدف و ارکان جهاد اسلامى نکته دیگرى که از آیه فوق استفاده مى شود و پاسخگوى بسیارى از سؤالات و ایرادهاى خرده گیران و افراد ناآگاه خواهد بود شکل و هدف و برنامه جهاد اسلامى است آیه به روشنى مى گوید هدف این نیست که انسانها را به کشتن دهید و هدف این نیست که به حقوق دیگران تجاوز کنید ، بلکه همانطور که گفتیم هدف اصلى این است که دشمنان بترسند و به شما تجاوز نکنند و زور نگویند ، و تمام تلاش و کوشش شما باید در کوتاه کردن شر دشمنان خدا و حق و عدالت خلاصه شود . آیا مخالفان یک چنین تصویرى از جهاد اسلامى را که قرآن با صراحت در آیه فوق آورده در ذهن خود ترسیم کرده اند که پشت سر هم به این قانون اسلامى حمله مى کنند ، گاهى مى گویند اسلام آئین شمشیر است ، و گاهى مى گویند اسلام براى تحمیل عقیده متوسل به اسلحه شده است ، و گاهى پیامبر اسلام را با سایر کشورگشایان تاریخ مقایسه مى کنند ! به عقیده ما جواب همه اینگونه ایرادها آن است که به قرآن باز گردند و در هدف نهائى این برنامه بیندیشند تا همه چیز برآنها روشن شود . آمادگى براى صلح با اینکه آیه گذشته به قدر کافى هدف جهاد اسلامى را مشخص مى ساخت ولى آیه بعد که پیرامون صلح با دشمن بحث مى کند این حقیقت را روشن تر مى سازد ، مى گوید اگر آنها تمایل به صلح نشان دادند تو نیز دست آنها را عقب نزن و تمایل نشان ده ( و ان جنحوا للسلم فاجنح لها ) . این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا وجود دارد که اگر آنها به سوى صلح پر و بال بگشایند تو هم به سوى آن پر و بال بگشاى ، زیرا جنحوا از ماده جنوح به معنى تمایل آمده و به پر پرندگان نیز جناح گفته مى شود زیرا هر یک از بالهاى آنها به یک طرف متمایل است بنابر این در تفسیر آیه هم از ریشه لغت مى توان استفاده کرد و هم از مفهوم ثانوى آن . و از آنجا که به هنگام امضاى پیمان صلح غالبا افراد گرفتار تردیدها و دو دلى ها مى شوند به پیامبر دستور مى دهد در قبول پیشنهاد صلح تردیدى به خود راه مده و چنانچه شرائط آن منطقى و عاقلانه و عادلانه باشد آن را بپذیر و بر خدا توکل کن زیرا خداوند هم گفتگوهاى شما را مى شنود و هم از نیات شما آگاه است ( و توکل على الله انه هو السمیع العلیم ) . ولى با این حال به پیامبر و مسلمانان هشدار مى دهد که ممکن است در پیشنهادهاى صلح خدعه و نیرنگى در کار باشد و صلح را مقدمه اى براى ضربه غافلگیرانه اى قرار دهند یا هدفشان تاخیر جنگ براى فراهم کردن نیروى بیشتر باشد اما از این موضوع نیز نگرانى به خود راه مده زیرا خداوند کفایت کار تو را مى کند و در همه حال پشتیبان تو است ( و ان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله ) سابقه زندگى تو نیز گواه بر این حقیقت است زیرا اوست که تو را با یارى خود و بوسیله مؤمنان پاکدل تقویت کرد ( هو الذى ایدک بنصره و بالمؤمنین ) . بارها خطرات بزرگى براى تو فراهم ساختند و نقشه هاى خطرناکى طرح کردند که از طریق عادى غلبه بر آن ممکن نبود اما او تو را در برابر همه اینها حفظ کرد . به علاوه این مؤمنان مخلصى که گرد تو را گرفته اند و از هیچ گونه فداکارى مضایقه ندارند قبلا مردمى از هم پراکنده و با یکدیگر دشمن بودند خداوند نور هدایت بر آنها پاشید و در میان دل هاى آنها الفت ایجاد کرد ( و الف بین قلوبهم ) . سالیان دراز در میان طایفه اوس و خزرج در مدینه جنگ و خون ریزى بود و سینه هاى آنها مالامال کینه و عداوت ، آنچنان که هیچ کس باور نمى کرد روزى آنها دست دوستى و محبت به سوى هم دراز کنند و در یک صف قرار گیرند ولى خداوند قادر متعال این کار را در پرتو اسلام و در سایه نزول قرآن انجام داد ، نه تنها اوس و خزرج که از طایفه انصار بودند چنین کش مکش را داشتند یاران مهاجر پیامبر که از مکه آمده بودند نیز پیش از اسلام با هم الفت دوستى نداشتند و چه بسا سینه هایشان از کینه هاى یکدیگر پر بود اما خداوند همه آن کینه ها را شست و از میان برد بطورى که از سیصد و سیزده نفر رزمندگان بدر که حدود هشتاد نفر از مهاجران و بقیه از انصار بودند ارتشى کوچک اما یک پارچه و نیرومند ، متحد و متفق بوجود آمد که دشمن قوى پنجه خود را ، در هم شکستند . سپس اضافه مى کند فراهم ساختن این الفت و پیوند دلها از طرق مادى و عادى امکان پذیر نبود اگر تمام آنچه را در روى زمین خرج مى کردى هیچ گاه نمى توانستى در میان دل هایشان الفت ایجاد کنى ( لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم ) . ولى این خدا بود که در میان آنها بوسیله ایمان الفت ایجاد کرد ( و لکن الله الف بینهم ) . آنها که بوضع روحیه افراد لجوج و کینه توز مخصوصا اقوام بى خبرى همچون مردم عصر جاهلیت آشنا هستند میدانند اینگونه کینه ها و عداوتها را نه بوسیله مال و ثروت مى شود شستشو کرد نه با جاه و مقام ، تنها راه فرو نشاندن آن انتقام است همان انتقامى که به صورت زنجیره ئى تکرار خواهد شد و در هر بار چهره زشت آن هولناک تر و دامنه آن وسیع تر خواهد گردید ، تنها چیزى که مى تواند آن کینه هاى راسخ و ریشه دار را از میان ببرد ایجاد یک نوع انقلاب و دگرگونى در افکار و اندیشه ها و جانها است ، آنچنان انقلابى که شخصیت ها را دگرگون سازد و طرز تفکرها را عوض کند و در سطحى بسیار بالاتر از آنچه بودند قرار گیرند به طورى که اعمال گذشته در نظرشان پست و ناچیز و ابلهانه جلوه کند و به دنبال آن دست به یک خانه تکانى در اعماق وجود خود بزنند و زباله هاى کینه و قساوت و انتقام جوئى و تعصب هاى قبیله اى و مانند آن را بیرون بریزند و این کارى است که از پول و ثروت هرگز ساخته نیست بلکه تنها در سایه ایمان و توحید واقعى امکان پذیر است . و در پایان آیه اضافه مى کند خداوند عزیز و حکیم است ( انه عزیز حکیم ) . عزت او ایجاب مى کند که هیچ کس را یاراى مقاومت در مقابل او نباشد و حکمتش سبب مى شود که همه کارهایش روى حساب باشد و لذا برنامه حساب شده اى دل هاى پراکنده را متحد ساخت و در اختیار پیامبرش گذاشت تا نور هدایت اسلام را بوسیله آنها در همه جهان پخش کند . در اینجا به دو نکته باید توجه کرد : 1 - بعضى از مفسران آیه فوق را تنها اشاره به اختلافات اوس و خزرج که از انصار بودند دانسته اند ولى با توجه به این که مهاجران و انصار هر دو در یک صف به یارى پیغمبر بر خواستند روشن مى شود که مفهوم آیه یک مفهوم وسیع است شاید آنها چنین فکر کرده اند که تنها اختلاف در میان اوس و خزرج بود در حالى که هزار گونه اختلاف و شکاف اجتماعى میان طبقه فقیر و غنى بوده و آقا کوچک و بزرگ این قبیله و آن قبیله وجود داشت شکافهائى که در سایه اسلام پر شد و آثار آن بر طرف گشت آنچنان که قرآن در جاى دیگر میگوید و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا این نعمت بزرگ خدا را به خاطر داشته باشید که شما با هم دشمن بودید او در میان دل هایتان الفت ایجاد کرد و در پرتو نعمتش برادر یک دگر شدید ( آل عمران 103 ) . 2 - این قانون تنها مربوط به مسلمانان نخستین نبوده امروز هم که اسلام سایه خود را بر سر هشتصد میلیون مسلمان جهان گسترده و از نژادهاى مختلف و اقوام کاملا متفاوت و گروههاى اجتماعى متنوع پیروانى دارد هیچ حلقه اتصالى نمى تواند آنها را بهم متحد و مربوط سازد ( جز حلقه اتصال ایمان و توحید ) اموال ، ثروتها و تشویقهاى مادى و کنگره ها و کنفرانس ها به تنهایى کارى از آنها ساخته نیست باید همان شعله اى در دل ها افروخته شود که در قلوب مسلمانان نخستین بود و نصرت و پیروزى نیز تنها از همین راه اخوت اسلامى میسر است . در آخرین آیه مورد بحث براى تقویت روحیه پاک پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) روى سخن را به او کرده مى گوید : اى پیامبر خداوند و این مؤمنانى که از تو پیروى میکنند براى حمایت تو کافى هستند و با کمک آنها مى توانى به هدف خود نائل شوى ( یا ایها النبى حسبک الله و من اتبعک من المؤمنین ) . بعضى از مفسران نقل کرده اند که این آیه هنگامى نازل شد که طائفه یهود بنى قریظه و بنى نضیر به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) گفتند ما حاضریم تسلیم تو شویم و از تو پیروى کنیم ( و ترا یارى خواهیم کرد ) آیه بالا نازل شد و به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) هشدار داد که به آنها اعتماد و تکیه نکند ، بلکه تکیه گاه خود را تنها خدا و مؤمنان قرار دهد . حافظ ابو نعیم که از علماى معروف اهل سنت است در کتاب فضائل الصحابه به اسناد خود نقل کرده که این آیه در باره على بن ابى طالب نازل شده و منظور از مؤمنین على (علیه السلام ) است . کرارا گفته ایم که اینگونه تفسیرها و شان نزول ها آیه را منحصر و محدود نمى کند بلکه منظور این است شخصى مانند على (علیه السلام ) که در صف اول مؤمنان قرار دارد نخستین تکیه گاه پیامبر بعد از خدا از میان مسلمین است هر چند که دیگر مؤمنان نیز در صفوف بعد یار و یاور پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم ) هستند . تفسیر نمونه ج : 7ص :235 ( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image