معجزات و کرامات تابع قانون علت و معلولی / عقاید / نبوت / نبوت عامه / معجزات پیامبران /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

معجزات و کرامات تابع قانون علت و معلولی


کاربر محترم ضمن تشکر از ارتبات شما با این سایت در خصوص سؤال شما باید به چند نکته به طور خلاصه اشاره نمائیم: 1-  نظام آفرینش براساس اسباب و مسبب ها خلق شده و هر مسببی متاثر از سبب و هر معلولی زاییده علتی است.   2- علت اصلی هر چیزی و مبدا آن خداوند است. و اوست که نظام علی و معلولی را پدید آورده و به اشیای مختلف خاصیت علی و به بعضی دیگر معلولی داده است.   3- خداوند می تواند همان طور که خاصیتی را به چیزی می دهد، از آن سلب کند و یا چرخه علت و معلول ها را برخلاف نظم عادی آن کوتاهتر یا حذف کند، سلسله سبب ها را بردارد و خود مستقیما بر معلول اثر کند.   4- این خلاف عادت به اشکال مختلفی صورت می گیرد که یک نمونه آن معجزه است.[1] شرح بحث این است که قرآن قانون علیت عمومی را می پذیرد. بدین معنی که قرآن کریم برای حوادث طبیعی، اسبابی قائل است، و قانون عمومی علیت و معلولیت راتصدیق دارد، عقل هم با حکم بدیهی و ضروریش این قانون را قبول داشته، بحثهای علمی واستدلالهای نظری نیز بر آن تکیه دارد، چون انسان بر این فطرت آفریده شده که برای هرحادثه ای مادی از علت پیدایش آن جستجو کند، و بدون هیچ تردیدی حکم کند که این حادثه علتی داشته است.   این حکم ضروری عقل آدمی است، مثلا بطور مکرر تجربه کرده ایم که هر جا سوخته ای دیده ایم، قبل از پیدایش آن، علتی باعث آن شده، یا آتشی در بین بوده، و آنرا سوزانده، و یا حرکت و اصطکاک شدیدی باعث آن شده، و یا چیز دیگری که باعث سوختگی میگردد، و از این تجربه مکرر خود، حکمی کلی بدست آورده ایم، و نیز بدست آورده ایم که هرگز علت از معلول، و معلول از علت تخلف نمی پذیرد، پس کلیت و عدم تخلف یکی از احکام علیت و معلولیت، و از لوازم آن میباشد.    مسلم شد که قانون علیت هم مورد قبول عقل آدمی است، و هم بحثهای علمی آنرا اساس و تکیه گاه خود میداند، حال می خواهیم بگوئیم از ظاهر قرآن کریم هم بر می آید که این قانون را قبول کرده، و آنرا انکار نکرده است، چون بهر موضوعی که متعرض شده از قبیل مرگ و زندگی، و حوادث دیگر آسمانی و زمینی، آنرا مستند بعلتی کرده است، هر چند که در آخر بمنظور اثبات توحید، همه را مستند بخدا دانسته.   پس قرآن عزیز بصحت قانون علیت عمومی حکم کرده، باین معنا که قبول کرده وقتی سببی از اسباب پیدا شود، و شرائط دیگر هم با آن سبب هماهنگی کند، و مانعی هم جلو تاثیر آن سبب را نگیرد، مسبب آن سبب وجود خواهد یافت، البته باذن خدا وجود می یابد، و چون مسببی را دیدیم که وجود یافته، کشف می شود که لابد قبلا سببش وجود یافته بوده.   قرآن کریم در عین اینکه  قانون علیت را قبول دارد، از داستانها و حوادثی خبرمی دهد که با جریان عادی و معمولی و جاری در نظام علت و معلول سازگار نبوده، و جز با عواملی غیر طبیعی و خارق العاده صورت نمی گیرد، و این حوادث همان آیت ها و معجزاتی است که بعده ای از انبیاء کرام، چون نوح، و هود، و صالح، و ابراهیم، و لوط، و داود، و سلیمان، و موسی، وعیسی، و محمد(ص) نسبت داده است.[2]   معجزه و اصل علیت اسلام، قانون علیت را می پذیرد، از نظر اسلام، اگر سببی تحقق یابد و مانعی بر سر راه آن نباشد، معلول هم تحقق می پذیرد . چنانکه وجود علت، منشا وجود معلول است، وجود معلول نیز حکایت از وجود علت می کند . در عین حال، علل و اسباب، استقلال محض ندارند . درست است که علل و اسباب، تاثیر می بخشند، ولی مؤثر بودن آنها به اذن خداوند است . در حقیقت، اگر اذن خداوند نبود، هیچ یک از اسباب و علل، تاثیری نداشتند . چرا که سررشته تدبیر همه امور، در کف قدرت اوست . چنانکه قرآن کریم می گوید: «... ثم استوی علی العرش یدبر الامر ما من شفیع الا من بعد اذنه .... سپس خداوند بر عرش مستولی شد و به تدبیر امور پرداخت . هیچ شفیعی نیست مگر به دنبال اذن او ...» .   گویی علل و اسباب، واسطه ها و شفیعهایی هستند به سوی معلولات و مسببات و اگر اینها نباشند، دست هیچکس به دامن آنها نمی رسد، اما این واسطه ها نیز کار وساطت و شفاعت را بعد از اذن، بر عهده گرفته اند .    به همین جهت است که قرآن کریم، آنجا که کلمه طیبه را به شجره طیبه، تشبیه می کند، می فرماید: «تؤتی اکلها کل حین باذن ربها ...» «شجره طیبه، میوه خود را هر زمان به اذن پروردگارش می دهد ...» . یعنی شجره طیبه، در میوه دادن خود مستقل نیست، بلکه مأذون است به اذن مقام ربوبیت . خلاصه اینکه تمام علل و اسباب - چه آنهایی که برای انسان زیان دارند و چه آنهایی که سود می بخشند - همه و همه با اذن پروردگار سود و زیان می رسانند . کاری که پیامبران به عنوان معجزه و امر خارق العاده ای انجام می دهند، نیز به اذن پروردگار است . درست است که طبق مبانی دینی، انبیا از قوه ای برخوردارند که به وسیله آن، تصرف در طبیعت می کنند و کارهایی عجیب انجام می دهند که انسانهای عادی از انجام آنها عجز دارند، ولی آنها نیز همچون سایر علل و اسباب، تا ماذون نباشند، کاری انجام نمی دهند . قرآن کریم در این باره می فرماید: «... و ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذن الله ...... هیچ فرستاده ای را نرسد که بدون اذن خداوند، آیت و معجزه ای بیاورد ...» پس تاثیر نفوس، بدون اذن و امر خداوند، ممکن نیست .   همسانی معجزه و سایر پدیده ها معلوم شد که معجزه نیز مانند سایر پدیده ها مستند به علت است و همان طوری که علل و اسباب طبیعی و ارادی، غیر اختیاری و اختیاری، تاثیراتی دارند که مستقل از اذن و مشیت و فرمان خداوند نیستند، نفوس انبیا و اولیا نیز تاثیراتی دارند که آنها هم مستقل از اذن و مشیت و فرمان حق نمی توانند باشند . پس معلوم شد که کل نظام هستی با نظام علیت و معلولیت، می چرخد و هیچ پدیده ای نیست که مولود صدفه و اتفاق باشد . ما صدفه و اتفاق را هم در ناحیه علت فاعلی مردود و موهوم می دانیم و هم در ناحیه علت غائی . هر چند اولی کمتر مورد اعتناست; ولی دومی به طور جدی، مورد اعتنای ماتریالیستهاست .   اشکال این نیست که کسی معجزه را پدیده اتفاقی بداند . چرا که معجزه، هم علت فاعلی دارد و هم علت غایی . علت فاعلی آن، قوه ای است که در نفوس اولیاء و انبیاست و به وسیله آن، در عالم طبیعت، تاثیر می کند، و علت غائی آن، احقاق حق و ابطال باطل است . چنانکه قرآن کریم می فرماید: «کتب الله لاغلبن انا و رسلی ... خداوند مقرر فرموده است که من و فرستادگانم به طور حتم پیروز می شویم ...» .   اگر نبود هدف والای پیروزی حق بر باطل و پیروزی ایمان بر کفر، لزومی نداشت که به نفوس مطهر انبیا قوه ای داده شود که بتوانند در عالم طبیعت تصرف کنند .[3]       .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image