فرق زاهد، عابد و عارف /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

می خواستم بدانم چه تفاوتى بین زاهد، عابد و عارف وجود دارد؟


تفاوت این واژه ها بستگی به این دارد که از چه منظری به آن نظر کنیم .در احادیث نمی توان چندان مرزی را در تفکیک وجداسازی بین این واژه ها پیدا کرد! اما دربین سخنان دانشمندان وعلما این سه واژه جدا سازی شده ، ابتدا از احادیث شروع می کنیم ودست آخر نظر مرحوم بوعلی را در این باب می آوریم: الف ) معنی عابد ازمنظر حدیث :امام مجتبی (علیه السلام) فرمود: یابن آدم عف عن محارم الله تکن عابدا؛از محرمات الهی و ارتکاب گناه ،خویشتن داری کن آنگاه عابد خواهی بود. (تحف العقول )گر چه در آئین مقدس اسلام، یک سلسله عبادات خاصی در قالب های ویژه مانند نماز و روزه و مناسک حج و غیره مقرر شده است که در آن کمال خضوع و خشوع در برابر خدای تعالی است و در انسان حالت توجه خاصی به مبدأ اعلی ایجاد می کند. ولی برنامه عبادت و بندگی خداوند از دیدگاه اسلام، بس وسیع و عام است که هر کاری که الهی و جنبه خدائی داشته باشد عبادت است. از امام صادق (ع) سؤال شد جعلت فداک ما العبادة؟ قال «حسن النیة بالطاعة من الوجوه اللتی یطاع الله منها...» ( یعنی فدایت گردم حقیقت عبادت چیست؟ فرمود: حسن نیت و قصد قربت اینکه فقط خدا اطاعت شود در تمام حالات) (کافی، ج 2/ 83) لذا عبادت خدای سبحان ،ابعاد وسیع و مصادیق فراوانی دارد ،به روایات ذیل توجه کنید. مصادیق عبادت :امام علی (ع) فرمود: التفکر فی آلاء الله نعم العبادة (غرر) یعنی فکر کردن در نعمت های خداوند عبادت نیکوئی است. پیامبر (ص) فرمود: العباده عشرة اجزاء تسعة اجزاء فی طلب الحلال. (بحار، 18:103 )یعنی عبادت ده جزء است نه جزء آن طلب رزق حلال است. و نیز فرمود: النظر الی العالم عباده، و النظر الی الامام المقسط عبادة، و النظر الی الوالدین برأفة و رحمة عبادة، و النظر الی الاخ تود فی الله عزوجل عبادة (میزان الحکمة، ج 77، ص 166 )یعنی نگاه کردن به عالم و به پیشوای عادل، عبادت خدای تعالی است و نیز نگاه کردن به پدر و مادر از روی رحم و مهربانی و نگاه کردن به برادر دینی و دوست داشتن او برای خدا، عبادت است. امام علی (ع) فرمود: ان من العبادة لین الکلام و افشاء السلام. (غرر )یعنی به نرمی سخن گفتن و سلام کردن عبادت است. روی ان جبرئیل (ع) قال یا محمد صلی الله علیه و آله لو کانت عبادتنا علی وجه الارض لعملنا ثلاث خصال: سقی الماء للمسلمین، و اغاثة اصحاب العیال، و ستر الذنوب (میزان الحکمة، ج 6، ص 16 )یعنی جبرئیل به حضرت محمد (ص) عرض کرد اگر ما فرشتگان (مانند آدمیان) عبادتمان در روی زمین میبود، سه کار را انجام می دادیم، آب در اختیار مسلمانان می گذاردیم، به افراد عائله مند کمک می کردیم، گناه و عیب مردم را می پوشاندیم. حدیث معراجیه یا احمد هل تدری متی یکون العبد عابدا؟ قال لا یا رب، قال: اذا اجتمع فیه سبع خصال: ورع یحجزه عن المحارم، و صمت یکفه عما لا یعنیه و خوف یزداد کل یوم من بکائه، و حیاء یستحیی منی فی الخلاء، و اکل ما لابد منه و یبغض الدنیا لبغضی لها، و یحب الاخیار لحبی ایاهم (بحار، ج 30:77 )یعنی در شب معراج خداوند متعال به پیامبر گفت: آیا میدانی چه وقت بنده ی من عابد نامیده شود؟ عرض کردم نمیدانم ای پروردگارم خطاب آمد هرگاه هفت خصلت در او جمع شود. 1- پارسائی که او را از گناهان باز دارد. 2- سکوتی که او را از سخنان بی معنا باز دارد 3- ترسی که هر روز گریه او را از خوف من افزون گرداند. 4- شرمی که در خلوت از من شرم کند. 5- خوردن به اندازه ی ضرورت 6- دشمن بدارد دنیا را بخاطر دشمنی من با دنیا 7- دوست بدارد اخیار و نیکان را بخاطر دوست داشتن من آنان را این بود مصادیقی از عبادت به معنای عام، که در تبیین فرمایش امام مجتبی علیه السلام آورده شد آن بزرگوار در حدیث سابق الذکر، فرمود: آنگاه فرزند آدم عابد نامیده می شود که از حرام های الهی عفت ورزد. یابن آدم عف عن محارم الله تکن عابدا.زهد از منظر لغت وروایات مفهوم و ماهیت زهد از نظر ارباب لغت زهد ورزیدن نسبت به یک چیز به مفهوم اعراض از آن شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است.[1] در فرهنگ عالمان اخلاق «زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد. به عبارت دیگر زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن. از این تعریف برمی آید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن ویا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـ مانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آن ـ به آن «زهد» گفته نمی شود.[2] ارزش زهد نگاهی گذرا به تعابیری که نسبت به زهدورزی در آیات و روایات وارد شده است و آثاری که برای این صفت نفسانی بیان گردیده همگی بیانگر جایگاهی رفیع برای وارستگی و زهدورزی نسبت به دنیا در نظام اخلاقی اسلام است. از جمله پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «زهدورزی در دنیا موجب راحتی دل وبدن است.»[3] و فرمود: «کسی که نسبت به دنیا زهد ورزد مصیبت ها بر او آسان گردد».[4] امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز فرمود: «بی رغبتی به دنیا باعث فراغت قلب جهت پرداختن به آخرت می گردد». [5] و سرانجام آنکه پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اعلام می دارد: «بدون بی رغبتی به دنیا، چشیدن شیرینی ایمان بر دل های شما حرام خواهد بود».[6] مراتب زهد :1 . ترک و اعراض از محرمات؛ یعنی زهدورزی نسبت به محرمات که به آن «زهد واجب» گویند. 2 . اعراض از شبهات؛ زهدورزیدن نسبت به آنها که موجب سالم ماندن انسان از ارتکاب محرمات می گردد. 3 . زهدورزیدن نسبت به مقدار بیشتر از نیاز از چیزهای حلال؛ یعنی خوراک، پوشاک، مسکن، اثاثیه زندگی و امثال آن و ابزارهای دستیابی به آنها از قبیل مال و جاه، به مقدار ضروری اکتفا کردن. 4 . زهد ورزیدن نسبت به همه آنچه که موجب لذت نفس می شود، حتی نسبت به مقدار لازم و ضروری از دنیا. به این معنا که بهره مندی و استفاده او از مقدار ضروری نیز برای لذت آن نباشد، نه این که حتی قدر ضروری از دنیا را هم ترک نماید که اصولاً چنین چیزی امکان ندارد. این درجه از زهد و نوع ما قبل آن، زهدورزی در حلال است. رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: خوشا به حال آنان که در مقابل خداوند فروتنی می کنند و در آنچه برایشان حلال شده است، زهد می ورزند، بدون آنکه از سیره من روی بگردانند.[7] 5 . روی گردانیدن از هر آنچه غیر خدا است، حتی از خودش. البته توجه به بعضی از اشیا مانند خوراک و پوشاک و معاشرت با مردم در حدّ ضرورت منافاتی با این درجه از زهد ندارد؛ زیرا توجه کامل به خداوند جز با بقا و زنده ماندن انسان ممکن نیست و زندگی انسان هم در گرو برخورداری از ضروریات زندگی است. چنان که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده است: زهد کلید درِ بهشت و برائت از جهنم است و آن ترک کردن هر چیزی است که آدمی را از خداند غافل گرداند، و افسوس نخوردن بر از دست دادن دنیا و دچار خودپسندی نشدن از ترک آن.[8] امام علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ پرسش از ماهیت زهد می فرماید: همه زهد در دو کلمه از قرآن گرد آمده است. خدای سبحان فرمود: تا بر ‌آنچه از دستتان رفته دریغ نخورید، و بدانچه به شما داده شادمان مباشید.[9] و آنکه بر گذشته دریغ نخورد و به آینده شادمان نباشد، از دو سوی زهد ورزیده است.[10] با توجه به آنچه در تعریف زهد و درجات آن بیان گردید، معلوم می گردد که مراد از دنیا تنها مال و ثروت، خوراک و پوشاک و مانند اینها نیست؛ زیرا کناره گیری از همه این امور برای کسی که شهره شدن به زهد و ستوده شدن به پارسایی را دوست می دارد، بسیار آسان خواهد بود.بلکه دنیا شامل مقام و ریاست و همه بهره مندی های نفسانی ممکن از دنیا می شود. زهد حقیقی یعنی روی گردانیدن و عدم دلبستگی به مال و مقام. زاهد راستین کسی است که فقر و غنا، مدح و ذّم و عزّت و ذلت در نزد مردم برای او یکسان باشد و جز در جست و جوی محبت و رضایت خداوند نباشد.«اما عرفان »«عرفان» در لغت به معناى شناخت و شناسایى است و در اصطلاح روش و طریقه ویژه اى است که براى شناسایى و دستیابى به حقایق هستى و پیوند ارتباط انسان با حقیقت، بر شهود، اشراق و وصول و اتحاد با حقیقت تکیه مى کند و نیل به این مرتبه را نه از طریق استدلال و برهان و فکر؛ بلکه از راه تهذیب نفس و قطع علاقه از دنیا و تعلق به امور دنیوى و توجّه تام به امور روحانى و معنوى و در رأس همه به مبدأ و حقیقت هستى، مى داند. به بیان دیگر، تکیه گاه عرفان «علم حضورى» است؛ از این رو از دانش شهودى، مدد مى جوید و بر آن اعتماد و به آن استناد مى کند. اگر گاهى پس از اثبات شهودى و احراز حضورىِ مطلب، از برهان عقلى یا دلیل نقلىِ معتبر سخن به میان مى آورد فقط براى تأیید و تقویت و ایجاد انس است و نه براى اثبات اصل مطلب. هدف غایى عرفان حقیقی، وصول به مرتبه «توانایى نفس به معرفت حق» است و این معرفت برآمده از «عمل» است، نه برگرفته از درس و بحث و مبتنى بر «مجاهده و ریاضت» است، نه نتیجه استدلال و چون و چرا کردن! چنین عرفانى، مورد تأیید اسلام و آموزه هاى قرآنى و روایى آن است؛ این طریقى است که ابراهیم خلیل آن را طى نمود: «وَ کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»( انعام/75). درک ابراهیم جنبه مفهومى نداشت؛ بلکه شهودى بود و این شهود غیر از شهادتى است که آدمى در عالم ماده، نسبت به اجسام دارد. چنین معرفت و علمى، خواسته امامان معصوم علیهم السلام نیز بود؛ چنان که در دعاهاى معروف و مشهور به این عبارت ها بر مى خوریم: «وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظر ها الیک»؛«و ارزقنى النظر الى وجهک الکریم»؛ «لاتحرمنى النظر الى وجهک»( مناجات شعبانیه) و...تفاوت این سه واژه از نظر بوعلی :(مرجع کتابهای شیعی – باب دوم)آنکه از تنعم دینا،( یعنی از نعمتهای دنیایی ) روگردانده است « زاهد » نامیده میشود. آنکه بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت دارد به نام « عابد » خوانده میشود. و آنکه ضمیر خود را از توجه به غیر حق بازداشته و متوجه عالم قدس کرده تا نور حق بدان بتابد به نام « عارف » شناخته میشود. البته گاهی دو تا از این عناوین یا هر سه در یک نفر جمع میشود. اگر چه بوعلی در اینجا زاهد و عابد و عارف را تعریف کرده است ولی ضمنا زهد و عبادت و عرفان را نیز تعریف کرده است. زیرا تعریف زاهد بماهو زاهد، و عابد بما هو عابد، و عارف بما هو عارف، مستلزم تعریف زهد و عبادت و عرفان است. پس نتیجه مطلب این میشود که: زهد، یعنی اعراض از مشتهیات دنیایی، و عبادت ،عبارت است از انجام اعمال خاصی از قبیل نماز و روزه و تلاوت قرآن و امثال اینها، و عرفان مصطلح عبارت است از منصرف ساختن ذهن از ماسوی الله و توجه کامل به ذات حق برای تابش نور حق بر قلب. به نکته مهمی اشاره شده است، و آن اینکه « گاهی بعضی از اینها با بعض دیگر مرکب میشوند » پس ممکن است یک فرد در آن واحد هم زاهد باشد و هم عابد، و یا هم عابد باشد و هم عارف، و یا هم زاهد باشد و هم عارف و یا هم زاهد باشد و هم عابد و هم عارف، ولی شیخ توضیحی نداده است. البته منظورش این است که هر چند ممکن است یک فرد زاهد و عابد باشد اما عارف نباشد، ولی ممکن نیست که عارف باشد و زاهد و عابد نباشد. توضیح مطلب این است که میان زاهد و عابد، عموم و خصوص من وجه است، ممکن است فردی زاهد باشد عابد نباشد و یا عابد باشد و زاهد نباشد و یا هم و هم زاهد چنانکه همه اینها واضح است. ولی میان هر یک از زاهد و عابد، با عارف عموم و خصوص مطلق است یعنی هر عارفی زاهد و عابد هست ولی هر زاهد و یا عابدی عارف نیست. البته زهد عارف با زهد غیر عارف دو فلسفه دارد. فلسفه زهد زاهد غیر عارف، یک چیز است و فلسفه زهد زاهد عارف ، چیز دیگر است، همچنانکه فلسفه عبادت عارف ،یک چیز است و فلسفه عبادت غیر عارف، چیز دیگر است، بلکه روح و ماهیت زهد عارف و عبادت عارف، با روح ماهیت زهد و عبادت غیر عارف ،متفاوت است. زهد غیر عارف، نوعی داد و ستد است، گوئی کالای دنیا را میدهد که کالای آخرت را بگیرد، اما زهد عارف، نوعی پاکیزه نگهداشتن دل است از هر چه دل را از خدا باز دارد. عبادت غیر عارف، نیز نوعی معامله است از قبیل کار کردن برای مزد گرفتن، گوئی در دنیا مزدوری میکند که در آخرت مزد خویش را که همان اجر و ثوابها است دریافت کند، اما عبادت عارف، نوعی تمرین و ورزش روح برای انصراف از عالم غرور و توجه به ساحت حق است تا با تکرار این تمرین، بدان سو کشیده شود.پانوشتها:[1] . ر.ک: راغب اصفانی: مفردات الفاظ القرآن، ص 384؛ ابن منظور: لسان العرب، ج 3، ص 196 و 197. [2] . ر.ک: نراقی، محمدمهدی: جامع السّعادات، ج 2، ص 55 و 56. [3] . شیخ صدوق: خصال، ص 73، ح 114. [4] . شیخ طبرسی: مکارم الاخلاق، ج 2، ص 341، ح 2660. [5] . کلینی: ج 2، ص 16، ح 5. [6] . همان، ص 128، ح 2. [7] . همان، ج 8، ص 169، ح 190؛ حرّانی: تحف العقول، ص 30. هم چنین ر.ک: صدوق: فقیه، ج 4، ص 400، ح 5861 و تفسیر عیاشی، ج 2، ص 211، ح 42. [8] . گیلانی، عبدالرزاق: مصباح الشریعه، ص 137. [9] . حدید، آیه 23. [10] . نهج‌البلاغه، حکمت 439، همچنین ر.ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 128، ح 4؛ و شیخ صدوق، امالی، ص 714، ح 984، و خصال، ص 437، ح 26. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image