معنای جوهر /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

ماهیت بر دو قسم است: یا قائم به موضوع است که آن را عرض گویند و اعراض ۹ قسمند: کمّ و کیف، این، متی، فعل انفعال، اضافه، جده ؛ یا غیر قائم به موضوع است که آن را جوهر گویند ؛ و جوهر برپنج قسم است : جوهر عقل ، جوهر نفس ، جسم ، صورت و ماده . جوهر عقل از ماده و آثار ماده ( اعراض و حرکت و زمان و مکان) منزّه و مبراست ؛ ملائک مقرب نظیر حضرات جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و میکائیل (ع) و لوح محفوظ و قلم اعلی از جوهر عقلند ؛ اما جوهر نفس ؛ ذاتا غیر مادی است ولی در مقام فعل به ماده تعلق دارد .جوهر صورت نیز ذاتا مجرد (غیر مادی) است ؛ ولی به ماده تعلق می گیرد و از این جهت مادی می شود.


ماهیت بر دو قسم است: یا قائم به موضوع است که آن را عرض گویند و اعراض 9 قسمند: کمّ و کیف، این، متی، فعل انفعال، اضافه، جده ؛ یا غیر قائم به موضوع است که آن را جوهر گویند ؛ و جوهر برپنج قسم است : جوهر عقل ، جوهر نفس ، جسم ، صورت و ماده . جوهر عقل از ماده و آثار ماده ( اعراض و حرکت و زمان و مکان) منزّه و مبراست ؛ ملائک مقرب نظیر حضرات جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و میکائیل (ع) و لوح محفوظ و قلم اعلی از جوهر عقلند ؛ اما جوهر نفس ؛ ذاتا غیر مادی است ولی در مقام فعل به ماده تعلق دارد .جوهر صورت نیز ذاتا مجرد (غیر مادی) است ؛ ولی به ماده تعلق می گیرد و از این جهت مادی می شود. جوهر نفس می تواند جدا از ماده نیز باشد .جوهر ماده، جوهر قابل است که آن را قوه محضه ، ماده اولی ، و هیولا نیز می گویند. این جوهر هیچ فعلیّتی ندارد الا همین « قوه بودن »و « قابلیت محض بودن». لذا حقیقت جوهر ماده این است که می تواند هر صورتی را بپذیرد و هیچ کمالی جز همین پذیرش ندارد. جوهر صورت نیز جوهری است که به ماده تعلق می گیرد و ماده به سبب آن فعلیت می یابد ؛ لذا فعلیت اشیاء همواره به صورت آنهاست نه به ماده آنها . جوهر صورت دارای اقسام یا مراتبی است مثل صورت جسمیه ، صورت عنصری ،‌صورت نوعیه و صورت شخصیه ؛ صورت جسمیه اولین صورتی است که ماده اُولی می پذیرد ؛ و از ترکیب اتحادی ماده اولی و صورت جسمیه، جوهر جسم پدید می آید.- توجه: ماده و صورت جسمیه و جسم حقایقی عقلی هستند که با حس نمی توان آنها را درک کرد؛ لذا آنچه ما با چشم می بینیم یا با دست لمس می کنیم ماده یا جسم نیست بلکه کیفیات جسم است و کیفیات عرضند نه جوهر - جوهر جسم، بنا به تعریف مشهور ،جوهری است که می تواند ابعاد سه گانه طول و عرض و عمق یا ارتفاع را بپذیرد ؛ ولی بنا به مبانی حکمت متعالیه باید گفت جسم جوهری است که قابلیت ابعاد چهارگانه طول و عرض و عمق و زمان را دارد. دومین صورتی که جسم به واسطه ماده می پذیرد صورت جمادی است که آن هم امری عقلی است و سومین صورت، صورت اولین نوع جسمانی ( اولین صورت نوعیه ) است ؛ که باز صورتی عقلی است و آن گاه این صورت با پذیرش صور شخصیه دارای افراد می شود و از ترکیب اتحادی افراد آن ، انواع جسمانی دیگری پدید می آیند و این روند ادامه می یابد تا صور عنصری و مولکولی پدید می آیند و از ترکیب صور مولکولی ، انواع طبیعی بی جان و نبات و حیوان پدیدار می شوند. لذا حرکت عالم، از ماده اولی آغاز می شود که قوه همه چیز است و اولین فعلیت آن جسم است و جسم خود قوه جماد را داراست لذا جماد فعلیت جسم است و صورت اولین نوع جسمانی فعلیت جماد است و ... ومراد از حرکت جوهری نیز همین پذیرش پی در پی صور توسط ماده است . صورت اول را ماده مستقیما می پذیرد ولی صور بعدی بر روی صورت سابق می آیند لذا ماده ، به علاوه صورت قبلی را ، نسبت به صورت لاحق ماده ثانیه می گویند. حال برای وضوح بیشتر مطلب سیبی را در نظر می گیریم ، این سیب اعراضی دارد و جوهری ؛ شکل و رنگ و مزه و بو و زمان و مکان و ... اعراض آنند اگر در ذهن همه این اعراض را از سیب بگیریم یک صورت عقلی(غیرحسی) از سیب باقی خواهد ماند که آن را جوهر سیب می گوییم که تمام این اعراض سیب قائم به آن جوهرند.این جوهر سیب در عالم یکی بیش نیست و محال است دو جوهر سیب وجود داشته باشد ؛ این جوهر واحد را صورت نوعیه سیب می گویند؛ این جوهر واحد در تمام سیبهای عالم موجود است و آنچه باعث تکثر سیبها شده اعراض شخصیه آن است ؛ یعنی تفاوت شکل ، رنگ ، زمان ، مکان ، اندازه و ...که همگی اموری عرضی هستند باعث کثرت سیب شده است ؛ اگر از این اعراض مشخصه صرف نظر کنیم یک جوهر سیب ، بیش نیست. گلابی و انار و درخت کاج و سنوبر و سنگ مرمر و طلا و آهن و اسب و کلاغ و انسان و جنّ و دیگر انواع مادی نیز چنینند.یعنی یک جوهر انسان و یک جوهر اسب و یک جوهر آهن و یک جوهر کاج و یک جوهر گلابی بیشتر در عالم نیست.یعنی هر نوعی تنها یک صورت نوعیه دارد ؛ ولی به تعداد افراد آن نوع صورت شخصیه وجود دارد.پس تا این جا مشخص شد که:1- جوهر مجرد از ماده چیست . 2- وجوهر صورت چیست و چه اقسام و مراتبی دارد ؛ و این که صورت نوعیه قسمی از آن است 3- و مشخص شد که تشخص اشیاء به صورت به صورت شخصیه است نه به صورت نوعیه – صورنوعیه تنها باعث تنوع اشیاء یا به عبارت دیگر باعث کثرت نوعی اشیاء می شوند ـ 4- جوهر وجودی هم در حکمت معنی ندارد ؛ اما اگر گفته شود جوهر ، نحوه وجود شیء است ، درست است. جوهر همان طور که در صدر مطلب گفته شد از اقسام ماهیت است ؛ و ماهیت ، حدّ وجود و نحوه وجود است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image