حمله به ایران /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

سلام ایا امام علی(ع) با فتوحات خلفا موافق بود؟ اگر موافق نبود پس چرا به جناب عمر در جنگ با ایران مشاوره داد؟ ایا درست است که به بهانه مسلمان کردن کشور های دیگر انها را مورد تهاجم قرار داد؟یا بهتره بپرسم انگیزه اصلی چه بود؟ شروع کننده جنگ که بود؟ ایا امام علی موضع مخالفی در ایجاد جنگ و غارت ایران نگرفت؟ و در اخر رفتار امام علی با ایرانیان و همکاری ایرانیان با امام علی چگونه بود؟ لطفن پاسخ بدید. با تشکر🙏


اول باید به این چند نکته توجه کنید :1- پادشاه ایران خسرو پرویز قصد کشتن پیامبر را کرد و افرادی را به مدینه فرستاد تا پیامبر را از مدینه به ایران بیاورند تا به قتل برسانند . بر این اساس پیروان پیامبر نمی توانند نسبت به این رفتار خسرو پرویز بی تفاوت بمانند . 2- خسرو پرویز به پیامبر اسلام اهانت و نامه آن حضرت را پاره کرد . حالا در برابر این پادشاه و مانند او چه کار باید کرد؟! 3-حاکمان ایران در عراق عرب ، بزرگان قبایل عربی را خوار ساخته بودند و رفتارشان با آنان غیر انسانی بود . آیا عرب عراق اگر قدرت پیدا کند در برابر اهانتهای حاکمان ایران ساکت می ماند و یا از عزت خود دفاع می کند ؟!4-اینگونه عوامل موجب مخالفت با حکومت ایران می شد و برای همین ،عرب عراق که تحت تسلط ساسانیان بودند ،به فکر انتقام افتادند و همین عراقی ها به تدریج عراق عرب را از سلطه ساسانیان درآوردند .5-مسلمانان پس از چند سال وقتی که دیدند مردم ایران از حکومت ساسانیان ناراضی و حاکمان ساسانی بر مردم ستم می کنند به فکر آزاد کردن مردم ایران از دست ساسانیان افتادند و به راحتی و در بیشتر مناطق بدون جنگ همه ایران را از دست ساسانیان آزاد ساختند .6-ایرانیان از حاکمان خود ناراضی بودند و به خاطر این حکومت را یاری نکردند. اگر مردم ایران حکومت خود را می خواستند هیچ حکومتی نمی توانست به آسانی آنها را شکست بدهد.7- یکی از اصول اسلامی این است که باید مظلوم را یاری کرد و اگر مظلوم را یاری نکنی این اصل اسلامی را زیر پا گذاشتی .انگیزه مسلمانان صدر اسلام آزاد سازی مردم مشرک و کافر از شرک و کفر و دفاع از کیان دین اسلام بود . 8- آغازگر اصلی جنگ ، ساسانیان بودند نه مسلمانان و مسلمانان می بایستی ساسانیان را از تخت حکومت پایین بیاورند و این کار را کردند .9- در جنگ مسلمانان با حکومت ایران کشت و کشتار نبود چون نیروهای رزمی باهم می جنگیدند ، اینطور نبود که مسلمانان حمله کنند و هرکس را دیدند بکشند و در موارد فراوانی نیروهای رزمی ایران تسلیم می شدند و با نیروهای مسلمان نمی جنگیدند.10- این آمارهایی که مربوط به کشت و کشتار است ساختگی است و رمان نویس ها از خودشان ساخته اند نه این که واقعیت داشته باشد . مثلا در مورد کربلا برخی می نویسند نیروهای عمر بن سعد یک میلیون نفر بودند در حالی که به نظر برخی پانزده هزار و به نظر برخی سی هزار نفر بودند. شما به کتاب اکسیر العباده و اسرار الشهاده مراجعه کنید تا برخی از این آمار های غیر واقعی را ببینید . در داستان فتح ایران هم داستان نویسان از خودشان آمارها و وقایعی را نوشته اند . سیف بن عمر رمان نویس بود ، چند تا کتاب نوشته است ، یکی به نام الفتوح است ، یکی به نام الرده است ، در این کتابها آمار های شگفت انگیز زیادی آورده است و همه اش ساختگی است و تاریخ طبری همه کتابهای سیف بن عمر را آورده است در حالی که این کتابها رمان بودند و واقعی نبودند.جواب سوالات1- در میان نصوص تاریخی مطلبی که دلالت بر مخالفت آشکار حضرت علی(علیه السلام) با ورود به ایران بنماید، دیده نشده است، بلکه از برخی از قراین می توان چنین نتیجه‌گیری کرد که اصل مسئله فتوحات و گسترش اسلام و پایداری در مقابل کفر و شرک به نحو ضمنی مورد تأیید آن حضرت(علیه السلام) بوده است. این سخن امام به نوعی تأیید اصل فتوحات است: «شکست و پیروزی با زیادی و کمی نیروهای جنگجو میسر نشده است، زیرا این دین خدا بوده که او آن را آشکار کرده و این سپاهیان لشکریان خداوند هستند که خداوند آنها را مهیا ساخته و یاری رسانده است تا به اینجا رسیده است (اشاره به پیروزی های مسلمانان) و ما با امید به وعده خداوند حرکت کرده ایم (و منتظر انجام آن هستیم) و خداوند حتما وعده اش را وفا کرده و سپاهش را پیروز خواهد گردانید»[ نهج البلاغه، خطبه 146.]. 2-زمانی که خبر آمادگی دولت ساسانی و تدارک هفتصد هزار نفر برای حمله به سرزمین های اسلامی، به مدینه رسید، شورای دفاعی شکل گرفت و کسانی که مورد مشورت قرار گرفتند پیشنهاد حضور مستقیم خلیفه در میدان نبرد و تخلیه تمام مراکز نظامی و اعزام آنان برای نبرد با ساسانیان را دادند، طلحه و عثمان بن عفان گفتند: همه نیروهای شام، نیروهای یمن، نیروهای مدینه و نیروهای مکه را جمع کن و خودت هم با آنان برو تا بتوانید در برابر نیروهای زیاد حکومت ایران مقاومت کنید و لیکن امیرمؤمنان(علیه السلام) که مورد مشورت قرار گرفت به گونه دیگری طرح خود را ارائه داد. حضرت(علیه السلام) ضمن مخالفت با پیشنهادهای ارائه شده، این نکته را یادآور شد که: «صلاح آن است که تو به عنوان قطب و مرکز آسیای اسلام در مرکز حضور داشته و از آنجا به چرخاندن سنگ آسیای اسلام به وسیله عرب های مجاهد بپردازی و اگر تو از مرکز خارج شوی از سویی تعدادی از اعراب بادیه نشین که هنوز مسلمانی در میان آنان رسوخ نیافته، طمع تصرف مرکز را در سر می پرورانند، و به مدینه حمله خواهند کرد و از سوی دیگر ایرانیان با دیدن تو خواهند گفت که این اصل و ریشه عرب است و اگر او را از بین ببریم از شر اعراب راحت خواهیم شد، بنابراین با شدت بیشتری به مسلمانان حمله خواهند کرد. امام فرمود: نیروهای شام را از شام نیاور و الا رومیان حمله می کنند. نیروهای یمن را هم نیاور وگرنه حبشی ها حمله می کنند. نیروهای مدینه و مکه را هم نبر چون اعراب اطراف حمله می آورند. خودت هم نرو و از فراوانی عدد دشمن نترس. ما در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با فراوانی عدد نمی جنگیدیم». خلیفه نظر علی(علیه السلام) را پسندید و عده کمی نیرو را با سعدبن ابی وقاص به جبهه فرستاد و این نیروها به نیروهای جبهه ملحق شدند و پیروز هم شدند.[ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 146؛ مجلسی، بحارالانوار، ج40، ص253، خواندمیر، تاریخ روضه الصفا، ج2، بخش دوم، ص1771.] عمر هنگامی که سخنان درست حضرت علی(علیه السلام) را همراه با استدلال های او شنید، رو به اصحاب کرد و گفت: وای بر شما، همه شما از گفتن سخنانی مانند آنچه ابوالحسن (حضرت علی(علیه السلام)) گفت، ناتوان بودید.[ تاریخ طبری، ج 4، ص 238 – 237؛ موسوعه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، ج 3، صص91-93. ] نکته ای که در این مشورت خواهی باید به آن توجه کرد این است که علی(علیه السلام) کاری کرد که این جنگ با کمترین نیرو و کمترین تلفات پایان یافت. 3. عمربن خطاب تلاش کرد که علی(علیه السلام) را به جنگ بفرستد ولی علی(علیه السلام) نپذیرفت و نیامد.[ جعفریان، تاریخ خلفاء، ص115.] به گفته مورخان، عمر بن خطاب رفتن به جنگ قادسیه را به علی(علیه السلام) پیشنهاد کرد تا فرماندهی عملیات ارتش مسلمانان را بر عهده گیرد. علی(علیه السلام) امتناع کرد؛ ناگزیر سعد وقاص را اعزام نمود.[ مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 309.] 4- در باره رفتار علی علیه السلام با ایرانیان به این مقاله از سایت عقیق توجه کنید :هنگامی که امام علی(علیه السلام) وارد شهر کوفه شد، مردم، سران قبایل و شخصیت ‌ها به دیدار حضرت شتافته و تهنیت می ‌گفتند. غیر مسلمانان نیز به دیدار حضرت آمدند. امام علی(علیه السلام) به آنان اجازه ملاقات داد و به خاطر فراوانی جمعیت و همهمه موجود خطاب به آنان فرمود: «إِنِّی لَا أُطِیقُ کَلَامَکُمْ وَ لَا أَفْقَهُ عَنْکُمْ فَأَسْنِدُوا أَمْرَکُمْ إِلَی أَرْضَاکُمْ فِی أَنْفُسِکُمْ وَ أَعَمِّهِ نَصِیحَةً لَکُمْ؛ من توان شنیدن کلام شما را ندارم و نمی ‌توانم از حال شما آگاه شوم، پس کار خود را به کسی بسپارید که نزد شما از همه بیشتر مورد پذیرش باشد و از همه، برای شما خیرخواه‌تر باشد.» آنان فردی به نام «نرسا» را معرفی کردند و گفتند: «آنچه او به آن راضی شود ما رضایت می ‌دهیم و آنچه از آن ناراحت گردد ما نیز آن را نمی ‌پسندیم.» نرسا نزد حضرت نشست و با ایشان مفصل درباره مسائل ایرانیان اطراف و ساکن کوفه گفت ‌وگو کرد.[1]* توجه به نوروز ایرانیانعلی(علیه السلام) کارگزاران خود را از رفتن به مهمانی‌ های اَشراف نهی می ‌کرد و در این زمینه نامه مفصلی به عثمان بن حنیف نوشت و او را به خاطر شرکت در مجلس اشراف بصره سرزنش کرد.[2] علی(علیه السلام) خود نیز در چنین مجالسی شرکت نمی ‌کرد. غذای او ساده بود و در مهمانی ‌های بی ‌تکلّف حضور می ‌یافت.مسلمانی ایرانی به مناسبت سال جدید و عید نوروز از امام(علیه السلام) دعوت کرد. امام هم دعوت او را پذیرفت و از حلوای سر سفره تناول کرد ، از او پرسید: «این دعوت به چه مناسبتی است؟» مرد ایرانی پاسخ داد: «به مناسبت عید نوروز است.» امام(علیه السلام) برای نشان دادن رضایت خود از مهمان‌ نوازی او فرمود: «نُوُروزَاً لَنَا فِی کُلِّ یَوْمٍ إِنْ استَطَعْتُمْ؛ اگر می ‌توانید هر روز را برای ما نوروز قرار دهید.»[3] ( امام با این ایرانی مزاح کرد )* استقبال از هدایای ایرانیاندهقانی ایرانی، جامه ‌ای زربافت به امام علی(علیه السلام) هدیه داد. امام آن جامه را به عمرو بن حریث به چهارهزار درهم تا زمان تقسیم بیت المال فروخت؛[4] زیرا نمی‌ توانست آن را تقسیم کند و پوشیدن لباس زربافت برای مردان در اسلام حرام است. حضرت تمام هدایای نفیس را که به وی می ‌دادند، جزو بیت المال قرار می ‌داد و تقسیم می ‌کرد. تقدیم هدایای نفیس از جانب ایرانیان غیر مسلمان به علی(علیه السلام) نشان‌ دهندۀ خشنودی آنها از سیره آن حضرت است.هنگامی که حضرت وارد شهر انبار شد و چارپایانی را به عنوان هدیه نزد حضرت آوردند و غذایی را برای سپاهیان حضرت آماده کردند، شرط پذیرش آنها را این دانست که جزو خراج محاسبه شوند و فرمود: «إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ نَأْخُذَهَا مِنْکُمْ فَنَحْسَبَهَا مِنْ خَرَاجِکُم؛ اگر شما را اجابت کنم و آنها (هدایا) را از شما بپذیرم، آن را به حساب خراجتان می ‌پذیرم.» پس دستور داد تا پیش از استفاده از غذا، قیمت آنها را مشخص کنند؛ اما به دلیل اصرار ایرانیان به هدیه بودنِ تقدیمی ‌های خود، امام بدون دریافت هدیه ‌ها شهر [انبار] را ترک کرد.[5](علیه السلام) بارها می ‌فرمود: «این شیشه عطری که دارم هدیه یکی از دهقانان است.[6]» و گزارش‌ هایی از لباس هدیه دادن دهقانان ایرانی به امام حسن و امام حسین(علیه السلام)رسیده است.[7]تلاش برای حفظ کرامت ایرانیانبرخورد تحقیرآمیز مسلمانان پیرو خلفا ، تازه ‌مسلمان ‌های ایرانی را رنج می ‌داد و افسردگی و ناراحتی آنها را فراهم می ‌کرد. آنان از ایرانیان زن می‌ گرفتند و به آنان زن نمی ‌دادند. امام صادق(علیه السلام) می ‌فرماید: «أَتَتِ الْمَوَالِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)فَقَالُوا نَشْکُو إِلَیْکَ هَؤُلَاءِ الْعَرَبَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله)کَانَ یُعْطِینَا مَعَهُمُ الْعَطَایَا بِالسَّوِیَّةِ وَ زَوَّجَ سَلْمَانَ وَ بَلَالَ وَ صُهَیبَ وَ أَبَوْا عَلَیْنَا هَؤُلَاءِ وَ قَالُوا لَا نَفْعَلُ فَذَهَبَ إِلَیْهِمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)فَکَلَّمَهُمْ فِیهِمْ فَصَاحَ الْأَعَارِیبُ أَبَیْنَا ذَلِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَبَیْنَا ذَلِکَ فَخَرَجَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ یَجُرُّ رِدَاءَهُ وَ هُوَ یَقُولُ یَا مَعْشَرَ الْمَوَالِی إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ صَیَّرُوکُمْ بِمَنْزِلَةِ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَی یَتَزَوَّجُونَ إِلَیْکُمْ وَ لَا یُزَوِّجُونَکُمْ وَ لَا یُعْطُونَکُمْ مِثْلَ مَا یَأْخُذُونَ فَاتَّجِرُوا بَارَکَ اللَّهُ لَکُمْ؛[8] ایرانیان نزد امیرمؤمنان آمدند و گفتند: " از این عرب‌ ها به تو شکایت می ‌کنیم. رسول خدا ما را با آنها سهم مساوی از بیت المال می ‌داد، برای سلمان، بلال و صهیب زن گرفت؛ اما اینها این‌ گونه عمل نمی ‌کنند و به ما زن نمی ‌دهند و می‌ گویند چنین نخواهیم کرد. علی(علیه السلام) نزد آنها رفت و در این ‌باره با آنها سخن گفت. آنان فریاد زدند: " ای ابوالحسن! ما این ‌گونه عمل نخواهیم کرد " حضرت از جمع آنها خارج شد در حالی که خشمگین بود و فرمود: " ای ایرانیان ! اینها شما را به منزله یهود و نصارا قرار داده از شما زن می ‌گیرند و به شما زن نمی ‌دهند، پس به تجارت بپردازید، خداوند به شما برکت دهد.".»* امر به خوشرفتاری با ایرانیانعلامه مجلسی به نقل از الغارات می ‌نویسد: «یک روز جمعه علی(علیه السلام) بر روی منبر خطبه می ‌خواند. اشعث بن قیس کندی که از سرداران معروف عرب بود، جلو آمد و به اعتراض گفت: " این ایرانیان پیش چشم تو بر ما غلبه کرده ‌اند و مانع آنها نمی ‌شوی." علی(علیه السلام) در حالی که خشمگین بود، فرمود: "لَیُبَیَّنُ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ الْعَرَبِ؛ امروز نشان خواهم داد که عرب چه کاره است." آنگاه فرمود: "مَنْ یُعْذِرُنِی مِنْ هَؤُلَاءِ الضَّیَاطِرَةِ یُقْبِلُ أَحَدُهُمْ یَتَقَلَّبُ عَلَی حَشَایَاهُ وَ یُهَجِّدُ قَوْمٌ لِذِکْرِ اللَّهِ فَیَأْمُرُنِی أَنْ أَطْرُدَهُمْ فَأَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ؛ چه کسی مرا معذور می ‌دارد از این شکم گنده‌ هایی که خودشان در بستر نرم استراحت می‌ کنند و ایرانیان در هوای گرم به خاطر خدا فعالیت می ‌کنند، آنگاه از من می ‌خواهند آنان را طرد کنم تا از ستمکاران باشم؟ " سپس این‌ گونه ادامه داد: "وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ سَمِعْتُ مُحَمَّداً(صلی الله علیه و آله)یَقُولُ: لَیَضْرِبُنَّکُمْ وَ اللَّهِ عَلَی الدِّینِ عَوْداً کَمَا ضَرَبْتُمُوهُمْ عَلَیْهِ بَدْءاً؛[9] قسم به آن‌که دانه را شکافت و آدمی را آفرید! از محمد(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می ‌فرمود: به خدا سوگند هر آینه ایرانیان شما را با شمشیر خواهند زد که به اسلام باز گردید؛ آن‌ گونه که شما در آغاز آنها را به اسلام دعوت کردید.".»* تقسیمِ برابرِ بیت المال بین اعراب و ایرانیانسیاستِ تساوی در تقسیم بیت ‌المال که از سوی امام علی(علیه السلام) اعلام شد، در مدینه و نیز در کوفه واکنش ‌هایی به دنبال داشت. در شهر مدینه، افزون بر اصحاب جمل (طلحه، زبیر و دیگر همراهان آنها) افراد دیگری همانند: عقیل [10] (برادر حضرت علی(علیه السلام)) و سهل بن حنیف[11] آن حضرت را شگفت ‌زده و به اعتراض وادار کردند. در کوفه که ایرانیانِ مسلمان حضور داشتند، موضوع اهمیت بیشتری پیدا کرد. دو زن، یکی عرب و دیگری از موالی که برای دریافت سهمیه بیت ‌المال نزد علی(علیه السلام)آمدند، حضرت درهم و طعام آن دو را مساوی پرداخت. زنی که عرب بود لب به اعتراض گشود که من زنی از عرب هستم و این از عجم، چگونه سهم یکسان به ما می ‌دهی؟ امیرمؤمنان در پاسخ داد: «إِنِّی وَ اللَّهِ لَا أَجِدُ لِبَنِی إِسْمَاعِیلَ فِی هَذَا الْفَیْ‌ءِ فَضْلًا عَلَی بَنِی إِسْحَاقَ؛[12] به خدا سوگند! من برای فرزندان اسماعیل(عرب) در این مال برتری‌ ای بر فرزندان اسحاق (غیر عرب) نمی ‌بینم.»* رفق و مدارا در دریافت خراج از ایرانیانشیوه دریافت خراج از ایرانیان که توسط امیرالمؤمنین(علیه السلام) بنیان نهاده شد، نشان می ‌دهد ایشان با دیدی انسانی به آنها می ‌نگریسته و نسبت به دریافت خراج نه ‌تنها سختگیر نبود، بلکه بسیار آسان‌ گیر و خوش برخورد بوده است.تاریخ ‌نویسان و اهل حدیث از مردی ثقفی نقل کرده ‌اند: علی(علیه السلام) مرا بر عُکبر گمارد که خراج آنجا را دریافت کنم. در آن زمان مردم سواد عراق (اطراف کوفه) غیر مسلمان بودند. آن حضرت در جمعِ مردم به من فرمود: «اِسْتَوفِ مِنْهُم خَرَاجَهُمْ وَ لَا یَجِدُوا مِنْکَ رُخْصَةً وَ لَا یَجِدُوا فِیکَ ضُعْفَاً؛ خراج آنان را کامل دریافت کن! از تو اجازه‌ ای نگیرند و در تو ضعفی نبینند!» سپس افزود: «هنگام ظهر نزد من بیا.» من نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) رفتم. او حاجب و دربانی نداشت. به من فرمود: «من در آنجا (جمع مردم) نمی ‌توانستم غیر آنچه گفتم بگویم؛ زیرا آنان (برخی از اعراب مسلمان) مردمی حیله ‌گر هستند. اکنون شیوه دریافت خراج را به تو می ‌گویم. اگر خلاف آن عمل کنی تو را عزل خواهم کرد؛ لا تبغینَّ لَهُمْ رزقاً یأکلوُنَهُ و لا کسوَةَ شتاءٍ وَ لاصیفٍ و لاتَضْرِبَنَّ رَجُلاً مِنْهُم سَوطاً فی طَلَبِ دِرْهَم و لاتبیعَنَّ لَهُمْ دابَّةً یعملونَ عَلَیها فإنّا لم نُؤْمَرْ بذلک إنّا أُمِرنا أن نَأخُذَ مِنهم العفوَ؛ روزی ‌ای را که می‌ خورند از آنها بر مگزین و نه لباس تابستان و زمستان آنها را و نه مردی از آنان را به خاطر درهمی بزن و نه حیوانی را که با آن کار می ‌کنند بفروش؛ زیرا ما به چنین کارهایی فرمان داده نشده ‌ایم، بلکه به ما امر شده است که از آنان زیادتی را بگیریم.» به حضرت عرض کردم: در این صورت همان ‌گونه که رفته ‌ام باز می ‌گردم و چیزی دریافت نخواهم کرد. آن حضرت فرمود: «اگر چه تو چنین انجام دهی.»[13]* پاسخ به شکایت ایرانیانرفتار نیک و پسندیده امیرالمؤمنین(علیه السلام) با ایرانیان و غیر مسلمان ‌ها به ایشان امید می ‌داد. استقبال مردم از حضرت در کوفه، دیدار با حضرت برای احیای نهر، هدیه ‌های دهقان ‌ها به حضرت در ایام خاص، رجوع به حضرت برای حلّ مشکل خود، اسلام آوردن برخی دهقانان و بزرگان ایرانی در زمان خلافت حضرت، همه حکایت از رفتار پسندیده و جالب امام علی(علیه السلام) دارد.بسیاری ازمسلمانان غیر ایرانی با توجه به همین رحمت و مهربانی امام به عنوان خلیفه، این جرأت را پیدا کردند که نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) از حاکمان خود شکایت کنند. امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز بدون هیچ تبعیضی به شکایت آنها رسیدگی و کارگزار خود را به رأفت با آنان تشویق می‌کرد؛ نمونۀ روشن آن در نامه نوزده نهج البلاغه آمده است که در آن شاکیان، دهقانان ایرانی هستند که از سخت‌ گیری حاکم خود؛ عمرو بن سلمه ارحبی به حضرت شکایت می ‌کنند. امام علی(علیه السلام) نیز در نامه ‌ای او را به خوشرفتاری با مردم دعوت نموده از او می‌خواهد اعتقادات مردم را در مسائل سیاسی دخالت ندهد:«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً وَ نَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ وَ لَا أَنْ یُقْصَوْا وَ یُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ وَ دَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ امْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَ الْإِدْنَاءِ وَ الْإِبْعَادِ وَ الْإِقْصَاءِ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[14] اما بعد، دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می ‌کنی و سختی روا می ‌داری. ستمشان می ‌ورزی و خُردِشان می ‌شماری. من در کارشان نگریستم دیدم چون مشرک ‌اند، نمی ‌توانی آنها را به خود نزدیک کنی و چون در پناه اسلام ‌اند، سزاوار نیست آنان را از خود برانی، پس در کار آنان درشتی و نرمی را به هم آمیز. گاه مهربان باش و گاه تیز. زمانی نزدیکشان آور و زمانی در دور.»علی(علیه السلام) ماهویه فرماندۀ ایرانی که مسلمان نشده بود را مسئول خراج در منطقه مرو کرد.[15]سخن پایانیرفتار امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)با ایرانیان در سه دروۀ زمانی بسیار اهمیت دارد و این رفتار حضرت با دیگر خلفا و اُمراء اسلامی متفاوت بوده که نشان دهندۀ عنایت آن حضرت به همۀ مسلمانان، عرب باشند یا عجم، است و این همان منش و سیرۀ رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) است که در همۀ دوران رسالت، جهان اسلام را از آن بهره‌مند و سیراب ساخت.مهربانی و لطف حضرت به غیر عرب ، به ویژه ایرانیان کوفه و اطراف آن، محبّت آن حضرت را در دل ‌های ایرانیان برافروخت؛ آن‌ چنان که امروزه نیز عنایت آن حضرت بر مردم این مرز و بوم ادامه دارد و به شیعه و پیرو ایشان بودن افتخار می ‌کنند و پرچم اسلام در این سرزمین به برکت محبت و علاقه به آن امام(علیه السلام) برافراشته است.پی نوشت: [1]. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، 1404ق، ص30.[2]. نهج البلاغه، نامه 45.[3]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج11، ص248.[4]. بحارالأنوار، ج41، ص118.[5]. وقعه صفین، ص200.[6]. نهج السعاده، دارالقضا من، بیروت، ج1، ص411، کلام 126.[7]. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، تحقیق علی شیری، دارالفکر، بیروت ج42، ص478.[8]. بحارالانوار، ج42، ص160.[9]. سفینة البحار، چاپ سنگی، ج2، ص693؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج20، ص284؛ بحارالانوار، ج41، ص118 و ج34، ص319.[10]. بحارالانوار، ج41، ص131.[11]. همان، ج32، ص18.[12]. بحارالانوار، ج41، ص137.[13]. همان، ج41، ص128؛ کنز العمال، ج4، ص501.[14]. سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیر المؤمنین، ج1، ص263.[15]. همان، ص266. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image