سیره امام علی(ع)-عرفان امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

سیره عارفانه امام علی (ع) را توضیح دهید؟


شناسایى ابعاد گوناگون شخصیت هاى بزرگ ، بخصوص بعد عرفانى ، که تنها از راه فهمیدن و چشیدن به دست مى آید ، براى افراد ناچشیده ، مقدور و میسر نمى باشد بویژه اگر آن شخصیت بزرگ امام على ( علیه السلام ) باشد که عارفان حقیقى پیشانى خود را بر آستان قدومش مى سایند و از شناخت او اظهار عجز مى کنند ! لذا درک کامل مقام عارفانه امامان معصوم ( علیهم السلام ) ، بویژه امام العارفین حضرت على ( علیه السلام ) به هیچ وجه در خور فهم ما نیست الا اینکه از باب : « آب دریا را اگر نتوان کشید ، هم به قدر تشنگى باید چشید » نمى از آن یم عظیم را درک کرده و بفهمیم . لذا به برخى از ابعاد عرفانى آن وجود مقدس اشاره مى کنیم . - خداشناسى امام على ( علیه السلام ) : شاید گویاترین مطلب براى درک عظمت خداشناسى عارفانه حضرت ، جمله معروف « خدایى را که نبینم ، پرستش نمى کنم » باشد . داستان از این قرار بود که : « امیرالمومنین ( علیه السلام ) در مسجد کوفه بالاى منبر خطبه مى خواند . مردى برخاست که به او ذعلب مى گفتند ، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود . گفت : اى امیر مومنان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟ حضرت فرمود : واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را که نبینم نمى پرستم . پرسید : اى امیر مومنان ! پس چگونه او را دیده اى ؟ فرمود : واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمى بینند ، ولى قلب ها با حقایق ایمان او را مى بینند . واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است که لطفش به وصف در نمى آید و چنان عظیم است که با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ کبریا است که با بزرگى وصف نمى شود . در جلالت چنان جلیل است که با غلظت وصف نمى شود . . . » ( داستان هاى عارفانه ، در آثار علامه حسن زاده ، عباس عزیزى ) « امام باقر ( علیه السلام ) از جدش امیرمومنان نقل مى فرماید که : مردى برخاست و گفت : اى امیر مومنان با چه چیز خدایت را شناختى ؟ فرمود : با شکسته شدن عزم ها و همت ها چون تصمیم به انجام کارى گرفتم ، مانع شد . و چون عزم کردم ، قضاى الهى با عزمم مخالفت نمود پس دریافتم که مدبر ، کسى است جز من . مرد گفت : چه باعث شد شکر نعمت هاى او را به جاى آورى ؟ حضرت ( علیه السلام ) فرمود : به بلایا نگریستم که خداوند ، آن ها را از من دور نمود و غیر مرا دچار آن ساخت از این رو دریافتم که او به من نعمت ارزانى داشته است ، پس شکرش را بر خود لازم دانستم . مرد پرسید : چرا لقایش را دوست دارى ؟ چون دریافتم که براى من دین فرشتگان و فرستادگان و پیامبرانش را برگزیده دانستم که مرا گرامى داشته و فراموشم نکرده است . پس مشتاق لقایش شدم . » ( رساله لقاءالله ، ص 143 - 142 ) - نماز آن حضرت : از بزرگترین امتیازات آن حضرت ، ارتباط ویژه و تنگاتنگ با معبود خویش است ارتباطى که از عمق بندگى ، خلوص و عشق ایشان به محبوب خود ، سرچشمه مى گیرد و چشمه ى دل و جانش را جز به چهره ى یار متوجه نمى سازد . زیباترین جلوه ى این حالت بندگى ، در نماز آن حضرت نمایان گر مى گشت . در روایات آمده که هر گاه وقت نماز مى رسید ، رنگ چهره امام ( علیه السلام ) تغییر مى کرد . وقتى از ایشان دلیل این تغییر حالت را مى پرسیدند مى فرمود : « وقت امانتى که خداوند آنرا بر آسمان و زمین عرضه کرد و آن ها نپذیرفتند رسید . » او در نماز چنان محو جمال یار و معشوق خود مى گشت که هیچ کس را بغیر او ، نمى دید ! « در اخبار صحیحه آمده که در روز احد پیکان ( تیر ) مخالفین در بدن مبارک امیرالمومنین ( علیه السلام ) نشست و از غایت وجع ( درد ) نتوانستند که آن را بیرون آورند صورت حال را به حضرت رسالت ( صلى الله علیه و اله ) عرض کردند ، فرمود که : در وقتى که وى در نماز باشد پیکان را از بدن او بیرون بکشید ، چه توجه او در این حال به حضرت عزت بر وجهى است که خود را فراموش مى کند و از ماسوى بى خبر مى شود . پس چون به نماز مشغول شد جراح را آوردند و پیکان را از بدن اطهر او بیرون آوردند و خون بسیار بر سجاده ى آن حضرت ریخته شد و چون از نماز فارغ شد و آن خون را مشاهده نمود ، پرسید که : این خون از چیست ؟ گفتند : در حینى که پیکان از بدن شما بیرون آوردیم این خون از آن جراحت بیرون آمد . فرمود : به خدایى که جان على در قبضه قدرت اوست که در نیافتم و واقف نشدم که شما در چه وقت بدن مرا شکافتید و پیکان را بیرون آوردید . » ( داستان هاى عارفانه درآثار علامه حسن زاده، عباس عزیزى) - على ( علیه السلام ) و قرآن : « امام على ( علیه السلام ) همواره قرآن مى خواند و پاسخ مردم را در مشکلات و سوالات اجتماعى با آیات قرآن مى داد . آن حضرت در قضاوت هاى سیاسى ، مالى ، نظامى ، همه جا از آیات قرآن ، کمک مى گرفت و در افشاگرى چهره منافقان و ناکثین و مارقین ، از قرآن دلیل و شاهد مى آورد . » ( مجموعه الگوهاى رفتارى امام ، اعضاء هیئت علمى کنگره امام على - علیه السلام - الگوى بسیجیان ) امام على ( علیه السلام ) خود ، در این خصوص مى فرمایند : « . . . هیچ آیه اى بر رسول خدا نازل نشد جز آنکه آن را بر من قرائت مى کرد و بر من املا مى فرمود و من با خط مى نوشتم و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عامش را به من مى آموخت . برایم از خداوند درخواست نمود که در فهم و حفظ آن موفق شوم لذا هیچ آیه اى را از کتاب خدا و هیچ علمى را که بر من املا فرمود و من نوشتم ، از زمانى که برایم دعا فرمود فراموش نکرده ام و او ( در آموختن من ) هیچ چیزى را که خداوند بدو آموخته بود ، از حلال و حرام و امر و نهى ، کان او یکون و هیچ کتابى که پیش از او نازل شده از طاعت و معصیت ، ترک نکرد جز آن که آن را به من آموخت و من حفظش کردم پس حتى یک حرف از آن را فراموش نکردم . دستش را بر سینه اى نهاد و از خداوند درخواست نمود که قلبم مملو از علم و حکمت و نور شود . . . » ( داستان هاى عارفانه در آثار علامه حسن زاده ، عباس عزیزى ) - عدل على ( علیه السلام ) : از خصوصیات بارزى که دوست و دشمن به آن معترفند ، عدالت امام على ( علیه السلام ) بود . آن بزرگوار ، خود را اینگونه معرفى مى کنند : « سوگند به خدا ، اگر در حال بیدارى بر خار سعدان شب به روز آورم و در حال دست و گردن بسته در غل ها کشیده شوم ، نزد من دوست تر است از اینکه خدا و پیامبرش را در روز رستاخیز بنگرم ، در حالى که به بنده اى ستمکار و کالایى را به زور ستانده باشم . چگونه ستم کنم احدى را براى نفسى که شتابان به سوى پوسیدن و کهنه شدن بازگشت مى کند ! و مدت حلول آن در خاک دراز است . سوگند به خدا عقیل را دیدم که بى چیز بوده است ج عقیل برادر آن جناب بود - تا آن که از من یک من از گندم شما درخواست کرد و کودکانش را دیدم از تهى دستى رخساره شان نیلگون بود . چند بار به نزد من آمد و همان گفتار را تکرار و تاکید مى نمود به سوى او گوش فراداشتم ، گمان برد که من دینم را به او مى فروشم و راه خودم را ترک مى گویم و در پى وى مى روم . پس پاره آهنى را گرم کردم و او را به بدنش نزدیک گردانیدم تا بدان عبرت گیرد . پس چون شتر گر گرفته ، از رنج آن ناله برآورد و نزدیک بود که از آن پاره آهن بسوزد . بدو گفتم : اى عقیل ! زنان گم کرده فرزند تو را کم بینند ، آیا از پاره آهنى که انسانى آن را براى بازى خود آن را گم کرده است ناله مى کنى و مرا به آتشى که خداوند جبار براى خشم خود برافروخت مى کشانى ؟ آیا تو از رنج این آهن سوزان ، ناله مى کنى و من از زبانه آتش جبار ناله نکنم ؟ ! » ( همان ) - امام على ( علیه السلام ) و کار و تلاش : برخى گمان مى کنند عارف شدن به معناى ترک دنیا و مردم کردن است ! در حالى که یکى از وظایف مهم عارف ، رسیدگى به مشکلات مردم و ارتباط با آن ها است . عارف در عین حال که ساعاتى از طول روز را با خداى خود به خلوت ، مى پردازد ، به دستور محبوب خود ، به امور مخلوقات رسیدگى مى کند با آین تفاوت که جسمش با مردم است و روح و جانش ، با محبوب ! و کار و تلاش را نیز عین عبادت مى داند . امام على ( علیه السلام ) در کار و تلاش نیز الگوى همه عارفان است . آن حضرت شبها به عبادت خدا مشغول مى گشت و هزار رکعت نماز مى خواند و در روز مشغول کار و تلاش و خدمت رسانى به مردم میشد . درخت مى کاشت ، چاه مى کند . . . حتى در کار خانه به همسر خود کمک مى کرد . آرى او کار و تولید مى کرد ، اما نه فقط براى خود و خانواده خود ، بلکه بسیارى از اوقات از فرط گرسنگى سنگ به شکم مى بست ولى حاصل کار و تلاش خود را به فقرا مى داد . صحبت از سیره عرفانى حضرت مولى الموحدین ( علیه السلام ) نه در خور این چند سطر محدود و ناقص و نه در خور فهم من و امثال من مى گنجد لذا همانطور که در ابتداى بحث عرض شد ، تنها خواستیم قطره اى از دریاى عظیم زندگى عارفانه آن حضرت را بچشیم و بس . خدا ما را رهرو حقیقى آن امام معصوم قراردهد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image