جنیان در عاشورا-جنیان و امام حسین(ع)-زعفر جنی /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

ماجرای حضور طایفه ای از جن در کربلا چه بوده است؟ نام بزرگ این طایفه چه بود؟


شیخ مفید به سند خود از امام صادق(ع) این نکته را نقل کرده است زمانی که امام حسین(ع) از مدینه حرکت فرمود, گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: خدا به شما جزای خیر دهد من مسؤول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: «ما بر این کار از شما تواناتریم اما چنین نمی کنیم تا «لیهلک من هلک عن بینة و یحیى من حىّ عن بیّنه» آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد» ( بحارالانوار, ج 44, ص 330).اصل داستان«وقتی که حضرت امام حسین (ع ) از مدینه خارج شد تا به مکه برود, افواجی از جن ها آمدند و گفتند: ما پیرو تو هستیم, هر فرمانی دارید بفرمائید. آنان گفتند: اگر به ما دستور بدهید همه دشمنانت را نابود می کنیم. حضرت امام حسین(ع) به آنان گفت: ما بر آنان از شما تواناتریم ولی باید کارها و حوادث به صورت طبیعی و عادی جریان یابند و امام حسین(ع) از آنان کمک نگرفت, (بحارالانوار, ج 44, ص 330, چاپ ایران). البته آمدن جن به کمک امام حسین(ع) هیچ بعدی ندارد و اگر از امام معصوم, روایت صحیح به دست ما برسد, آن را می پذیریم. علامه این مسئله را از شیخ مفید نقل کرده است.داستان زعفر جنی به این صورت در میان مردم عادی مطرح است: روزی پیامبر خدا در صحرایی خشک و بی آب و علف فرود آمدند. اصحاب آن حضرت به او گفتند: در این بیابان چاهی است که کسی نمی تواند از آن آب بر دارد. چاه متعلق به جن ها است و هر کس بخواهد از آب چاه استفاده کند, کشته می شود. یکی از صحابه داوطلب مبارزه با جن ها شد. او رفت و بر سر چاه که رسید, یکی از جن ها کاری کرد که آن فرد مثل ذغال خشک و سیاه شد. به پیامبر خبر دادند که فلان کس کشته شد. هیچکس نتوانست به جنگ جن ها برود. پیامبر حضرت علی(ع) را با عده ای فرستاد تا از چاه آب بیاورند. جن ها مانع شدند. آن حضرت با آنان جنگید و چند نفر از آنان را کشت. جن ها ترسیدند و به درون چاه رفتند. حضرت علی(ع) دلو خواست. دلو را داخل چاه انداخت ولی جن ها طناب دلو را می بریدند. حضرت علی ناچار شد خودش وارد چاه شود. آن حضرت را با طنابی داخل چاه فرستادند. جن ها طناب را بریدند و حضرت علی داخل آب افتاد. در درون چاه با جن ها جنگید, آنها را شکست داد, پادشاه آنان را کشت و بقیه مسلمان شدند. یکی از مسلمان شده پسر پادشاه بود, حضرت علی نام او را زعفر گذاشت و تاج شاهی را هم بر سر او نهاد. حضرت علی(ع) بیرون آمد. دلوها را آوردند, آب کشیدند و همه نیروها آب خوردند. ماهها و سالها گذشت, حادثه کربلا پیش آمد, یاران امام حسین(ع) همه به شهادت رسیدند, آن حضرت تنها بود و فریاد کمک خواهی او بلند بود. در همان ساعتها زعفر جنی در جشن عروسی شرکت داشت, کسی خبر آورد که ای زعفر چرا نشستی فرزند حضرت علی در کربلا تنها است و کمک می خواهد، زعفر و نیروهایش بلافاصله در کربلا حضور یافتند و خود را به امام حسین(ع) رساندند و گفتند: ما در خدمت هستیم. امام حسین از آنان تشکر کرد و گفت : باید امور این عالم به طور طبیعی پیش برود.» (فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع)، ص 338 پژوهشکده باقرالعلوم به نقل از نور الائمه و کتاب داستانهایی در باره جن ص 123 به نقل از ریاض القدس .)من داستان زعفر جنی را در ماخذ معتبری نیافتم . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image