ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

استدلال شیعه و سنی برای کیفیت وضو چیست؟


وضوء به عنوان يكي از مقدمات نماز عملي است كه براي انجام عباداتي مانند نماز و براي رساندن جايي از بدن به قرآن، نام خداوند...,واجب بوده، و در عين حال خودش يک عمل مستحب است که در اسلام تشريع شده است. اختلاف عمده‌ی اهل سنت در وضوء بر طبق فتاوي مذاهب‌شان با شيعيان در دو مورد مي‌باشد و لو در بعضي موارد ديگر مثل مسح كامل سر، مسح گوشها، خلال ريش كه در مذهب شيعه مورد قبول نمي‌باشند نيز اختلاف دارند. اما دو مورد عمده يكي كيفيت شستن دست‌ها است كه اهل سنت شستن دست‌ها را در وضوء از سر انگشتان به سوي آرنج واجب مي‌دانند اما شيعيان معتقدند كه دستها بايد از آرنج به سوي سر انگشتان شسته شوند. و مورد دوم اينست كه سني ها قائل به وجوب شستن پاها و شيعيان قائل به وجوب مسح آنها مي‌باشند. برای این دو نظر می توان هم با قرآن استدلال کرد و هم با روایات. در قرآن كريم فقط يك آيه در مورد وضوء وجود دارد كه ظاهر و حتي نص آيه شريفه بر طبق قواعد ادبيات زبان عربي بر كيفيتي از وضوء دلالت دارد كه شيعيان انجام مي‌دهند آيه شريفه چنين مي‌فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ؛ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد چون به قصد نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاي تان را تا برآمدگي روي آن مسح كنيد.» این آیه شریفه بر مذاق اهل سنت باید این‌گونه ترجمه شود: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد چون به قصد نماز برخيزيد صورت و دستهايتان را از سر انگشتان به سوی آرنج بشوييد و سر تان را مسح کنید و پاهاي تان را تا برآمدگي روي آن بشویید! در قرآن كريم اين تنها آيه اي است، كه شیعه و سنی هر دو بر کیفیت وضو به آن استدلال می‌کنند. در این آیه شریفه دو کلمه یکی أَرْجُلَكُمْ در مورد مسح یا شستن پا مورد تمسک شیعه و سنی قرار گرفته است و دیگری کلمه إِلَى الْمَرافِقِ است که اهل سنت آن را بر نحوه شستن دستها دلیل قرار داده اند. قبل از استدلال طرفین در مورد مسح یا شستن پا لازم است سه قولی که در مورد اعراب کلمه«ارجل» وجود دارد بیان شود: 1. قرائت به رفع(ارجلُکم): كه قرائت نادر و شاذي است، و بنابر ابتدائيت است و خبر آن محذوف است، و آن مغسوله يا ممسوحه است. یعنی «و ارجلُکم مغسوله و یا ارجلُکم ممسوحه» بوده است 2. قرائت به نصب (ارجلَکم): نافع ابن عامر و عاصم ـ به روايت حفص ـ آن را منصوب خوانده اند که در این صورت آن را به محل «ِرُؤُسِكُمْ» عطف کرده اند و محل آن منصوب می‌باشد. و یا منصوب به نزع خافض است به این معنا که هر گاه از روی اسمی حرف جرّ مثل«ب، الی و من...» حذف شود اعراب آن اسم منصوب می‌شود. بنابراین در واقع « بأرجلِکم » بوده و حرف «با» از آن کنده شده و «ارجلَکم» گردیده است. 3. قرائت به جرّ(ارجلِکم): در اين صورت آن را عطف به لفظ برؤوسكم مي‌دانند. استدلال اهل سنت از نظر اهل سنت کلمه «ارجلکم» در واقع منصوب است كه عامل نصب آن هم «اغسلوا» می‌باشد. یعنی این کلمه بر کلمه «وُجُوهَكُمْ» عطف شده است. پس همانگونه که صورت و دستها شسته می شود پاها هم باید شسته شود. این تمام استدلال اهل سنت با این آیه می باشد. استدلال شیعه قرآئت به رفع نه مطلوب اهل سنت را ثابت می‌کند و نه مطلوب شیعه را چه این که این قرآئت شاذ و غیر قابل اعتناست. اما از میان دو قرآئت دیگر قرآئت به جرّ (ارجلِکم) به دلیل اینکه بر کلمه «بِرُؤُسِكُمْ» عطف شده است مدعای شیعه را به اثبات می‌رساند. ولی در عین حال شیعه قرائت به نصب(أَرْجُلَكُمْ) را پذیرفته است و بر همین قرائت مدعای خود را ثابت می‌کند. شیعه می‌گوید که بر طبق قواعد نحوی ادبیات زبان عرب لازم است که این‌کلمه بر محل کلمه «بِرُؤُسِكُمْ» عطف شود و محل آن به دلیل اینکه در واقع مفعول «امْسَحُوا» می‌باشد منصوب است و لذا این کلمه هم با نصب قرائت شده است. و نتیجه این می‌شود که پاها مانند سر مفعول «امْسَحُوا» باشد و باید مانند سر مسح شوند. و قول اهل سنت که آن را بر کلمه «وجُوهَكُمْ یا أَيْدِيَكُمْ » عطف کرده اند به دلایل زیر صحیح نمی باشد: 1. اگر قول اهل سنت را بپذيريم كه آن را عطف به« وجُوهَكُمْ یا أَيْدِيَكُمْ » مي‌گيرند، این برخلاف قواعد نحوی ادبیات زبان عرب است؛ زیرا بين عاطف و معطوف عليه یک جمله کامل با فعل و فاعل و مفعول فاصله واقع شده است و ایجاد چنین فاصله حتی به وسیله یک کلمه جایز نیست تا چه رسد که یک جمله فاصله واقع شود. 2. در این آیه شریفه همانطور كه «اغسلوا» می‌تواند عامل نصب باشد (كه اهل سنت مي گويند) «امسحوا» نيز می تواند عامل نصب باشد و از نظر قواعد نحوی هرگاه دو عامل صلاحيت عمل كردن در يك معمول را داشته باشند. عاملي که نزديک تر است مقدم خواهد بود، بنابراين «امسحوا» مقدم بر «اغسلوا» است. 3. اين عطفي كه اهل سنت مي گويند، برخلاف فصاحت است زيرا؛ پيش از استيفاي غرض از يك جمله، به جمله اي ديگر منتقل شده، كه ربطي به آن ندارد. و چنین سخن گفتن از یک انسان معمولی صادر نمی‌شود تا چه رسد که خدای تبارک و تعالی این‌گونه سخن غیر فصیح و برخلاف قواعد ادبیات عرب بگوید. هرچند كه بعضي احتمال داده اند كه، قرائت به نصب، به خاطر عامل مقدر باشد، که در واقع (اي فاغسلوا ارجلكم)، بوده است ، ولي اين احتمال مردود است، چرا كه: اولاً: تقدير عامل خلاف اصل است، و تا حدامكان بايد عامل ذكر شود (نه مقدّر)، ثانياً: بر فرض تقدير، مي توان به قرينه نزديكي «ارجلکم» به «برؤوسكم» عامل مقدر آن را، همان «امسحوا» در نظر گرفت، و تقدير اغسلوا ترجيحي ندارد. بنابراين، چه قرائت به نصب را بگيريم، كه عطف به محل «رؤوسكم» باشد، و عامل نصب آن هم «امسحوا» و چه قرائت جرّ را بگيريم كه عطف به لفظ «برؤوسكم» باشد، در هر دو صورت قول شيعه كه مسح باشد ثابت مي‌شود، و قول اهل سنت كه «أَرْجُلَكُمْ» را بر لفظ «وجُوهَكُمْ یا أَيْدِيَكُمْ» عطف گرفته است بر خلاف فصاحت و بلاغت و عرف اكثريت عرب است. مورد ديگر از اختلاف اساسي اهل سنت با شيعه اينست که آنان شستن دستها را از پايين به بالا واجب دانسته و شیعه آن را از بالا به پايين (آرنج تا سر انگشتان دست) مشروع می‌دانند. اين اختلاف نيز ناشي از تفسير آيه ششم از سورة مائده مي‌باشد. خداوند در اين آيه فرموده: فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ (صورت و دستهاي خود را تا آرنج بشوييد) اهل سنت مي گويد: چون آيه گفته دستها را تا مرفق بشوييد، پس بايد مرفق را انتهاي شستشو قرار داده و دستها را از پايين به بالا بشوييم. ولي شيعه مي‌گويد آيه صرفاً در صدد بيان مقدار شستشوي دستهاست و طبيعي است كه انسان دستهاي خود را از بالا به پايين مي‌شويد. كلمه: «ايدى» جمع كلمه «يد» است كه نامش به فارسى دست است از شانه شروع شده تا نوك انگشتان ادامه مى‏يابد، و چون آدمی بیشتر مقاصدش را به وسيله قسمت پائين‏تر يعنى از مچ دست تا سر انگشتان انجام مى‏دهد، اين كلمه را بيشتر در همين قسمت به كار مى‏برد، بنا بر اين كلمه«دست» سه معنا دارد، 1- از نوك انگشتان تا مچ 2- از نوك انگشتان تا مرفق 3- از نوك انگشتان تا شانه. و اين اشتراك در معنا باعث شده كه خداى تعالى در كلام خود قرينه‏اى بياورد تا يكى از اين سه معنا را در بين معانى مشخص كند، و آن قرينه كلمه«إِلَى الْمَرافِقِ» است، تا بفهماند منظور از شستن دستها در هنگام وضو، شستن از نوك انگشتان تا مرفق است نه تا مچ دست و نه تا شانه. اینکه اهل سنت می‌گویند که مقيد شدن جمله «دستها را بشوئيد» به جمله«تا مرفق» دلالت دارد بر اينكه واجب است شستن از ناحيه انگشتان شروع شده در ناحيه مرفق تمام شود، پاسخ آن اين است كه « إِلَى الْمَرافِقِ» قيد جمله: «فاغسلوا» نیست بلکه قيد موضوع حكم، يعنى كلمه«ايدى» است، و در اين صورت دستها بايد تا مرفق شسته شود، نه اينكه شستن از مرفق شروع شود و به مرفق ختم گردد بلکه برای آن باید قرینه ای دیگری وجود داشته باشد، و دستها را تا مرفق دو جور مى‏توان شست يكى از مرفق به پائين و ديگرى از انگشتان ببالا، پس بايد بگوئيم لفظ«إِلَى الْمَرافِقِ» لفظ مشتركى است كه بايد قرينه‏اى از خارج يكى از دو قسم شستن را معين كند، و معنا ندارد بگوئيم قيد«إِلَى الْمَرافِقِ» قيد هر دو قسم است یعنی هم قیداین باشد که دستها تا مرفق شسته شود و هم قید این باشد که شستن از سرانگشتان شروع شود و به مرفق ختم گردد. استدلال با روایات: آنطوريكه تاريخ گواهي مي‌دهد تا زمان خليفه سوم عثمان بن عفان در مسئله وضوء اختلافي بين مسلمين وجود نداشته است طبق شواهد تاريخي و روايي عثمان اولين كسي است كه در زمان خلافتش در مسئله وضوء اختلاف ايجاد نمود و به كساني كه در دربار او حضور داشته اند مجدداً وضوء را به روش خود تعليم داده و بعد به آنان مي‌گويد كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مثل من وضو مي‌گرفت. درباره وضوء روايات زيادي در كتاب هاي روايي اهل سنت نقل شده اند كه بعضي از آنها دليل بر وضويي گرفته شده است كه عثمان به مردم آموخته است و بعضي از آنها بر وضوي پيامبر و علي ـ عليه السّلام ـ كه همان وضوي شيعيان باشد دلالت مي كند كه به چند نمونه از اين روايات اشاره مي شود: 1. متقي هندي در كنزالعمال از عباد بن تميم نقل مي‌كند كه پدرش گفت: پيامبر را ديدم كه وضو مي‌گرفت و روي پاهايش را مسح كرد. 2. احمد بن حنبل از امام علي ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه فرمود: پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاهايش را در وضو مسح مي كرده است. 3. ابن جرير طبري از اوس بن ابي اوس نقل مي‌كند كه او گفت: ديدم پيامبر خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را كه وضو گرفت و پاهايش را مسح كرد. 4. احمد بن حنبل از ابو مالك اشعري نقل كرده است كه به قومش گفت جمع شويد تا براي شما نماز رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بخوانم، مردم جمع شدند و او پرسيد آيا در جمع ما بيگانه است؟ گفتند فقط از خواهر زاده‌هاي ما هست، گفت او از خود ما است. سپس او در وضويش بعد از مضمضه و استنشاق و شستن صورت و دست ها، سر و پاهايش را مسح كرد. اين رواياتي كه بر روش وضوي شيعيان نقل شد در كتاب‌هاي اهل سنت ذكر شده‌اند و كتاب‌هاي حديثي و روايي شيعيان كه ديگر جاي خودشان را دارند و نيازي نيست كه از اين كتاب‌ها حديثي نقل شود. اما رواياتي كه اهل سنت بر وجوب شستن پاها در وضو اقامه كرده‌اند بر سه دسته تقسيم مي شوند كه به طور خلاصه به آنها اشاره مي‌گردد: دسته اول رواياتي است كه نحوه وضوي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را نقل مي‌كند و اكثر اين روايات از طريق عثمان بن عفان نقل شده است. و در يكي از نقل‌ها عثمان مي‌گويد هر كسي اين‌گونه وضو بگيرد تمام گناهان گذشته اش آمرزيده مي‌شود. دسته ديگر از اين روايات رواياتي است كه دستور پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در مورد شستن پاها بيان مي كنند. و دسته سوم رواياتي است كه مي گويد هر كسي به جاي شستن، پا را مسح كند جايگاهش جهنم است. مثلاً در بخاري از ابن عمر نقل شده است كه گفت: در يك مسافرت با پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوديم موقع نماز عصر وضوء گرفتيم و روي پاها را مسح كرديم، پيامبر با صداي بلند سه بار فرمود: (ويل للاعقاب من النار) يعني واي بر پشت ها از آتش. در اين جا درصدد مناقشه اين روايات نيستيم و فقط به همين اكتفاء ميكنیم كه اين روايات قطعاً دليل بر اين است كه مسلمانان در وضو معمولاًَ پاهايشان را مسح مي كرده اند و قطعاً آن را از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آموخته اند. ولي اين معلوم نيست كه چرا پيامبر اسلام آنان را در اين واقعه از مسح كردن منع نموده است؟! به احتمال زیاد این روایت که پیامبر مسلمانان را از مسح کردن پا منع کرده است از مجعولات زمان عثمان باشد زیرا معقول نیست که مسلمانان بدون اینکه وضو را از پیامبر اسلام آموخته باشد بر پاهایش مسح کنند و انگهی پیامبر آنان را از این کار منع کند و جزای آنان را آتش جهنم قرار دهد. و نيز روايتي كه از عثمان نقل شده است ظاهرش بر اين دلالت دارد كه مسلمانان در زمان او يا وضويش را فراموش كرده بوده اند آيا اصلاً تا زمان او مسلمانان وضو نمي‌گرفته اند و اين عثمان است كه وضوی پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را از نو براي آنان تعليم مي‌دهد.!! به هر حال وضو در صدر اسلام، يعني زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حتي شيخين (عمر و ابوبكر) و قسمتي از زمان عثمان، به شيوه‎اي بوده كه امروزه شيعه انجام مي دهد، و كسي شك و شبهه اي در نحوة اجراي اين عمل نداشته است، و اين بدان علت بوده است كه تمام مسلمانان اعمال خويش را از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ گرفته و در منظر آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ انجام مي دادند، و آن حضرت مرجع حل كل مسائل مردم بوده است. ولي اين عمل با گذشت دو دهه از رحلت آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ در زمان «عثمان بن عفان» خليفة سوم دچار انحراف گرديد. و شستن پاها به جاي مسح آن ها توسط عثمان، و در منظر عامة مردم، به عنوان وضوي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ بيان شد!! در صورتي كه در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، دو خليفة اول و قسمتي از خلافت عثمان، مردم و مخصوصاً صحابة بزرگي كه از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل حديث مي كردند، شيوة عمل آن حضرت را ديده بودند، و لذا خيلي از صحابه هم به مخالفت با اين بدعت ها برخاستند، و مي توان گفت يكي از علت هاي قتل عثمان نيز، به وجود آمدن چنين بدعت هايي بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image