تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از بعثت مطابق چه آييني عمل مي کرد؟


از يک سوي مي دانيم آيات قرآن مجيد و دستورات و تعاليم اسلام از سال چهلم عام الفيل يعني وقتي که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به چهل سالگي رسيد بر آن حضرت نازل گرديد و از سوي ديگر در روايات شيعه و سني وارد گرديده پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از بعثت و نزول وحي در غار حراء مشغول اعتکاف مي شد. علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «و لقد کان يجاور في کل سنة بحراء فأراه و لايراه غيري[1] ـ (پيامبر پيش از بعثت) مدتي در هر سال در کوه حرا بسر مي برد در آن حال من او را مي ديدم ولي ديگري جز من او را نمي ديد» و نيز آن حضرت قبل از بعثت بارها دور خانه خدا طواف نموده و حج بجا مي آورد.[2] لذا به طور طبيعي اين سؤال در ذهن آدمي زنده مي شود که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پيش از بعثت اين عبادات را بر اساس چه آييني انجام مي داد و اساساً اصول و فروع اعتقادات آن حضرت چه بوده است. الف) نظر برخي از علماي بزرگ دين: اين مسئله در ميان علماي اسلامي يک مسئله اختلافي مي باشد بطوري که علامه در شرحش بر مختصر ابن حاجب نوشته است، غزالي و قاضي عبدالجبار از علماي اهل سنت در اين مسئله توقف نموده اند.[3] و نتوانسته اند نظر معيني را ابراز کنند شيخ طوسي نقل کرده است که برخي از علما قائل شده اند آن حضرت از شريعت پيامبران پيش از خود پيروي مي کرد[4] لکن برخي از علماي بزرگ و نامي شيعه همچون شيخ طوسي و ميرزاي قمي و علامه مجلسي معتقدند آن حضرت قبل از بعثت پيرو اديان پيامبران پيش از خود نبوده و در عين حال موحد بوده و به نظر شيخ طوسي و علامه مجلسي آن حضرت از مناسک و احکام خاصّي که از سوي خداوند متعال به وي الهام مي شده پيروي مي کرده است. شيخ طوسي در عدة الاصول مي نويسد: «پيغمبر نه قبل از نبوت و نه بعد از آن پيرو دين پيغمبران پيش از خود نبوده، هر عملي که انجام مي داده مطابق شريعت خاص خود بوده است و علماي شيعه مي گويند قبل از بعثت امور خاصّي به آن حضرت وحي مي شد».[5] ميرزاي قمي مي نويسد: «حق آن است که پيغمبر قبل از بعثت عمل به احکام شرع مي نمود ولي نه به دين پيغمبران پيش از خود، زيرا ما آن حضرت را از همه انبياء برتر مي دانيم، اگر او پيرو دين قبل از خود بود، مي بايد مفضول بر فاضل مقدم گردد، و آن هم از نظر عقلي درست نيست».[6] و يا علامه مجلسي مي فرمايد: آنچه از اخبار معتبر و متعدد و فراوان برايم روشن گرديد اين است که آن حضرت قبل از بعثت از زماني که خداوند عقلش را در آغاز سنّش کامل نمود نبي بوده و مورد تأييد روح القدس بوده است. ملکي با او سخن مي گفت صدايي را مي شنيد و خواب مي ديد، سپس بعد از چهل سال (به مقام رسالت) رسيد و رسول شد بطوري که آن ملک با او به صورت روبرو و مستقيم سخن مي گفت و قرآن را بر او نازل کرد و به او دستور تبليغ داد، در حالي که پيامبر قبل از (بعثت) خدا را با انواع عبادات مي پرستيد، که آن عبادات گاه موافق آن چيزي بود که پس از بعثت به مردم تبليغ مي کرد و يا به گونه ديگري بود. حال يا موافق شريعت ابراهيم و يا پيامبران غير از ابراهيم از انبياء قبل از (پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ )، البته نه بدان صورت که وي تابع آنها و عامل به آيين و شريعت آنها باشد، بلکه بدين صورت که آنچه به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وحي مي شد مطابق برخي از شرايع سابق بود.[7] ب) دلائل علامه مجلسي و برخي ديگر از محققان موافق او: ادله علامه مجلسي و برخي ديگر از محققان موافق رأي ايشان به طور اجمال امور ذيل مي باشد که تقريباً با در نظر گرفتن مجموع آنها پاسخ پرسش فوق روشن خواهد شد. 1ـ اولين دليل اين مدعا سخن علي ـ عليه السلام ـ در خطبه قاصعه مي باشد، آن حضرت در آن خطبه مي فرمايد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از بعد از دوران شيرخوارگي تحت مراقبت و تربيت فرشته اي از فرشتگان خداوند قرار داشت، عين عبارت حضرت چنين مي باشد: «و لقد قرن اللّه به صلي اللّه عليه و آله من لدن أن کان قطيماً أعظم ملک من ملائکته يسلک به طريق المکارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره[8] ـ از لحظه اي که پيغمبر را از شير گرفتند خدا بزرگترين فرشته از فرشتگان خود را قرين او نمود، تا اخلاق برجسته و صفات پسنديده را شب و روز به وي بياموزد». اين سخن علي ـ عليه السلام ـ گواه روشني است بر اين که رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از بعثت به طور مستقيم تحت تربيت و هدايت ملکي از بزرگ ترين ملائکه خداوند متعال قرار داشته از اين رو مناسک و عباداتش را مي توان مطابق دستورات آن فرشته دانست. 2ـ أخبار بسيار زيادي داريم که پيامبران ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ائمه(عليهم السلام) از آغاز حيات به وسيله روح القدس تأييد مي شده اند.[9] 3ـ از سوي ديگر در مورد حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در قرآن وارد گرديده آن حضرت در گهواره لب به سخن گشوده و شهادت به نبوت خود و برخي از تعاليم دين خويش داده و فرمود: «إِنّي عبدُ اللهِ آتاني الکتابَ و جعلنِي نبيّاً وَ جعلنِي مبارکاً أَينما کنتُ و أوصانِي بالصلاةِ ما دُمْتُ حيّاً؛[10] من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است». همچنين در مورد حضرت يحيي ـ عليه السلام ـ داريم که خداوند متعال او را وارث حضرت ذکريا قرار داد، قرآن مي فرمايد: «يا يحيي خذالکتاب بقوّة و آتيناه الحکم صبيّاً؛[11] اي يحيي، کتاب (خدا) را به جد و جهد بگير، و از کودکي به او نبوت داديم». اين ها نشان مي دهد اين دو پيامبر ـ عليهما السلام ـ در سنين کودکي به مقام نبوت رسيده بودند حال از آنجا که اخبار کثيري داريم که خداوند هيچ فضيلتي و کرامت و معجزه اي را به پيامبري نداده مگر آنکه آن را به پيامبر ما ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ داده است. به دست مي آيد، پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز قبل از بعثت، نبي بوده و مستقيماً از سوي خداوند متعال دستورات و احکام شرعي خود را دريافت مي کرده است، چگونه مي توان پذيرفت که حضرت عيسي در گهواره نبي باشد ولي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تا چهل سالگي به مقام نبوت نرسيده باشد، البته بايد توجه داشت که به نظر برخي مقام نبوت غير از رسالت مي باشد، (نبي) کسي است که از جانب خدا يا روح القدس يا جبرئيل به او اخبار غيبي مي رسد ولي (رسول) آن است که از سوي خداوند مأموريت يافته اين اخبار غيبي را به مردم برساند و رسالتش را ايفا کند.[12] بنابراين اين امکان وجود دارد پيامبري قبل از نيل به مقام رسالت نبي باشد و به مقام نبوت نائل گرديده باشد. 4ـ روايات زيادي وجود دارد که نشان مي دهد پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از بعثت عباداتي همچون حج و طواف را بجا مي آورده و در غار حراء عبادت مي کرده است و هنگام غذا خوردن و موارد ديگر نام خدا را بر زبان جاري نموده و خداوند را حمد و ستايش مي کرده است، از دو حال خارج نيست؛ يا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين عبادت ها و مناسک را طبق دستورات شريعت مخصوص خويش انجام مي داده که خداوند به آن حضرت وحي مي کرده و يا بر طبق ساير شرايع پيامبران قبل از خود. اگر بگوئيم طبق شريعت خاص خود عمل مي کرده اين همان نظريه ما مي باشد و اگر بگوئيم طبق شريعت ديگري همچون آيين حضرت موسي و عيسي و ابراهيم ـ عليهم السلام ـ عمل مي کرده به محظور بر مي خوريم، چرا که شرايع سابق برخي چون شريعت حضرت موسي در عهد حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ منسوخ شده و شريعت حضرت عيسي و ابراهيم ـ عليهم السلام ـ نيز هر دو مورد تغيير و تحريف قرار گرفته بود به طوري که برخي از پيروان دين توحيدي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ بت هايي را بر ارکان کعبه و صفا و مروه نصب نموده و مي گفتند ما نعبدهم الاّ ليقربونا الي اللّه زُلفي[13] ـ ما اين ها را براي تقرب بيشتر به خداوند مي پرستيم و به تلبيه ذکر (إلاشريک هو لک) را افزودند و شعار توحيدي (لبيک اللهم لبيک، لبيک لاشريک لک لبيک) را به شرک آلوده ساختند.[14] بنابراين هرگز نمي توان پذيرفت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستورات عبادي خود را از کساني مي گرفت که خود به شرک و بت پرستي رو آورده و يا به تحريف دين خدا دست زده بوده اند.[15] ج) نتيجه گيري با توجه به دلائل چهارگانه فوق بايد گفت به نظر برخي از علماي شيعه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ قبل از بعثت از هيچيک از شرايع آسماني پيامبران قبل از خود پيروي نمي کرد بلکه در اصول اعتقادي فردي موحد و يکتا پرست بوده و در فروع ديني از دستورات خداوند متعال که توسط ملکي از ملائکه به وي ابلاغ مي شده اطاعت مي کرده است.[16]--------------------------------------------------------------------------------[1] ـ نهج البلاغه، تحقيق صبحي صالح، خ192. [2] ـ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج8، ص88، باب الستجاب تکرار الحج و العمرة. [3] ـ نقل از بحارالانوار، ج 18، ص 271، باب آخر في کيفيّة صدور الوحي ونزول جبرئيل. [4] ـ العرة في اصول الفقه، شيخ طوسي، تحقيق. محمد رضا الانصاري، ج 2، ص 590 و 591. [5] ـ العدة في اصول افقه، شيخ طوسي، تحقيق. محمد رضا الانصاري، ج 2، ص 590. [6] ـ قوانين، ميرزاي قمي، نقل از (تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت)، علي دواني، ص 86. [7] ـ بحارالانوار، ج 18، ص 277. [8] ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه، 192. [9] ـ نقل از بحارلانوار، ج 18، ص 278. [10] ـ سوره مريم، آيات 30 و 31. [11] ـ سوره مريم، آيه 12. [12] ـ ر. ک: تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت، علي دواني، ص 83. [13] ـ سوره زمر، آيه 39. [14] ـ الملل و النحل، شهرستاني، ج 2، ص 247. [15] ـ براي کسب اطلاع تفصيلي از دلايل چهارگانه فوق مي توانيد به بحارالانوار، ج 18، ص 277 تا 281 و العدة في اصول الفقه، ج 2، ص 590 تا 597 مراجعه کنيد. [16] ـ منابعي ديگر براي مطالعه بيشتر: ـ تاريخ اسلام (از آغاز تا هجرت)، علي دواني، ص 81 تا 89. ـ فروغ ابديت، آية اللّه سبحاني، ص 209 تا 211. ـ موسوعة التاريخ الاسلامي، محمد هادي يوسفي غروي، ج 1، ص 359 تا 375. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image