تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه
متال موسیقی اعتراضدانشی که در راستای اهداف فراماسونی و توسط بهترین دانشمندان وابسته به این تشکیلات و حمایتهای مالی بیپایان تولید میشد، نارضایتی از وضعیت تمدن لیبرال – سرمایهداری را به خوبی پیش بینی کرده بود و بر اساس نظریات تولید شده در این مجموعهها مطالعات عصر آکواریوس به سفارش مؤسسه تاویستاک و سرپرستی «ویلیس هارمون» آغاز شد. (کمیته300.ص26-29) عصر آکواریوس شرایطی را ایجاد میکرد که سازمانهای سرّی میتوانستند آمال و آرزوهای خود را در وضعیت آشوبناک و بحرانی بر مردم تحمیل کنند. (کمیته300.ص96) از این رو با راه انداختن شورشهای خیابانی توسط دانشجویان و استفاده از موسیقی راک-متال، تبلیغات و رسانههای فراگیر نقشههای خود را اجرا کردند. در دهة 1950 موسیقی «بلوز» که نغمههای آفریقایی را به اجرا میگذاشت طرفداران زیادی پیدا کرد. در همان سالها، «الویس پریس» با ترکیب «بلوز» و موسیقی مردمپسند (پاپ) سبک «راکاندرول» را ابداع کرد. این موسیقی تاحدودی تند و خشن بود و در دهة 1960 به دنبال اعتراضات فراگیر دانشجویان در آمریکا و اروپا به طور خاص مورد استفاده جوانان قرار گرفت و سبک موسیقی خشنتری به نام «هویمتال» از دل آن بیرون آمد.موسیقی متال به دانشجویان معترض عرضه شد و مورد استقبال گسترده قرار گرفت. به جهت برخی از ویژگیهای روانشناختی، اقتصادی و اجتماعی، دانشجویان بهترین عامل تابع برای پیشبرد یک ایدئولوژی هستند.(جامعهشناسی سیاسی. ص260و261) و در طرح عصر آکواریوس نقش اول روی صحنه برای آنها نوشته شد. جوانان دهة 1960 کسانی بودند که دوران کودکی خود را با تحمل پیامدهای ناگوار جنگ جهانی دوم از سر گذرانده بودند و از کاستیها و ناکامیهای تمدن سرمایهداری رنج میبردند.این حرکت که در ابتدا از آمریکا و برای اعتراض به جنگ ویتنام آغاز شد و سپس اروپا را در بر گرفت، آرمانهای بسیار خوبی داشت ولی از شیوههای درستی استفاده نمیکرد. آرمانهای آنها که در شعارهایشان منعکس بود عبارت بودند از: ضد جنگ: «محبت بورزیم، جنگ نکنیم»، بهبود روابط انسانی: «به هم عشق بورزیم»، اعتدال در مسائل اخلاقی «دانشگاه نقش خود را در احیا و جانبخشی به انرژیهای فکری و اخلاقی مورد نیاز جامعه تشخیص نمیدهد.»، انتقاد به سیاست: «زنده باد دموکراسی مستقیم»، معنویتخواهی: «هر روز در زندگی خود سفر کنید» و ...(تمدن مغرب زمین.جلد2.ص1308)اما خود این جنبش بر خلاف شعارها و آرمانهایش از خشونت و شیوههای غیر اخلاقی استفاده میکرد. این گزینش نادرست روشها به عوامل ایجاد و هدایت این جنبشها مربوط میشد.(کمیته300.ص98و99) تا به این ترتیب هم آرمانها و ارزشهای متعالی انسانی را ضایع و بیآبرو کنند و هم با تشدید و ناهنجار کردن بحران ایجاد شده برای جهت دهی به افکار عمومی بهره جویند.در جنبشهای دانشجویی دهة شصت و از آن به بعد موسیقی متال به عنوان موسیقی اعتراض مورد استقبال جوانان قرار گرفت. شاخصة هویمتال استفاده از گیتار الکتریکی بود و خشونت هر چه بیشتر در اجرا و بیادبی در مضامین را به نمایش میگذاشت. اولین گروههای سبک متال «فرانکزاپا»، «کیْنکْس» و «بلک سبث» هستند، که از نیمه دهه 1960کار خود را آغاز کردند. بعد از آن از هر گوشه گروهی کوچک و پنج، شش نفره سر بلند کرد و موج تازه در دنیای موسیقی فراگیر شد.در سالهای اول پیدایش این جنبشها و استفاده از موسیقی متال، در واقع آرمانها و ارزشهای والای انسانی که میتوانست به فروپاشی نظام سلطهگر سرمایهداری و فریب بزرگ لیبرال – دموکراسی برسد، کاملاً زشت جلوه داده شد و این شعارها و آرمانها با حماقت، ناپختگی، شورش و خشونت همراه گردید. در آن سالها تقریباً تمامی اشعار و ترانههای آن دارای خمیر مایة اعتراضآمیز بر ضد جنگ و عشرت طلبی و سلطه سیاسی- اجتماعی بود. ترانهها برای مبارزه با مدرنیتة مصنوعی و سلطة تجاری، و بیان رنجهای جوامع در جهان سوم سروده میشد. قسمتی از اشعار هم مربوط به مسائل معنوی و نکاتی برای بیدار کردن ضمیر درونی انسانها بود. (شب را ورق بزن.ص19)دستهای پنهانی که این نمایش را هدایت میکردند، از نیمة دهة 1970 به بعد هدف دوم، یعنی جهت دهی به افکار ملتها در شرایط ناامن و بحرانی را دنبال کردند. آنچه باعث مهار این بحرانها شد، طرح ایده شیطان پرستی بود، که به سرچشمة خلاقیت هنری و مهار انرژی جوانان و بازگشت آرامش به جامعه تبدیل گشت. البته ظرفیتهای موسیقی متال برای رفتن به سمت شیطانگرایی را نباید ندیده گرفت. اعتراض به نهادهای اجتماعی و برهم زدن نظم، ابراز خشونت و کلمات رکیک در ترانهها و از همه مهمتر اهانت به مقدسات؛ که شاید علت آن حمایت کلیسا از حکومتها بود. زیرا در تفکر مسیحی خداوند دین را به کلیسا سپرده و حکومت را به قیصر و از این رو دولت و حکومت نوعی تقدس دارد و بنابه روش مسیح باید رنج را پذیرفت و اعتراض نکرد. با این تعالیم کلیسا، جوانان حق داشتند که زیر بار آن نروند، اما اهانت به مقدسات آنها را در برابر شیطانپرستی نفوذ پذیر کرد.در آن سالها که تازه رسانههای صوتی و تصویری جهانگیر میشد، ستارههای هنری و سبکهای تازه در موسیقی و سینما خواسته و ناخواسته مأمور شدند که ارزشها و اندیشههای نهفتة شیطانی را در دنیا آشکار نموده و ترویج کنند. و صد البته این چیزی نبود که جوانان معترض و تحولخواه دهه شصت و یا هنرمندان سبک راک و متال میخواستند. این جهتگیریهایی بود که به طور حساب شده بر آنها تحمیل میشد و خودشان آن را به صورت بهترین راه و یا شاید تنها را دستیابی به اهداف، انتخاب میکردند. انتخابی ناگزیر و آزادی در رفتن به تنها راه ممکن!شبکههای تلوزیونی و مطبوعات که در اختیار شرکتهای سرمایه داری بودند و با آخرین دستاوردهای پژوهشی در شاخههای علوم اجتماعی، علوم ارتباطات، روانشناسی و جنگ روانی هدایت میشدند، کار خود را برای استفاده از این جوانان در جهت ترویج افکار شیطانی آغاز کردند. در گام نخست کوشیدند تا آنها را در هنجارهای تمدن سرمایدهداری جذب و هضم کنند و نیز تأثیر گذاری آنها را بر جامعه افزایش دهند. از این رو پیشنهاد ضبط استودیویی را به این گروهها دادند تا به واسطة آن بتوانند صدای خود را به گوش افراد بیشتری برسانند. اما این مسأله یک پیامد مهم داشت و آن فروش بالای کاستها و فیلمهای گروه و در نتیجه شهرت و ثروت بود و این به معنای فاصله گرفتن از آرمانها و جذب شدن به ارزشهای نظام سرمایهداری بود. اولین گروههایی که به موسیقی متال جنبه تجاری بخشیدند و آن را از دیسکوها به استودیو کشاندند و ضبط حرفهای و فروش رسمی را وارد این نوع موسیقی کردند، گروههای «کریم» و «جیمی هندریکس» بودند.آخرین اقدام، تغییر هویت این گروهها و ستارههایی بود که به اندازهکافی مشهور و محبوب شده بودند. برای نمونه گروه بلک سبث به عنوان یک گروه موفق و آوانگارد، انگ شیطانی خورد. تنها به این خاطر که با توطئهای حساب شده افرادی با لباسهای سیاه شیطانپرستی که در میهمانیهای فراماسونی از آن استفاده میشد و نمادهایی مثل صلیب برعکس یا ستاره پنج پر، که این هم از نمادهای ماسونی است، در اجراهای آنها حاضر میشدند و این صحنه در تصاویری که از برنامههای این گروه میگرفتند، برجسته میشد و در رسانهها و مطبوعات بازتاب گسترده مییافت.به دنبال این تبلیغات دروغین مبنی بر شیطانی جلوه دادن گروه بلک سبث و بعدها سایر گروههای متال، خواننده این گروه «مایکل آزبورن» معروف به «اُزی» در مصاحبهای در سال1976 اعلام کرد، «ما یک گروه موسیقی هویمتال هستیم و من و بچهها هرگز به دنبال تفکرات شیطانی نرفتهایم. من فردی مذهبی نیستم اما به آفرینندهام ایمان داردم. بلک سبث هرگز گروهی شیطانپرست نبوده است و من از دیدن بعضی از طرفدارانمان که با لباسهای سیاه و صورتهای رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا میکنند واقعاً میترسم... ما واقعاً آن گونه که آنها میخواهند نیستیم بلکه فقط معترضیم.» (شب را ورق بزن.ص21)در اواخر دهه هفتاد این تبلیغات مؤثر واقع شد و گروههای دیگر که دیدند بازار شیطانگرایی داغ است و راه رسیدن به شهرت و ثروت از آن میگذرد، داوطلبانه شیطانپرستی را برگزیدند. در آغاز پذیرش هویت شیطانی از سوی این گروهها به استفاده از نمادها، سبک، ادبیات و فضای شیطانی محدود میشد، که برای نمونه میتوان به گروههای «متالیکا»، «منووار» و «رولینگ استون» و حتی خود گروه «بلکسبث» اشاره کرد که به سبکهای اسپیدمتال، ترشمتال و پاورمتال روی آوردند. بعد از آن به تدریج گروهها و افرادی پیدا شدند که آشکارا از شیطان پرستی و حتی حلول شیطان در خودشان سخن گفتند. این روند به پیدایش سبکهای بلک متال، دث متال و متال صنعتی کشیده شد و گروههایی مثل «گروه مرلین منسون»، «دیساید» و «امپرور» به وجود آمدند. و آنتوان لاوی نویسندة انجیل شیطان، مرلین منسون را واعظ اعظم کلیسای شیطان معرفی کرد.در این موسیقی از داد و فریاد و صدای بلند سیستمهای پیشرفته صوتی استفاده میشود، ریتم تند و آشفتگی ملودیها در این سبک که با ذهن و زندگی آشفتة انسان امروز همنوایی دارد، قدرت تفکر، تشخیص و تصمیمگیری را کاهش میدهد. آزمایشها نشان دادهاند که حتی موشها در مسیرهای مارپیچی آزمایشگاهی وقتی صدای موسیقی راک و متال پخش میشود، توانایی تشخیص مسیر و حرکت را از دست میدهند. حالا تصور کنید که چنین موسیقی مخربی در کنسرتهایش حدود زمانی معمول برای یک کنسرت را میشکند و برای نمونه کنسرتی با نام «آنقدر مینوازم تا بمیرید» (I ll Play Till You Bleed) سه ساعت اجرا میشود. با این وصف چه مقدار از قدرت تفکر، تشخیص و ارادة شخص باقی میماند که بتواند اعتراضی مؤثر انجام دهد.همچنین همراه شنیدن این موسیقی معمولاً از داروهای روانگردان استفاده میشود که به طور مضاعفی قدرت تفکر و اراده را میکاهد. فرمول قرصهایی نظیر ال.اس.دی، و موادی مثل ماری جوانا در مرکز داروسازی «ساندوز» سویس توسط شیمیدان برجستهای به نام «آلبرت هُفمَن» و با تأمین مالی بانک «اس.سی. واربرگ» تولید شد و برای اولین بار توسط فیلسوف معروف «آلدوس هاکسلی» معرفی گردید. (کمیته 300.ص103) و گروههای راک و متال موفقترین ترویج دهندگان آن در دنیا هستند. موسسه تحقیقاتی ساندوز و بانک واربرگ شریکان مؤسسة پژوهشی استانفورد هستند که در پروژة «دگرگون سازی تصورات آدمی» به صورت بخشی از طرح کلان عصر آکواریوس، برنامة ساختن گروههای راک، متال و جهت دهی شیطانی به آنها را آماده کردند. (کمیته300.ص83) البته در پروژة تسخیر افکار و احساسات نباید نقش ورزش قهرمانی به صورتی که امروزه در دنیا دنبال میشود و کارکردی که برای سرگرمسازی مردم و تحکیم شالودههای سلطهگری دارد، از نظر دور بماند.(تمدن مغرب زمین. جلد2.ص1354)در اواخر دهة 1970و اوایل دهة 1980 که موسیقی متال از مسیر خود منحرف شده و از آرمانهایش فاصله گرفته بود، هنوز عملیات خنثی سازی ارزشهای انسانی در سناریوی دگرگون سازی تصورات آدمی پایان نیافته بود، از این رو جنبش پانک موج تازهای افکند و به متال رونقی نو بخشید. پانکها به آرمانها برگشته بودند و برای اعتراض به تجملگرایی، مصرفزدگی، سرمایهداری، بیعدالتی و فاصلة طبقاتی از زبالهها کفش و لباس پیدا میکردند و میپوشیدند. ظاهر ژولیده، لباسهای پاره و بوی لجن ویژگی آنها بود. اما توانستند با شور و هیجان، شعارهای آرمانی که مردم تشنة آن بودند و نیز پوشش تبلیغاتی فوق العاده جایگاه چشمگیری در فرهنگ جوانان پیدا کنند.اما داستان پانک نیز به سرانجام نرسید. پس از مدتی، لباسهای پاره و نامرتب که نماد فقر و بیعدالتی بود از سوی شرکتهای سرمایهداری که روی تبلیغات آنها سرمایه گذاری کرده بودند، به صورت مدل روز به تولید انبوه رسید و به قیمت گزاف در بهترین بوتیکهای نیویورک، لندن، پاریس، بن و سایر شهرهای دنیا به فروش رسید. حتی ادکلنهای گران قیمتی با بوی نامطبوع تولید و توزیع شد. به این ترتیب بازی با افکار، هیجانات و ارزشهای مردم به صورت یک بازی برای محافل سرّی قدرتهای پشت پرده در آمد. و آنها دیدند که میتوانند به راحتی به افکار و ارزشهای مردم جهت بدهند. از این جا بود که با اطمینان به ترویج علنیتر اندیشهها و آرمانهای شیطانی پرداختند.موسیقیتند، فریاد، خشونت نمایشی و گاهی واقعی (چنانکه سید ویشس، خواننده گروه سکسپیستولز از گروههای موفق پانک همسر خود را کشت و شب بعد دست به خودکشی زد) در کنار رفتار ناهنجار جنسی و استفاده از مواد مخدر و روانگردان و به بازی گرفتن شعارها و آرمانهای تحول آفرین، تمام نیروی فکری و جسمی جوانان را به تباهی کشید و قدرت ایستادگی و اعتراض مؤثر و تفکر تحولساز را از آنها گرفت. شیطانیتر از همه اینکه نه تنها برای این ویرانگری هزینهای نکردند، بلکه از آن برای خود منابع ثروت آفرین ساختند. فروش فیلمها، در آمدهای حاصل از برنامههای رسانهای، تولید پوشاک و لوازم آرایشی و زینتی که با نمادها و الیمانهای گروههای معروف تولید میشد، سرمایهدارهای پشت صحنه را از ستارههای روی صحنه ثروتمندتر کرد.مناسب است که به نمونههایی از ترانههای متال که با ابراز خشونت، فریاد و نعرههای دلخراش و صدای بلند خوانده میشود توجه کنیم.گروه «منووا» در کاست «سلاطین فلزی» ترانه «فریاد بزنید و بکشید» (Haill and kill)«...فریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشیدفریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشیدپدرم گرگ بودمن از خویشاوندان مقتول هستمسوگند خوردهام تا دوباره برخیزمراهی، مجازات و رنج را با خود خواهم آوردچکش نفرت، پیمان ماستقدرت و حکومت با اراده به دست خواهد آمدبا فریاد و کشتنفریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشیدفریاد بزنید، فریاد بزنید، فریاد بزنید و بکشید، فریا بزنید و بکشیدگوشتشان را بدریدقلبشان را بسوزانیدبر چشمهایشان خنجر بزنیدبه زنهایشان توهین کنید در حالی که میگریند...» (سلاطین فلزی. ص243و245)ترانة نفرت Hatred از آلبوم سوار بر شکوه 1983«...من شیطان را تسخیر میکنم، بگذار شیطان نام مرا بداندپیش بیا، بیا تا با مجازاتی مخوف روبرو شویمن نحس هستم کسی که نمیمیردمن آتش هستم، درونم نفرت میسوزدنفرت قدرت من است، زجر و مجازات نفرت، نفرتبا قلبی آکنده از نفرت که خونی تیره در سرتاسر رگهایش جریان دارداستخوانهایت را خرد میکنم، صورتت را له میکنمگوشتت را میدرم جسمت را نابود میکنم...» (سلاطین فلزی. ص109)نمونه دیگری از گروه متالیکا خواندنی است. اشعار این گروه توسط خواننده آن جیمز هتفیلد سروده میشد. «جیمز» یک فرد دائمالخمر است که به نوشتة «مجلة موسیقی قرن بیستم» یک شیطان واقعی با تمایلات منحرف جنسی و یک مصرفکننده پروپا قرص L.S.D به حساب میآید. «هتفیلد» چندبار به اتهام جریحهدار کردن عفت عمومی، به زندان رفته است. (البته در نظر داشته باشید که جریحهدار کردن عفت عمومی! در آمریکا واقعاً کار مشکلی است!) جیمز، نوازندة گیتار که به کندن دست و پای حیوانات کوچک نظیر گربه و سنجاب در هنگام اجرای کنسرت، شهرت دارد یک بار به جرم قتل شبهعمد نیز محاکمه شده است.« ... گوشکن، من یک جنازهام. جنازهای بیجانشیطان گرفته است، گرفته است باجاش راو خالی میکند بر سر مامن به دام افتادهام. افتادهام به دام طلسمشامشب من میروم؛ من میروم؛ من میروم به جهنّم... نعره بکش مانند یک گرگو جادوگری در را به رویت خواهد گشودبیا به جمع جادوگران و بدل شو به فرزند شیطان... میدانی یگانه لذّتم اکنون، هست شنیدن صدای گریة توعشق میورزم به تماشای مردن توو منم اولین تماشاگر تشییع جنازهات...باید بدرود گویی، چرا که من خواهم خورد ذهنات را... (رقص شیطان ص 280 و 282)« ....همهاش در دستانم. لهاش کن، خُردش کن.نگاهشدار عزیزم ـ نگاهشدار خفه شو ـ حالا از من متنفر شو... فقط میگذارم نفس بکشی. هوای من را که تو دریافت میکنیبعد میبینم که آیا میگذارم مرا دوست داشته باشیبُکش ـ بکش ـ بُکش ـ بُکش ـ بُکش.... »(رقص شیطان ص 356 و 358) شیطانگرایی در موسیقی راک و متال به تدریج خود را آشکار کرد و آوای خود را به جهان رساند. و بسیاری از گوشها را تسخیر خود کرد و از این راه به قلبها راه یافت. امروز موسیقی متال و راک از اتاق خواب تا سالنهای ورزشی تمام شهرهای دنیا به گوش میرسد و شما گمان نکنید که مثلاً مکه، کربلا، قم یا مشهد از این حضور کثیف پاک مانده است. این مرحلة بالایی از آشکاری نفوذ شیطان در زندگی انسان امروز است؛ که مردم دانسته یا ندانسته با افکار و رفتار و گفتار و صدای شیطان همراه شده و سهم زیادی از زندگی خود را به او اختصاص دادهاند.در سالهای اخیر برگزاری جشنوارههای متعددی نظیر «ووداستاک» و «اوزی فست» برای موسیقی متال برگزار میشود و بعضی از شاخههای متال مثل «آلترناتیو متال» جشنوارههای خاص دارند. گذشته از اینها به منظور شناسایی استعدادها و ادامة روند ستاره سازی و بازی ستارههای موسیقی جشنوارة گروههای زیرزمینی از سال 2000 پایه گذاری شده که باعث جذب هر چه بیشتر جوانان به موسیقی شیطانی و شکل گیری این قبیل گروهها در تمام کشورهای دنیا شده است.ایجاد گروههای بومی در کشورهای مختلف برای نمونه گروههای بلکمتال هلند، بلکمتال نروژ، گروههای «لودنس»، «آنگرا» و «راپسودی» در ژاپن، گروههای «یوپی»، «هدهانتر» و «کای هانسن لد» در آلمان و باز سازی گروه «قاتل خدا» (Deicide) و گروههای دیگر در ایران، محصول این جشنوارهها و شور و هیجانی است که بین جوانان جهان به راه انداختهاند. و نیرویی را که میتواند به تغییر تمدن و سبک زندگی ظالمانة روزگارما و تحول در تاریخ منجر شود، در جهت تثبیت سلطة خود و حفظ وضع موجود بکار گرفتهاند. و به طور تحسینانگیز و طنزآمیز از جوانان ناراضی و سرکش رادیکالیسم محافظهکار درست کردهاند! .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.