تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
تعریف وحی«وحى» در لغت داراى معانى مختلف است؛ از جمله: اشاره، کتابت، نوشته، رساله، پیغام، سخن پوشیده و اعلام در خفا (لسان العرب، ج 15، ص 380). این واژه در قرآن کریم در چهار مورد به کار رفته است: اشاره پنهانى (مریم/آیه 13) هدایت غریزى(نحل / آیه 68 – 69) ، سروش غیبى (الهام)(قصص / آیه 7؛ طه / آیه 37 – 40) و وحى رسالى(شورى / آیه 7) .این واژه در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکى عام و دیگرى خاص. «وحى» به معناى عام، سخن پوشیده و اعلام در خفا است که در همه موجودات - اعم از حیوان، جماد، انسان و شیطان - وجود دارد. معناى عام وحى، نوعاً همان معناى لغوى وحى است. در معناى خاص، وحى معرفتى است که به صورت ویژه بر پیامبران و معصومان القا مى شود. این فقط مختص رسولان و امامان«علیهم السلام» است؛ نه غیر آنان.(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454) تفاوت وحی با کشف و شهودبر این اساس اگر مقصود از وحى؛ معناى عام آن باشد، بلى، وحی با کشف و شهود و سلوک معنوى، که از آن به الهام و گاه به کشف معنوى تعبیر مى شود ، تفاوتی ندارد. اما اگر مراد، وحى به معناى خاص آن باشد، با یکدیگر کاملا متفاوتند ؛ زیرا صرف سلوک معنوى آدمى را به مقام انبیا و ائمه«علیهم السلام» نمى رساند و چنان معرفتى براى وى حاصل نمى شود؛ زیرا: 1-وحى آن نوع شناخت و دریافت معارف و قوانین تشریعى جامع و بى بدیل است که از سوى آفریدگار عالم - با توجه به آگاهى از سیستم وجود انسان و نیازهاى گوناگون حیات مادى و روحانى او - در تمام مراحل مختلف زندگى افاضه مى شود و جهت راهبرد هماهنگ و معقول جامعه انسانى، در روند حیات فردى و جمعى است. در حالى که محتواى مکاشفه اى که از سلوک معنوى به دست مى آید، اغلب ناقص و یک جانبه است و براهین اطمینان بخش براى صاحب کشف و دیگران ندارد. علاوه بر آنکه وحى ناظر به سعادت همگان است؛ در حالى که کشف عرفانى محض، در صدد رفع مشکل صاحب کشف است. 2-در وحى خاص، پیامبر، فرشته (که واسطه پیام است) را مى بیند؛ ولى در وحى عام اگر حامل پیام فرشته باشد، سالک او را مشاهده بصرى نمى کند. 3- نبى باید شهود خویش را به دیگران گفته و آن را تبلیغ کند؛ ولى براى سالک چنین شرطى وجود ندارد.4- وحى، مقامى اعطایى است که خداوند افاضه فرموده و تحت مشیت و اراده او قرار دارد؛ امّا در مکاشفه، سالک هر چند حقایق عوالم غیب را دریافت مى دارد؛ ولى این «آخذاً من الله» و از طریق اعطاء خداوند نیست. بنابراین انسان با سلوک معنوى، نمى تواند به وحى - به معناى خاص آن دست یابد؛ گرچه به وحى به معناى عام آن نایل شود. تفاوت وحی با تجربه دینی قبل از بیان تفاوتهای وحی و تجربه دینی ، تذکر چند نکته لازم است: الف- - تجربه دینى (Religious Experience) همان چیزی است که در کتاب هاى فلسفه دین، با عنوان تجربه عرفانى یا کشف و شهود عرفا نسبت به وجود خداى متعال مورد بحث قرار می گیرد و گاهى معناى عام ترى مورد نظر است که هرگونه احساس حضور و وجود خداى متعال را شامل مى گردد [براى آشنایى با مهم ترین روایت هاى این واژه مراجعه کنید به: پراود فوت، وین، تجربه دینى، ترجمه و توضیح: عباس یزدانى، مؤسسه فرهنگى طه، قم، چاپ اول، پاییز 77). وحی به معنی یک نحوه خاصّی از ارتباط بین خدا و انسان ــ چه با واسطه و چه بی واسطه ــ از اموری است که عقل عادی و فلسفه تا به حال از ادراک آن عاجز بوده و نتوانسته است تعریفی حقیقی ،جامع و مانع از آن ارائه دهد ؛ و آنچه تا به حال در تعریف وحی گفته شده صرفا تعاریفی لفظی بوده است ، نه تعاریف حقیقی و فلسفی ، و اساسا وحی مقوله ای وجودی است که در بند مفهوم نمی آید لذا ادراک حقیقت آن از حدّ عقل که امور را ، با مفاهیم ، ادراک می کند خارج است . لذا اگر هم ، علمی بخواهد از وحی بحث کند، آن علم ، عرفان نظری است که از درک قلبی سود می جوید نه از مفاهیم ذهنی . و در عرفان نظری وحی به معنی خاص آن دو گونه استعمال دارد. محی الدین ابن عربی ، که مشهورترین شخصیت عرفان نظری است ، و اهل عرفان از او با لقب شیخ اکبر یاد می کنند ، فرموده است: وحی به معنی خاص آن بر دو قسم است :1. وحی اولیا که در حوزه غیر شریعت و دین است.(که همان الهام است) 2. وحی انبیاء که مربوط به شریعت و دین است. ب-با توجه به گستردگی معنای وحی، آنچه مورد بحث ما در این مختصر میباشد نسبت میان وحی تشریعی و تجربه دینی است و سایر استعمالات وحی مورد نظر نمیباشد. و نیز منظور ما از تجربه دینی اعم از تجربه عرفانی و معرفت شهودی است. ج- متفاوت بودن وحی با تجربههای عارفان و مشاهدات و مکاشفاتشان از چیزهایی است که خود عرفا نیز به آن معترفند. ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه تصریح میکند که پس از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وحی به طور کلی قطع گردید و اولیا و اهل معرفت جز الهام بهرهای ندارند: « و اعلم ان لنا من الله الالهام لاالوحی،فان سبیل الوحی قد انقطع بموت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله : بدان برای ما از جانب خدا تنها الهام است و نه وحی، زیرا راه وحی با مرگ رسول خدا قطع شد.» (ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج 3، بیروت: دار صادر، بیتا، ص 238)قیصری در شرح فصص الحکم(داود قیصری، شرح فصوص الحکم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، ص 111) و سید حیدر آملی در جامعالاسرار و منبعالانوار( سید حیدر آملی، جامعالاسرار و منبع الانوار، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1368، ص 454) نیز وحی را از اختصاصات پیامبر دانستهاند. د- برخی از تفاوتهای میان وحی و تجریه دینی، ناظر به بعضی از دیدگاههای مطرح شده در تجربه دینی خواهد بود.تفاوتهای میان وحی و تجربه دینی1- تأثیر فرهنگ زمانه در تجربه دینی و جهت نیافتگی وحی از آن : طبق نظر برخی دیدگاهها، تجربه دینی از فرهنگ زمانه تغذیه میکند و در قید و بند فرهنگی است که تجربه در آن رخ میدهد، به بیان دیگر هیچ تجربهای وجود ندارد که بدون واسطه مفاهیم و اعتقادات واصل شود. و ساختار پیش از تجربه در شکل دادن به تجربه مؤثر نباشد بلکه به نظر «پراود فوت» آن ساختار جزئی از تجربه است. فلذا تجربههای عرفانی عارف هندو، هندگونه است و تجربههای عارف یهودی، یهودیواره است و تجربههای عارف مسلمان، اسلامی است. یعنی اگر عارف پیش از حصول تجربه، افکار و اندیشههای یک مسیحی را داشته باشد، تجربههای او در چارچوب اندیشه های مسیحی شکل میگیرد.(هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید: قم، دفتر نشر طه، 1381، ص 246)در حالی که مجموعه تعالیم و فرمانهایی که انبیا به عنوان وحی در اختیار بشر قرار دادهاند، معمولاًً با فرهنگ زمانه انبیا در تقابل است. انبیا معمولاً با سنتهای رایج و اندیشههای حاکم بر جامعه خودشان، که معمولاً خرافی و پوچ و منحط بودند به مبارزه بر میخواستند و سنتها و اندیشههای تازهای را بر جای آنها مینشاندند. این تحول از سوی بخشی از معارفی ناشی میشده که به نام وحی از سوی خداوند دریافت میداشتند.(همان، ص 245)علاوه بر آنکه وحی الهی از هر گونه تصرف مصون و محفوظ میباشد و خواهشهای نفسانی و عوامل بیرونی از جمله افکار و عقاید، هیچگونه تأثیری در وحی ندارند. پیام الهی از هنگام صدور تا ابلاغ نهایی به مردم توسط ملائکه الهی نگهبانی میشود.( ر.ک: سوره جن،آیه 26 ـ 28)2- شریعتآفرینی وحی : حداقل برخی از وحیهای نازل شده بر انبیاء الهی شریعت آفرین میباشد یعنی دستورالعملهایی از جانب خداوند برای زندگی فردی و اجتماعی پیروان خود میآورند. در حالیکه در تجربههای دینی و عرفانی چنین چیزی مشاهده نمیشود.( هادی صادقی، کلام جدید، همان) بر همین اساس ابن عربی درکلمات خود تصریح میکند که فرشته برای نبی، شریعت مستقل میآورد. برخلاف عارف که اگر هم امری در محدودة شریعت بر او نازل شود، از باب آگاه ساختن وی از احکام شریعتی است که بر پیامبر نازل شده و او از آن بیاطلاع بوده است ، یا به خاطر خطای در اجتهاد، خلاف آن را باور داشته است. از این رو، امکان ندارد که به عارف تابع یک پیامبر، حکمی الهام شود که برخلاف شریعت واقعی آن پیامبر باشد. هر چند ممکن است که حکم الهام شده، با فتاوای مجتهدان مخالف باشد که همین امر از خطای آنان در استنباط حکم مذکور حکایت میکند.( ابن عربی، الفتوحات المکیه، ج 3، همان، ص 316) 3- تأثیرپذیری تجربه دینی از القائات شیطانی : در تجربههای عرفانی، مشاهدات و مکاشفات عرفا در معرض نوعی انحراف و سقوط و القائات خطا و شیطانی است. فلذا عرفا برای صحت و سقم مکاشفاتشان رعایت موازینی را لازم و ضروری میدانند. ابن عربی در این باره میگوید: «همه القائات بر اولیا، ربانی نبوده، بلکه گاهی شیطان برای سالک تمثل یافته، باطلی را بر قلب او القا میکند. سالک باید کاملاً هوشیار باشد و آنچه بر قلب او القا میشود با میزان کتاب و سنت بسنجد و چنانچه میان آنها ناسازگاری یافت، بداند که آن القا شیطانی است.( همان،ص 39)در حالیکه وحی همواره مصون از تلبیس ابلیس بوده، پیامبران در همه مراحل فهم، درک و دریافت آن در عصمت الهی قرار دارند. و وحی چنان حالتی سرشار از اطمینان به صدق خودش در پیامبر ایجاد میکند به طوری که جای هیچ شک و شبههای نسبت به صدق آن باقی نمیگذارد. 4-تأثیر دینی و خطاپذیری در تعبیر : در تجربة دینی، ممکن است صاحبان تجربه در تعبیر مشاهداتشان دچار اشتباه گردند هرچند در شهود خود ، امر حقی را مشاهده کرده باشند. بر همین اساس ابن عربی میگوید: گاهی سالک در تعبیر خود دچار خطا میگردد، هر چند شهودش درست و مطابق با واقع است ؛ مانند کسی که در مشاهدات ظاهری، شخصی را در تاریکی شب مشاهده میکند که از دیوار خانهای بالا رفت، آن گاه میگوید: «دزد وارد آن خانه شد» در حالیکه او همان صاحب خانه بوده که کلیدش را گم کرده و به ناچار از دیوار بالا رفته است. او در این که دیده کسی از دیوار خانه همسایه بالا رفته خطا نکرده و آن چه دیده، در خارج واقع شده است؛ اما در گزارش خود دچار خطا گردیده است.( همان،ص 7) پس ممکن است عارف در تعبیر و تفسیر کشف دچار خطا گردد.در حالیکه وحی قرآنی ، لفظ و معنا هر دو از طرف خداوند بر پیامبر نازل شده است، نه اینکه معانی تنها نازل شده باشد و الفاظ ساخته پیامبر باشد. آیات زیادی از قرآن بر این مطلب دلالت دارند از جمله: مزمل/ 5: «انا سنلقی علیک قولاً ثقیلاًُ : در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبها القا میکنیم.» در این آیه، از قرآن به عنوان قول ثقیل نامبرده شده است و این خود دلالتی واضح دارد بر اینکه لفظ بر پیامبر نازل شده است. قیامت / 18 ـ 16: «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاذا قرأناه فاتبع قرانه : زبانت را - در هنگام وحی - زود به حرکت درنیاور تا در خواندن - قرآن - شتابزدگی به خرج دهی، در حقیقت گرد آوردن و خواندن آن بر - عهدة - ماست. پس چون آن را برخواندیم - همانگونه - خواندن آن را دنبال کن.» . بقره / 252: «تلک آیات الله نتلوها علیک بالحقّ : این - ها - آیات خداست که ما آن را به حق بر تو میخوانیم.» در این آیات خداوند، قرائت و تلاوت قرآن را در هنگام وحی به خود نسبت داده است که نشانگر آن است که لفظ قرآن از جانب خداوند نازل شده است. علاوه بر آن مسأله اعجاز در فصاحت و بلاغت قرآن میرساند که لفظ و معنا هر دو از سوی خداوند متعال نازل شده است. خلاصه آنکه تفاوتهای دیگری نیز بین وحی و تجربة دینی وجود دارد که ما در این نوشتار تنها به برخی از آنها پرداختیم و تفصیل آن نیاز به کتابی مستقل دارد و آنچه در اینجا حایز اهمیت است اینکه تفاوتهای بین وحی و تجربه دینی بیش از آن است که بتوان آنها را یکسان پنداشت.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.