قضای الهی-یاری خداوند /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

من هنوز این مسأله برام حل نشده که چرا باید به قضای خدا راضی بود؟ مرز بین قضای خدا و نتیجه طبیعی کارهای آدم چیه؟ درک نمی کنم که برای به دست آوردن یه هدف باید یه مسیر طبیعی رو رفت و دیر باید نتیجه گرفت یعنی ائمه(ع) و پیامبرها هم مسیر طبیعی هر کاری رو می رفتن؟ چرا خدا آدمو پیش بعضی هایی که هدف اصلیشون خدا نیست و بعضا کارای غیر شرعی می کنن ، ضایع می کنه؟ آدم باید تا چه حدی مثلا تو مسائل دینی مطالعه کنه تا استحقاق کمک خدا رو تو دفاع کردن از دین پیدا کنه؟ من با اینکه تقریبا تو طول روز نمی شه که خدا رو فراموش کنم و نماز جماعت و غیره و کتاب های دینی و قرآن می خونم سطح درکم از زندگی و دین شخصیتم کوچیک تر از اونایی که این وضعیتو ندارن؟


راضی بودن به قضای الهی وتسلیم بودن در برابر مقدرات الهی ،مقامی بس رفیع است که ناشی از اعتقاد کامل به خدا وحکمت اوست.از آنجا که خداوند انسان را خلق کرده ومی داند خیر وصلاح او در چیست وظرفیت او چقدر است،متناسب با آن اموری را برای او مقدر نموده که بر اساس حکمت است ،گرچه ما فلسفه بعضی از آنها را نفهمیم.علاوه بر آنکه رضا به قضای الهی سبب آرامش روانی انسان می گردد.مسأله قضا و قدر همان مشیت الهى است که در نظام هستى، هر چیز را با محاسبه دقیق و معین به طور قانون مند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحیح مشیت خداوند و خواست انسان، مبتنى برداشتن تصور صحیح از مشیت خداوند در نظام جهان و انسان است. تردیدى نیست که هیچ رخدادى در جهان، جز به مشیت خداوند اتفاق نمى افتد.برگى که از درخت ساقط مى شود و یا کارى که از انسان سر مى زند، هر دو به مشیت خداوند است. اما چگونگى جریان مشیت در این دو تفاوت دارد؛ زیرا انسان تفاوتى عمده واساسى با دیگر موجودات دارد و آن اینکه داراى اختیار است.به عبارت دیگر خداوند خواسته است که انسان مختار باشد و به اختیار خود بتواند کارى را انجام دهد. بر این اساس اختیار انسان در طول مشیت و قضا و قدر خداوند است؛ یعنى، خداوند خواسته که انسان توان خواستن و انتخاب کردن را داشته باشد. از همین رو اگرشما علت ها و عوامل کارى را کاملا فراهم و بر آن اقدام نمودید آن واقعه اتفاق خواهد افتاد؛ مثلا اگر آتش و بنزین و اکسیژن را در کنار هم قرار دهید قطعاً انفجار رخ خواهد داد. این همان نظام متقن و تخلف ناپذیر هستى است. حال زمانى که اسباب و علل کارى را فراهم مى سازید و آن کار صورت مى پذیرد، آیا بدون مشیت الهى صورت گرفته است؟ مسلماً این چنین نیست؛ ولى مشیت خداوند چیزى زاید بر در دسترس قرار دادن همان اسباب و علل و تأثیر بخشى به آن نیست. در مورد انسان هم مشیت او بر آزاد و مختار بودن انسان است. بنابراین فعالیت هاى ارادى انسان جبرا از او صادر نمى شود و مستند به خواست آزاد خود او است. درعین حال به مشیت الهى نیز استناد دارد به این معنا که اگر خداوند تکوینا نمى خواست چنین بشود، به او آزادى و اختیار نمى داد و مانند دیگر اجزاى طبیعى در مسیر واحدى انسان را به حرکت در مى آورد. از اینجا است که مى بینیم برخلاف پندار برخى از متکلمان و مستشرقان اسلام قائل به مشیت و تقدیر الهى است؛ اما تقدیر به معنایى که گفتیم، هرگز مستلزم جبر نیست. براى توضیح این مطلب، به نکات ذیل دقت کنید:یک. خداى سبحان هستى بخش کائنات است و هر چیزى در اصل وجود و گرفتن فیض، به ذات اقدس او وابسته است.دو. همچنان که خداوند کائنات را آفریده است، به آنها نیز آگاهى و احاطه علمى دارد: «الا یعلم من خلق؛ آیا کسى که آفریده است نمى داند؟» (ملک (67)، آیه 14.)یعنى، خدا به دو صورت بر اشیا احاطه دارد: یکى اشراف وجودى، دوم احاطه علمى؛ ولى هیچ یک با اختیار انسان تنافى ندارد. انسان با وصف اختیارى که خداوند به او بخشیده، در قبضه قدرت حق قرار دارد.در اینجا اگر انسان از خود اختیارى نداشته باشد، با وصف اینکه مشیت پروردگار بر انسان مختار قرار گرفته است، در آن صورت مشیت حق درباره انسان نافذ نبوده است. به عبارت دیگر اختیار و آزادى انسان، در طول قدرت پروردگار خواهد بود. بنابراین از جمله اشیایى که در قبضه قدرت حق قرار دارد، «اراده انسان» است؛ ولى نه بدین معنا که اراده از انسان سلب گشته و او مجبور است؛ چون «اراده» ذاتا با اختیار همراه است و معنا ندارد که گفته شود: «به کسى اراده داده شده است، ولى در عین حال آن کس اختیارى از خود ندارد». در این صورت انسان به جبر، مختار و با اراده است.به این شعر زیبا از مولوى دقت کنید: آن یکى بر رفت بالاى درخت مى فشاند او میوه را دزدانه سخت صاحب باغ آمد و گفت اى دنى از خدا شرمت بگو چه مى کنى؟ گفت از باغ خدا بنده خدا مى خورد خرما که حق کردش عطا پس ببستش سخت آن دم بر درخت مى زدش بر پشت و پهلو چوب سخت گفت آخر از خدا شرمى بدار مى کشى این بى گنه را زار زار گفت کز چوب خدا این بنده اش مى زند بر پشت دیگر بنده اش چوب حق و پشت و پهلو آن او من غلام و آلت فرمان او گفت توبه کردم از جبر اى عیار اختیار است اختیار است اختیاربنابراین، قدرت مطلقه پروردگار نه تنها باعث جبر نیست؛ بلکه باعث اختیار و اراده انسان است.یکى از اقسام علل، علت هاى قریبه و بعیده است؛ مثلاً نوشته کاغذ معلول حرکت قلم و حرکت قلم معلول حرکت دست و حرکت دست معلول اراده و اراده معلول نفس انسان است و نفس ما نیز معلول ذات احدیت است.نقش دعا و درخواست:آیات و روایات فراوانی در مورد لزوم و اهمیت دعا و درخواست حاجت ها و نیازها وجود دارد. قرآن کریم می فرماید: «ادعونی استجب لکم؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» (غافر، آیه 60).و نیز: «قل ما یعبؤا بکم ربی لولا دعاؤکم؛ ای پیامبر بگو: اگر دعای شما نبود پروردگارتان به شما عنایت و توجهی نمی کرد» (فرقان، آیه 7).در روایتی می خوانیم: هر کدام از شما باید همه حاجت و نیازش حتی نمک و بند کفشش را از خداوند بخواهد (میزان الحکمه، ج 3، ص 252، ح 5573، چاپ دفتر تبلیغات).و در روایتی دیگر آمده است: هیچ نیاز و حاجتی را کوچک نشمرید (و آن را از خدا درخواست کنید) چون محبوب ترین شما در نزد خداوند کسی است که درخواستش از او بیشتر است (میزان الحکمه، ج 3، ص 252، ح 5572، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی).از این آیات و روایات که تنها نمونه کوچکی از هزاران حدیث است به خوبی ظاهر و هویدا می گردد که درخواست از خداوند امری مطلوب و مورد سفارش و تأکید خداوند و اولیای اوست. میان درخواست از خداوند و رضایت از او هیچ گونه منافات و تعارضی وجود ندارد و چگونه ممکن است خداوند ما را به کاری که با رضایتش منافات دارد دستور دهد و بر آن اصرار و تأکید داشته باشد؟بله، نکته ای که در این میان در خور توجه و قابل تأمل است این است که معنای دعا کردن این نیست که با این دعا، خواسته ما حتما برآورده می شود، حتی اگر به صلاح ما نباشد و یا دعا را با شرایطش به جا نیاورده باشیم و یا موانعی بر سر راه اجابت آن بوده که آن را برطرف نکرده باشیم. مهم ایجاد ارتباط و اظهار عجز و فقر و نداری و رفتن به در خانه خداوند غنی بی نیاز است که نشانگر اوج بندگی و نهایت تضرع و فقر و وابستگی به آن وجود قدیر متعال است و در واقع اجابت ما همان حال تضرع و خاکساری و خشوع است، حال ممکن است خواسته ما گاهی که مطابق خیر و صلاح و سعادت ماست آن چنان که می خواهیم و انتظار داریم برآورده گردد و ممکن است به خاطر لطف الهی و عدم مطابقت آن خواسته و نیاز با سعادت دنیا و آخرت ما مدت ها به تأخیر بیفتد و یا اصلا برآورده نگردد، اینجاست که معنای رضایت از خدا و راضی بودن از قضای الهی و خواست او معنا می یابد.تفاوت معناى قضا و قدر :1 - قدر : یعنى اندازه و اندازه گیرى و تعیین حد و حدود چیزى . و در اصـطـلاح بـه ایـن مـعـناست که خداوند متعال براى هر چیزى اندازه اى قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیرى و محاسبه و سنجش آفریده است .2 - قضا : یعنى حکم و قطع و حتمیت . در آفرینش , پیدایش و ایجاد بسى چیزها , ازچندین راه ممکن است انجام گیرد . حال اگر از میان چندین راه ممکن , علل و اسباب پیدایش یکى از آنها فراهم شد و تنها همان یکى تحقق یافت ; این مرحله از تحقق راقضا مى نامند.و بنده تسلیم خداوند باید وظیفه اش را که همان دعا کردن و اظهار خاکساری و نیازمندی است عمل نماید .تاثیر دعا در ارتباط با قدر الهی است, زیرا قدر است که قابل تغییر است. ما می توانیم تا هنگامی که قدر الهی تبدیل به قضا نشده و حتمیت نیافته با دعا آن را تغییر دهیم, ولی هنگامی که تبدیل به قضا شد آنوقت بحث رضایت مطرح است. در زیارت هم آمده: (اللهم فاجعل نفسی مطمئنه بقدرک راضیه به قضائک). بحث رضایت در مقابل قضا و حتمیت مطرح شده است, زیرا که انسان در مقابل حکم قطعی خدای متعال چاره ای جز رضا, تسلیم و فروتنی ندارد, ولی قبل از این حالت انسان اختیار دارد که شرایط را با عمل و دعا آنگونه که می پسندد, در صورتی که با مصلحت و حکمت الهی منافات نداشته باشد, تغییر دهد. و مطمئن باشد که در این حوزه اختیار دارد. تسلیم محض بودن در مقابل قضا و قدر همان معنای جبر است و ما معتقدیم که انسان اختیار دارد و جبر باطل است.برای مطالعه بیشتر ر.ک:- مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت.- مطهری، مرتضی، عدل الهی. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image