آثار معاد بر زندگی /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

اعتقاد به معاد چه اهمیتی دارد وچه تأثیری می تواند بر انسان و زندگی او داشته باشد؟ چرا برخی بااین که می گویندبه معا د اعتقاد داریم ، ولی باز هم گناه می کنند ؟


مقدمهانسان به عنوان موجودى از موجودات هستى دائم در حال سیر، حرکت، تکاپو بوده و رو به مقصد دارد؛ چرا که انسان در هر کار خود یک «براى» دارد. چرا درس مى خوانى؟ براى اینکه دانا و توانا بشوم. چرا کار مى کنى؟ براى اینکه تحصیل در آمد و معیشت کنم. چرا تحصیل معیشت مى کنى؟ براى آنکه غذا تهیه کنم و همینطور در مقابل هر «چرا؟» یک «براى» وجود دارد.و همین «براى» هاست که کار انسان را معنا دار مى کند و اگر کارى که انجام مى دهد در مقابل «چرا؟» «براى» نداشته باشد آن کار لغو، عبث و بیهوده تلقى مى گردد. بزرگان حکمت اثبات کرده اند هیچگاه از انسان کارى که فاقد هرگونه غرض و هدف باشد صادر نمى شود. بلکه عبث ها نسبى است، یعنى مثلا فعلى که از یک شوق خیالى و یک ادراک خیالى است، به تناسب خودش عبث نخواهد بود، ولى با توجه به این که هدف عقلانى ندارد آن را عبث مى خوانیم.ر.ک: مطهرى، مرتضى، عدل الهى، صص 19 - 18.از طرفى انسان به طور فطرى کمال جو است یعنى مى خواهد سعه وجودى هر چه بیشترى بیابد و علمش، قدرتش، اراده اش، حیاتش همه و همه نا محدود و مطلق باشد و در یک کلمه طالب و خواستار و جویاى کمال مطلق است به صورتى که اگر به تعبیر حضرت امام(ره) قدرت مطلق جهان باشد و عالم را در اختیار داشته باشدو به او بگویند که جهان دیگرى هم هست، به طور فطرى مایل است آن جهان را در اختیار داشته باشد. یا مثلا هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگرى هم هست به طور فطرى مایل است که آن علوم را هم بیاموزد. در حقیقت انسان به هیچ حدى از کمال قانع نیست. و هر چه داشته باشد، بیش از آن مى خواهد و این امر واضح و غیر قابل تردید است.اگر به تمام دوره هاى زندگانى بشر توجه کنیم و اگر تاریخ زندگانى بشر را ورق بزنیم، این کمال جویى، کمال طلبى، کمال خواهى و عشق به کمال مطلق را خواهیم یافت. کمتر دین و مذهبى را در جهان مى توان یافت که در این باب سخن نگفته باشد، هر چند در تحلیل کمال و تعلق کمال و تشخیص کمال و راه رسیدن به آن اختلاف نظر هست، ولى همه در این اصل متفق اند که آدمى به طور فطرى کمال جوست.براى آگاهى بیش تر ر.ک: امام خمینى، روح اللَّه، چهل حدیث، صص 163-155.با توجه به این دو اصل یعنى حرکت و تحول دائمى انسان و کمال جویى فطرى او - که پیشینه اى به اندازه حیات بشرى دارند - اذعان خواهیم کرد که فرجام اندیشى، غایت نگرى، دور اندیشى و تفکر در مقصود نهایى یکى از دغدغه هاى پایا و دیرپاى آدمى بوده، هست و خواهد بود.مگر مى شود انسان در سیطره این دو مسأله، خود را بیابد و عاقبت اندیش نباشد؟ آیا مى توان گفت: آدمى در طول زندگى خود، هیچ گاه به هدف و مقصود خود نیندیشیده و نمى اندیشد؟ کمترین توجه و دقت به زندگى روزمره خود که نمایانگر کوشش و سعى انسان بر دست یابى به هدف و هدف هایى است - و لو آن مقصود مطلوب نهایى نباشد - نشان دهنده آخر اندیشى او است.کدام انسان را مى توان یافت که در فعالیت هاى روزمره، سالیانه و در طول عمر خود، بدون هدف، مقصود و پایان کار بوده است؟!حتى انسانى که عملکردى ناپسند، نا خوشایند و غیر عقلانى دارد، براى اعمال خود توجیه ارائه کرده، آنها را براى مقصود و یا مقصودهایى تدلیل مى کند. احساس مسؤولیت در برابر حرکت جهان هستى و کمال جویى، انسان را وادار مى سازد که فرجام اندیش و عاقبت نگر باشد و این خود یکى از افتخارات بزرگ و یکى از نشانه هاى عظیم و گران قدر اشرف بودن انسان بر موجودات دیگر است.الف ) « آثار اعتقاد به معاد »1) اعتقاد به معاد به زندگی مفهوم می بخشد.از اثرات ایمان به رستاخیز در شکل دادن به زندگی انسان این است که اگر زندگی بعد از مرگ نباشد زندگی این جهان پوچ و بیهوده خواهد بود.اگر انسان به زندگی پس از مرگ معتقد نباشد و مرگ را آخرین نقطه حیات بداند، این زندگی برای او مفهومی نخواهد داشت. با اندکی توجّه، خود را در یک حالت بی هدفی و بی وزنی احساس می کند و زندگی را پوچ و بیهوده می بیند، با خود می اندیشد که بالأخره پس از این همه تلاش و فعالیت و تهیه وسائل زندگی، چه می شود؟ و اگر پاسخ بشنود که هیچ، می میرد و زندگی پایان می گیرد، سخت ناراحت و آزرده می گردد و شاید به همین دلیل است که بسیاری از مردم کشورهای صنعتی و پیشرفته با این که از لحاظ زندگی مادی در رفاه هستند، همواره از زندگی ناله می کنند و خود را با انواع سرگرمی ها مشغول می سازند، این برای آن است که از فکر کردن درباره پوچی و بی هدفی زندگی فرار کنند.این انسانها که وجود خود را احساس می کنند، اگر توجّهی به عدم خود نیز در چند بعد، به نمایند، وحشت نموده و یک حالت اضطراب، نگرانی بر آنها حکم فرما می شود. هنگامی که فرد، دلیلی بر هستی خود نبیند در این دنیا خود را بیگانه احساس می کند و خود را به صورت وصله ناجوری می بیند.به راستی اگر جنین در شکم مادر دارای هوش و دانشی باشد، امّا خبری از بیرون رحم نداشته باشد و درباره زندگی در آن محیط بیندیشد چه حالی پیدا خواهد کرد، آیا حیات خود را پوچ و بی هدف و بیحاصل نخواهد دانست؟ و سراسر زندگیش را اضطراب فرا نخواهد گرفت؟آنان که حیات را به همین چند روزه دنیا محدود می دانند و بر این گمانند که با سپری شدن آن، چیزی جز فنا و نیستی در انتظارشان نیست، از این که پا به عرصه هستی گذاشته اند گله دارند و می گویند: ای کاش به دنیا نمی آمدیم. اینان به زندگی بدبین اند؛ زیرا در آن چیزی جز مشکل و رنج نمی بینند چیزی که مایه دلخوشی آنان باشد در آن یافت نمی شود.امّا اگر یقین داشته باشیم که منزلگاهی در پیش داریم آن منزلگاه عدم نیست، هستی است، در یک سطح عالیتر حیاتی است که با زندگی این دنیا هیچ چیزش قابل قیاس نیست، نه این تنگ نظریها وجود دارد، نه بخلها، نه کینه ها، نه حسادتها، نه ناامنی ها و نه دردها و رنجها، بلکه همه آرامش و صلح و صفا است و به تعبیر قرآن کریم:دَعْوَاهُمْ فِیهَا سُبْحَانَکَ اللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلاَمٌ...(3)گفتار آنها در بهشت این است که خداوندا منزهی تو و تحیّت آنها سلام است.معتقد به معاد، باور دارد که زندگی به این چند روز دنیا محدود نیست، بلکه این زندگی در آنچه در پیش روی دارد از مقایسه قطره به دریا نیز کمتر است.وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ(4) این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازیچه نیست، و زندگی حقیقی همانا در سرای آخرت است؛ ای کاش می دانستند.بنابراین، یکی از آثار عقیده به زندگی پس از مرگ، مفهوم دادن و هدف بخشیدن به زندگی و از بیهودگی در آوردن است.با وجود اعتقاد به معاد، زندگی هدفدار می شود چنین شخصی می داند که خداوند او را بیهوده نیافریده و به زودی به سوی خداوند باز می گردد، چنان که خداوند می فرماید: أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ(5) آیا گمان کردید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی گردید؟فردی که به معاد اعتقاد دارد، زندگی دنیا را مقدمه ای برای آخرت و دنیا را مزرعه ای برای آخرت می داند. ازاین رو سعی می کند با مشکلات زندگی مبارزه کند و به سوی هدف مقدس گام بردارد.بنابراین، اگر ما یقین داشته باشیم که منزلگاهی که در پیش داریم، منزلگاه عدم نیست، هستی است در یک سطح عالی تر، ادامه همین حیات است در یک افق بالاتر، و همه تلاشها و کوششها سرانجام به آن منتهی می گردد، در این حالت زندگی ما از پوچی و بیهودگی خارج می شود و مفهوم می گیرد.2 ) کنترل غرایز و شهواتتا زمانی که انسان در این دنیا استقرار دارد، دلش از تمنّا و خواهش ها باز نمی ایستد، امّا وقتی در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سرای باقی دریافت که فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسیار ناچیز است، و حتّی در قلمرویی که به دست می آید نمی توان آن را برای همیشه حفظ کرد و خوشی ها و لذایذ واقعی نیز در همین ایّام کوتاه خلاصه نمی شود، دیگر نه هر دم امواج خواسته های بی پایان بر دلش استیلا می یابد که خود را به همه چیز وابسته کند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از این که بیش از حد از نعمت ها و ثروت های دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر می شود.در زندگی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأس های عمیق در کمین انسان نشسته اند و هر دو کشنده اند و هر دو تهدید کننده زندگی اند، و آنچه هر دو را در بند می کشد، یاد مرگ است. یاد مرگ هم آمال و هم آلام را که هر دو بی حد جلوه می کنند، محدود می کند و آنها را آن چنان که هستند کوچک نشان می دهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش می دهد و او را بر ادامه زندگی قادر می سازد.رسول گرامی اسلام فرمود: از بین برنده لذتها را یاد کنید، سؤال شد: آن چیست؟ فرمود: مرگ... و مرگ اولین منزل از منازل سرای آخرت، و آخرین مرحله از مراحل ( زندگی) دنیاست.(6)امام علی(ع) یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیت کننده روح بشر می خواند و می فرماید:الا فاذکروا هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الاُمنیات عند المساوَرةِ لِلاْعمالِ القبیحة(7) به هنگام تصمیم بر کارهای زشت، مرگ را که نابود کننده لذت ها و مکدّرکننده شهوت و قطع کننده آرزوهاست به یاد آورید.قرآن کریم نیز از این تأثیر نافذ و مؤثر ایمان به معاد در آیات متعددی سخن می گوید، از جمله:الف . مؤمن آل فرعون قوم خود را که سخت فریفته دنیا بودند و همین امر آنها را به انواع ستم ها و بیدادگری ها آلوده ساخته بود، نصیحت کرده آنها را به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن سرای آخرت متوجّه می سازد و می گوید:یَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الاْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ(8) ای قوم من! (به این دنیا دل نبندید که) این زندگی دنیا متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی و ابدی است.مسأله تنها فانی بودن این دنیا و باقی بودن سرای آخرت نیست، مسأله مهم، مسأله حساب و جزاست: هر کس عمل بدی انجام دهد فقط به اندازه آن به او کیفر داده می شود، امّا کسی که عمل صالحی انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالی که مؤمن باشد وارد بهشت می شود و روزی بی حسابی به او داده خواهد شد.او در این سخنان حساب شده اش از یک سو اشاره به عدالت خداوند در مورد مجرمان می کند که تنها به مقدار جرمشان جریمه می شوند. و از سوی دیگر اشاره به فضل بی انتهای او که در مقابل یک عمل صالح پاداش بی حساب به مؤمنان داده می شود و هیچگونه موازنه ای در آن رعایت نخواهد شد، پاداشی که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و حتی به فکر انسانی خطور نکرده است. و از سوی سوم لزوم توأم بودن ایمان و عمل صالح را یادآور می شود.و از سوی چهارم مساوات مرد و زن در پیشگاه خداوند و در ارزشهای انسانی.به هر حال، او با این سخن کوتاه خود این واقعیت را بیان می کند که متاع این جهان گرچه ناچیز است و ناپایدار، ولی می تواند وسیله رسیدن به پاداش بی حساب گردد، چه معامله ای از این پرسودتر؟! ضمنا تعبیر به مثله اشاره به این است که مجازاتهای عالم دیگر شبیه همان کاری است که انسان در این دنیا انجام داده است، شباهتی کامل و تمام عیار.تعبیر به غیر حساب ممکن است اشاره به این مطلب باشد که نگاه داشتن حساب عطایا مخصوص کسانی است که مواهب محدودی دارند و می ترسند اگر حساب را نگه ندارند گرفتار کمبود شوند، امّا کسی که خزائن نعمتهای او نامحدود و بی پایان است و هر قدر ببخشد کاستی در آن پیدا نمی شود، زیرا هر قدر از بینهایت بر دارند باز هم بینهایت است !نیاز به حسابگری ندارد.(9)ب . قرآن کریم از گروهی افراد با ایمان یاد می کند که در برابر انسان های فریفته ثروت و آنان که جاه و جلال و زرق و برق زندگی قارون چشمانشان را خیره کرده بود و آرزوی لحظه ای زندگی همچون وی را در دل می پروراندند، می گفتند: وای بر شما! چه می گویید، ثواب و پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام می دهند بهتر است....وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا...(10))ایمان به معاد، چنان افق فکری آنها را وسعت بخشیده بود که به ثروت سرشار قارون و حشمت و جلال او به چشم تحقیر می نگریستند و این جلوه های فریبنده و زودگذر را در برابر ثواب و پاداش الهی هیچ می انگاشتند.ج . حضرت شعیب(ع) در برابر قوم خود که در سنگلاخ شرک و بت پرستی سرگردان بودند و نه تنها بت، که درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم می پرستیدند، و برای کسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و کم فروشی و خلافکاری های دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد می نماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم می دهد، تا شاید به خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند:...وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ إِنِّی أَرَاکُم بِخَیْرٍ وَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ مُّحِیطٍ(11) ای قوم من! .. . پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کم فروشی نزنید). من شما را در خیر و خوبی می بینم و از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناکم.3 ) آرامش روحی روانیاز آنجا که روی برتافتن از معنویت و اخلاق و گرایش به ارزشهای مادّی، برخلاف ساختار روحی روانی انسان و در جهت عکس قانون خلقت است، بشریت با بحرانهای بسیاری دست به گریبان می باشد و هر چه این حرکت معکوس تداوم یابد این بحران شدیدتر می شود.یکی از پیامدهای بی اعتنایی انسان به معنویت، که طعم خوش حیات را در کام انسانها تلخ کرده، افسرگی و اضطراب است.اینگونه انسانها، زندگی را منحصر به دنیا و دنیا را همه دوره حیات خود می پندارند و به فرموده قرآن کریم شعار چنین افرادی این است: وَقَالُوا مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا إِلاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ(12) آنها گفتند: چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست؛ گروهی از ما می میرند و گروهی جای آنها را می گیرند؛ و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمی کند! آنان به این سخن که می گویند علمی ندارند، بلکه تنها حدس میزنند (و گمانی بی پایه دارند)!زندگی برای چنین افرادی همین مدت محدود، همراه با همه رنجها، سختیها و مشکلات گوناگون است. ازاین رو، افسردگی، ناامیدی، اضطراب روانی، بلاتکلیفی، احساس پوچی و بی هدفی بر اینگونه زندگی سایه می افکند و حتی در زمانهایی که به لذتهای ناپایدار و زودگذر این دنیا رو می آورد نیز ترس و وحشت و اضطراب آنها را رها نمی کند.قرآن کریم می فرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَی(13) و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم.طبیعت دنیا مستلزم آن است که انسان همیشه به آنچه می خواهد و دوست دارد نرسد. با سختیها و ناملایمات، شکستها و ناکامیها، ضرر و زیانها و بسیاری چیزهای ناخوشایند دیگر مواجه شود. ایستادگی در برابر مشکلات و ناامید نشدن، محتاج به جهانبینی استواری است که بتواند مقاومت در برابر آنها را برای انسان توجیه کند. تنها جهانبینی الهی و ایمان معاد است که از عهده این مشکل برمی آید: أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلاْءِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ(14) پس آیا کسی که خدا سینه اش را برای (پذیرش) اسلام گشاده، و (در نتیجه) برخوردار از نوری از جانب پروردگارش می باشد (همانند فرد تاریک دل است؟) پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی کنند، اینانند که در گمراهی آشکارند.جهان بینی مادی، توان توجیه منطقی و منطبق با فطرت سلیم را ندارد و معتقدان به آن، در مقابل مشکلات خلع سلاح هستند.(15) شاهد این مدعا وجود بیماریهای روحی حادّ و بحرانهای شدید اخلاقی در دنیای معاصر به ویژه در جوامع مادی غرب است.وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّی إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ، أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ(16) و کسانی که کفر می ورزیدند، کارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است که تشنه، آن را آبی می پندارد، تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زود شمار است. یا (کارهایشان) مانند تاریکی هایی است که در دریایی ژرف است که موجی آن را می پوشاند و روی آن موجی دیگر است و بالای آن ابری است. تاریکی هایی است که بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است. هرگاه (غریق) دستش را بیرون آورد، به زحمت آن را می بیند، و خدا به هرکس نوری نداده باشد، او را نوری نخواهد بود.ملاکها و ارزشهای مادّی، توان توجیه و تبیین این امر را ندارند و انسان را در نیمه راه زندگی رها کرده و قدرت روبه رو شدن و تصمیم گیری در برابر حوادث را از انسان سلب می کند. اینجاست که انسان از انسانیت خود خلع و به موجودی زبون و بی اراده و افسرده تبدیل می شود و زندگی را بی ارزش می یابد و اضطراب و نگرانی و افسردگیها بر او هجوم می آورد.به هر حال، عامل اصلی این نگرانیها عمدتا احساس پوچی و بی هدف بودن زندگی، احساس نداشتن پناهگاه در مشکلات طاقت فرسا، تصویر وحشتناک از مرگ و بدبینی و ترس از آینده جهان و آینده زندگی فردی است. بدون شک ایمان به سرای دیگر و زندگی جاویدان در آن عالم، توأم با آرامش و عدالت، میتواند به این نگرانیها پایان دهد.(17)افرادی که به جهان آخرت ایمان راسخ ندارند و فقط به لذایذ و کامیابی های دنیوی اهمیت می دهند؛ از جهات مختلف گرفتار تشویش خاطر و اضطراب می گردند:الف. در اثر احساس شکست در برابر موانع طبیعی، قانونی و اجتماعی که سدّ راه آنان در رسیدن به کامیابی های مطلوب و دلخواهشان می باشد.ب. به خاطر مصایب و ناملایمات طبیعی و غیرطبیعی که از زندگی دنیوی انفکاک پذیر نیست.ج. اندیشه و تصور مرگ که در نظر آنان به منزله پایان مطلق حیات می باشد.برعکس، ایمان راسخ به جهان پس از مرگ، همه عوامل یاد شده را خنثی می کند، زیرا:اولاً: زندگی دنیوی جز مزرعه و کشتزاری برای حیات اخروی نیست، و تمتعات مادّی تا آنجا مجاز می باشد که مانع رسیدن انسان به سعادت ابدی نگردد:وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلاَّ لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الاْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ(18)ثانیا: تحمّل شداید و ناگواری ها به انگیزه به دست آوردن رضای الهی، پاداش های اخروی بزرگی را به دنبال دارد:الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ أُولَئِکَ * عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ(19) آنها که هرگاه مصیبتی به آنها رسد می گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی گردیم! اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.قرآن کریم در جای دیگر پس از بیان این که انسان طبیعتا در برابر ناملایمات بی قراری و بی تابی می کند، از اقامه نماز، کمک به محرومان، ایمان به جهان آخرت، و ترس از عذاب الهی، به عنوان عوامل آرامش بخش یاد کرده و می فرماید: إِنَّ الاْءِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَ هُ الْخَیْرُ مَنُوعًا * إِلاَّ الْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَلَی صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ * وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ * وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ * وَالَّذِینَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ.(20)ثالثا: بر پایه ایمان به معاد، مرگ پایان زندگی نیست، بلکه دریچه ای به سوی جهان ابدی است، چنانکه امام علی(ع) می فرماید: اَی¨ُّهَا النَّاسُ اِنَّا وَ اِی¨َّاکُمْ خُلِقْنَا لِلْبَقَاءِ لا لِلْفَنَاء، لَکِنَّکُمْ مِنْ دارٍ اِلی دارٍ تُنْقَلُونْ(21) ای مردم، ما و شما برای بقاء و پایداری آفریده شده ایم، نه برای فناء و نابودی، ولی شما از سرایی به سرای دیگر منتقل می شوید.4) احساس مسئولیت و حالت آماده باش دائمییکی از آثار پر برکت اعتقاد به معاد، بیدار شدن احساس مسئولیت و وظیفه شناسی در عمق وجود انسان هاست، به گونه ای که تمام افکار و کردار آدمی را تحت الشعاع قرار می دهد و او در مقابل هر کاری خود را موظّف به پاسخگویی می داند.قرآن کریم به منظور تأکید بر مسئولیت انسان در برابر عملکرد خویش با لحنی آمیخته به انکار و عتاب می فرماید: أَیَحْسَبُ الاْءِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًی(22) آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود؟قرآن کریم در نفی این پندار؛ حیات مجدّد انسان، جریان مسئولیت خواهی و مؤاخذه انسان در روز قیامت را به او گوشزد می نماید: فَوَرَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِیْنَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ(23) پس سوگند به پروردگارت که از همه آنان خواهیم پرسید، از آنچه انجام می دادند.معتقد به معاد، بر این باور است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه خواهد شد و دایره مسئولیت او به کارهای ظاهری بزرگ محدود نمی شود: ...وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ...وَاللّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(24) و اگر آنچه در دلهای خود دارید، آشکار یا پنهان کنید، خدا شما را به آن محاسبه می کند... و خداوند بر هر چیزی تواناست.معتقد به معاد، بر این باور است که روز قیامت در پیشگاه عدل الهی تمام اعمال او، حتّی به اندازه وزن دانه خردل و یا ذرّه را نافذی بصیر و خبیر به نقد می کشد تا سرّه از ناسرّه مشخص گردد.... وَإِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَکَفَی بِنَا حَاسِبِینَ(25) و اگر (عمل) هموزن دانه خردلی باشد آن را می آوریم و کافی است که ما حسابرس باشیم.یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِّیُرَوْا أَعْمَالَهُمْ * فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ(26) در آن روز مردم با گروههای متفرّق بیرون می آیند تا اعمال آنها را به آنان نشان دهند پس هر کس به سنگینی یک ذره خوبی کند آن را می بیند و هر کس به سنگینی یک ذره بدی کند آن را می بیند. از این رو کوتاه ترین لحظات عمر نیز ارزشی فوق العاده می یابد و انسان خود را همچون مسافری خواهد دانست که باید از فرصت ها بیشترین بهره را ببرد و ره توشه آخرت را هر چه بیشتر و بهتر برگیرد.5) انجام اعمال صالح و اجتناب از گناهعقیده به عالم پس از مرگ و بقای اثر اعمال آدمی، هم می تواند یک عامل بازدارنده قوی در برابر گناه و خطاکاری، و هم یک عامل محرّک نیرومند برای تشویق سرمایه گذاری مادی و معنوی در راه خدمت به خلق خدا و نیکی ها گردد.اثراتی که ایمان به عالم پس از مرگ می تواند در اصلاح افراد فاسد و منحرف و تشویق افراد فداکار و مجاهد و لایق بگذارد به مراتب بیش از اثرات دادگاهها و کیفرهای معمولی، و بیش از پاداشها و تشویقهای عادی است؛ زیرا از مشخصات دادگاه رستاخیز این است که نه تجدید نظر در آن راه دارد، و نه توصیه و پارتی بازی، و نه می توان فکر قضات آن را با طرفند و ارائه مدارک دروغین تغییر داد، و نه تشریفات آن نیازمند به طول و تفصیل خواهد بود.قرآن کریم می فرماید: وَاتَّقُواْ یَوْما لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ(27) از روزی بپرهیزید که هیچ کس بجای دیگری جزا داده نمی شود و نه شفاعتی از او پذیرفته خواهد شد و نه غرامت و بدل، و نه کسی به یاری او می آید.همچنین میفرماید: وَلَوْ أَنَّ لِکُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الاَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ(28) و هر کس از آنها که ظلم و ستم کرده، اگر تمامی روی زمین را در اختیار داشته باشد، در آن روز همه را برای نجات خویش می دهد، و هنگامی که عذاب الهی را می بینند پشیمانی خود را مکتوم می دارند (مبادا رسواتر شوند) و در میان آنها به عدالت داوری می شود و ستمی بر آنها نخواهد رفت.و نیز در آیه ای دیگر می خوانیم : لِیَجْزِی اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ(29) هدف این است که خداوند هر کس را به آنچه انجام داده جزا دهد چرا که خداوند سریع الحساب است.به همین دلیل در قرآن مجید سرچشمه بسیاری از گناهان فراموش کردن روز جزا ذکر شده است: فَذُوقُوا بِمَا نَسِیتُمْ لِقَاءَ یَوْمِکُمْ هَذَا...(30) بچشید آتش دوزخ را به خاطر اینکه ملاقات امروز را فراموش کردید.حتّی از پاره ای از تعبیرات استفاده می شود که انسان اگر گمانی در قیامت داشته باشد نیز از انجام بسیاری از اعمال خلاف خود داری می کند.(31)6) عبرت آموزییکی دیگر از ثمرات نیکوی درخت پربار ایمان به معاد، عبرت آموزی از تاریخ گذشتگان و پندآموزی از فراز و نشیب زندگی است.آدمی در پرتو ایمان و باور به معاد چشمانی نافذ و حقیقت بین می تواند از ظواهر امور به باطن آن دیده گشاید و از خانه غرور به خانه شعور پا نهد.تحوّلات دنیا، دگرگونی های روزگار، آمدن ها و رفتن ها همه و همه آینه های تمام نمایی هستند که به خوبی ناپایداری این دنیا و جلوه های فریبای آن را نشان می دهند و انسان را از دل بستن به دنیا و فرو رفتن در گرداب غفلت برحذر می دارند، به شرط آن که انسان تنها تماشاگر حوادث نباشد، بلکه از مدرسه روزگار، درس عبرت آموزد و خود را برای دانشگاه قیامت مهیا سازد: ای خوشا چشمی که عبرت بین بود عبرت از نیک و بدش آیین بود.انسان فطرتا جویای سعادت خویش است، از تصوّر وصول به سعادت غرق در مسرّت می گردد، و از فکر یک آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش می افتد و سخت دچار دلهره و اضطراب می گردد. آنچه مایه سعادت انسان می گردد دو چیز است: یکی تلاش و دیگری اطمینان به شرایط محیط.امام علی(ع) در سفارش به پندپذیری از تاریخ می فرماید: اگر راهی برای زندگی جاودانه وجود می داشت، یا از مرگ، گریزی بود، حتما سلیمان بن داوود(ع) چنین می کرد، او که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختیارش قرار داد . امّا آن گاه که پیمانه عمرش لبریز و روزی او تمام شد، تیرهای مرگ از کمان های نیستی بر او باریدن گرفت و خانه و دیار از او خالی گشت، خانه های او بی صاحب ماند و دیگران آنها را به ارث بردند.مردم! برای شما در تاریخ گذشته درس های عبرت فراوان وجود دارد، کجایند عمالقه و فرزندانشان؟ کجایند فرعون ها و فرزندانشان؟ کجایند مردم شهر رس، آنها که پیامبران خدا را کشتند و چراغ نورانی سنّت آنها را خاموش کردند و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟(32)قرآن کریم پس از بیان سرگذشت دردناک قوم نوح و عاد و ثمود و قوم شعیب و قوم لوط و سرگذشت فرعونیان، ماجرای آنها را درس عبرتی می داند برای همه کسانی که از عذاب آخرت در ترس و بیم به سر می برند، و پشتشان از شنیدن حوادث هولناک قیامت می لرزد؛ آنجا که می فرماید: إِنَّ فِی ذَلِکَ لایَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِکَ یَوْمٌ مّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ(33) در این (سرگذشت های عبرت انگیز و حوادث شوم و دردناکی که بر گذشتگان رفت) علامت و نشانه ای است برای کسانی که از عذاب آخرت می ترسند؛ همان روزی که همه مردم در آن گرد می آیند.آری، آنها که به رستاخیز ایمان دارند، با دیدن هر یک از این نمونه ها و سرنوشت شومی که چنین اقوامی بدان گرفتار آمدند، دل هایشان تکان می خورد، و از ماجرای آنها عبرت می گیرند و راه خود را باز می یابند و دامان خود را به گناهانی که آنها بدان آلوده شدند نمی آلایند.امّا آنها که ایمانی به قیامت ندارند، دریچه دل هایشان بر واقعیت های زندگی بسته شده، تنها سر در آخور زندگی دارند و از آخرت غافل اند. ازاینرو از کنار تمامی حوادث و تحوّلات زندگی به سادگی می گذرند و دل های سنگ و سختشان از مواعظ و عبرت های فراوان عالم هیچ تأثیر نمی پذیرد.ب ) « فرق اعتقاد و باور »به طور کلی مقام فکر و اندیشه و نظر و مقام عمل و سلوک رفتاری دو ساحت جداگانه و متمایز از یکدیگرند. مقام فکر و اندیشه و نظر در اعتقادات یک فرد تجلی پیدا می کند و مقام عمل و سلوک رفتاری در ایمان انسان ها ظهور دارد. مادامی که فکر و اندیشه و استدلال های عقلانی و عقلایی در قالب تصورات و تصدیقات و براهین عقلی باقی بماند و به دل و قلب انسان رسوخ نکند و تبدیل به باور قلبی نگردد مقام عمل و رفتار می تواند از آن منفک گردد ولی اگر براهین عقلی به باور قلبی و ایمان تبدیل گردد، عمل و سلوک رفتاری متناسب با آن، همراه و غیرقابل تفکیک از مباحث نظری خواهد آمد.در این رابطه حضرت آیت الله شیخ مجتبی تهرانی در کتاب سلوک عاشورایی منزل سوم صفحه ۲۷ به شایستگی حق مطلب را ادا کرده و چنین می فرمایند: ایمان عبارت از یک تعلق قلبی است. زهد «عدم تعلق» بود، اما ایمان «تعلق» و دلبستگی است. دلبستگی به چه؟ دلبستگی به خدا. هرکس دلبسته به خدا شد، او مؤمن است. در بحث ایمان، بین ایمان و اعتقاد فرق گذاشتم و آن فرق این است که در اصول اعتقادی که برهانی است، ممکن است شخص خودش هم براهینی اقامه کند، اما اثری روی دل خودش نگذاشته باشد. اینجا است که ایمان و اعتقاد با هم افتراق پیدا می کنند.در خود آیات قرآن کریم هم می فرماید: «قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم» اعراب (به پیامبر(ص)) گفتند: ما به تو ایمان آوردیم. (به آنها) بگو شما ایمان نیاوردید و باید بگویید اسلام آوردیم زیرا هنوز ایمان در دلهای شما وارد نشده است. (حجرات ۱۴). ایمان مربوط به بعد قلبی است، اما اعتقادات مربوط به بعد عقلی. اینها دو بعد وجودی در انسان است. یکی کار قلب است و دیگری کار عقل. اگر عقل من کار خودش را انجام داد و بازده آن روی قلبم اثر گذاشت و دلبستگی به محصول کار عقلی ام پیدا کردم، این می شود «ایمان» وگرنه اگر عقل استدلال هایش را هم بکند ولی هیچ اثری نداشته باشد، این شخص مؤمن نیست.پی نوشت ها:1. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیام قرآن، ج 5، ص 17، قم، انتشارات هدف،1372 ش.2. سوره سبأ، آیه 7 و 8.3. سوره یونس،آیه 10.4. سوره عنکبوت، آیه 64؛ ر.ک: سوره رعد، آیه 26؛ سوره توبه، آیه 38.5. سوره مؤمنون، آیه 115.6. بحارالانوار، ج 6، ص 133، چاپ مؤسسه الوفاء، بیروت.7. نهج البلاغه، خطبه 99.8. سوره مؤمن،آیه 39 .9. تفسیر نمونه، ج20، ص 106.10. سوره قصص،آیه 80.11. سوره هود، آیه 84.12. سوره جاثیه، آیه 24.13. سوره طه، آیه 124.14. سوره زمر، آیه 22.15. قرآن و روانشاسی، ص 336 335؛ ر.ک: سوره بقره، آیه 158 و 251 249 ؛ سوره معارج، آیه 19 28.16. سوره نور،آیه 40 39.17. پیام قرآن ج 5، ص 411.18. سوره عنکبوت، آیه 64.19. سوره بقره، آیات 156 157.20. سوره معارج، آیات .19 27.21. شیخ مفید، ارشاد، ص 127، چاپ دوم، نجف اشرف.22. سوره قیامت، آیه 36.23. سوره حجر، آیه 93 92.24. سوره بقره،آیه 284.25. سوره انبیاء،آیه 47.26. سوره زلزال،آیات 8 6.27. سوره بقره، آیه 48.28. سوره یونس، آیه 54.29. سوره ابراهیم، آیه 51.30. سوره السجده، آیه 14.31. سوره مطففین، آیه 4.32. نهج البلاغه، خطبه 182.33. سوره هود، آیه 103. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image