سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

اصلي ترين جريانات اثرگذار در جريان نهضت مشروطه چه جرياناتي بودند و هر کدام چه تاثيري در فرايند نهضت مشروطه داشتند؟


همزمان با شکل گيري نخستين تحولات مربوط به نهضت مشروطه آگاهي سياسي در جامعه ايران به دليل تلاش هاي فکري روحانيون و روشنفکران و افزايش ارتباطات فرهنگي با جهان خارج و انتشار روزنامه ها که روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شد و هم چنين انتشار غير رسمي ولي گسترده آثار سياسي انتقادي که رشدي چشم گير يافته بود افزايش يافته بود . از اين رو مفاهيم جديدي مانند مجلس، مشروطيت و آزادي وارد فرهنگ سياسي ايران شد و نقش مهمي در تحولات آينده جنبش ايفا نمود . از طرفي با بررسي تحولات تاريخ مشروطه در مي يابيم که عمده ترين نيروهاي فکري تاثير گذار در تحولات موسوم به مشروطه و نيز تفکر مشروطه خواهي را بايد در دو نيروي اجتماعي که عبارت از «روحانيت» و «جريانات روشنفکر غربگرا» بود جستجو کرد که در ادامه به ارزيابي عملکرد هر کدام از اين دو نيرو مي پردازيم : 1. يکي از منابع مهم ورود تفکر مشروطه خواهي به کشور، اعزام دانشجويان به خارج بود . بدين ترتيب که تحصيل کردگاني که به هدف تحصيل دانش و تکنيک و جذب تکنولوژي غرب به دنياي غرب رفته و آموزه هاي جديدي را هم فرا گرفته بودند در انتقال اين آموزه ها و به کارگيري آن در انقلاب مشروطه نقش عمده اي داشتند . اين تحصيلکرده هاي غرب رفته معمولا از لحاظ اجتماعي متعلق به طبقات و لايه هاي بالاي اجتماع بودند و با تمکن مالي و حمايت هاي دولت و با هدف و انگيزه فراگيري تکنيک و دانش به کشورهاي اروپايي اعزام شده بودند . با اين وجود آن ها دل فريفته ظواهر دنياي غرب شده ، برخي از آنان جذب انجمن فرا ماسونري گرديدند و بعد از بازگشت با اعتماد زيادي که به کشورهاي غربي داشتند سابقه استعماري آنان را به فراموشي سپردند و براي همين با ادعاي اصلاحات بيشتر، به تامين منافع غرب پرداختند . اين تحصيل کرده هاي غرب رفته فکر مي کردند با بي اعتنايي به سنت هاي ديني و تبعيّت از الگوهاي غربي پيشرفت و ترقي را براي ايران به ارمغان آورده اند. آنان به دليل اينکه نوعا متعلق به طبقات بالاي اجتماع بودند و دوران تحصيل خود را در غرب گذرانده بودند آشنايي خوبي از زيرساخت هاي فرهنگي اجتماع و جامعه ايراني نداشتند و چون به تنهايي توان تحول آفريني نداشتند در نهضت تنباکو با جنبش هاي مردمي روحانيت و نيروي هاي مذهبي همراه شدند . از لحاظ اجتماعي نهضت تنباکو تجربه موفقي بود که در واقع مقدمه انقلاب مشروطه به شمار مي آيد . اين نهضت که در آن مردم به قرارداد استعماري توتون و تنباکو اعتراض کرده بودند اولين اعتراض و مقاومتي بود که در برابر حکومت انجام مي گرفت ؛ حکومتي که تمام مردم را رعاياي خود مي دانست و بر جان و مال آنان مسلط بود . حاصل کار اين نهضت اين بود که مقاومت مردم با عقب نشيني دولت و با پيروزي رو به رو شد و براي نخستين بار قدرت روحانيت هم به رخ دولت و هم به رخ قدرتمندترين دولت استعماري دنيا يعني انگلستان کشيده مي شود و به اين ترتيب اهميت و جايگاه مرجعيت و رهبري ديني براي ديگران معلوم مي شود. اما در مسئله مشروطيّت تحصيل کرده هاي غرب که جريان روشنفکري غربگرا بوده و ما به اختصار آن را جريان روشنفکري مي ناميم با نارضايتي هايي که نسبت به حکومت پيدا کرده بودند رويکرد انتقادي خود را از طريق انتشار مطبوعات در خارج و تشکيل انجمن هاي مخفي به جامعه سرايت مي دادند . در اين ميان ظلم و تعدي حاکمان مناطق و همينطور حکومت مرکزي جان مردم را به لب رسانده بود و از طرفي وضعيّت نامطلوب اقتصادي به خاطر قرار دادهاي ننگين استعماري و فشار طاقت فرساي آن بر مردم، باعث آغاز قيام مردمي به انگيزه تشکيل عدالت خانه و جلوگيري از ظلم شده بود . لکن جريان روشنفکري، آن قيام مردمي را که براي جلوگيري از ظلم و تشکيل عدالت خانه انجام گرفته بود را به سمت تقاضاهاي نو پديد همچون مشروطه ، آزادي ، مساوات و پارلمان هدايت کردند و چون در تغيير خواسته هاي اوليه به مشروطيت ، قانون ، پارلمان و آزادي تأملات تئوريک و نظري به اندازه کافي انجام نگرفته بود عمده اين آموزه ها به صورت مبهم در ميان جامعه مطرح گرديد. همين موضوع باعث تشتت آراء و جبهه گيري هاي مختلف گرديد و به همين دليل آن حرکت عظيم مردمي با آن خواسته هاي اوليه که خالصانه مطرح شده بود به درگيري ها و جدال هايي منتهي شد که بيگانگان به راحتي توانستند از آن سوء استفاده کرده و نفوذ خود را تعميق و سلطه استعماري خويش را بر ايران حاکم کنند. 2. دومين نيرو و جرياني که در انقلاب مشروطه نقش داشت روحانيت بود . روحانيت به لحاظ پيوند عميق جامعه ايران با دين ، از ديرباز از نفوذ زيادي برخوردار بوده است به گونه اي که حتي در تحولات پيش از مشروطه به عنوان نهاد مستقل مردمي نقش آفرين بود . اثر گذاري روحانيت در جامعه ايران به گونه اي بودکه در اوان انقلاب مشروطه، روحانيّت موثرترين نيرويي بود که از نهضت حمايت کرد و رهبري آن را به دست گرفت، در فضاي مذهبي حاکم بر جامعه ايران هيچ فعاليت سياسي و هيچ انديشه اي بدون حمايت علماء راه به جايي نمي برد. از نظر تئوريک رساله هايي که از سوي علماء در دفاع از مشروطه نگاشته شد که استوارترين آن ها رساله تنبيه الامه و تنزيه المله مرحوم نائيني مي باشد در واقع تلاشي بود که از سوي اين علما براي مشروعيت دادن به آرمان هاي مشروطه صورت گرفته است . به عنوان مثال مرحوم نائيني در رساله خود مي کوشد تا اثبات کند مباني مشروطه مثل آزادي، مساوات و پارلمان، تفکيک قوا در بطن شريعت وجود دارند . با اين همه روندي که جريان غرب گرا با تندروي دنبال مي کرد نشان داد با وجود شالوده شکني ها و هجمه به سنت هاي ديني، اين مباحث نظري نمي تواند کافي باشد چرا که برخي از اين روشنفکران و تحصيل کردگان در غرب ، در هر فرصتي که پيش مي آيد ، در مجلس و يا در مطبوعات و شب نامه ها به شدت و با صراحت به مذهب و اعتقادات اسلامي مردم مي تازندو بدون اين که دليل محکمي ارائه دهند باورهاي ديني و اموري همچون الفباي رايج را از عوامل عقب ماندگي برشمرده و بر تقليد از غرب تاکيد دارند . بروز چنين مسائلي نگراني علمايي چون شيخ فضل الله نوري را برانگيخته بود. از طرف ديگرعناصري چون سيد حسن تقي زاده که مي گفت بايد براي ترقي و پيشرفت، از فرق سر تا نوک پا غربي شد به عنوان نماينده مجلس در برابر دغدغه هاي ديني علماء ايستادگي مي کرد و به اين ترتيب ديگر جايي براي مباحث تئوريک و نظري باقي نمي ماند . از جانب ديگر سير تحولات و حوادث مشروطه به گونه اي بود که سرانجام علماء که پيشتاز قيام مردمي بودند از متن به حاشيه رفتند و با اعدام شيخ فضل الله نوري و ترور بهبهاني و درگذشت نابهنگام آخوند خراساني و عقيم ماندن حرکت حضور مستقيم و رهبري ايشان در ايران، نيروي روحانيت و به طور کلي عمده نيروهاي مذهبي به انزوا رفتند و دولت هاي ضعيف مشروطه که يکي بعد از ديگري تشکيل مي شدند با دخالت هاي انگلستان و روس همراه بود و اين دولت ها زمينه را براي ظهور استبداد رضا خاني فراهم کردند . در مجموع دو عنصر فرهنگي و فکري که همان روحانيت و تحصيل کردگان غربي بودند با وجود همراهي که در اول نهضت و حتي پيش از آن را داشتند در ادامه راه نتوانستند اين همراهي را ادامه دهند يعني در واقع آنان در نفي وضع موجود که همان سلطنت مطلقه بود نظر مشترک داشتند. اما اينکه آنان چه هدفي را و چه جايگزين براي وضع موجود دارند اختلاف داشتند چون اساسا خاستگاه فکري و آبشخور فرهنگي شان متفاوت بود . لذا با وجود آن که آنان در زمينه فکري و بستر فرهنگي انقلاب مشروطه نقش آفرين بودند در ادامه راه از همراهي و همفکري باز ماندند . بنابراين در زمينه هاي فکري و فرهنگي انقلاب مشروطه اين دو جريان فکري و اجتماعي هر دو اثرگذار بودند لکن اين دو جريان آنقدر ميانشان از لحاظ فکري و بستر اجتماعي فاصله بود که نمي توانستند اين راه را با هم دنبال کنند و بدين خاطر مردم با انحرافي که در قيام عدالتخانه انجام گرفت نه به مشروطه رسيدند و نه به خواسته اوليه شان که همان تشکيل مجمع عدالت خانه و رفع ظلم بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image