کلام /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

نام حضرت علي ـ عليه السلام ـ به عنوان جانشين پيامبر صريحاً در قرآن نيامده و می‌گویند اگر هم مي آمد دشمنان از قرآن حذف مي کردند. ولي پيامبر طبق روايات آن حضرت را جانشين خود بعد از رحلت تعيين کرده است. معني آن اين است که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شخصاً چنين انتخابي کرده است و از طرف خداوند وحي نازل نشده و چنین دستوری نیامده است چون آيات 3 و 4 سوره نجم در خصوص آيات نازل شده در قرآن صدق مي کند ؟


در پاسخ به سئوال مورد نظر، اشاره به نکاتي ضروري است: الف) شکي نيست که امامت يک امر الهي و قدسي است، چنان چه در کلام امام رضا ـ عليه السلام ـ آمده: «امامت زمام دين، جانشيني خدا و جانشيني رسول (خدا) و نظام مسلمين و صلاح دنيا... و بنياد پاک اسلام و شاخه پر برکت آن است... (و) امام يگانه دوران است، و هيچکس به پايه او نرسد و عالمي با او برابر نگردد و (در عصر خود) همتا و مثل و نظيري ندارد و بي اکتساب و طلب به فضل و کمال مخصوص گشته و از جانب مفضِّلِ وهّاب بدان اختصاص يافته است. کيست که بتواند به کنه معرفت امام دست يابد يا آنکه بتواند (از پيش خود) او را برگزيند...». بنابراين هيچ کس نمي تواند امام را انتخاب نمايد. حتي پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز نمي تواند امام را از پيش خودش تعيين کند. بلکه امام را بايد خداوند متعال تعيين و نصب نمايد و پيامبر نيز به دستور خداوند متعال، امام را به مردم معرفي نمايد. ب) پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ داراي مقام عصمت کبري است و بر همين اساس خداوند متعال در قرآن در وصف آن بزرگوار مي فرمايد: و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي (پيامبر) سخنان اش ناشي از هواي نفس (سرخود) نيست و به رأي خود چيزي نمي گويد، بلکه وحي است که خداي تبارک تعالي به او مي کند. و: ما ضلّ صاحبکم و ماغوي او هميشه در مسير حق گام بر مي دارد و در گفتار و کردارش کمترين انحرافي نيست. و لذا به اتفاق مسلمانان، سنّت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ که متشکل از فعل و قول و تقرير آن بزرگوار مي باشد، حجت است و کسي حق مخالفت با آن را ندارد. پس معناي آنچه که در روايات فراوان و متواتري که شيعه و سني در کتب معتبر خود نقل کرده اند که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در روز غدير خم علي ـ عليه السلام ـ را به جانشيني خود نصب کرد و درحضور هزاران نفر حاجي ولايت علي ـ عليه السلام ـ را بر مسلمين بعد از خودش اعلام نمود، اين است که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از طرف خداوند مأموريت يافته بود تا خليفه و امام امت بعد از خودش را به امت اسلامي معرفي نمايد و کشتي هدايت آنان را به ناخداي بعد از خودش يعني امير المومنين ـ عليه السلام ـ بسپارد. آيا معقول و منطقي خواهد بود براي کسي که قرآن را مي خواند و خداوند در آن به صراحت بيان فرموده که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هرگز خودسرانه و از راه هوس کاري انجام نمي دهد و از پيش خودش چيزي نمي گويد، بگويد تعيين خلافت از طرف آن بزرگوار در روز غدير، کار خود سرانه بوده است؟! و يا در مواقف مختلف و متعددي به امت اعلام کرد که مثَل اهل بيت من مثَل کشتي نوح است هر که داخل آن رود نجات يابد و هر که وارد آن نشود هلاک خواهد شد. و يا اينکه فرمود: من دو چيزي گرانبها در ميان شما به يادگار مي گذارم: قرآن و عترت و اهل بيت خود را، مادامي که به آن دو چنگ زنيد هرگز گمراه نخواهيد شد و آن دو هرگز از همديگر جدا نخواهند شد تا زماني که (در قيامت) بر سر حوض بر من وارد شوند. آيا علي رغم فرموده پيامبر راستگو، که هرگز بدون دستور و رضاي خدا چيزي نمي گويد، ممکن است قرآن از عترت جدا شود و زماني را تصوّر کنيم که قرآن باشد و امامي از عترت همراه آن نباشد؟ و لذا ابن حجر عسقلاني که يکي از دانشمندان متعصب اهل سنت است ناگزير به اعتراف شده و چنين مي گويد: در احاديث وجوب تمسّک به اهل بيت، به عدم انقطاع حضور فرد شايسته از عترت، تا روز واپسين جهت تمسّک امت به وي اشاراتي رفته است، هم چنان که قرآن کريم نيز تا روز حشر مستمسک امت خواهد بود. از اين رو است که اهل البيت «امان» اهل زمين اند...». آري به دور از تعصّب و کوردلي بايد بگوئيم که تعيين امام توسط پيامبر همان تعيين امام از طرف خداوند بوده و روايات و احاديثي که در اين باره از پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شده، تعبير از يک حقيقت ربّاني و خبر دادن از يک مشيّت الهي است که بر زبان پيامبري که «لا ينطق عن الهوي از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید» جاري شده است. از اين رو همه روايات و به ويژه اين سخن حضرت اش که فرمود: «خلفاي بعد از من دوازده تن خواهند بود»، از آن جهت صادر شده که در آينده شاهد نظام امامتي باشد که با علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ آغاز و با امام مهدي ـ عليه السلام ـ پايان مي يابد. و با وجود صراحت قرآن به اينکه گفته پيامبر جز وحي چيز ديگري نيست و اعتقاد به عصمت تام پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، ديگر نياز به ذکر نام علي و ائمه در قرآن نیست مگر اينکه عناد بورزيم و چشم بر روي حقايق ببنديم و بهانه جوئي نمائيم. ج) گذشته از آنچه در دو نکته پيشين توضيح داده شد، تطبيق برخي آيات قرآن بر مصداق خارجي و واقعي آن که شيعه و سني در شأن نزول آن آيات، روايات فراواني را از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل کرده اند، به منزله تعيين و ذکر نام امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ محسوب مي شود، زيرا نه تنها سيره عقلاء عالم بلکه سيره عرف عام در جوامع انساني اين است که براي تعيين شخص هميشه از ذکر نام او استفاده نمي کنند بلکه در غالب موارد به اشاره به او و ذکر بعضي خصوصيات و ويژگي هاي يک شخص، او را معرفي مي کنند خصوصاً وقتي که بيان آن اوصاف و ويژگي ها منحصر به فرد باشد. قرآن کريم مي فرمايد: انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يوتون الزکاة و هم راکعون اين آيه با کلمه «انّما» که در لغت عرب به معناي انحصار مي آيد شروع شده و مي گويد: ولي و سرپرست و متصرّف در امور شما سه کس است: خدا و پيامبر و کسانيکه ايمان آورده اند، و نماز را بر پا مي دارند و در حال رکوع زکات مي دهند. و بر اساس روايات متعدد مراد از مومنيني که در حال نماز و حين رکوع زکات مي دهند علي ـ عليه السلام ـ است. منظور از «ولي» بر خلاف توجيهات غير مستدل که برخي از اهل سنت کرده اند، در آيه فوق ولايت به معناي سرپرستي و تصرف و رهبري مادي و معنوي است. به خصوص اين که اين ولايت در رديف ولايت پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و ولايت خدا قرار گرفته است و هر سه با يک جمله ادا شده است. و به اين ترتيب آيه از آياتي است که به عنوان يک نص قرآني دلالت بر ولايت و امامت علي ـ عليه السلام ـ مي کند. چه آنکه جز علي ـ عليه السلام ـ احدي در حال رکوع زکات نداده است که آیه‌ای برای آن نازل شده باشد. در کتاب شريف کافي از علي بن ابراهيم از پدرش از ابن ابي عمير از عمر بن اذينه نقل مي کند که او از زراره و فضيل بن يسار و بکير بن اعين و محمد بن مسلم و بريد بن معاويه و ابي الجارود روايت کرده است که حضرت ابي جعفر ـ عليه السلام ـ فرمود: خداي عزوجل رسول خود را امر کرد به ولايت علي ـ عليه السلام ـ و اين آيه را نازل فرمود: «انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا ...» و نيز ولايت اولي الامر را هم بر امت اسلام واجب کرد و چون مردم نفهميدند مقصود از ولايت چيست رسول خدا را دستور داد تا براي شان ولايت را تفسير کند همان طوري که معناي نماز و زکات و حجّ و روزه را تفسير فرموده است، وقتي اين دستور رسيد، رسول الله سخت پريشان شد، و ترسيد مردم از شنيدن اين فرمان از دين بيزاري جويند و مرتد شوند و او را تکذيب کنند، ناچار به خداي خود رجوع کرد و خداي متعال هم اين آيه را نازل فرمود: يا ايها الرّسول بلّغ ما انزل اليک من ربکّ و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و الله يعصمک من الناس؛ اي پيامبر برسان و به مردم ابلاغ کن آنچه را از پروردگارت به سوي تو نازل شده و اگر اين کار را انجام ندهي رسالت خداي را به مردم ابلاغ نکرده، و خداوند تو را از (شرّ مردم که مي ترسي ولايت علي را انکار کنند) حفظ خواهند کرد». بعد از نزول اين آيه رسول خدا قيام به امتثال و انجام دستور خداي متعال نمود، يعني در روز غدير خم ولايت علي ـ عليه السلام ـ را به مردم ابلاغ کرد. دستور داد تا ندا کنند که: «الصلوة جامعة» مردم آماده نماز شوند، آنگاه دستور پروردگار را مبني بر ولايت علي ـ عليه السلام ـ به مردم گوشزد نمود و فرمود تا حاضرين ماجرا را به غائبين برسانند. عمر بن اذينه (راوي اين حديث) مي گويد: غير از ابي جارود ما بقي آنان که من از آنان روايت را نقل مي کنم، همه گفتند که حضرت فرمود: اين فريضه (ابلاغ ولايت) آخرين تکليفي است که از ناحيه آفريدگار جهان به سوي بشر نازل شد و لذا اين آيه فرود آمد: اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي (آیه اکمال دین) آنگاه امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: خداي تعالي مي فرمايد: بعد از اين ديگر فريضه براي شما مسلمين نازل نمي کنم، براي اينکه فرايض شما تکميل شد». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image