امتحان الهی علم خدا /

تخمین زمان مطالعه: 19 دقیقه

اگر خداوند به سرنوشت انسان ها آگاه است پس چرا مسئله امتحان مطرح می شود؟


در پاسخ این پرسش سه مطلب تقدیم حضور حضرت عالی می شود ؛ که هر کدام حاوی نکاتی است که امید است مفید فایده قرار گیرند. 1ـ حقیقت امتحان الهیدر لغتنامه لسان العرب گفته است:« أَصل المَحْنِ: الضَّرْبُ بالسَّوْط . و امتَحَنتُ الذهب و الفضة إِذا أَذبتهما لتختبرهما حتى خَلَّصْتَ الذهب و الفضة»( اصل کلمه ی محن به معنی زدن با شلاق است. و وقتی طلا و نقره را ذوب کردی تا آن دو را آزمایش کنی و از خلوص آن دو باخبر شوی می گویی امتحان کردم طلا و نقره را.) و گفته است :« امتَحن القولَ: نظر فیه و دَبَّره ... و امتَحْنتُه: بمنزلة اختبرته و ابتَلَیْتُه. »( سخن را امتحان کرد یعنی در آن نظر کرد و تدبّر نمود. و آن را امتحان کردم به معنی از او خبر گرفتم و آن را آزمایش کردم است.»در فرهنگ ابجدی گفته است : « مَحَنَ مَحْناً الفضّةَ: نقره را پاک و خالص نمود. مَحَنَ مَحْناً الأدیم: پوست دباغى شده را نرم و پهن کرد. مَحَنَ مَحْناً البِئرَ: خاک و گل را از چاه بیرون آورد. »بنا بر این در امتحان و ابتلاء فقط جنبه ی خبر یافتن لحاظ نشده بلکه مطلوبیّت نیز در آن ملحوظ است. یعنی امتحان و ابتلا فقط و فقط برای خبردار شدن نیست ؛ بلکه امتحان کننده می خواهد از راه امتحان ، شیء مطلوب و خالص را به دست آورد. وقتی کسی را شلاق می زنند مراد این است که او را اصلاح کنند؛ لذا کلمه محن در این مورد به کار می رود. همچنین طلا و نقره را ذوب می کنند تا ناخالصی آن ظاهر شود و طلا و نقره ی خالص به دست آید ؛ لذا در این مورد نیز واژه امتحان به کار می رود. امتحان سخن نیز برای این است که سخن ارزشمندی حاصل شود. دباغی پوست را نیز امتحان می گویند چون در اثر دباغی ، پوست نرم و لطیف می شود. معلّم هم که دانش آموز را امتحان می کند صرفاً برای آگاه شدن از میزان اطلاعات دانش آموز نیست ؛ بلکه غرض اصلی امتحان ، این است که دانش آموزان وادار به درس خواندن شوند و رشد کنند. و کسانی به کلاس بالاتر روند که مراتب پایینتر را به خوبی یاد گرفته اند. لذا بسیاری اوقات معلّمین ، امتحان میان ترمی می گیرند و چه بسا شاگردان را تهدید می کنند که نمره ی میان ترمشان را در نمره ترم آنها دخالت خواهند داد ؛ ولی در عمل چنین نمی کنند. چون مقصودشان صرفاً تحریک نمودن دانش آموزان به درس خواندن است. بنا بر این ، از آنجایی که با برهان اثبات شده که خداوند متعال کمال محض است و جهل در او راه ندارد ،لذا در امتحان او جنبه ی خبر گرفتن را باید کنار گذاشت. پس امتحان خدا فقط برای اغراضی است که به امتحان شونده بر می گردد نه به امتحان کننده. و این اغراض بسته به افراد مختلف متفاوت است. امتحان انبیاء و ائمه و اولیاء برای این است که وجودشان شکوفاتر شده و به درجات بالاتری برسند. و برای مومنین عادی وسیله ی خالص شدن از شرکهای خفی است ؛ همانگونه که آتش با ذوب نمودن سنگ طلا ، ناخالصی آن را جدا می کند ، و در نهایت طلایی خالص حاصل می شود. امتحان الهی برای عدّه ای نیز تنبیه ( بیدار باش) یا مجازات است. در حقیقت امتحان خدا همان سنّتهای الهی است که نظام هستی بر اساس آنها تدبیر می شود. و این سنّتها به گونه ای تنظیم شده اند که انسان را در مسیر کمال قرار می دهند. چون همه ی عالم خلقت در مسیر الی الله قرار دارند ؛« لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ »(حدید:5) به عبارت دیگر همانطور که انسان بر اساس فطرت الهی آفریده شده است و مسیر تکوینی او به سمت کمال محض است ، عالم نیز مفطور حق تعالی است. اگر کسی با سنّتهای الهی همسو شده و آنها را به نفع خود بداند ، و در پیشامدها فقط به این فکر باشد که تکلیف الهی خود را در مورد آن پیشامد انجام دهد ، او هماهنگ با عالم به سوی کمال محض پیش می رود ؛ و الّا در مسیر عکس جریان عالم به حرکت در آمده و زیر چرخ نظام حقّانی عالم خرد می شود. خداوند متعال می فرماید:« قطعاً همه ی شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان. آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى رسد، مى گویند: «ما از آنِ خداییم؛ و به سوى او بازمى گردیم» ؛ اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت یافتگان »(بقره: 155 ـ 157 ). و البته خدا بر هیچ کس تکلیفی بیش از طاقتش نمی کند. هر پیشامدی که برای انسان رخ می دهد یقیناً انسان تکلیفی در مقابل آن دارد ؛ و در پس هر تکلیفی تکاملی موجود است. و البته همراه هر ترک تکلیفی نیز سقوطی هست. بنا بر این ، امتحان الهی چیزی نیست جز سنّتهای الهی حاکم بر عالم ، و وظیفه ی انسان در مواجهه با آنها، همسویی با نظام خلقت است . و مسیر نظام خلقت و سنن الهی به سوی خداوند متعال است. و نحوه ی همسویی با سنن الهی و نظام خلقت را دین تعلیم می دهد. و غرض از امتحان الهی چیزی نیست جز رساندن انسانها به غایت مطلوبشان. در چنین سیری است که انسان از هر گونه شرکی می رهد و جز دست خدا هیچ دستی را در کار عالم مشاهده نمی کند ؛ لذا فرشته خو گشته لایق درک خطابات خلفای الهی می شود. لذا امام باقر (ع) فرمودند:« إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا ثَلَاثٌ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَان. ـــــ همانا سخن ما دشوار است ؛ لذا جز سه کس نمی تواند آن را حمل کند . نبیّ مرسل یا فرشته ی مقرّب یا مومنی که خدا قلب او را با امتحان برای ایمان خالص کرده است. »( بحار الأنوار؛ ج 2 ؛ص90) 2ـ غرض از امتحان الهیغرض اصلی در امتحان الهی این است که استعدادهای وجودی انسان ، به خصوص استعدادهای الهی او رشد کنند ؛ لذا گاه خداوند متعال با امتحانی بنده ی خود را متوجّه ضعف خود می کند تا خودش آن ضعف را جبران کند ؛ و گاه او را امتحان می کند امّا نه برای متوجّه نمودن او ، بلکه برای اینکه خود آن امتحان باعث رشد وجودی شخص می شود. خداوند متعال می داند که مؤمنین و انبیاء (ع) در برابر امتحانات او اعتراضی نخواهند نمود ولی باز آنها را امتحان می کند ؛ چرا که با این امتحانها درجه ی وجودی آنها بالا می رود. لذا امتحان خدا همواره از سر لطف است ؛ لکن موضع گیری منفی یک شخص در برابر امتحان الهی ، باعث می شود که آن امتحان ، زمینه ی سقوط او را فراهم کند. مثل کسی که اگر در امتحان مدرسه شرکت کرده و قبول شود ، به کلاس بالاتر راه پیدا می کند ؛ ولی اگر در امتحان حاضر نشود یا سر جلسه ی امتحان ، سوالات را عمداً پاسخ ندهد یا آمادگی قبلی برای امتحان را فراهم نکرده باشد ، در آن صورت همان امتحان برای او سبب سقوط خواهد بود. اگر کسی ضعفهای معنوی خود را دانسته و خود اقدام به برطرف نمودن آنها کرد ، روشن است که برای برطرف شدن آن ضعفها مورد امتحان قرار نخواهد گرفت ؛ چون ضعفی نیست که برطرف شود ؛ ولی برای تثبیت آن کمال حاصل شده ، ممکن است مورد امتحان قرار گیرد ؛ همچنین خود همان درجه ی حاصل شده ممکن است محملی برای یک امتحان دیگر شود تا شخص ، به درجه ای بالاتر نیز ترقّی کند. اساساً باید دانست که دنیا دار امتحان است ؛ و امتحان الهی مثل امتحانهای دنیوی سر ترم نیست ؛ لحظه لحظه ی زندگی ، امتحان است ، خوردن انسان ، خوابیدن او ، سخن گفتنش ، بادی که می وزد ، بارانی که می بارد ، خکشسالی ها ، ارزانیها ، گرانیها ، سلامتی و مریضی ، خوش قیافه بودن و بدقیافه بودن ، مرد بودن و زن بودن و ... همه ابزار امتحان خدا هستند. لذا آدمی تا زمان وارد شدن به عالم برزخ ، حتّی یک ثانیه هم از امتحان خدا فارغ نیست. لکن برای اینکه انسان اوّلاً بودن خود در جلسه ی امتحان الهی را فراموش نکند و ثانیاً در مسیر تکامل مداوم ، جهشهای تکاملی نیز داشته باشد ، گاه امتحانهای بزرگی نیز از او گرفته می شود. بنا بر این ، همان گونه که مرگ عزیزان ، فقر ، مریضی ، نقص عضو و امثال این امور ، امتحان خدا هستند ، زنده بودن عزیزان ، ثروت ، سلامتی ، داشتن اعضای سالم و امثال آنها نیز امتحان الهی اند. و چه بسا کسانی که در امتحانات قسم دوم مردود می شوند تعدادشان بیشتر از کسانی باشد که در امتحانات قسم اوّل مردود می شوند. در امتحانات قسم اوّل بسیاری از افراد متوجّه خدا شده و از او مدد می جویند ولی در قسم دوم کمتر کسی هست که خدا را یاد کرده و شکر نعمت او کند. لذا خداوند متعال می فرماید:« وَ قَلیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ . ـــ و عدّه کمی از بندگان من شکرگزارند» (سبأ : 13) ؛ و فرمود: « و او همان کسى است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد براى کسى که بخواهد متذکّر شود یا شکرگزارى کند»( الفرقان : 62) واقعاً چند نفر در عالم وجود دارند که خدا را به خاطر آفریدن شب و روز و خورشید و ماه شکر کنند؟ یا هر بار که والدین خود را می بینند خدا را یاد کرده و شکر گزار او باشند؟ در حالی که همه ی اینها نعمت خدا هستند و وظیفه آدمی این است که در برابر نعمت ، شکر گزار باشد.3ـ سرنوشت را خودمان می نویسیم. از نظر مذهب شیعه که قائل به اختیار است و جبر و تفویض را محال می داند ، انسان ، تا آنجایی که مربوط به اراده و اختیار او می شود ، حاکم بر وضع آینده ی خود است. وضع آینده یک انسان شبیه یک ورقه ی امتحانی است و نمره ای که به آن داده می شود تعیین کننده ی سعادت یا شقاوت اوست. در این ورقه ی امتحانی هیچ جوابی نگاشته نشده است و تنها چیز موجود در آن ، سؤالات ، و توضیحاتی در مورد سؤالات است. بخشی از این سؤالات را خدا طراحی کرده است و از دست ما خارج است ؛ این سؤالات بر دو گونه اند برخی تکوینی و برخی دیگر تشریعی هستند. مثلا ما نمی دانیم که امروز در خیابان با چه حادثه ای روبرو خواهیم شد ولی با هر حادثه ای که روبرو شویم یک سؤال امتحانی است که باید به آن جواب درست بدهیم. این گونه سؤالات، سوال های تکوینی هستند. بنابراین هر اتفاق تکوینی که برای ما رخ دهد چه عذاب باشد، چه رحمت باشد، چه برای امتحان باشد و چه عقوبت اعمال گذشته ی خودمان و چه...، همگی سؤال امتحانی هستند و جواب درست ما را طلب می کنند. لذا لزومی ندارد که ما بدانیم این حادثه از چه سنخی است، آنچه مهم است عکس العمل درست ما در مقابل آن است؛ و عکس العمل و جواب درست را فطرت و عقل و دین به ما یاد داده است؛ یا به عبارتی جواب درست را خدا در فطرت و عقل و دین به ما عرضه کرده است. امّا سؤالات تشریعی عبارتند از واجبات و محرّمات و مستحبات و مکروهات. واجبات را حتما باید بجا آورد و محرّمات را حتما باید ترک کرد. اینها سوالاتی هستند که نمره ی آنها تعیین کننده ی وضع آینده یا به اصطلاح سرنوشت ماست ؛ ولی مستحبات سوالاتی هستند که اگر آن را با آگاهی انجام دهیم نمره تشویقی دارد ، و اگر مکروهات را ترک کنیم خدا در نمره دادن با ارفاق عمل می کند .امّا اگر کسی در امتحان تشریعی تقلب کند یا همه ی سوالات را جواب غلط دهد یا امتحان را به باد تمسخر بگیرد و... در این صورت خدا یا سوالات انحرافی پیش پایش می گذارد.«وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنا مَکْراً وَ هُمْ لا یَشْعُرُون . ـــ آنها مکر کرده نقشه مهمّى کشیدند، و ما هم نقشه ای کشیدیم ، در حالى که آنها درک نمى کردند.»(النمل:50) یا به رورقه ی امتحانی او مهر مردودی می زند. خداوند متعال در سوره بقره می فرماید:« کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمى کند که آنان را(از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى؛ ایمان نخواهند آورد. خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشمهایشان پرده اى افکنده شده؛ و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. گروهى از مردم کسانى هستند که مى گویند:به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم. در حالى که ایمان ندارند.مى خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند؛ در حالى که جز خودشان را فریب نمى دهند؛ (اما) نمى فهمند. در دلهاى آنان یک نوع بیمارى است؛ خداوند بر بیمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغهایى که می گفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست. و هنگامى که به آنان گفته شود:در زمین فساد نکنید! مى گویند: ما فقط اصلاح کننده ایم. آگاه باشید! اینها همان مفسدانند؛ ولى نمى فهمند. و هنگامى که به آنان گفته شود: همانند(سایر) مردم ایمان بیاورید! مى گویند:آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟! بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمى دانند. و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مى کنند، و مى گویند: ما ایمان آورده ایم. (ولى) هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مى کنند، مى گویند:ما با شمائیم. ما فقط(آنها را) مسخره مى کنیم. خداوند آنان را استهزا مى کند؛ و آنها را در طغیانشان نگه مى دارد، تا سرگردان شوند. آنان کسانى هستند که«هدایت» را به«گمراهى» فروخته اند؛ و(این) تجارت آنها سودى نداده؛ و هدایت نیافته اند.» (بقره:6 ـ 16) ودر سوره جاثیه فرمود« آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى(بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پرده اى افکنده است؟! با این حال چه کسى مى تواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمى شوید؟! آنها گفتند: «چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست؛ گروهى از ما مى میرند و گروهى جاى آنها را مى گیرند؛ و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمى کند!» آنان به این سخن که مى گویند علمى ندارند، بلکه تنها حدس مى زنند(و گمانى بى پایه دارند). و هنگامى که آیات روشن ما بر آنها خوانده مى شود، دلیلى در برابر آن ندارند جز اینکه مى گویند:اگر راست مى گویید پدران ما را(زنده کنید) و بیاورید(تا گواهى دهند). بگو: خداوند شما را زنده مى کند، سپس مى میراند، بار دیگر در روز قیامت که در آن تردیدى نیست گردآورى مى کند؛ ولى بیشتر مردم نمى دانند. مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین براى خداست؛ و آن روز که قیامت برپا شود اهل باطل زیان مى بینند. در آن روز هر امّتى را مى بینى(که از شدّت ترس و وحشت) بر زانو نشسته؛ هر امّتى بسوى کتابش خوانده مى شود، و(به آنها مى گویند:) امروز جزاى آنچه را انجام مى دادید به شما مى دهند. این کتاب ما است که به حق با شما سخن مى گوید(و اعمال شما را بازگو مى کند)؛ ما آنچه را انجام مى دادید مى نوشتیم. امّا کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، پروردگارشان آنها را در رحمت خود وارد مى کند؛ این همان پیروزى بزرگ است. امّا کسانى که کافر شدند(به آنها گفته مى شود:) مگر آیات من بر شما خوانده نمى شد و شما استکبار کردید و قوم مجرمى بودید؟! و هنگامى که گفته مى شد: وعده خداوند حقّ است، و در قیامت هیچ شکّى نیست ، شما مى گفتید: ما نمى دانیم قیامت چیست؟ ما تنها گمانى در این باره داریم، و به هیچ وجه یقین نداریم. و بدیهاى اعمالشان براى آنان آشکار مى شود، و سرانجام آنچه را استهزا مى کردند آنها را فرامى گیرد. و به آنها گفته مى شود: «امروز شما را فراموش مى کنیم همان گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید؛ و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید. این بخاطر آن است که شما آیات خدا را به مسخره گرفتید و زندگى دنیا شما را فریب داد. امروز نه آنان را از دوزخ بیرون مى آورند، و نه هیچ گونه عذرى از آنها پذیرفته مى شود.»(جاثیه:6 ـ35) اینها سنتها یا قوانین امتحانات خداست که جزئی از سنتهای اوست ؛ و البته خدا سنتهای دیگری نیز دارد که از طرح آنها صرف نظر می کنیم.بنابر این هر حادثه ای و موردی که ما در زندگی دنیا با آن مواجه می شویم امتحان خداست ،‌ حتی حوادثی که نتیجه سوء عمل خود ماست؛ حتی آن حالت تردید و دو دلی که گاه در ما ایجاد می شود خود یک سوال امتحانی است. برخی به بهانه ی این که من در تردید بودم و نمی دانستم چه کنم از مسولیّت الهیِ خود شانه خالی می کنند و مردود می شوند ؛ ولی افراد زیرک در چنین مواردی به اهل علم مراجعه کرده خود را از تردید می رهانند ؛ لذا انسان همواره باید خود را مسئول بداند و با هر امری که مواجه می شود باید آن یک سوال الهی فرض نموده از خود بپرسد که فطرت و عقل و دین در این مورد چه جوابی می دهند؟ و اگر خود به جواب نرسید باید از اهل خبره و علما بپرسد ؛ و مطمئن باشد که خدا عادل است و در حقّ کسی ظلم نمی کند؛ بلکه خدا محسن است و به اهل خیر بیش از تلاششان پاداش می دهد. همچنین باید متوجه بود که دنیا مکان راحتی و خوشگذرانی نیست و نباید پنداشت که افراد عیّاش و بی دین و به ظاهر خوشبخت واقعا خوشبخت هستند، اینها همان کسانی هستند که خدا به آنها مهلت داده است یا خدای ناکرده بر قلبشان مهر مردودی زده است. جواب حقیقی امتحان دنیا را باید در عالم برزخ و قیامت مشاهده نمود نه در دنیا ؛ اگرچه برخی آثار آن در دنیا نیز ظاهر می شود. دنیا بسیار کوتاه و در حد یک جلسه ی امتحانی است و آخرت آن روزی است که کارنامه ی اعمال را به انسان می دهند و بر اساس آن معلوم می شود که سعادتمند و شقاوتمند کیست. افراد بی ایمان و بی دردی که به ظاهر خوشبخت می نمایند مانند کسانی هستند که سرجلسه ی امتحان کنکور مشغول خوردن بیسکویت و ساندیس بودند. « پس کسانی که کارنامه اش را به دست راستش دهند فریاد می زند که: (ای اهل محشر) کارنامه ی مرا بنگرید و بخوانید؛ من یقین داشتم که به حساب اعمالم می رسم او در یک زندگی رضایت بخش قرار دارد، در بهشتی عالی ... اما کسی که کارنامه اش را به دست چپش بدهند می گوید: ای کاش هرگز کارنامه ام را به من نمی دادند و نمی دانستم حساب من چیست. ای کاش مرگم فرا می رسید مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت.[ خدا امر می کند که ] او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید» (حاقه/19و30)حاصل سخن این که اکثر سوالات سرنوشت ساز زندگی ما انسانها از عهده ی خودمان خارج است. امّا جواب آن سوالات بر عهده ی خود ماست. لذا بسیاری از سوالات سرنوشت ساز زندگی آینده ی ما از پیش نگاشته شده ولی جواب آنها بر عهده ی خودماست که باید از نوک قلم اراده و اختیار ما بر صفحه ی زندگیمان نقش بندد. پس سرنوشت انسان ، به معنی سوالات سرنوشت ساز زندگی او ، از پیش تعیین شده اند ؛ ولی سرنوشت انسان ، به معنی نحوه ی جواب دادن به آن سوالات سرنوشت ساز به دست خود انسان سپرده شده است. همچنین باید دانست که اوّلاً همه ی این امتحانات تنها و تنها برای رشد حقیقی و الهی انسان است. ثانیاً نحوه ی جواب انسان به یک سوال الهی است که سوال بعدی را تعیین می کند. یعنی تا انسان به سوال اوّل جواب نداده از سوال بعدی بی اطّلاع است. حال اگر به آن سوال جواب عالی داد سوال بعدی که برای او انتخاب می شود رشد آورتر بوده ، راهنمایی خاصّ الهی را هم به صورت الهام درونی در پی دارد. و اگر جواب خوب یا متوسّط بود سوال بعدی نیز متناسب با آن خواهد بود. و اگر خدای نکرده جواب داده شده به سوال بد بود جواب سوال بعدی نیز سختتر می شود. برای مثال اگر کسی یک روز روزه را عمداً خورد سوال تکلیف بعدی او شصت روز روزه ی کفّاره خواهد بود. و اگر معاذ الله کسی به آن جواب نداد و آن را تمسخر نمود ؛ سوال بعدی ممکن است انحرافی و گمراه کننده باشد ، یا سوال در قالب مجازات مطرح شود.باید دانست که خداوند متعال بر کسی بیش از توانش تکلیف تعیین نمی کند. « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَت . ـــــــ خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش ، تکلیف نمى کند. (انسان،) هر کار(نیکى) را انجام دهد، براى خود انجام داده؛ و هر کار(بدى) کند، به زیان خود کرده است»(البقرة:286) امّا در عین حال خدا در امر امتحان بندگانش ، مثل برخی معلّمین مدارس ، امروز و فردا هم نمی کند ، چرا که خدا رحیم و رحمن بوده راضی به رکود و عقب ماندگی بندگانش نمی شود. از اینرو دائماً آنها را به تلاش و تکاپو وا می دارد تا در مدّت کوتاه زندگی دنیوی ، توشه ی فراوان تری برای عالم آخرت و زندگی ابدی فراهم کنند. لذا رحمت بی منتهای خدا موجب آن نمی شود که همه ی خواسته های بندگانش را فراهم نماید. بلکه رحمت او ایجاب می کند که تنها خواسته هایی را برآورده سازد که حقیقتاً به نفع آنهاست. بشر در مقابل خداوند متعال که علم فراگیر دارد مثل کودکی در برابر والدین فهمیده ی خویش است که هرچه را دوست دارد از آنها طلب می کند ؛ امّا والدین فهیم تنها خواسته هایی را برای فرزندانشان برآورده می کنند که حقیقتاً به نفع اوست. خداوند متعال نیز چنین عمل می کند . البته خداوند متعال فراتر از این ، خود همان خواستن را هم وسیله ی امتحان و رشد بنده قرار داده از این راه ایمان او را تقویت می کند. پس باید دانست که دنیا جای بهره بردن نیست جایگاه امتحان دادن و رشد کردن و به سعادت حقیقی رسیدن است. با این طرز نگاه به عالم هستی است که انسان در مسیر درست رشد و ترقّی قرار می گیرد و ارزش حقیقی هر چیزی را ادراک می کند و متوجّه می شود که به هر چیزی چه اندازه باید بها داد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image