ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

طبق تصريحات قرآن پيامبر ما ايرانيها و فارسي زبانها زرتشت است نه پيامبر عربي اسلام که اختصاص به مردم عرب دارد؟


سوال يا مطلب فوق را اگر بشكافيم در واقع متضمن دو نكته جدا و منفك از هم اند. الف: نكته اول ادعاي مبني بر اقليمي و قومي بودن رسالت و دين پيامبر خاتم حضرت محمد مصطفي(ص) و عدم عموميت و جهاني بودن آن. ب: نكته دوم. دلائل و مستنداتي است كه بر اين ادعا اقامه شده كه با رويكرد درون ديني و به زعم شبهه‌گر متكي به صراحت آيات قرآن كريم است. ما اين دو نكته را به ترتيب و با رعايت اعتدال و انصاف با همان رويكرد درون ديني، مورد بررسي و توجه قرار مي دهيم تا واقعيت امر مكشوف گردد. ادعا: در این شبهه ادعا شده كه رسالت و دين پيامبر خاتم محدود به اقليم، سر زمين و قوم عرب بوده و اصولا ايشان ماموريت و رسالت جهاني نداشته اند تا اقوام و ملل ديگر را به دين خود دعوت كند. بنا بر اين پيامبر ما ايرانيها همان زرتشت است كه قبل از آمدن اسلام دين رسمي ايران بوده است. وجالب اين كه از خود قرآن بر اين ادعا استدلال نموده و به زعم خود مطلب را به اثبات رسانده است! داوري عقل ما نخست فارغ از اينكه نظر قرآن نسبت به اين مساله چيست ( كه بحث خواهيم كرد). از منظر عقل و خرد عرفي نگاهي به صحت و سقم اين ادعا مي افگنيم. آيا معقول خواهد بود كه پيامبري صاحب كتاب و شريعت، فقط قوم و طايفه خود را هدايت كند و منحصرا نسبت به سرنوشت آنان حساس باشد. مردم و اقوامي ديگر سرزمين ها را نه تنها دعوت به دین خود نکند بلکه بقول ایشان توصيه به باقي ماندن بر ديانت و شريعت خودشان بكند؟ آیا چنین چیزی در تاریخ نبوت و دیانت سابقه دارد؟ حتي پيامبراني كه رسالت و ماموريت آنها محدود به سر زمين و قوم خاصي بوده آيا هيچگاه به مردمان ساير سر زمينها و اقوام ديگر توصيه كرده اند كه بر دين خويش باقي بمانند و به دين او نگروند؟ آيا زردشت كه به قول ايشان پيامبر پارسيان و پارسي زبانان بوده گرويدن آقوام ديگر مانند عرب يا غير عرب را به دين خود قبول نداشت و آنها را سفارش به همان بت پرستي مي كردند؟ اين چگونه پيامبري خواهد بود كه در عين ادعاي حقانيت دين و رسالت خود و دعوت به آن؛ مردمي را دعوت به ضلالت و بت پرستي كند؟ اگر اينطور باشد كه قطعا رسالت و پیامبری (نعوذ بالله) سر از گمراهی و ضلالت در می آورد. زیرا هر پيامبري صاحب كتاب و شريعتي که مبعوث مي شود، در واقع بعثت او متضمن اين معنا است كه او دين و شريعت برتر و كاملتری را از سوي خدا به آدميان عرضه نموده و در اين صورت چگونه ممكن است او خود پيروان اديان و اقوام ديگر را به دين ديگر غير از دينی که خودش آورده توصيه و دعوت نمايد. آيا چنين چيزي را عقل و منطق مي پذيرد؟ هرگز. زيرا همه پيامبراني بزرگ الهي چون حضرت ابراهيم، موسي و عيسي از گرايش همه مردمان و اقوام، به دين و شريعت خود استقبال مي نمودند و دست آنها را گرفته و هدايت مي كردند اين مقتضاي طبيعت و فلسفه نبوت و پیامبري و نجات بخشي آن بزرگواران بودند و ما در تاريخ حتي يك مورد را هم پيدا نمي توانيم كه پيامبري مردم را از گرويدن به دين و شريعت خود مانع شده باشد و آنها را توصيه به باقي ماندن به دينها و كيشهاي خود كرده باشند. پس چگونه ممكن است انساني عاقلي اين سخن را در حق خاتم پيامبران و سرور رسولان بگويد؟ به فرموده علامه طباطبائی: اينها( پیامبران صاحب شریعت) اقوامى كه اهل زبان خود نبوده‏اند را نيز دعوت مى‏كردند، مثلا ابراهيم خليل با اينكه خود، سريانى زبان بود عرب حجاز را به عمل حج دعوت نمود، و موسى با اينكه عبرى بود، فرعون و قوم او را كه قبطى بودند به ايمان به خدا دعوت فرمود، و پيغمبر بزرگوار اسلام هم يهود عبرى زبان و نصارى رومى زبان و غير ايشان را دعوت فرمود، و هر كه از ايشان كه ايمان مى‏آورد ايمانش را مى‏پذيرفت، همچنين دعوت نوح، كه از قرآن كريم، عموميت دعوت او استفاده مى‏شود، و همچنين ديگران. بنا بر این اصل این ادعا از نظر عقل، منطق و تاریخ نبوت به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. حال برای بطلان بیش از پیش این سخن و اندیشه و اثبات جهانی و همگاني بودن شريعت و رسالت پيامبر خاتم(ص)؛ به دلائلی از خود آیات، روایات و سیره رسول اکرم اشاره می کنیم: قرآن كريم در قرآن كريم آيات فراواني داريم كه به صراحت عموميت و جهاني بودن رسالت و دين پيامبر خاتم(ص) را اعلام مي كند كه بعنوان مثال به چند نمونه از آنها اشاره مي كنیم: اول: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ «ما تو را نفرستاديم مگر براى همه مردم جهان در حالى كه همگان را به پاداشهاى بزرگ الهى بشارت مى‏دهى، و از عذاب الهى انذار مى‏كنى، ولى اكثر مردم از اين معنى بيخبرند». اين يكي از آياتي است كه به روشني و صراحت، جهاني بودن دين و رسالت پيامبر اسلام را بيان مي كند. و جالب تر اينكه سوره سبا كه اين آيه در آن قرار دارد از سوره هاي مكي است كه در مكه و اوائل بعثت رسول اكرم نازل شده است. يعني اينطور نيست که حتي بعضي فكر كرده اند: رسالت پيامبر در آغاز محدود بوده و بعد ايشان تصميم گرفته باشد دعوتش را جهاني كند. در ذيل اين آيه روايات فراواني وجود دارد كه دربخش روايات به بعضی آنها اشاره خواهيم كرد. دوم: قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً؛ «بگو اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم.» سوم: قُلْ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ؛ «بگو به عقيده شما بالاترين شهادت، شهادت كيست؟ بگو خداوند بزرگ گواه ميان من و شما است (و بهترين دليل آن اين است كه) اين قرآن را بر من وحى فرستاد (اين قرآن به اين جهت بر من نازل شده است) كه شما را و تمام كسانى را كه سخنان من در طول تاريخ بشر و پهنه زمان و در تمام نقاط جهان به گوش آنها مى‏رسد از مخالفت فرمان خدا بترسانم و به عواقب دردناك اين مخالفت توجه دهم.» عبارت «من بلغ» كه در اين آيه آمده به روشني بر عموميت رسالت پيامبر اسلام دلالت دارد، زيرا به اين معناست كه هركس در هر زمان و مكان و يا هر مليت و نژادي، پيام قرآن را دريافت كند مامور به پيروي از آن است. چهارم: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُو؛ «او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر تمام اديان پيروز و غالب گرداند، هر چند مشركان را خوشايند نباشد». در اين آيه كه خدا وعده پيروزي و غلبه دين اسلام بر همه اديان را داده؛ دلالتي روشني بر جهاني بودن دين و رسالت پيامبر اسلام بر همه اديان است. پنجم: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ؛ «ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.» و آيات مشابه اين آيه كه مي گويد: پر بركت و زوال ناپذير است خدايى كه فرقان را بر بنده‏اش نازل كرد، تا جهانيان را انذار كند(فرقان،1)، اين قرآن فقط وسيله تذكر و بيدارى براى همه جهانيان است. (ص87. و قلم 57 و تكوير 27 ) و... از مجموع این آیات به روشنی می توان فهمید که شعاع رسالت و دعوت پیامبر اسلام؛ همه انسانهای کره زمین وسراسر گیتی را در بر گرفته و با ندای قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً همه آدمیان در سراسر عالم را مخاطب قرار داده و به دین و رسالت خویش فرا می خواند. بلکه رسالت او نه تنها همه آدمیان را در بر می گیرد بلکه جن و انس را شامل می شود زیرا طبق روایات او رسول ثقلین است. اینکه گفته می شود رسالت او محدود به عرب است از روی جهل و بی خبری نسبت به جایگاه و منزلت نبوت ختمیه و رسول عالمین است. نه چیزی دیگر. روايات: روايات فراواني وجود دارد از شخص رسول اكرم وائمه دين (ع) كه همه آنها، به صراحت بر جهاني و دائمي بودن رسالت و شريعت ختميه دلالت دارد. كه از باب نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم: روایات زیر از پیامبر اسلام (ص) نقل شده اند: اول: أُرسِلتُ إلَى النَّاسِ كافَّةً، وبي خُتِمَ النَّبيُّونَ. من بسوی همه مردم فرستاده شده ام و بوجود من آمدن پیامبران پایان یافته است. دوم:: أنا رَسولُ مَن أدرَكتُ حَيّا ومَن يولَدُ بَعدي. من فرستاده خدا و پیامبر اویم چه برای کسانی که آنها را زنده درک کرده ام و چه برای کسانی که بعد از من زاده می شود. سوم: أُعطيتُ خَمسا لَم يُعطَهُنَّ نَبِيٌّ كانَ قَبلي: ... أُرسِلتُ إلَى الأبيَضِ والأسوَدِ والأحمَرِ به من پنج چیز داده شده که به هیچ پیامبري قبل از من داده نشده است ... من بسوی همه آدمها اعم از سفید، سیاه و سرخ فرستاده شده ام. چهارم: إنَّ اللّهَ بَعَثَ كُلَّ نَبيٍّ كانَ قَبلي إلى أُمَّتِهِ بِلِسانِ قَومِهِ، وبَعَثَني إلى كُلِّ أسوَدَ وأحمَرَ بِالعَرَبِيَّةِ. خداون هر پیامبر قبل از من را بسوی امتش به زبان قومش فرستاده بود اما مرا به سوی هر آدم سیاه و سفیدی فرستاده است. امام صادق (ع) نیز فرموده است: إنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى أعطى مُحَمَّدا صلى اللّه عليه و آله شَرائِعَ نوحٍ‏ و إبراهيمَ و موسى و عيسى ... وأرسَلَهُ كافَّةً إلَى الأبيَضِ وَالأسوَدِ، وَالجِنِّ وَالإنسِ. خداون متعال به حضرت محمد شرایع نوح ، ابراهیم، موسی و عیسی را داد و او را به سوی همه آدمها سفید و سیاه و جن و انسان فرستاد. این روایات که غالبا از زبان مبارک خود پیامبر (ص) نقل شده برای هر خواننده و پژوهگر منصفی جای تردید نمی گذارد که دعوت آن حضرت عام بوده و همه انسانها را اعم از سياه، سفيد و سرخ را در اقصی نقاط عالم و برای همیشه تاریخ فرا می گیرد و محدود قوم، قبیله، سرزمین ونژاد خاصی نبوده. سيره رسول اكرم: یکی از مسلمات تاریخ زندگانی پیامبر اسلام دعوت آن حضرت است از سران قدرت های بزرگ آن روز جهان و اعلان رسمی و جهانی دین و شریعت خود؛ که در سال هفتم هجری انجام شد. متن این دعوت نامه ها، در کتابهای معتبر تاریخ ثبت و ضبط شده است و یا در کتابهای خاصی تحت عنوان ( مکاتیب الرسول یا عناوین دیگر) جمع آوری شده است که طالبان تحقیق را به آنها ارجاع می دهیم. گزیده داستان از این قرار است كه: پیامبر (ص) روزى به ياران خود چنين فرمود: بامدادان همگى حاضر شويد تا امر مهمى را با شما در ميان بگذارم. فرداى آن روز، پس از اداى فريضه صبح به يارانش فرمود: بندگان خدا را نصيحت كنيد؛ كسى كه سرپرست امور مردم شد و در هدايت و راهنمايى آنان نكوشيد، خدا بهشت را بر او حرام كرده است. برخيزيد و پيك رسالت، در نقاط دور دست شويد و نداى توحيد را به سمع جهانيان برسانيد، ... سپس، پيامبر شش نفر از ورزيده‏ترين افراد را طى نامه‏هايى كه رسالت جهانى آن حضرت در آن‏ها منعكس بود به نقاط مختلف روانه كرد. بدين ترتيب، سفيران هدايت در يك روز رهسپار سرزمين‏هاى ايران، روم، حبشه، مصر، يمامه، بحرين و حيره (اردن) شدند. آیا با چنین روش و عملکرد قطعی رسول اکرم باز هم جای آن میماند که کسی ادعای محدودیت رسالت و شریعت آن حضرت را بنماید و بگوید قرآن اقوام دیگر را سفارش به باقی ماندن به کیش های خودشان کرده اند؟ نقد و بررسی دلائل: همان طور که گفته شد در این شبهه اختصاص دین و رسالت پیامبر اسلام به قوم و سر زمین عرب، مستند به یکسر ی آیات قرآنی شده است. آياتي را كه به عنوان دليل بر این مدعا ذكر شده، می توان به چند گروه كلي تقسيم مي نمود: گروه نخست آياتي هستند که به نحوی بین قرآن و پیامبر از یک سو و زبان عربی از سوی دیگر ارتباط بر قرار کرده است مانند اينكه می گویند: هر پيامبري بر زبان و لسان قوم خود مبعوث شده اند. یا تاكيد بر نزول قرآن به زبان عربي و... دارند. مانند آیات ذیل: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم؛ هيچ پيامبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا بتواند پيام خدا را برايشان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد گمراه مى‏كند و هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند و اوست پيروزمند و حكيم‏. وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ -نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ - عَلى‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ - بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِين..... وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ - فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِين؛ و اين كتاب، نازل شده از جانب پروردگار جهانيان است. آن را روح الامين نازل كرده است، بر دل تو، تا از بيم‏دهندگان باشى. به زبان عربى روشن. ... اگر آن را بر يكى از عجمان نازل كرده بوديم، و بر ايشان مى‏خواندش، بدان ايمان نمى‏آوردند. كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُون؛ كتابى است كه آيه‏هايش به وضوح بيان شده، قرآنى است به زبان عربى براى مردمى كه مى‏دانند. إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون؛ ما قرآنى عربى نازلش كرده‏ايم، باشد كه شما دريابيد. إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ ما اين كتاب را قرآنى عربى قرار داديم، باشد كه به عقل دريابيد. و آیاتی از این دست که به نحوی اشاره به نزول قرآن به زبان عربی دارد. این گونه آیات به هیچ وجه این را نمی رساند که پس قرآن و دین اسلام مخصوص عرب زبانها است و اقوام دیگر مخاطب قرآن نیست. زیرا: اولا: اینکه خدا فرموده ما هر پیامبری را به زبان قومش مبعوث کرده ایم. این سنت الهی در مورد پیامبرانی است که به سوی قوم خاصی رسالت و ماموریت داشته است. نه پیامبرانی که رسالت آنان با دلائل قطعی، جهانی است و بسوی همه عالمیان مبعوث شده است، مانند رسول اکرم (ص). ثانیا: هر پیامبری از نظر نژادی بالاخره وابسته به یک قوم و طایفهي خاصی است و بسیار طبیعی است كه زبان و کتاب او مطابق زبان و فرهنگ محیط و طایفه خودش باشد زیرا اگر اين طور نباشد سوال ایجاد شده و قوم او خواهد گفت که چرا او با زبان و فرهنگ بیگانه به سوی ما آمده و برانگیخته شده است؟ همانطور که قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارد و می فرماید: و اگر ما قرآن را غير عربى نازل مى‏كرديم آن وقت عربها مى‏گفتند چرا آياتش جداى از هم نيست و چرا با عرب به زبان غير عربى و يا غير فصيح صحبت مى‏كند. بگو اين قرآن براى كسانى است كه ايمان بياورند كه اگر عرب باشند و يا غير عرب قرآن براى آنان هدايت و شفاء است و كسانى كه ايمان نمى‏آورند در حقيقت گوش‌شان دچار سنگينى شده و همين قرآن مايه كورى آنان است و به همين جهت در قيامت از فاصله‏اى دور ندا مى‏شوند. بنابراین: پيامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتى كه از ميان آنها برخاسته‏اند، تماس داشتند و نخستين شعاع وحى بوسيله پيامبران بر آنها مى‏تابيد، و نخستين ياران و ياوران آنها از ميان آنان برگزيده مى‏شدند، پس پيامبر بايد به زبان آنها و لغت آنها سخن بگويد، تا حقايق را به روشنى براى آنان آشكار سازد. ثالثا: آیه شریفه در صدد بیان این نکته است که: خداى تعالى، مسئله ارسال رسل و دعوت دينى را بر اساس معجزه و يك امر غير عادى بنا نگذاشته، و چيزى هم از قدرت و اختيارات خود را در اين باره به انبياى خود واگذار ننموده است بلكه ايشان را فرستاده تا به زبان عادى كه با همان زبان در ميان خود گفتگو مى‏كنند و مقاصد خود را به ديگران مى‏فهمانند، با قوم خود صحبت كنند و مقاصد وحى را نيز به ايشان برسانند. راه تبلیغ و گسترش ادیان و رسالت پیامبران از همین راه های محاوره و گفتگو با زبان عادی بوده است نه از راه های فوق العاده و غیر طبیعی لذا خدا میفرماید ما هر پیامبری را با زبان قومش به سوی آنها فرستادیم تا با آنان به سهولت وروانی سخن کند و مقاصد تبلیغی خویش را بیان کند و آنان نیز با سهولت و آسانی درک کنند. دسته دوم: آیاتی اند که به نحوی ظهور در محدودیت رسالت و ماموریت پیامبر اسلام(ص) دارند مانند: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِين؛ خويشاوندان نزديكت را بترسان» و وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها؛ اين است كتابى مبارك كه نازل كرده‏ايم، تصديق كننده چيزى است كه پيش از آن نازل شده است. تا با آن مردم امّ القُرى و مردم اطرافش را بيم دهى.» این دسته از آیات که علی الظاهر به پیامبر دستور می دهد عشیره و قبیله خودت را انذار کن! یا ما قرآن را به تو وحی کردیم تا به وسیله آن اهل مکه و اطراف آن را انذار نموده و بیم دهی؛ در صدد بیان محدودیت دین و نفی رسالت پیامبر(ص) نسبت به غیر اقوام وی و غیر سر زمین عرب نیست زیرا: اولا: آیه اول به اتفاق مفسرین مخصوص دوره و آغاز علنی کردن رسالت است که بعد از سه سال دعوت مخفیانه خدا به پیامبرش دستور می دهد دعوتش را علنی کرده و نخست از قوم و عشیره خود آغاز کند که داستان مفصلی دارد و معمولا در شأن نزول این آیه نقل شده و نیازی به توضیح زیاد ندارد. ثانیا: آیه دوم که دستور به انذار اهل مکه و اطراف آن می دهد. باید عرض شود: اگر به مكّه «امّ القرى» مى‏گويند به خاطر اين است كه مكه اصل و آغاز پيدايش تمام خشكيهاى روى زمين است. در روايات متعددى مى‏خوانيم، خشكيهاى زمين از زير خانه كعبه گسترده شدند و از آن به نام «دحو الارض» (گسترش زمين) ياد شده است. بنابراين (و من حولها = كسانى كه پيرامون آن هستند) تمام مردم روى زمين را شامل مى‏شود. نه فقط اطراف مکه را تا این شبهه پیش آید که پس محدوده تبلیغ و رسالت پیامبر مکه و اطرافش است. ثالثا: بر فرض ظهور اوليه اين آيات بر محدوديت رسالت و دين محمد(ص)؛ این آیات در برابر صراحت آيات و روايات بسياري كه بر عموميت و جهاني بودن رسالت آن حضرت دلالت مي كند. ( كه در قسمت اول ذكر شد) هر گز تاب تعارض و مخالفت را ندارد؛ پس در نتيجه مفاد آيات و روايات دال بر عموميت رسالت پيامبر خاتم بخاطر كثرت در عدد و صراحت در دلالت، قطعا مقدم بر آيات ديگر است. بنابراين ما در مقام داوري نسبت به اين مسئله بايد مجموع آيات قرآن را در نظر گرفته و به نتيجه گيري بپردازيم نه اينكه برخي از آيات را كه موافق پيش فرض ها و تصورات خويش مي بينيم گزينش كنيم و بقيه را نا ديده بیانگاريم. و بقول قرآن كريم: َ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض. نباشيم. دسته سوم: آياتي هستند دال بر اين كه براي هر قوم يا امتي خدا پيامبري فرستاده است. يا هيچ امتي نبوده مگر اينكه خدا بسوي آنان پيامبري فرستاده است مانند: وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين؛ به ميان هر ملتى پيامبرى مبعوث كرديم، كه خدا را بپرستيد و از بت دورى جوييد. بعضى را خدا هدايت كرد و بر بعضى گمراهى مقرر گشت. پس در زمين بگرديد و بنگريد كه عاقبت كار كسانى كه پيامبران را به دروغ نسبت مى‏دادند، چگونه بوده است‏» وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ؛ اهر امتى را پيامبرى بود و چون پيامبرشان بيامد كارها ميانشان به عدالت فيصله يافت و مورد ستم واقع نشدند.» اين گونه آيات به هيچ وجه بر عدم عموميت و جهاني بودن رسالت پيامبر يا بر محدوديت و اقليمي بودن رسالت آن حضرت دلالتي ندارد. بلكه اين گروه از آيات، فقط مي گويند ما بخاطر اينكه حجت را بر همه مردمان تمام كرده باشيم براي هر قوم و طايفه اي پيامبري فرستاده ايم و به عبارت ديگر؛ هيچ طايفه ي را بدون حجت و پيامبر نگذاشته ايم. و اين مي تواند به دو صورت بوده باشد. يكي اينكه خدا براي هر مردم و قومي پيامبر اختصاصي فرستاده باشد كه فقط در محدوده همان قوم انجام رسالت مي كرده است و بيرون از آن محدوده وظيفه بر عهده او نبوده است. چناكه برخي از پيامبران اين گونه بوده است مثل حضرت هود پيامبر قوم عاد، و حضرت صالح پيامبر قوم ثمود و... دوم اينكه يك پيامبری صاحب كتاب و شريعتي را بسوي همه اقوام و مردمان روي زمين فرستاده باشد كه معمولا پيامبران بزرگ و اولوالعزم الهي و (از جمله پيامبر عظيم الشان اسلام طبق دلايل و مستندات كه ذكر شد) اين گونه بوده اند، كه رسالت جهاني و عام داشته اند و رسالت و شريعت آنان محدود به قوم يا سر زمين خاصي نبوده است. در اين صورت نيز مي توان گفت: خدا هيچ قوم وامتي را در روي زمين، بدون پيامبر نگذاشته زيرا همين يك پيامبر براي هدايت و رهبري همه اقوام و ملل آمده است و پيامبر و حجت خدا بر همه عالميان، اقوام و سرزمينها است اعم از اقوام شرق ياغرب، سياه يا سفيد، عرب يا عجم و... پس در اين صورت نيز مفاد آيه قرآن كريم كه مي فرمايد:َ ولَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ. صادق خواهد بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image