جبر یا اختیار و عدالت پروردگار / انسان و اختیار /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

سلام خدا قوت؛ آیا اراده همان اختیار است؟ و اختیار هم اختیاری باشد به چه معنا است؟


1. اراده و اختیار در عرف و با تسامح لغوی به یک معنا هستند.[1] اما به دقت علمی تفاوت دارند؛ زیرا از نظر لغت اراده از ریشه «رود» به معنای خواستن و طلب کردن می‌آید و اختیار از ریشه «خیر» به معنای بهتر یا برتر دانستن است.[2] چنان‌که برخی از فیلسوفان نیز اختیار را همان تصدیق به خیر و برتر بودن می‌دانند؛ به همین جهت معتقدند «فاعل مختار» کسی است که عملی را بر اساس علم به برتر و بهتر بودن آن انجام دهد. در مقابل «فاعل بالجبر» که چنین نیست؛ از این‌رو خداوند فاعل مختار است. اما اراده در نظر وی از کیفیات نفسانی است و به همین جهت اراده به معنای حقیقی را نمی‌توان به ذات خداوند نسبت داد، هر چند نسبت دادن اراده به معنای مجازی و به عنوان صفت فعلی به خداوند مشکل ندارد.[3]2. اراده گاهی به معنای اصل توان و قدرت داشتن بر انتخاب به کار می‌رود، مثلا هنگامی که شخص می‌تواند این طرف یا آن طرف را انتخاب کند و برگزیند، گفته می‌شود او دارای «اراده» و قدرت انتخاب است؛ و گاهی به خود حالت انتخاب کردن، یعنی فعل و جهش نفس به سوی چیزی و حکم کردن به انجام یا ترک فعل را «اراده» می‌گویند؛ مثلا هنگامی که شخص کاری را انجام داد یا ترک کرد، گفته می‌شود: او «انجام دادن» یا «ترک کردن» آن فعل را «اراده» کرده است؛ گاهی نیز مقصود از اراده، مراد و منتخب است؛ مثلا می‌گویند فلان عمل، اراده او بود.[4] ظاهراً بیشترین کاربرد در مباحث فلسفی معنای دوم(فعل نفس است؛ زیرا فیلسوفان در تعریف اراده می‌گویند: اراده همان عزم یعنی قصد و تصمیم داشتن است که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدنِ شوق است).[5]3. اما این پرسش که آیا اختیار هم اختیاری است یا نه؟ با توجه به آنچه بیان شد، باید گفت؛ سؤال به صورت دقیق باید این‌گونه طرح شود که آیا اراده نیز ارادی است یا نه؟ با بیانی که گذشت پاسخ این سؤال که آیا اراده ارادی است یا نه روشن می‌شود؛ زیرا اراده به معنای اول یعنی اصل توان و قدرت بر انتخاب، امری ارادی نیست؛ زیرا انسان در این‌که از قدرت انتخاب برخوردار است به اراده و انتخاب او نبوده، بلکه خداوند انسان را این‌گونه خلق کرد. صفت اراده از این جهت مانند بقیه نیرو و توانایی‌هایی است که بدون دخالت انسان در او وجود دارد. اما در مورد اراده به معنای دوم یعنی خود حالت انتخاب کردن و جهش نفس به سوی چیزی، نیز نمی‌توان این پرسش را مطرح کرد که آیا این حالت ارادی است یا غیر ارادی است؟ زیرا اراده به معنای دوم در حقیقت مصداق و تحقق اراده به معنای اول است؛ یعنی به کارگیری اراده به معنای اول است.به بیان دیگر، نسبت معنای اول با معنای دوم نسبت ابهام و تعیین است؛[6] یعنی معنای اول عام و مبهم است و معنای دوم معین و خاص است، یعنی اگر سؤال شود که چرا این عمل خاص را انتخاب کردید، اگر پاسخ داده شود که چون دارای اراده و انتخاب بودم، این پاسخ کلی و مبهم است، اما اگر بگویید که دلیل انتخاب من این بود که اولا موضوع را دقیقا تصور کردم و پس از دقت دیدم انجام آن دارای فایده است، و سپس اشتیاق پیدا کردم و به دنبال اشتیاق، اراده کردم، یعنی عزم و تصمیم بر انجام آن گرفتم، این پاسخ دقیق و معین است. با این بیان روشن می‌شود، همان‌گونه که معنای اول اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی و هر موجود مختار است، معنای دوم نیز خاصیت ذاتی نفس انسانی است و نیاز به دلیل دیگر غیر از تحقق فرایند اراده و تصمیم ندارد؛ یعنی همان‌گونه که شوق و اشتیاق خاصیت ذاتی نفس انسان است که پس از تصدیق به فایده در نفس پدید می‌آید، و پدید آمدن شوق نیاز به تحقق شوقی نسبت به این شوق نیست، هم‌چنین اراده خاصیت ذاتی نفس انسانی است که پس از تحقق فرایند آن در نفس محقق می‌شود و تحقق اراده نیاز به تحقق اراده دیگر ندارد.بنابراین معنا ندارد سؤال شود که آیا این حالت ارادی است یا نه؟ زیرا اگر ارادی نباشد مستلزم سلب شیء عن نفسه خواهد شد. و این بدیهی است که هر چیزی خودش هست نه چیز دیگر.4. اندیشمندان اسلامی پاسخ‌های متعددی برای این پرسش(ارادی بودن اراده) بیان کردند که به نظر می‌رسد به نوعی اشاره به همین نکته‌ای دارد که بیان کردیم؛ برخی از این پاسخ‌ها بدین قرار است:[7]الف) صدرالمتألهین شیرازی ملاک اختیاری بودن افعال را، مسبوقیت آنها به اراده فاعل مختار می‏داند، نه مسبوقیت اراده به اراده‏ای دیگر.[8] توضیح این‌که: اراده جزو صفات حقیقی ذات اضافه؛ مانند علم و حبّ است، و چنان‌که معلوم، چیزی است که به خود او علم تعلّق گرفته باشد و نه به علم او، مراد(متعلّق اراده) نیز چیزی است که به خود او اراده تعلّق بگیرد نه به اراده او. در نتیجه مختار کسی است که افعالش با اختیارش انجام بگیرد، نه این‌که اختیارش با اختیار خودش حاصل گردد.[9]ب) آیت الله بروجردی در باره مشکله تسلسل اراده‏ها معتقد بود که ملاک اختیاری بودن همه کارهای اختیاری، مسبویقّت به اراده است، و مطابق قاعده «کلّ ما بالعرض لابدّ ان ینتهی الی ما بالذات»، خودِ اراده نیازمند مسبوقیّت به اراده دیگری نیست، بلکه ارادیّت ذاتی آن است.[10]ج) علامه طباطبائی در بخش‏هایی از آثار خود به کیفیّات نفسانی و از جمله اراده پرداخته، و مبادی افعال ارادی را چنین بر می‏شمارند: علم، شوق، اراده، قوای عامله و محرّکه. ایشان سپس علم را متمّم فاعلیّت انسان ذکر می‏کند که به واسطه آن کمال را از غیر کمال باز می‏شناسد. هم‌چنین مرتبه شوق بعد از علم است و خود شوق بدون این‌که بر شوق دیگر یا اراده متوقف باشد، حاصل می‏شود. مرتبه اراده نیز بعد از مرتبه شوق است و به صورت ضروری و بدون توقّف بر اراده دیگر حاصل می‏شود؛ در غیر این صورت تسلسل اراده‏ها رخ می‏دهد که محال است. بنابراین اراده علت فاعلی فعل نیست، بلکه اراده و شوق ماقبل آن، از لوازم علم‏اند که متمّم فاعلیّت فاعل است.[11]د) امام خمینی با نقد و بررسی دیدگاه‏های مختلف در این زمینه معتقد است که افعال اختیاری انسان، بر دو گونه‏اند:یکم. افعال تکوینی یا تسبیبی: افعالی که با سبب و وسیله‏ای از نفس صادر می‏شوند؛ مانند نوشتن با قلم، ساختن ساختمان با ابزار و وسائل. این‌گونه افعال اختیاری مسبوق به تصور، تصدیق، شوق و سپس عزم و تصمیم قاطع نفس بوده و پس از آن عضلات تحریک و فعل صادر می‏گردد.دوم. افعال نفسانی یا مباشری: افعالی که با خلاقیت نفس و بدون سبب و وسیله‏ای از نفس صادر می‏شوند؛ مانند خلق صورت‏های بدیع هندسی در ذهن برای مهندس و نیز استخراج جزئیات از کلیات برای ریاضی‏دان و فقیه. این‌گونه از افعال اختیاری مسبوق به مقدمات پیش‏گفته نمی‏باشد، بلکه نفس، فاعل بالتجلّی آنها است، و افعال اختیاری به نحو اجمال در او حضور دارند.ملاک اختیاری بودن این دو دسته از کارهای اختیاری با یکدیگر فرق دارد. ملاک اختیاری بودن دسته اول، مسبوق بودن به مقدمات فوق، و از جمله اختیار است. لکن ملاک اختیاری بودن دسته دوم، مسبوق بودن به مقدمات فوق نیست، بلکه صدور از فاعل مختار است. بنابراین، اختیار، اختیاری است، اگر چه مسبوق به اختیار دیگری نیست. منشأ شبهه تسلسل نیز این است که مستشکل، ملاک اختیاری بودن افعال اختیاری را یکی دانسته است، در حالی‌که دو ملاک برای اختیاری بودن آنها وجود دارد.[12]در هر صورت این‌که انسان دارای اراده و اختیار است و مجبور نیست امر بدیهی است و به تعبیر مولوی است:این‌که فردا این کنم یا آن کنماین دلیل اختیار است ای صنم[13]هر چند از نظر تحلیل عقلی در اثر دخالت قوه خیال و وهم انسان از تحلیل عقلی آن باز بماند. .

اسلام کوئست

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/23



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image