پیامبر اعظم / صدر اسلام / مسلمانان / مشرکين /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

چرا مسلمانان در صدر اسلام به کاروان مشرکين حمله مي کردند و اين کار چه توجيهي می تواند داشته باشد ؟


رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وقتي مدينه را زمينه اي مناسب براي تبليغ دين و معارف هدايت گر و نجات بخش بشريت از جهل و گمراهي ديد، دستور هجرت مسلمانان به مدينه را صادر کرد.[1] مسلمانان مدينه با آغوش باز از مهاجران استقبال کردند، و آن حضرت ميان مهاجر و انصار پيوند برادري بر قرار ساخت.[2] با اين ابتکار زمينه تشکيل حکومت اسلامي فراهم گشت و اين پيوند برادري بدين معني بود که همگان فقط براي پيشبرد اسلام تعصب ورزيده و در مقابل هر هجمه اي به آرمان هاي بلند ديني با تمام قوا آماده ايثار و جانفشاني بودند .اين امر براي مشرکان خوشايند نبود چرا که ديگر توان ايستادگي در مقابل حق را از دست داده و لذا همواره در فکر توطئه و ايجاد مانع براي تبليغ دين مقدس اسلام بودند. اين بود که رسول گرامي اسلام از بدو ورود به مدينه و تشکيل جامعه اي ديني، با اعزام نيروهاي شناسايي به اطراف مدينه و رصد و تحرکات مشرکان و قبايل غير اسلامي و نيز ارتباط با قبيله هايي که سر جنگ با مسلمانان را نداشتند، جامعه نوپاي ديني را از خطرات و غافل گيري هاي اجتماعي حفظ مي کرد و تنها مقوله اي که در اين حکومت اسلامي جايگاه نداشت، غارت گري، حمله و کشتار حتي با مشرکان سرسخت بود.[3]با اين نگاه مهم ترين اهدافي که حکومت اسلامي به رهبري رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از اين تعقيب و گريز داشت را مي توان چنين ترسيم کرد:1. شناسايي استراتژيک منطقه اي: هر حکومتي که دشمنان سرسختي دارد، بايستي شناخت کافي از دشمن و منطقه اي که در آن زندگي مي کند داشته باشد و به عبارتي بايد راه هاي نفوذ دشمن بر کشور اسلامي شناسايي شود و منطقه اي که ممکن است در اثر حمله دشمن در آن جنگي رخ دهد از همه جوانب بررسي گردد تا نيازهاي لازم در موقع رخداد جنگ برطرف گردد. لذا مسلمانان با گشت زني هاي نظامي خود در اطراف مدينه و راه هاي پر رفت و آمد مکّيان به اين امر مهم دست مي يافتند.[4]2. رزمايش نظامي: امروزه يکي از راه هاي آماده سازي نظاميان، رزمايش هاي نظامي است که هر چند ممکن است در آينده نزديک جنگي رخ ندهد ولي براي حفظ آمادگي نظامي و با فرض دشمن در مقابل و با حمله به اين دشمن فرضي نکات قوت و ضعف نيروها بررسي مي گردد؛ اعزام نيرو توسط رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ براي رصد دشمنان، خود حضرت يا فرماندهان برگزيده از طرف حضرت براي اين بود که مسلمانان با دشواري هاي جنگ آشنا شوند، براي همين با نگاهي به اين اعزام ها و گشت زني ها مشاهده مي شود که مسلمانان تا کنار قريش مي روند و بدون درگيري بر مي گردند و در اينجا به دو نمونه اشاره مي شود:الف: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در سال دوم هجري با دويست نفر از مدينه به سمت کاروان تجاري قريش خارج مي شود و تا بواط (کوهي تقريبا در 90 کيلومتري مدينه) حرکت مي کند و سپس بدون هيچ درگيري به مدينه باز مي گردد.[5]ب: باز به مناسبتي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سعد بن عباده را جانشين خود در مدينه کرد و با عده اي از مهاجران به عنوان تعقيب کاروان تجاري قريش از مدينه خارج مي شود و تا منطقه اي ابواء مي رسد ولي به جاي درگيري با قريش، با قبيله بني ضمره پيمان صلح مي بندد و به مدينه بر مي گردد.[6]3. ارتباط با مردم بيرون مدينه و بستن پيمان هاي صلح: با نگرشي عميق به مانورهاي نظامي مسلمانان در قبال کاروان هاي قريش، نتيجه اين اعزام ها بستن قرار دادهاي صلح با قبايل اطراف مدينه مي شود و با اين پيمان ها از سويي اعلام مي کند که دين اسلام دين صلح و صفا و آزادي است و با هر کسي حتي بت پرست و... آماده است در صلح باشد؛ مگر اين که کسي قصد حمله به دين اسلام را داشته باشد که چاره اي جز دفاع از خود ندارد. از سویي ديگر مي خواستند با اين عهد و پيمان ها زمينه رفت و آمد مشرکان و اهل کتاب با مسلمانان فراهم گشته و معارف الهي در فضايي آزاد و صميمي مورد بحث و استدلال قرار گيرد تا هر کسي که خواست مسلمان گردد با کمال آزادي و در فضاي کاملا استدلالي و برهاني تصميم خود را بگيرد. از اين معاهده ها مي توان به معاهده رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با قبيله بني ضمره که در تعقيب کاروان اقتصادي قريش اتفاق داد، اشاره کرد.[7]باز در تاريخ آمده که حضرت با دويست نفر به تعقيب کاروان قريش به سرپرستي ابوسفيان از مدينه تا عشيره در منطقه ينبع حرکت مي کند و مدت يک ماه در آنجا مي ماند و اين در حالي بود که کاروان قريش گذشته بود و در اين مدت با قبايلي همانند بني مدلج پيمان صلح مي بندد که بر ضد همديگر اقدامي نکنند.[8]اگر در اين تعقيب ها هدف غارت اموال قريش بود، نبايد بعد از گذشتن کاروان از آن مسير، يک ماه در آنجا مي ماندند و به جاي غارت اموال قبايل با آنها پيمان صلح مي بستند و بنابراين حضرت به هر بهانه اي به فکر ترويج دين مقدس اسلام بود و تمام تلاش خود را کرد تا کوچک ترين درگيري اتفاق نيفتد.4. مقابله با تهاجمات احتمالي دشمن: حکومت نوپاي اسلامي در مدينه از عناد ورزي هاي مشرکان همواره در واهمه و هراس بود و بخاطر اين که مبادا دشمن ناخواسته به آنها حمله کند هراز چند گاهي افرادي را براي بازرسي محيط مي فرستادند و اين افراد گاهي تا نزديکي دشمن مي رفتند تا اطلاعات لازم را از اوضاع دشمن به دست آورند. به طوري که در تاريخ آمده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در ماه ذي قعده سال اول هجري به سعد بن وقاص مأموريت داد تا با هشت نفر از اطلاعاتي از قريش به دست آورد و آنها تا منطقه خرّار رفتند و چيزي را نديده و به مدینه برگشتند.[9]از اينروي آن حضرت هيچ وقت قصد جنگ نداشت وگرنه هيچ وقت هشت نفر را به جنگ کاروان چند صد نفري نمي فرستد و لذا وقتي عبدالله بن جحش با هشت نفر مأموريت تعقيب کاروان تجاري قريش را داشتند، به آنها حمله کرده و يک نفر را کشته و اموالي را غارت مي کنند، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از آنها اعلان ناخشنودي مي کند و به اموال به دست آمده دست نمي زنند تا اين که خداوند متعال با نزول آيه 217 سوره بقره مي فرمايند: هر چند جنگ در ماه حرام کار خلافي است و اينها در ماه رجب آن مشرک را کشتند ولي گناه مشرکان از اين بزرگتر است، زيرا شما را از خانه و کاشانه خود از مکه بيرون راندند و جلو تبليغ دين را گرفتند و اين يعني مسلمانان نبايد با دشمنان بجنگند.[10]5. قدرت نمايي به قريش: رسول گرامي اسلام با اين مانورها مي خواستند به قريش بفهمانند که اگر نگذارند مسلمانان به تبليغ دين بپردازند و يا اگر قصد حمله به مدينه را در سر بپروانند، بايد بدانند که نبض اقتصادي آنها در دست مسلمانان است و حکومت اسلامي مي تواند با جلوگيري از تجارت قريش با شام و... آنها را در تنگنا قرار دهد و از سوي ديگر با امضاي قراردهاي صلح با قبايل اطراف گذرگاه هاي قافله تجاري قريش، اين پيام را به مشرکان مي رساند که حتي غير مسلمانان بيرون مدينه نيز حاضرند با حکومت اسلامي درصلح باشند و در جنگ به کمک مشرکان قريش نخواهند آمد.[11]6. اقدامات دفاعي: اين مانورها اقدامات دفاعي و پيشگيرانه نيز محسوب مي شد؟ چون گاهي مشرکان قريش در دسته هاي محدودي به اطراف مدينه آمده و دست به غارت اموال مسلمانان مي زدند و رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وقتي اين خبر را شنيد با دويست نفر به دنبال آنها رفت و تا وادي صفوان آنها را تعقيب کردند که برخي اين تعقيب و گريز را غزوه بدر اول مي گويند زيرا تا نزديکي بدر رفتند و البته چون به غارت گران قريش نرسيدند به مدينه بازگشتند.[12]7. مقابله به مثل: درباره علت جنگ بدر که در سال دوم هجرت رخ داده آمده است که کاروان تجاري قريش به سرپرستي ابوسفيان به شام رفته بود و رسول گرامي اسلام منتظر برگشت اين کاروان بود، لذا وقتي خبر آوردند که کاروان از شام به سوي مکه بر مي گردد به مسلمانان فرمود که اين کاروان قريش است که اموال شان در آن است شايد خداوند غنيمتي به شما برساند و بعد از اين بود که بيش از سيصد نفر با آن حضرت به سوي کاروان تجاري قريش حرکت کردند ولي ابوسفيان وقتي از حرکت مسلمانان به رهبري رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ شد، آگاه کاروان را رهايي داده و از مردم مکه کمک خواست. مسلمانان وقتي به نزديکي بدر رسيدند متوجه شدند که کاروان تجاري رفته ولي سپاهي توسط قريش به جنگ با مسلمانان آماده شده اند و رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بعد از مشورت با مسلمانان تصميم به جنگيدن با قريش نمود و جنگ پيروزمندانه و سرنوشت ساز بدر رخ داد که مسلمانان هم دشمن را شکست دادند و هم به غنايم جنگي رسيدند.[13]درباره علت اين حمله مسلمانان به کاروان تجاري که منجر به جنگ بدر شد مي توان گفت که نوعي مقابله به مثل بود زيرا که:1. کرز بن جابر با چند نفر از قريش به اطراف مدينه آمد و شتر و گوسفندان مسلمانان را به غارت برد و رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با عده اي، وي را تعقيب کرد ولي به او نرسيد و به مدينه برگشت همين روزها بود که خبر کاروان قريش به آن حضرت آمد و آن حضرت دستور داد تا به کاروان قريش حمله ور شوند.[14] و لذا اين حمله براي مقابله به مثل کردن بود تا خسارتي که قريش توسط کرز بن جابر به مسلمانان زده بود جبران شود.2. مسلمانان مجبور شده بودند اموال خود را در مکه گذاشته و به مدينه هجرت کنند و مشرکان قريش اموال آنها را مصادره کرده بودند و مسلمانان حق داشتند جبران خسارت هاي مالي خود را با حمله به کاروان بزرگ تجاري به دست آورند.[15]نتيجه: اين که هر حکومتي بايد همواره تلاش کند تا مغلوب شبيخون دشمن نباشد اگر جنگي رخ داد به منطقه جنگي نا آشنا نباشد. هر چند عده اي که با اسلام دشمني دارند، مي خواهند شایعه پراکنی کرده و اين گونه کارهاي لازم را غارت گري جلوه دهند، که اگر چنين بود نبايستي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با هشت نفر، شصت نفر، دويست نفر و.. به سراغ کارواني مي رفت که براي دفاع از کاروان هاي تجاري خويش به تمام تجهيزات جنگي و به نيرومند ترين سربازان و جنگويان مجهز بود و از سوي ديگر اگر هدف مسلمانان غارت گري بود پس چرا به جاي غارت قبايل اطراف مدينه، همواره تلاش مي کردند با آنها صلح کنند و چرا پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به فرماندهان اعزامي خويش فقط دستور تعقيب مي دادند و اجازه جنگ را نمي دادند .گاهي مسلمانان تازه وارد در مکه نمي توانستند از ترس مشرکان به مدينه هجرت کنند ولي چون مي دانستند سربازان اسلام همواره در تعقيب کاروان قريشند و گاهي تا نزديکي آنها مي آيند، لذا به عنوان سفر تجاري با کاروان قريش مي آمدند و در راه به مسلمانان ملحق مي شدند، چنان چه عبيدة بن حارث با 60 نفر مهاجر تا نزديکي کاروان قريش آمدند ولي با آنها نجنگيدند ولي دو نفر از مسلمانان که در اين کاروان بودند بدون واهمه به گروه 60 نفره عبيده بن حارث ملحق شده و به مدينه آمدند و لذا چنين اقداماتي گاهي به نجات مسلمانان مي انجاميد.[16]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ تاريخ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دکترآیتی.2ـ تاريخ تحقيقي اسلام، هادي يوسفي غروي، ترجمه، حسينعلي عربي.پی نوشتها:[1]. طبري، تاريخ الامم و الملوک، بيروت، دارالکتب العلميه، ج2، ص369.[2]. مبارکفوري، صفي الرحمان، السيرة النبويه، دمشق، دارالمعاصر، چاپ اول، 1427ق، ص125.[3]. بينش، عبدالحسين، شيوه فرماندهي پيامبر، بي جا، تحقيقات سپاه، چاپ اول، 1378ش، ص95.[4]. همان، ص103.[5]. بلاذري، احمد، انساب الاشراف، بيروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص287؛ ابن کثير، دمشقي، البداية و النهاية، بيروت، دارالفکر، بي تا، ج3، ص246.[6]. شيوه فرماندهي پيامبر، همان، ص97؛ ر.ک: ابن اثير، الکامل، ترجمه خليلي، عباس، تهران، انتشارات علمي، بي تا، ج7، ص125.[7]. مشاط، حسن، انارة الدجي في مغازي خير الوري(ص)، جده، دارالمنهاج، چاپ دوم، 1426ق، ص96؛ دياربکري، حسين، تاريخ الخميس في احوال انفس النفيس، بيروت، دارالصادر، بي تا، ج1، ص363.[8]. انارة الدجي في مغازي خيرالوري(ص)، همان، ص100؛ ابن سعد، محمد، طبقات الکبري، ترجمه مهدوي دامغاني، محمود، تهران، فرهنگ انديشه، بي تا، ج2، ص6.[9]. سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، قم، بوستان کتاب، چاپ بيست و يکم، 1385ش، ص460؛ ابن جرير طبري، محمد، تاريخ طبري، ترجمه پاينده، ابوالقاسم، تهران، انتشارات اساطير، چاپ پنجم، 1375ش، ج3، ص934.[10]. طبري، ابن جرير، محمد، تاريخ الامم و الملوک، بيروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج2، ص412؛ خضري بک، محمد، نوراليقين في سيرة سيد المرسلين، دمشق، دارالفيحاء، چاپ دوم، 1425ق، ص95.[11]. جعفر، سيد المرسلين، قم، جامعه مدرسين، چاپ سوم، 1417ق، ج2، ص41.[12]. صابري، حسين، خاتم پيامبران(ص)، مشهد، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1380ش، ج2، ص235؛ سپهري، محمد، سيرت جاودانه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ انديشه اسلامي، چاپ اول، 1384ش، ج1، ص583.[13]. ر.ک: البدايه و النهايه، همان، ج3، ص256؛ ر.ک: تاريخ الامم و الملوک، همان، ج2، ص421؛ ر.ک: ترجمه تاريخ يعقوبي، همان، ج1، ص404، و ر.ک: ترجمه کامل ابن اثير، همان، ج7، ص131.[14]. ميبدي، ابوالفضل، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران، انتشارات امير کبير، چاپ اول، 1363ش، ج4، ص7.[15]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ اول، 1374ش، ج7، ص93.[16]. ابن يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه آيتي، محمد ابراهيم، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص432.منبع: اندیشه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image