فلسفه احکام /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

چرا زن ها نمی توانند در دادگاه شاهد باشند؟ و یا شهادت یک مرد برابر است با شهادت دو زن؟


تمام احکام اسلام از سوی خداوند حکیم بر پایه مصالح و مفاسد تشریع شده است، خداوند متعال خالق همه موجودات و انسان ها است پس از همه کس به خصوصیات بشر آگاه تر است و احکام اسلامی را بر طبق فطرت انسان و تفاوت های خلقت زن و مرد و روحیّات آن ها و در جهت تعالی انسان وضع کرده است. اما انسان در برخی موارد به این حکمت ها و ملاک هاي احکام پی می برد و گاهی عقل از درک آن ها عاجز است. بحث شهادت زن نیز از این امر مستثنی نیست. برخلاف آن چه در سؤال تصور شده که: «زن ها نمی توانند در دادگاه ها شاهد باشند». آئین دادرسی اسلام در موارد متعددی شهادت زن را پذیرفته است؛ اینک به این دو سؤال پاسخ خواهیم داد: الف: در چه مواردی شهادت زن پذیرفته شده است؟ ب: در چه مواردی شهادت زن پذیرفته نشده است و حکمت آن چه بوده است؟ و چرا در اکثر موارد شهادت دو زن ارزش شهادت یک مرد را دارد؟ الف: در موارد زیر شهادت زن پذیرفته شده است. 1ـ در امور مالی شهادت دو زن به انضمام یک مرد می تواند موجب اثبات دعوا شود. 2ـ در مواردی از قبیل وصیّت و ارث شهادت زن مؤثر است. 3ـ در برخی موارد ممکن است موضوع را تنها با شهادت زن اثبات کرد. مانند امور مخصوص زنان از قبیل حیض و نفاس، تولد طفل، بکارت، عیوب باطنی زنان. ب: مواردی که شهادت زن پذیرفته نشده است؟ 1ـ در امور کیفری چون حدود، یا به تعبیر فقیهان حق الله اصولاً شهادت زن اعتبار ندارد و موجب اثبات جرم نمی شود. 2ـ امور حقوقی یا حق الناس و اصولاً امور غیر مالی با شهادت زنان قابل اثبات نیست. اما حکمت عدم پذیرش شهادت زن در موارد مذکور و این که چرا شهادت دو زن ارزش شهادت یک مرد را دارد، به اختصار می توان امور ذیل را بر شمرد: 1ـ شهادت دادن یک تکلیف است نه حق و بر همین اساس است که قبول نکردن شهادت زن در موارد مذکور جنبه ارزشی ندارد (که بگوئیم در اسلام به زن ارزش کمتر داده شده). نپذیرفتن شهادت زنان در حقیقت محروم سازی آنان از حقوق نیست. بلکه در واقع تکلیفی از عهده آنان برداشته شده است (اگر کسی بگوید چون در سفر تکلیف روزه گرفتن از دوش انسان برداشته شده یا نمازهای چهار رکعتی باید دو رکعتی خوانده شود، این محروم سازی از حقوق است، باعث خنده و تعجب نمی شود؟!!) 2ـ اگر شهادت زن در مواردی از جرم مردان پذیرفته می شد؛ آیا بر شأن و مقام و منزلت و عظمت او افزوده می شد که در دادگاه حضور یافته و بر وقوع جرم و گناه گواهی دهد، و حال آن که شهادت او در این موارد پذیرفته نشده به خاطر این که در بعضی موارد موجب اهانت به اوست؟!! و آیا اصولاً حضور در دادگاه و مواجه شدن با مجرمین مختلف برای روحیه و شأن زن بهتر است، یا حضور حداقلی او به ضرورت او در دادگاه ها؟!! برابرى شهادت دو زن با شهادت يك مرد در امورى مانند قتل و زنا از جهت ديگر نيز متناسب با روانشناسى زن مى‏باشد، زيرا: اولا، زن(خصوصا زني که براي اداي شهادت بايد عادل باشد) نسبت به مرد بسيار باحياتر است و به خاطر حجب و حيايى كه دارد در برخورد با صحنه‏هايى چون زنا معمولاً رو، برمى‏گرداند و خيره نمى‏شود، برخلاف مرد كه حساسيت و تجسس در او تحريك مى‏شود. شيوه مواجه زن با چنين منظره‏هايى نقصى براى او نيست ولي به طور طبيعى امكان اشتباه در تشخيص افراد و چگونگى مسأله در او بيشتر است و افزون شدن تعداد شاهد از احتمال خطا مى‏كاهد. ثانيا زن در برخورد با صحنه‏هاى دل‏آزارى چون قتل به شدت متأثر مى‏شود و از دقت در ديدن صحنه خوددارى مى‏كند، از همين‏رو ممكن است به درستى قاتل و چگونگى انجام قتل را نشناسد و شهادت وى از دقت كمترى برخوردار باشد و با ضميمه شدن شاهد ديگر احتمال خطاكاهش مى‏يابد. 3ـ قبول نکردن شهادت در موارد بسیار محدودی اختصاص به زنان نداشته، و در مواردی شهادت مردان نیز قابل قبول نیست. به عنوان مثال: در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل، شهادت یک مرد چیزی را از ارث برای طفل ثابت نمی کند ولی با شهادت هر زن يک چهارم از ارث ثابت می شود. 4ـ تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد«تفکر در مرد امری طبیعی و کاملاً منطبق بر خصوصیات وجودی اوست زیرا که در تفکر به لذتی برتر از لذات معمولی می رسد، از این رو حتی در مسایل جزئی نیز قوه عاقله مرد به جریان افتاده و او را وادار به تفکر می نماید. اما در مورد زن چنین نیست زیرا زن در سایه هیجانات روحی و عاطفی به لذتی برتر از لذات عقلی نائل می شود و همین دسترسی او به سرچشمه لذات عاطفی که همواره در اختیار او قرار داشته و به کمترین انگیزه ای می تواند آن را تأمین نماید سبب می شود که به این جنبه ارادت چندانی نشان ندهد. لذا به جهت شدت و قوت فعالیت های عاطفی احساسی در زن حاکمیت با احساس است تا آن جا که غالباً شدت هیجانات عاطفی و احساسی سبب غالبیت احساس شده و عقل تابع احساس می گردد. از همین جا می توان به راز پاره ای از دستورات اسلام که در آن ها بین زن و مرد تفاوت هایی قايل شده است پی برد مثل امر قضاوت زیرا که رقت قلبی و لطافت فوق العاده روحی زن که ناشی از همان کشش نیرومند احساسي و عاطفی در اوست احتمال غلبه یا لااقل تأثیر ناخودآگاه در رأی و تشخیص او داشته باشد، یا مسئله شهادت دو زن بجای یک مرد است، تا از احتمال تحت تأثیر عواطف قرار گرفتن کاسته گردد. البته زنی که بر اساس تربیت به شکل دیگری است غالباً در مورد او مطلبی یاصادق نیست و یا چنان احتمالی در حداقل است. اما چون در این قبیل موارد، موارد غالب در نظر گرفته می شود و از طرفی رعایت احتیاط در باب تشخیص حق از باطل ضروری است. با توجه به همین نكته است كه از نظر اصول جرم‏شناسى و دادرسى كيفرى، و يافته هاي علم روان‏شناسى، اظهار آگاهى از هر واقعه‏اى و بيان شكل وخصوصيات هر رويداد مورد مشاهده - به حسب آن كه شاهد زن باشد يا مرد؛ عاطفى باشد يا خوددار، طفل باشد يا بزرگ‏سال؛ با طرف‏هاى آن قضيه نسبت فاميلى داشته باشد يا نه و... اختلاف زيادى پيدا مى‏كند. تجربه نشان داده كه شهادت اشخاص احساسى و عاطفى - كه طبعا نيروى تخيلى قوى‏تر دارند و نيروى تخيل آنان ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تصرفاتى‏مى كند و قسمتى از آن را تغيير مى‏دهد - از دقت و صحت كمترى برخوردار است و زن نيز از آن حيث كه بعد عاطفى و احساسى‏اش غلبه دارد، طبيعى است كه بايد شهادتش درباره امورى كه اهميت زياد دارد (مثل قتل و...) همراه با تأييد بيشترى باشد. از نظر يافته هاي علم روانشناسي، زنان و مردان در نوع هوش با هم متفاوت هستند. مردان، هوشيارى با ديد متمركز دارند و زنان هوشيارى با حواس و ديد باز. همين مسأله در نوع قضاوت مرد و زن نسبت به وقايع تأثير مى‏گذارد. مردان در صدور رأى تمام جوانب مخفى را مى‏بينند اما خانم‏ها به اشد مجازات فكر مى‏كنند، زيرا همان گونه كه در ابراز محبت سريع هستند در اعمال خشم هم شديد هستند. ذهن زن ها محرک های بیشتری را نسبت به مردان درک می کند و معمولاً شلوغ‏تر از مردان است و از اين رو در تصميم‏گيرى‏ها با هم متفاوت هستند. اين متمركز بودن مردان و گسترده نگرى زنان در نوع برداشت از وقايع و تصميم گيري نقش زيادى دارد. با توجه به اين واقعيت فطري و طبيعي که به خودي خود يکي از امتيازات زنان براي نقش مادري و همسري است زنان از اداي بعضي از تکاليف معاف شده يا در مورد شهادت که تاثير سرنوشت سازي بر آينده يک متهم دارد با احتياط بيشتري با آن برخورد مي شود. بنابراین، اولاً، شهادت حق نيست بلكه تكليف است و كسي كه تحمل شهادت مي‌كند، (شاهد وقوع امري است) نمي‌تواند از ابراز آن خودداري نمايد. ثانياً، همانطوركه روانشناسان گفته اند، نوعاً عاطفه و احساس زن برتعقل او غلبه دارد طبيعي است كه بايد شهادتش در اموري مانند قتل كه اهميت زياد دارد همراه با دقت و تأكيد بيشتري باشد. ثالثاً ـ اگر برابري شهادت دو زن با يك مرد دليل بر نقصان شأن زن مي‌بود در برخي موارد كه شهادت مرد بي‌تأثير است بايستي شهادت زن به طريق اولي فاقد تأثير باشد و حال آن كه در اين موارد شهادت هر زن يك چهارم مطلوب را ثابت مي‌كند در حالي كه شهادت يك مرد ارزش قضائي ندارد (مثل شهادت براي اثبات مال‌الوصيه و شهادت براي زنده متولد شدن طفل) رابعاً ـ در برخي موارد شهادت زن بطور مطلق پذيرفته است از قبيل شهادت براي اثبات ولادت يا بكارت يا عيوب جنسي زن و در برخي موارد شهادت حتي يك زن نيز قضيه را اثبات مي‌كند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image