تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

برخي از مفسران مي گويند: «اكثر عجم از نسل حضرت اسحاق هستند» و علامه طباطبائي مي گويد: «عموم مومنان از بني اسرائيل هستند» دلايل اين ديدگاه ها چيست؟


آيه مورد نظر آيه 78 از سوره حج، است كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «وجاهدوا في الله حق جهاده هو اجتبكم و ما جعل عليكم في الدين من حرج ملة ابيكم ابراهيم و هو سماكم المسلمين من قبل و في هذا ليكون الرسول شهيداً عليكم و تكونوا شهداء علي الناس...؛ و در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را ادا نماييد او شما را برگزيد و در دين بر شما سختي قرار نداده است، اين همان آيين پدرتان ابراهيم است، او شما را در كتب پيشين و در اين كتاب آسماني مسلمان ناميد تا پيامبر شاهد و گواه بر شما باشد و شما گواهان بر مردم...». علامه طبرسي صاحب تفسير مجمع‌البيان در ذيل آيه مذكور مي‌گويد: «علت اين‌كه حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ را پدر همه ناميده، اين است كه احترامش بر همة مسلمانان واجب است. همچنان‌كه احترام پدر بر فرزند واجب است. صاحب مجمع‌البيان در ادامه مي‌آورد: «برخي مي‌گويند عرب از نسل حضرت اسماعيل ـ عليه‌السلام ـ و بيشتر عجم از نسل فرزند ديگر حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ يعني حضرت اسحاق ـ عليه‌السلام ـ هستند و اين دو نيز از فرزندان ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ به شمار مي‌آيند، پس در نتيجه پدر امت اسلام، مي‌تواند حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ باشد. بنابراين علامه طبرسي(ره) خودش چنين نظري ندارد كه عرب‌ها از نسل حضرت اسماعيل و بيشتر عجم‌ها از نسل حضرت اسحاق هستند، بلكه تنها قول مذكور را نقل كرده است و نقل قول نيز دليل بر پذيرش آن نيست، مرحوم طبرسي قبل از نقل قول مذكور نظر خودش را دربارة آيه «ملة ابيكم و ملة ابراهيم» آورده و معتقد است كه چون احترام حضرت ابراهيم بر همه مسلمانان واجب است، آن‌چنان كه مثل يك پدر مسلمانان بايد او را احترام كنند و افزون بر آن چه گذشت، شريعت اسلام شريعتي است سهل و آسان و شريعت پدرشان حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ حنيف است كه در برابر پروردگار خود تسليم بود.[1] علامه طباطبايي نيز در تفسير آيه 78، سوره حج مي‌گويد: و اگر حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ را پدر مسلمانان خوانده به اين جهت است كه او نخستين كسي است كه براي خدا اسلام آورد، چنان‌كه قرآن كريم مي‌فرمايد: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ؛[2] در آن هنگام كه پروردگارش به او گفت: اسلام بياور! گفت: در برابر پروردگار جهانيان، تسليم شدم.» و از آن حضرت حكايت شده كه فرمود: «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي؛[3] هر كس از من پيروي كند از من است...»‌ كه از تركيب اين دو مورد به دست مي‌آيد كه تمامي مسلمانان در هر جا كه باشند فرزندان حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ و از نسل او هستند.[4] علامه طباطبايي در سوره ابراهيم، آيات 35 تا 41 نمي‌گويد كه عموم مؤمنان از بني‌اسرائيل هستند بلكه ايشان مي‌گويد: «اين آيات (35 تا 41) براي بار دوم نعمت‌هايي را يادآور مي‌شود و نخست نعمت‌هايي را كه خداوند متعال بر عموم بندگان مؤمنش كه همان بني‌اسرائيل از نسل ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ باشند يادآوري مي‌كند و سپس نعمت‌هاي ديگرش را كه به نسل ديگر از حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ يعني حضرت اسماعيل ارزاني داشته را خاطرنشان مي‌كند. بنابراين، مقصود مرحوم علامه طباطبايي از عموم بندگان مؤمن خدا كه در آيات مذكور مورد خطاب هستند است همان پيروان حضرت موسي ـ عليه‌السلام ـ و عموم بندگان مؤمن از بني‌اسرائيل منظور است و در كلام علامه طباطبايي نيز شامل بندگان مؤمن از مسلمانان نمي‌شود، گرچه عموم مؤمنان از مسلمانان نيز از نسل حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ هستند. بنابراين به علت اينكه حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ پدر معنوي و روحاني امت اسلام و تمام پيروان اديان ابراهيمي و مردم عصر نزول قرآن مي‌باشد، و همه آنها آن حضرت را بزرگ مي‌شمردند و او را همانند يك پدر احترام مي‌گذاشتند و از طرفي حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ نخستين كسي بود كه در برابر امر و فرمان خداوند متعال تسليم بود ـ البته اين تقدم رتبي مي‌باشد ـ چنان‌كه قرآن كريم در سوره بقره، آيه 131، بر اين حقيقت تأكيد كرده است. و ديگر آن‌كه نسل پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ به حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ مي‌رسد و حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ پدر رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ به حساب مي‌آيد و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز پدر امت اسلامي مي‌باشد، از اين جهت نيز مي‌توان گفت كه حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ پدر امت اسلام اعم از عرب و عجم است. گرچه ممكن است برخي از امت از نسل حضرت اسماعيل ـ عليه‌السلام ـ و بعضي نيز از نسل اسحاق ـ عليه‌السلام ـ كه فرزندان حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ مي‌باشند، محسوب مي‌شوند، ولي مهم اين است كه حضرت ابراهيم ـ عليه‌السلام ـ پدر امت اسلامي است.[5] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. محمد بن يعقوب كليني، اصول كافي، شرح ملا صالح مازندراني، تهران. دارالكتب الاسلاميه، بي‌تا، ج 5، ص 163. 2. شيخ صدوق، علل شرايع، نجف، مكتبة الحيدرية، 1386 ق، ج 1، ص 127. 3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب اسلاميه، ج14، ص178.--------------------------------------------------------------------------------[1] . ر.ك: الطبرسي، فضل بن الحسن، مجمع‌البيان. بيروت، دارالحياء التراث العربي، 1379ه‍ ق، ج 4، ص 97. [2] . بقره/131. [3] . ابراهيم/36. [4] . ر.ك: طباطبايي، محمدحسين، الميزان، قم، جماعة المدرسين في الحوزة العلميه، چاپ پنچم، 1417 ق، ج 14، ص 411-413. [5] . همان، ج12، ص68. .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image