تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
از این که با یکى از محبین اهل بیت ارتباط دارم و پاسخ او را مى نویسم خیلى خوشحال هستم . از این که اندوه شما اشک ریختن براى اهل بیت علیهم السلام است به خود ببال و همین را بهانه کن و خداى را بخوان و بگو : خداوندا ! ببین در این اوضاع و احوالى که بسیارى از انسان ها نگرانى هاى مالى و دنیوى دارند نگرانى من سوختن و اشک ریختن براى اهل بیت و خوبان درگاه توست پس به من رحمت فرو فرست و قلب من را نرم گردان تا بتوانم براى آنان اشک بریزم و مصیبت آنان را درک کنم . « بطرى خالى و پر » با یک مثال شروع مى کنم : بطرى خالى اى بردارد و کم کم درونش آب بریز . چه اتفاقى مى افتد ؟ هر مقدار که آب به داخل این بطرى ریخته مى شود از مقدار هواى داخل آن کاسته مى گردد تا زمانى که دیگر هوایى داخل بطرى باقى نمى ماند . به عکس اگر آب بطرى را خالى کنید , هوا جاى آن را مى گیرد . وجود ما انسان ها نیز این گونه است . هر مقدار که وجودمان را از خدا پر کنیم به همان میزان ، از هوا و هوس در وجود ما کاسته مى شود تا زمانى که دیگر هوا و هوس و نفسانیت در وجود ما جایى ندارد و همه وجود ما پر از خدا شده است . به راستى ما از ابتداى صبح تا انتهاى شب چه مقدار با خدا هستیم ؟ چه مقدار خدا در زندگى ما جاى دارد ؟ خدا چه مقدار از وجود ما را پر کرده است ؟ رنگ خدایى به زندگى مان زده ایم ؟ و . . . حقیقت این است که - اکثر ما انسان ها - درصد کمى از وجودمان را خدا فرا گرفته و یا شاید اگر نیک بنگریم خدا در وجود ما جایى ندارد . « چگونه باید با خدا بود ؟ » حال چگونه باید با خدا زندگى خود را پر کرد ؟ چگونه باید با خدا بود ؟ یکى از راه هاى با خدا بودن این است که ما وجود خود را مانند یک ظرف و بطرى در نظر بگیریم و آن چیزى که ورودى این ظرف وجودیمان هست را کنترل کنیم . هر انسانى چند ورودى دارد که مهم ترین آن ها در ذیل مى آید : 1 - چشم 2 - گوش 3 - دهان ( شامل زبان و خوردنى هایى که از دهان انسان وارد مى شود . ) 4 - فکر تمام این ها چشمه هایى هستند که به قلب انسان مى ریزند و قلب انسان را بیمار یا سالم مى کنند . اگر ما در جلوى درب این ورودى ها یک نگهبان بگذاریم ، ورودى هاى وجود خود را کنترل کرده به هر چیزى اجازه ورود به وجودمان را ندهیم و هر چیزى که سالم است و رضاى خداوند را در بر دارد بپذیریم ، مى توان گفت قلبمان سالم و وجودمان خدایى شده است . دوست عزیزم ! انسانى که چشم و گوش و فکر و زبان و خوراک خود را رها کرده و کنترلى بر روى او ندارد و به عبارتى واردات وجود او همه چیز است غیر از خدا ، چطور مى تواند انتظار داشته باشد که نماز با توجه بخواند ؟ چطور توقع داشته باشد که قلبى نرم و خدایى داشته باشد و دعاى او مستجاب شود ؟ و بتواند راحت گریه کند و . . . هر چه که انسان وارد کند همان را صادر خواهد کرد . اگر ورودى هاى انسان خدایى شد از او هم کارهاى خدایى صادر خواهد شد اما اگر واردات انسان مخلوط و مشکوک و . . . بود نمى توان انتظار داشت که صادرات و کارهایى که او انجام مى دهد نیز خدایى باشد . بنابراین دوست مؤمنم اگر بر دروازه چشم و گوش و دهان و قلب قفلى بزنیم و کنترل آن را به دست گیریم آرام آرام قلبمان از ناخالصى ها پاک شده و خالص مى گردد . آن وقت آن قدر دل انسان نرم مى شود که با شنیدن احوالات بندگان خوب خدا و اهل بیت عصمت علیهم السلام به درد آمده و اشک و سوز دل ، انسان را فرا مى گیرد . آن وقت زندگى بسیار شیرین شده زیرا زندگى همراه با محبوب و بر اساس رضایت محبوب است . در مورد کنترل چشم ، گوش ، دهان و زبان و فکر بیشتر مطالعه و تحقیق کن که بسیار ارزشمند است . مى تواند سؤال هاى بعدى شما - از این مجموعه - در مورد کنترل این ورودى ها باشد . « ناامیدى هرگز » ما باید سعى خود را بکنیم و به این سمت برویم که تمام ورودى هاى وجودمان را کنترل و خدایى کنیم . در این راه نباید ناامید شد بلکه باید با هر بار زمین خوردن ، دوباره برخواست و با توکل و یارى از خداوند دوباره حرکت کرد . نا امیدى در این مسیر معنا ندارد . او مظهر رحمت و رأفت و مهربانى و مغفرت است . « راه را گم نکنیم . » یک مسئله امروزه در میان جوانان مؤمنى مثل شما شایع است و آن این که اشک و گریه را ملاک براى قبولى مى دانند . گمان مى کنند که اگر اشک بود مشکلى نیست و اگر نبود معلوم است که مشکلى در کار است در حالى که ملاک قبولى اعمال - که در قرآن هم آمده - تقوى است . خداوند در قرآن فرموده « إنما یتقبل الله من المتقین » و نفرموده إنما یتقبل الله من الباکین ( گریه کنندگان ) . نمى گویم اشک و آه لازم نیست , اما مى خواهم بگویم اصل ، تقوى است اگر اشک و آه همراه با تقوى بود اکسیر است وگرنه اشک بدون تقوى تاثیرى ندارد . بنابراین نباید رتبه اول را به اشک داد بلکه رتبه اول براى تقوى است . در یکى از شب ها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوى منزل خود حرکت کرد . کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهى مى نمود . گذرشان از کنار خانه مردى افتاد که صداى قرآن خواندنش بلند بود و این آیه را با صداى دلنشین و زیبا مى خواند . « أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِى الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ » « آیا کسى که در همه ساعات شب به عبادت پرداخته ، یا در سجود است یا در قیام ، و از آخرت بیمناک است و به رحمت پروردگارش امیدوار است ، با آن که چنین نیست یکسان است ؟ بگو : آیا آنهایى که مىدانند با آنهایى که نمىدانند برابرند ؟ تنها خردمندان پند مىپذیرند . » کمیل از حال معنوى این مرد بسیار لذت برد بدون آنکه سخنى بگوید . حضرت رو به او کرد و فرمود : اى کمیل ! صداى قرآن خواندن او تو را گول نزند زیرا او اهل دوزخ است ( چه بسا قرآن خوانى که قرآن او را لعنت مى کند ) و بزودى آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد ! کمیل از این مسئله متحیر ماند . مدتى گذشت . جنگ خوارج پیش آمد و على علیه السلام با آنان جنگید در حالى که حافظ قرآن بودند . پس از پایان جنگ امیرالمؤمنین علیه السلام رو به کمیل کرده و نوک شمشیر خود را به یکى از آن سرها گذاشت و فرمود : اى کمیل ! این همان شخصى است که در آن شب قرآن مى خواند و از حال او در تعجب فرو رفتى . « رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود » مسئله بسیار مهم این است که نباید انتظار داشته باشى این قضیه فورا به پایان برسد . این مسیر مسیرى است که ثبات قدم مى خواهد و باید آرام آرام از مِى آن نوشید . با هر توجه الهى و هر جرعه که انسان مى نوشد باید به دلدار بگوید : تیرى زدى و زخم دل آسوده شد از آن - هان اى طبیب خسته دلان مرهم دگر ذهنت را از همه چیز خالى کن و فقط به وظیفه بندگى ، فردى و اجتماعى خود فکر کن . به مرور زمان و آرام آرام حل خواهد شد . فقط باید صبر کرد . إن الله مع الصابرین « چرا دلم سخت شده است ؟ » گاهى مشکل از قساوت قلب است . اگر قلب نرمى نداریم باید خود را نجات دهیم . برخى از راهکارهاى جلوگیرى از قساوت قلب این ها هستند : 1 - دورى از گناه : حضرت على علیه السلام مى فرماید : اشکها خشکیده نشد مگر به خاطر سنگدلى ها و قساوت قلب ها و قلوب با قساوت نشد مگر به خاطر زیادى گناهان . ( 1 ) 2 - دورى از پر حرفى و بیهوده گویى : در حدیثى از زبان حضرت عیسى مسیح ( ع ) مى خوانیم « زیاد حرف نزنید مگر اینکه ذکر خدا باشد چرا که موجب قساوت و سختى قلب مى شود و همانا قلب قاسى از خداوند متعال دور است . ( 2 ) 3 - کم خورى : مولى على علیه السلام مى فرماید : « هرکس طعامش زیاد شود بدنش بیمار و قلبش با قساوت مى شود . » مراد از کم خورى آن است که انسان به حدى بخورد که از پر خورى مریض نشود و بدنش بیمار نگردد پس اگر از افراط در کم خورى هم کسى مریض شود مذموم و نکوهیده مى باشد بهرحال بدن ، چون مرکب پرواز روح است باید قوى و چالاک باشد غذاهاى مقوى بخورد ولى هنوز اشتها دارد دست بکشد . « گریه با معرفت » یک قدم مهم دیگر این است که معرفت خود را نسبت به اهل بیت علیهم السلام زیاد کنیم و گریه مان گریه سازنده باشد . مىتوان گفت حکمت گریه بر اباعبدالله ( ع ) دو امر مهم و اساسى است : 1 - بُعد اخلاقى : گریه ارزشى در فرهنگ شیعى گریهاى است که موجب تعالى و رشد روح بوده و سرچشمه آن معرفت است . گریه بر امام حسین ( ع ) ، یا به جهت یاد کردن غم و اندوه از دست دادن عاشق حقیقى خداوند متعال است که تجلىگاه اوصاف الهى بود و مؤمنان ، بوى گل را از گلاب او استشمام مىکردند . چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوى گل را از که بوییم ، از گلاب و یا به دلیل عقبماندگى روحى و نداشتههاى خود ، در مقابل مناقب و فضایل آن بزرگوار و یاران باوفایش است . در واقع گریه بر این است که حبیببن مظاهر که بود و چه داشت و من که هستم ؟ و چه در کف دارم ؟ اشک ریختن بر علىاکبر ، ناله بر خود است که آن جوان رشید چه فضایلى را دارا بود و من تا چه اندازه آن خصلتها را دارم ؟ و . . . اگر گریه ما از این منشأ دور است ، باید بکوشیم اشک و آه خود را به این سمت سوق دهیم تا بر اثر آن ، روحمان تعالى یابد . در حقیقت این گریه ، نشان دادن دردى است که انسان را به حرکت و جوشش وامىدارد تا خود را به آن درجه از کمالات برساند و این چنین اشکى انسانساز است . 2 - بعد اجتماعى : اگر گریه بر اباعبدالله ( ع ) همراه با معرفت باشد قطعاً این حزن و اندوه ، پس از آن که موجب تحوّل درونى انسان گردید ، زمینه را براى تحولات اجتماعى فراهم مىسازد . زمانى که انسان متوجّه شد که حضرت ابا عبدالله ( ع ) براى چه ، چرا و چگونه دست به قیام زد و آن اثر جاودانه را با قلم خون ، بر صفحه تاریخ نگاشت و با این معرفت بر اثر گریه درونش متحول گردید این تغییر بر عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و او مىکوشد تا جلوى فساد وانحراف دین را گرفته و آزادى ، جوانمردى و دیندارى را نه تنها در روح خود ، بلکه در جامعه نیز حکمفرما سازد . شاید مراد از این که گفته مىشود . « ان الاسلام بدؤه محمدى و بقائه حسینى » « اسلام شروعش محمدى و بقائش حسینى است » همین باشد که بقاى مکتب اسلام - خصوصاً تشیع - وامدار حرکت امام حسین ( ع ) و عزادارى ها است . « همیشه که انسان اشک ندارد » برخى روایات مى فرمایند : اگر در عزاى امام حسین علیه السلام اشکتان جارى نمى شود ، حالت بکاء و گریه به خود بگیرید ، این از نظر روان شناسى نیز ثابت شده است که خود را شبیه گروهى کردن و رفتار آنها را تقلید کردن ، سرانجام انسان را در زمره و گروه آنها جاى مى دهد و مَجاز او تبدیل به حقیقت مى شود . این مطلب در روایات ما نیز منعکس شده است که هر که صبر یا سخاوت یا شجاعت ندارد اگر خود را شیبه انسان صبور یا سخى و یا شجاع کند ، به تدریج این فضیلت ها در او رشد مى کند و بارور مى گردد و صاحب این کمال و خوبى مى گردد . « توصیه نهایى » توصیه نهایى : به جاى این که این قدر به خودت و روح لطیفت فشار بیاورى ، سعى کن دقت نظر خود را روى وظایف دینى و انجام تمامى واجبات و ترک تمامى محرمات بگذارى . شیطان با همین فشارها و این تلقینات ، ضربه سختى به انسان ها مى زند . مراقب باش که ذهن و دلت را به او و شیطان هاى دیگر نسپارى . دل و قلب ما براى خداوند است و اغیار را در آن راه نخواهیم داد . چند نکته : 1 - از دعا کردن در درگاه خداوند براى درخواستى که دارى به هیچ وجه ناامید مشو چرا که خداوند اصرار در دعا را خیلى دوست مى دارد . در برخى از موارد خداوند دعاى بنده را مستجاب نمى کند ، چون دوست دارد صداى بنده خود را بشنود و همواره او را بردرخانه اش ببیند . ( 3 ) امیر المؤمنین علیه السلام در سفارشى به امام حسن علیه السلام مى فرماید : مصرّانه در خواهش و خواستهات اصرار کن ، تا در رحمت برویت گشوده شود ، به تو رخصت سؤال از خود را داده تا هر گاه خواستى درهاى گنجینههایش را با دعا بگشائى ، پس اصرار کن ، و تأخیر در اجابت تو را نومید نسازد ، که بخشش بسته به مقدار درخواست است ، و بسا که در پذیرفتن دعایت درنگ افتد ، تا بیشتر دست به دعا بردارى ، تا پاداشت بیشتر و کاملتر گردد . . . . ( 4 ) 2 - قرائت قرآن : در روایت داریم که قرائت قرآن زنگار دل را مى زداید . قرآن نور ونامه محبوب است به هیچ وجه از آن غافل مشو . 3 - مطالعه کتاب هاى عرفانى و احوالات علما ، عرفا و شهدا . به عنوان مثال کتاب چهل حدیث امام خمینى را حتى به اندازه کمى هم مطالعه کن مخصوصا آن قسمت هایى که به انسان نهیب مى زند . به این عبارات امام خمینى ( ره ) توجه کن . « اى بیچاره . . . بى خبر از خود . . . اى غافل از وظیفه خود با مالک الملوک . این جهل و نادانى است که اسباب این همه بدبختى ها شده و ما را مبتلاى به این همه ظلمت ها و کدورت ها کرده . خرابى کار از سر منشأ است و آلودگى آب از سرچشمه . چشم معارف ما کور است و دل ما مرده است و این موجب همه معصیت هاست و در صدد اصلاح هم نیستیم . » ( 5 ) « اى عزیز ! این قدر لاف خدا مزن ! این قدر دعوى حب خدا مکن . اى عارف ، اى صوفى ، اى حکیم ، اى مجاهد ، اى مرتاض ، اى فقیه ، اى مؤمن ، اى مقدس ، اى بیچاره هاى گرفتار ، اى بدبخت هاى دچار مکاید نفس و هواى آن ، اى بیچاره هاى گرفتار آمال و امانى و حب نفس ! همه بیچاره هستید . همه از خلوص و خدا خواهى فرسنگ ها دورید . . . از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را مى جوید یا خود خواه است ؟ موحد است و یکى طلب یا مشرک است ؟ . . . » ( 6 ) انسان وقتى این جملات را مى خواند فاصله خود را با حقایق احساس مى کند و سعى مى کند خود را تا حدى هم که شده به این حقایق نزدیک کند . ارتباط با بزرگان با معرفت ، معرفت را در وجود انسان تزریق مى کند . کتاب هایى که خاطرات شهدا در آن آمده نیز بسیار سازنده است . کتاب هاى سرى نیمه پنهان ماه ، یادگاران ، کتاب خاک هاى نرم کوشک و . . . 4 - از ادعیه و کلام امامان معصوم علیهم السلام نباید به سادگى گذشت چرا که سرشار از معرفت است و در بیدارى دل بسیار تأثیر گذار . یک نمونه از این ذخایر معنوى مناجات خمسه عشر ( مناجات پانزده گانه ) از امام سجاد علیه السلام است شامل : « مناجات توبه کنندگان ، مناجات شِکوه داران ، مناجات ترسناکان ، مناجات امیدواران ، مناجات مشتاقان حق ، مناجات شکر گزاران ، مناجات اهل طاعت خدا ، مناجات اهل ارادت و اشتیاق ، مناجات محبان خداوند ، مناجات اهل توسل به خداوند ، مناجات نیازمندان به درگاه خدا ، مناجات عارفان ، مناجات اهل ذکر ، مناجات چنگ زنندگان به ریسمان الهى ، مناجات اهل زهد » . همان طور که ملاحظه مى کنید به فراخور حال هر انسانى مناجاتى با پروردگار عالمیان وجود دارد . 5 - سرى به قبرستان باید زد تا بلکه این دل انسان که این قدر سر ناسازگارى گذاشته برگردد . اگر بتوان به محل غسل دادن مرده ها هم سرى بزنید بسیار در بیدارى انسان مؤثر است . بسیارى اوقات ما دچار غفلت مى شویم و نیاز به یک شستشو داریم تا پرده هاى غفلت از دل ما برداشته شود . - مطالعه بیشتر : 1 - به کجا و چگونه ؟ محمد عالم زاده نورى 2 - گناهان کبیره ، شهید دستغیب 3 - به سوى خودسازى ، محمد تقى مصباح 4 - منتهى الآمال ( در مورد زندگى ائمه ) 5 - سیره پیشوایان ، مهدى پیشوایى ارجاعات : 1 - قال على ( ع ) ( ( ما جفت الدموع الا بقسوه القلوب و ما قست القلوب الا لکثره الذنوب ) ) ( بحار الأنوار ج 67 ص 55 ) 2 - « لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله فتقسو قلوبکم ، فان القلب القاسى بعید من الله » ( بحار الأنوار ، ج 68 ، ص : 281 ) 3 - کافى ، ج 2 ، ص 4 479 - تحف العقول - ترجمه جعفرى ، نامه امیر مؤمنان به فرزندش امام حسن علیهما السلام ، ص 5 66 - چهل حدیث امام خمینى ، حدیث سوم 6 - چهل حدیث امام خمینى ، حدیث سوم
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.