قرآن و فضیلت ابوبکر /

تخمین زمان مطالعه: 14 دقیقه

إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذین کفروا ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لاتحزن إنّ الله معنا فأنزل الله سکینته علیه و أیّده بجنودٍ لم‌تروها و جعل کلمةَ الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا و الله عزیز حکیم(توبه:۴۰)الفاظ مورد بحث آیه:ثانی اثنین/ یقول لصحابه/ فانزل الله سکینه علیه/ ایده بجنودثانی اثنین:ادعای فحر رازی:خداوند تعالى ابوبکر را «ثانى اثنین؛ دومى از دو تا» نامیده است و او را دومى محمد (ص) در زمانى که آن دو در غار بوده‌اند قرار داده است.او این سخن را فضیلتی برای جناب ابوبکر می داند.الف: منظور از ثانی اثنین چه کسی است


إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذین کفروا ثانی اثنین إذ هما فی الغار إذ یقول لصاحبه لاتحزن إنّ الله معنا فأنزل الله سکینته علیه و أیّده بجنودٍ لم‌تروها و جعل کلمةَ الذین کفروا السفلی و کلمة الله هی العلیا و الله عزیز حکیم(توبه:40)الفاظ مورد بحث آیه:ثانی اثنین/ یقول لصحابه/ فانزل الله سکینه علیه/ ایده بجنودثانی اثنین:ادعای فحر رازی:خداوند تعالى ابوبکر را «ثانى اثنین؛ دومى از دو تا» نامیده است و او را دومى محمد (ص) در زمانى که آن دو در غار بوده‌اند قرار داده است.او این سخن را فضیلتی برای جناب ابوبکر می داند.الف: منظور از ثانی اثنین چه کسی استاولا: طبق سیاق کلام منظور از ثانی اثنین کسی نیست جز پیامبرثانیا:طبق قواعد علم نحو، «ثانى اثنین» حال است براى ضمیر«هاء» در «اذ اخرجه» و به اتفاق شیعه و سنى این ضمیر به رسول خدا صلى الله علیه وآله بر مى‌گردد نه به ابوبکراین نظریه را بسیاری از علمای اهل سنت نیز قبول دارند.ثانى اثنین حال است براى ضمیرى که در «اخرجه» وجود دارد.منهاج السنة النبویة، ج 8، ص 472عمدة القاری ج 16، ص 173تفسیر التحریر والتنویر، ج 10، ص 96بسیارى از بزرگان اهل سنت تصریح کرده‌اند که مراد از «ثانى اثنین» رسول خدا صلى الله علیه وآله است نه ابوبکر که ما به نام چند تن از آنان اشاره مى‌کنیم:طبرى در تفسیر خود مى‌نویسد:کما نصره إذ أخرجه الذین کفروا بالله من قریش من وطنه وداره ثانی اثنین یقول أخرجوه وهو أحد الاثنین أی واحد من الاثنین... .چنانچه خداوند (رسولش) را یاری کرد در آن هنگام که کفار قریش آن حضرت را از وطنش بیرون کردند، و یک نفر را همراه او کرد و رسول خدا یکی از دو نفر بود .جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج10، ص135و آلوسى و بغوی نیز این سخن را قبول دارندروح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج10، ص96- دار إحیاء التراث العربی.تفسیر البغوی، ج2، ص292-دار المعرفةو در تفسیر مجاهد آمده است:عن مجاهد فی قوله (إلا تنصروه فقد نصره الله) قال ذکر ما کان من أول شأنه حین أخرجوه یقول فالله ناصره کما نصره وهو (ثانی اثنین)مجاهد بن جبر المخزومی التابعی أبو الحجاج، تفسیر مجاهد، ج1، ص279- المنشورات العلمیةحتی اگر منظور ابوبکر باشدبرفرض که مراد از «ثانى اثنین» ابوبکر باشد، بازهم فضیلتى براى وى محسوب نمى‌شود؛ چرا که این جمله تنها گزارشى از اجتماع مکانى ابوبکر با پیامبر است و مفاد آن هیچ فضیلیتى را براى وى به اثبات نمى‌رساند.این آیه به مؤمنان گوشزد مى‌کند که اگر شما پیامبر را یارى نکنید، خداوند خود، پیامبرش را یارى خواهد کرد؛ همان طورى که وقتى مشرکان او را مکه اخراج کردند و قصد کشتن او را داشتند، و او هیچ یاورى نداشت و تنها یکى از دو نفر بود، با انزال سکینه و لشکریان نامرئى او را یارى کرد و کلمة الله را اعتلا بخشید.اشکال:ابوبکر در همه غزوات پشت پیامبر بوده است و ایشان را ترک نکرده است.پاسخ:بحث شجاعت جناب ابوبکر از مطالبی است که حتی اهل سنت هم آن را قبول ندارندعالم بزرگ اهل سنت (ایجی) می نویسد:روی أنه صلى الله علیه وسلم بعث أبا بکر أولا فرجع منهزما وبعث عمر فرجع کذلک فغضب النبی صلى الله علیه وسلم لذلک فلما أصبح خرج إلى الناس ومعه رایة فقال ( لأعطین.. ) إلى آخره.روایت شده است که رسول خدا (ص) اول ابوبکر را به طرف خیبر فرستاد که او فرار کرده و برگشت، سپس عمر را فرستاد او هم همان سرنوشت را داشت، پیامبر (ص) خشمگین شد، فردا صبح در حالى که پرچم به دست آن حضرت بود فرمود:... »المواقف ج3ص634- دارالجیلروز احدکان أبو بکر رضی الله عنه إذا ذکر یوم أحد بکى ثم قال ذاک کله یوم طلحه ثم أنشأ یحدث قال کنت أول من فاء یوم أحد فرأیت رجلا یقاتل مع رسول الله صلى الله علیه وسلم دونه وأراه قال یحمیه قال فقلت کن طلحه حیث فاتنی ما فاتنی فقلت یکون رجلا من قومی أحب إلی وبینی وبین المشرق رجل لا أعرفه وأنا أقرب إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم منه وهو یخطف المشی خطفا لا أخطفه فإذا هو أبو عبیده بن الجراح فانتهینا إلى رسول الله صلى الله علیه وسلم وقد کسرت رباعیته وشج فی وجهه وقد دخل فی وجنته حلقتان من حلق المغفر .عائشه می‌گوید : ابوبکر هر گاه یاد روز اُحُد می‌افتاد ،‌ گریه می‌کرد و می‌گفت : آن روز ، روز طلحه بود . سپس گفت : نخستین کسی که در آن روز (بعد از فرار) بازگشت ، من بودم ، رسول خدا را دیدم که با یکی از کفار می‌جنگید ، به طلحه گفتم : همان جایی که هستی باش که من چیزهایی را از دست داده‌ام ، مردی از خویشان من است که عزیزتر است از تمام آن چه بین مشرق و مغرب است . و من به رسول خدا نزدیکتر بودم ، کسی را که نمی‌شناختم به طرف رسول خدا آمد ، وقتی که نزدیک شد دیدم ابوعبیده جراح است ، خودمان را به پیامبر رساندیم ، دیدم دندان‌های جلوی آن حضرت شکسته شده و صورتش شکافته و دو حلقه از حلقه‌های زره در صورتش فرو رفته بود .مسند أبی داود الطیالسی ، ج ۱ ، ص ۳ ، ناشر : دار المعرفه - بیروت .فضائل الصحابه ، ج ۱ ، ص حلیه الأولیاء وطبقات الأصفیاء ، ج ۱ ، ص ۸۷ تهذیب الکمال ، ج ۱۳ ، ص ۴۱۷ تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام ، ج ۲ ، ص ۱۹۱ الوافی بالوفیات ، ج ۱۶ ، ص ۲۷۳ البدایه والنهایه ، ج ۴ ، ص ۲۹حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت می‌گوید :هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .المستدرک على الصحیحین ج ۳ ، ص ۲۹۸ پس نتیجه این شد؟آنگونه که شما می گویید ابوبکر در غزوات به جای اینکه مدافع رسول الله باشد. فرار میکردیک سوال از اهل سنتچگونه شد که ابوبکر همراه پیامبر شد؟جلال الدین سیوطى در الدر المنثور مى‌نویسد:وأخرج ابن مردویه وأبو نعیم فی الدلائل عن ابن عباس رضی الله عنهما قال: لما خرج رسول الله (ص) من اللیل لحق بغار ثور قال: وتبعه أبو بکر رضی الله عنه فلما سمع رسول الله (ص) حسه خلفه خاف أن یکون الطلب، فلما رأى ذلک أبو بکر رضی الله عنه تنحنح فلما سمع ذلک رسول الله (ص) عرفه فقام له حتى تبعه فأتیا الغار فأصبحت قریش فی طلبه فبعثوا إلى رجل من قافة بنی مدلج فتبع الأثر حتى انتهى إلى الغار وعلى بابه شجرة فبال فی أصلها القائف ثم قال: ما جاز صاحبکم الذی تطلبون هذا المکان.قال: فعند ذلک حزن أبو بکر رضی الله عنه فقال له رسول الله (ص) لا تحزن إن الله معنا قال: فمکث هو وأبو بکر رضی الله عنه فی الغار ثلاثة أیام یختلف إلیهم بالطعام عامر بن فهیرة وعلی یجهزهم فاشتروا ثلاثة أباعر من إبل البحرین واستأجر لهم دلیلا فلما کان بعض اللیل من اللیلة الثالثة أتاهم علی رضی الله عنه بالإبل والدلیل فرکب رسول الله (ص) راحلته ورکب أبو بکر أخرى فتوجهوا نحو المدینة وقد بعثت قریش فی طلبه.رسول خدا (ص) شبانه از خانه بیرون آمد و به غار ثور رسید. ابن عباس مى گوید: ابو بکر وقتى دید که آن جناب از شهر بیرون مى‌رود به دنبالش به راه افتاد و صداى حرکتش به گوش رسول خدا (ص) رسید، آن حضرت ترسید مبادا یکى از دشمنان باشد که در جستجوى او است، وقتى ابو بکر این معنا را احساس کرد، شروع کرد به سرفه کردن. رسول خدا (ص) صداى او را شناخت و ایستاد تا او برسد، ابو بکر هم چنان به دنبال آن جناب بود تا به غار رسیدند. صبحگاهان قریش به جستجوى آن حضرت برخاستند، و نزد مردى قیافه شناس از قبیله بنى مدلج فرستادند. او جاى پاى آن حضرت را از در منزلش گرفته هم چنان پیش رفت تا به غار رسید. دم در غار درختى بود، مرد قیافه شناس در زیر آن درخت ادرار کرد و پس از آن گفت: مرد مورد نظر شما از این‌جا تجاوز نکرده. ابن عباس مى‌گوید: در این هنگام ابو بکر در اندوه شد، رسول خدا (ص) فرمود:" محزون مباش که خدا با ماست". ابن عباس سپس اضافه مى کند: رسول خدا (ص) و ابو بکر سه روز تمام در غار بودند و تنها على بن ابى طالب و عامر بن فهیره با ایشان ارتباط داشتند. عامر براى آن‌ها غذا مى آورد و على (ع) تجهیزات سفر را فراهم مى نمود. على (ع) سه شتر از شتران بحرین خریدارى نمود و مردى راهنما براى آنان اجیر کرد. پس از آنکه پاسى از شب سوم گذشت على (ع) شتران و راهنما را بیاورد. رسول خدا (ص) و ابو بکر هر یک بر راحله و مرکب خویش سوار شده بطرف مدینه رهسپار گردیدند. در حالى که قریش بهر سو در جستجوى آن جناب شخصى را گسیل داشته بودند.الدر المنثور، ج4، ص196ب: چرا در آیه ((لصحابه)) خطاب شده است؟ادعای فخر رازی:خداوند ابوبکر را در آیه صاحب رسول الله معرفی کرده است. پس این دلالتی بر شان ابوبکر می باشدپاسخ:کلمه «صاحبه» در این آیه به معناى لغوى آن؛ یعنى ملازم، رفیق و همنشین به کار رفته است و ملازم و همنشین نیز معناى کلى و فراگیرى دارد که قابل انطباق بر مصادیق متعددى است؛ چنانچه در قرآن کریم مصاحبت مؤمن و کافر، حیوان و انسان و... به تصویر کشیده شده است.پس روشن هست که قران برخی را صاحب برخی معرفی کرده است که در واقعیت هیچ سنخیتی با یکدیگر ندارند. و بلکه از حیث لفظی بیان شده است. مانند:خداوند در سوره تکویر، صراحتاً پیامبرش را «صاحب» کفار خوانده و مى‌گوید: وَمَا صَاحِبُکمُ بِمَجْنُون . التکویر/ 22.و مصاحب شما [پیامبر] دیوانه نیست !بغوى در تفسیر خود مى‌نویسد:(وما صاحبکم بمجنون) یقول لأهل مکة وما صاحبکم یعنی محمدا صلى الله علیه وسلم بمجنون.خداوند در جمله «وما صاحبکم بمجنون» خطاب به اهل مکه گفته است که «صاحب» شما؛ یعنى محمد (ص) مجنون نیست.تفسیر البغوی، ج 4، ص 453و در آیه دیگر مى‌فرماید:ثُمَّ تَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِکمُ مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَینْ َ یَدَىْ عَذَابٍ شَدِید. السبأ/46.سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [محمّد] هیچ گونه جنونى ندارد او فقط بیم دهنده شما در برابر عذاب شدید (الهى) است!.نتیجهپس بازهم روشن شد که این مقوله نیز فضیلتی برای ابوبکر نمی باشد.اشکال:ضمیر (علیه) در فانزل الله سکینه علیه به ابوبکر باز میگردد زیرا ضمیر عود می کند به اقرب مذکوراتپاسخ:ضمیر (علیه) به رسول الله باز می گردد. زیرااولا:همه ضمائر قبل از این ضمیر و بعد از آن به رسول الله باز میگردد.ثانیا:فخر رازی ادعا میکند که باید به اقرب مذکورات ضمیر برگردد اما علمای اهل سنت خلاف این کلام را گفته اندعلامه رشید رضا در باره این ادعاى فخررازى مى‌گوید:وَقَوَّاهَا بَعْضُهُمْ بِأَنَّ الْأَصْلَ فِی الضَّمِیرِ أَنْ یَعُودَ إِلَى أَقْرَبِ مَذْکُورٍ وَهُوَ الصَّاحِبُ، وَلَیْسَ هَذَا بِشَیْءٍ.برخى این دیدگاه را تقویت کرده‌اند که سکینه بر ابوبکر نازل شده است؛ زیرا اصل در ضمیر این است که به اقرب المذکور برگردد که در این آیه اقرب المذکور، کلمه «صاحب» است. این استدلال پایه و اساس ندارد.تفسیر المنار، ج 10، ص 371، ذیل آیه 40 سوره توبةپس جناب فخر رازی ادعای بلادلیل هیچ ارزشی نداردثالثا: در ادامه این ایه چنین آمده است (ایده بجنود) و عطف شده است به (فانزل الله سکینه علیه) حال یک سوال دارم؟ چگونه می شود که سکینه بر ابوبکر نازل شود و توسط ملائک یاری داده شود در حالی که پیامبر در آنجا حضور داشته باشند. آیا این غلو در شان ابوبکر نیست؟اشکال:پیامبر نیازی به سکینه ندارد که بر او نازل شود. زیرا قلبش مطمئن هستپاسخ:در قران کریم نمونه های متعددی از نزول سکینه بر رسول الله را داریمخداوند در سوره توبه مى‌فرماید: ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرین . التوبه 26.و در سوره فتح مى‌فرماید:فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیما. الفتح26.نتیجه:پس روشن شد نزول سکینه بر رسول الله بوده استاشکال:لاتحزن دلالت بر نهی مطلق دارد و این فضیلتی برای ابوبکر می باشدپاسخ:این که نهی، دلالت بر تکرار و دوام مى‌کند و حرمت انجام آن همیشگى است، امرى است قطعی؛ اما این که سبب شود مخاطب هرگز مرتکب آن عمل نشود، گفتارى است نسنجیده و غیر قابل قبول؛ چرا که پذیرش نهى و عدم انجام منهى عنه، بستگى به ایمان و میزان تقواى شخص مخاطب دارد.بدیهى است که همه نواهى قرآن خطاب به تمام مردم مى‌باشد؛ ولى اکثر مردم نواهى الهى را مرتکب شده و با آن مخالفت مى‌کنند. اگر غیر از این بود، باید تمام مسلمانان و بلکه تمام انسان‌ها معصوم از خطا و گناه باشند؛ چرا که تقریباً از تمام گناهان در قرآن کریم نهى شده است. ما به چند مورد اشاره مى‌کنیم که خود ابوبکر و بسیارى از مسلمانان به آن عمل نکرده‌اند.خداوند در قرآن کریم، همه مسلمانان را از فرار در جنگ نهى کرده است:یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار. الأنفال/15.در حالى که اکثر مسلمانان (جز عده انگشت شمار) و از جمله ابوبکر در جنگ‌هاى احد، خیبر و حنین فرار کردند.همچنین خداوند به تمام مسلمانان دستور داده است که اموال یکدیگر را به باطل تصاحب نکنند:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْکُم ... النساء/29.نکته دیگر:بر فرض اینکه این ایه نهی مطلق باشد برای ابوبکر. باید ببینیم جناب ابوبکر به این نهی عمل کرده است یا خیر؟جناب ابوبکر و توهین به علی بن ابیطالبجناب ابوبکر و غصب فدکجناب ابوبکر و پشیمانی از هجوم اگر سخن فخر رازی درست باشد. خب باز مذمتی بر جناب ابوبکر هست که چرا چنین کرده است؟نکته دیگرترس جناب ابوبکرسمرقندى در تفسیر خود، ذهبى در تاریخ الإسلام، سیوطى در جامع الأحادیث و الدر المنثور و آلوسى در روح المعانى مى‌نویسند:وَکَانَ فِی الْغَارِ خَرْقٌ فِیهِ حَیَّاتٌ وَأَفَاعِی فَخَشِیَ أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَخْرُجَ مِنْهُنَّ شَیْءٌ یُؤْذِی رَسُولَ اللَّهِ فَأَلْقَمَهُ قَدَمَهُ فَجَعَلَ یَضْرِبَنَّهُ وَیَلْسَعَنَّهُ الْحَیَّاتُ وَالأَفَاعِی وَجَعَلَتْ دُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ وَرَسُولُ اللَّهِ یَقُولُ لَهُ: یَا أَبَا بَکْرٍ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا.در غار سوراخی‌های وجود داشت که در آن مارها و افعی‌ها زندگی می‌کردند، ابوبکر ترسید که از این سوراخ‌ها چیزی خارج شود و رسول خدا (ص) را اذیت کند، ابوبکر پای خود را بر سوراخ‌ها گذاشت، مارها و افعی‌ها به پای ابوبکر ضربه زده و او را نیش می‌زدند ، اشک ابوبکر بر گونه‌های جاری بود و رسول خدا می‌گفت: ای ابوبکر نترس که خداوند با ما است .تفسیر السمرقندی المسمی بحر العلوم، ج 2، ص 59تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 1، ص 321جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج 13، ص 35الدر المنثور، ج 4، ص 198روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج 10، ص 98نتیجه:پس روشن هست پیامبر برای اینکه همراه غمگین خودشان را بتوانند ساکت کنند باید سخنی را بگویند که کمی راحت شود. و سر و صدا نکندآیا آیه مورد نظر پیرامون ابوبکر بوده است یا خیر؟جناب عایشه و آیات قرانبخارى در صحیح خود به نقل از عائشه مى‌نویسد که وى تصریح کرده است که هیچ آیه‌اى در قرآن کریم در باره خاندان وى نازل نشده است:حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِیلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبی بِشْرٍ عن یُوسُفَ بن مَاهَکَ قال کان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِیَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ یَذْکُرُ یَزِیدَ بن مُعَاوِیَةَ لِکَیْ یُبَایَعَ له بَعْدَ أبیه فقال له عبد الرحمن بن أبی بَکْرٍ شیئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَیْتَ عَائِشَةَ فلم یَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذی أَنْزَلَ الله فیه «وَالَّذِی قال لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَا أَتَعِدَانِنِی» فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِینَا شیئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِی.از یوسف بن ماهک نقل شده است که معاویه بن أبى سفیان، مروان را به حکومت حجاز منصوب کرده بود، مروان خطبه خواند و در آن از یزید بن معاویه نام برد تا براى حکومت بعد از پدرش از مردم بیعت بگیرد. عبد الرحمن بن أبى بکر چیزى گفت، مروان گفت: او را بگیرید. عبد الرحمن وارد خانه عائشه شد و آن‌ها نتوانستند او را دستگیر کنند. مروان گفت: او کسى است که خداوند این آیه را در باره او نازل کرده است: « و آن کس که به پدر و مادر خود گوید: «اف بر شما، آیا به من وعده مى دهید که زنده خواهم شد...».عائشه از پشت پرده گفت: هیچ چیزى از قرآن در باره ما خاندان نازل نشده است؛ مگر این که خداوند [آیه] عذر مرا نازل کرده است (اشاره به آیه افک(صحیح البخاری، ج 4، ص 1827، ح4550، کتاب التفسیر، بَاب «وَالَّذِی قال لِوَالِدَیْهِ أُفٍّ لَکُمَانتیجه سخن:در انتها بحث از چند حالت بیشتر خارج نیستالف: جناب ابوبکر در ماجرا بوده اند ولی برای او هیچ فضیلتی نیست. ب: طبق کلام جناب عایشه این آیه در شان ابوبکر نبوده است بلکه شخص دیگری با پیامبر همراه بوده است .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image