کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

درباره سوره فيل چند سوال پيرامون آن مطرح است: خانة کعبه درآن زمان (پيش از بعثت) يک بتکده مرکزي بود که بت هاي بزرگ قبائل معروف عرب در آن قرار داشت. به عبارت ديگر، کعبه در عمل مرکز شرک و خانه بت ها بود، نه خانه خدا. چگونه است که خدا وقتي خانه اش تبديل به بتکده مي شود، هيچ عکس العملي نشان نمي دهد، ولي وقتي مي خواهند آن را خراب کنند، چنين خشمگين مي شود؟ آيا خداي محمد نسبت به در و ديوار و سنگ و چوبِ ساختمان کعبه حساس بود، ولي برايش اهميتي نداشت که اين خانه مرکز کفر و شرک و فساد شده است، براي همين با آن که قرن ها از بتخانه شدنِ خانه اش مي گذشت سکوت کرد اما وقتي خواستند آن را خراب کنند، ديگر طاقت نياورد؟


نخست بايد گفت خداوند سبحان با کسي سرستيز و عداوت ندارد و با هيچ کس در مرحله اول از راه قدرت پيش نمي آيد، بلکه سنت خداوند بر آن است که هميشه با بندگانشان با مدارا رفتار کند و اگر احيانا در مسير غلط و اشتباه رفته باشند، زمينه هدايت آنان را فراهم کند تا از آن انحراف دست بردارند؛ واگر انحرافشان را ادامه داده و به فرستادگان او گوش ندهند، پايان زندگي شان همان عذابي است که به دست خود شان فراهم کرده اند با اين وصف، اگر کسي با خداوند قدرت نمائي کند، زور و شوکت شان را در برابر خدا علم نمايد، در اين صورت: سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ. زود است که با بدترين شکل آنها را گرفتار غضب خود نموده با خواري وارد جهنم نمايند. پس از ذکر مطلب فوق در پاسخ به سئوال حضرتعالي بايد گفت: 1. هر انساني در ابتداي خلقت با فطرت پاک خدا خواهي و خدا پرستي به دنيا مي آيد. عده اي از انسان ها در مسير زندگي همان استعداد نهفته دروني شان شکوفا گرديده و به خدا خواهي و خدا پرستي رو مي آورند. امّا در مقابل، برخي ديگر بنا بر دلايلي معلوم از مسير حق و صحيح منحرف شده و به گمراهي کشيده مي شوند. با اين وصف، در عين اينکه آنان منحرف گشته و بر خلاف مسير خدا حرکت مي کنند، باز هم فطرت دروني و خدا خواهي آنان آرام نگرفته و به دنبال معبود گم شده خود مي گردند، تا او را عبادت کنند. اينجاست که مصداق واقعي معبود را که در حقيقت او سزاوار پرستش است گم کرده، به عبادت سنگ و چوب، ماه و خورشيد و... رو مي آورند. آنان به جهت القائات شيطاني، به اين باور مي افتند، که ما دست مان به معبود حقيقي نمي رسد. بايد اين سنگ و چوب را عبادت کرده تا از اين طريق به معبود واقعي برسيم. چنانکه قرآن کريم در اين باره چنين فرموده است: وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَي عَمَّا يُشْرِکونَ. (آنان) غير از خدا چيزهايي را پرستش مي کنند که نه به آنها زيان مي رسانند و نه سودي به آنان مي دهند و مي گويند اينان شفيعان ما نزد خدا هستند. بنابراين بت پرستان «مکه»، وقتي که خانه خدا را بتکده درست کرده بودند و يا خانه مرکزي شرک خداوند قرار داده بودند، از اين قرار بود که آنان در همان جهل و خرافاتي که گرفتار بودند، سرستيز و جنگ با خدا نداشته و در مقابله با خدا، بت را نمي پرستيدند؛ بلکه به خيال خام شان تنها راه رسيدن به خدا و آفريدگار واقعي را همان مي دانستند و هم چنين، در عين اين کار، خانه خدا را مقدس مي شمردند و احترام کامل به آن داشته و هر سال بر اساس سنت ابراهيمي حج انجام داده و بدور آن خانه طواف مي کردند (البته حج تحريف شده و خرافي و باطل) قرآن کريم مي فرمايد: آن خانه در آن زمان مايه الفت قريش بود: لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ. در تابستان و زمستان در جهت تجديد اين الفت جمع مي شدند. خانه خدا در همان زمان جاهلي، در عين اينکه بت کده بود، خانه امن نيز بود. هر که پناه مي برد در امان بود. از اين جهت بود که خداوند نيز آنان را نابود نکردند، تا شايد روزي هدايت گرديده و به معبود واقعي بياورند. اين بود که بعد از بعثت حضرت خاتم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خداوند به آنان گفتند: فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ؛ «تا هر چه در گمراهي بوده ايد، بعد از اين، صاحب خانه را عبادت کنيد». در نتيجه اينکه: 1. خداوند به سنگ و چوب خانه اش حساسيت ندارد و نسبت به خرابي آن از خود حساسيت نشان نداده است؛ بلکه حساسيت خداوند در آن بوده است سنت ابراهيمي که مظهر تجلي عظمت الهي است، ابرهه مي خواهد که آن را خراب کرده و به جاي آن قدرت و مقام خود را بر مردم نشان دهد. خانه خدا که مطاف مردم در حج سالانه بود، آن را نابود کرده کليساي خود را به جاي سنت ابراهيمي، مطاف حج سالانه مردم قرار دهد. هم چنين، در پاسخ عبدالمطلب، با کمال غرور و بي اعتنائي، صاحب خانه را ناديده گرفته و مي گويد: چه کسي مانع از خراب شدن آن مي شود. يعني غير از قدرت خود، قدرت ديگري را در عالم نمي بيند. اين است که هر کس قرباني نيت و اهداف شوم خود مي گردد، نه اينکه خداوند فقط درباره خرابي سنگ و چوب کعبه ابرهه را نابود کرده است. 2. سنگ و چوب کعبه، در طول تاريخ بارها، توسط سيل و حوادث هاي مختلف خراب شده است. از آن جمله خرابي کعبه توسط عبدالملک بن مروان اموي بوده است و خداوند هيچ حساسيت از خود نشان نداده است، زيرا گذشته از امور و حوادث طبيعي، در جريان عبدالملک نيز، هدف اصلي خراب کردن کعبه و مبارزه با قدرت خدا و خانه او نبوده است، بلکه هدف دستگيري و نابودي زبير و همراهان او بوده است؛ لذا در اين جريان قسمتي از خانه خدا خراب شد، ولي خداوند هيچ گونه عکس العمل از خود در اين باره نشان ندادند. پس خداوند با ظالم و طغيان سر ستيز دارد، و آنان را نابود مي کند، نه به خاطر خرابي سنگ و چوب کعبه. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image