قبولاندن خمس به اهل سنت /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

با وجود آیه۴۱سوره انفال چه جوابی به اهل سنت میشه داد برای پذیرش موارد دیگر خمس جواب دندان شکن؟


در پاسخ به بیان زیر توجه کنید : وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ (انفال / 41)ترجمه:و بدانید هر گونه غنیمتى به شما رسد خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ایمان یعنى روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده اید، و خداوند بر هر چیزى قادر است.موضوع مهم دیگرى که در این آیه باید مورد بررسى دقیق قرار گیرد و در حقیقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز مى گردد، این است که لفظ غنیمت که در آیه آمده است تنها شامل غنائم جنگى مى شود یا هر گونه در آمدى را در بر مى گیرد؟!.در صورت اول آیه تنها خمس غنائم جنگى را بیان مى کند و براى خمس در سایر موضوعات باید از سنت و اخبار و روایات صحیح و معتبر استفاده کرد و هیچ مانعى ندارد که قرآن به قسمتى از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمت هاى دیگرى در سنت بیان شود.مثلا در قرآن مجید نمازهاى پنجگانه روزانه صریحا آمده است، و همچنین به نمازهاى طواف که از نمازهاى واجبه است اشاره شده، ولى از نماز آیات که مورداتفاق تمام مسلمانان اعم از شیعه و سنى است ذکرى به میان نیامده است، و هیچکس را نمى یابیم که بگوید چون نماز آیات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پیامبر آمده نباید به آن عمل کرد، و یا اینکه چون در قرآن به بعضى از غسل ها اشاره شده و سخن از دیگر غسل ها به میان نیامده است باید از آن صرف نظر کرد، این منطقى است که هیچ مسلمانى آن را نمى پذیرد.بنا بر این هیچ اشکالى ندارد که قرآن تنها قسمتى از موارد خمس را بیان کرده باشد و بقیه را موکول به سنت نماید و نظیر این مسئله در فقه اسلام بسیار زیاد است.ولى با این حال باید ببینیم که غنیمت در لغت و در نظر عرف چه معنى مى دهد؟! آیا راستى منحصر به غنائم جنگى است و یا هر گونه در آمدى را شامل مى شود؟آنچه از کتب لغت استفاده مى شود، این است که در ریشه معنى لغوى این کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست مى آید، نیفتاده است، بلکه هر در آمدى را شامل مى شود، به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد دانشمندان و ادباى عرب است اشاره مى کنیم:در کتاب لسان العرب جلد دوازدهم مى خوانیم و الغنم الفوز بالشى ء من غیر مشقة ... و الغنم، الغنیمة و المغنم الفی ء ... و فى الحدیث الرهن لمن رهنه له غنمه و علیه غرمه، غنمه زیادته و نمائه و فاضل قیمته ... و غنم الشی ء فاز به ...: غنم یعنى دسترسى یافتن به چیزى بدون مشقت، و غنم و غنیمت و مغنم به معنى فى ء است (فى ء را نیز در لغت به معنى چیزهایى که بدون زحمت به انسان مى رسد ذکر کرده اند ...) و در حدیث وارد شده که گروگان در اختیار کسى است که آن را به گرو گرفته، غنیمت و منافعش براى اوست و غرامت و زیانش نیز متوجه اوست و نیز غنم به معنى زیادى و نمو و اضافه قیمت است، و فلان چیز را به غنیمت گرفت یعنى به او دست رسى پیدا کرد.و در کتاب تاج العروس جلد نهم مى خوانیم و الغنم الفوز بالشی ء بلا مشقة: غنیمت آن است که انسان بدون زحمت به چیزى دست یابد.در کتاب قاموس نیز غنیمت بهمان معنى فوق ذکر شده است.و در کتاب مفردات راغب مى خوانیم غنیمت از ریشه غنم به معنى گوسفند گرفته شده و سپس مى گوید ثم استعملوا فى کل مظفور به من جهة العدى و غیره یعنى: سپس در هر چیزى که انسان از دشمن و یا غیر دشمن به دست مى آورد به کار رفته است حتى کسانى که یکى از معانى غنیمت را غنائم جنگى ذکر کرده اند انکار نمى کنند که معنى اصلى آن معنى وسیعى است که به هر گونه خیرى که انسان بدون مشقت به آن دست یابد گفته مى شود.در استعمالات معمولى نیز غنیمت در برابر غرامت ذکر مى شود، همان طور که معنى غرامت معنى وسیعى است و هر گونه غرامت را شامل مى شود غنیمت نیز معنى وسیعى دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظه اى گفته مى شود این کلمه در نهج البلاغه در موارد زیادى به همین معنى آمده است، در خطبه 76 مى خوانیم اغتنم المهل: فرصت ها و مهلت ها را غنیمت بشمارید.و در خطبه 120 مى فرمایدمن اخذها لحق و غنم : کسى که به آئین خدا عمل کند به سر منزل مقصود مى رسد و بهره مى برد در نامه 53 به مالک اشتر مى فرماید:و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم : در برابر مردم مصر همچون حیوان درنده اى مباش که خوردن آنها را غنیمت و در آمدى براى خود فرض کنى. و در نامه 45 به عثمان بن حنیف مى فرماید:فو اللَّه ما کنزت من دنیاکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا: به خدا سوگند از دنیاى شما طلایى نیاندوختم و از غنائم و در آمدهاى آن اندوخته اى فراهم نکردم.و در کلمات قصار، در جمله 331 مى فرمایدان اللَّه جعل الطاعة غنیمة الاکیاس : خداوند اطاعت را غنیمت و بهره هوشمندان قرار داده است.و در نامه 41 مى خوانیمو اغتنم من استقرضک فى حال غناک : هر کس در حال بى نیازیت از تو قرضى بخواهد غنیمت بشمار.و نظیر این تعبیرات بسیار فراوان است که همگى نشان مى دهد غنیمت منحصر به غنائم جنگى نیست.و اما مفسران:بسیارى از مفسران که در زمینه این آیه به بحث پرداخته اند صریحا اعتراف کرده اند که غنیمت در اصل معنى وسیعى دارد و شامل غنائم جنگى و غیر آن و به طور کلى هر چیزى را که انسان به دون مشقت فراوانى به آن دست یابد مى شود حتى آنها که آیه را به خاطر فتواى فقهاى اهل تسنن مخصوص غنائم جنگى دانسته اند باز معترفند که در معنى اصلى آن این قید وجود ندارد بلکه به خاطر قیام دلیل دیگرى این قید را به آن زده اند. قرطبى مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر خود، ذیل آیه چنین مى نویسد غنیمت در لغت خیرى است که فرد یا جماعتى با کوشش به دست مى آورند ...و بدانکه اتفاق (علماى تسنن) بر این است که مراد از غنیمت در آیه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالى است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم مى رسد، ولى باید توجه داشت که این قید همانطور که گفتیم در معنى لغوى آن وجود ندارد، ولى در عرف شرع، این قید وارد شده است . فخر رازى در تفسیر خود تصریح مى کند که: الغنم الفوز بالشی ء غنیمت این است که انسان به چیزى دست یابد و پس از ذکر این معنى وسیع از نظر لغت مى گوید: معنى شرعى غنیمت (به عقیده فقهاى اهل تسنن) همان غنائم جنگى است .و نیز در تفسیر المنار غنیمت را به معنى وسیع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگى نداده اگر چه معتقد است باید معنى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقید به غنائم جنگى کرد .در تفسیر روح المعانى نوشته آلوسى مفسر معروف سنى نیز چنین آمده است که: غنم در اصل به معنى هر گونه سود و منفعت است .در تفسیر مجمع البیان نخست غنیمت را به معنى غنائم جنگ تفسیر کرده، ولى به هنگام تشریح معنى آیه چنین مى گوید: قال اصحابنا ان الخمس واجب فى کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات، و فى الکنوز و المعادن و الغوص و غیر ذلک مما هو مذکور فى الکتب و یمکن ان یستدل على ذلک بهذه الایة فان فى عرف اللغة یطلق على جمیع ذلک اسم الغنم و الغنیمة علماى شیعه معتقدند که خمس در هر گونه فایده اى که براى انسان فراهم مى گردد واجب است اعم از اینکه از طریق کسب و تجارت باشد، یا از طریق گنج و معدن، و یا آنکه با غوص از دریا خارج کنند، و سایر امورى که در کتب فقهى آمده است، و مى توان از آیه بر این مدعى استدلال کرد، زیرا در عرف لغت به تمام اینها غنیمت گفته مى شود.شگفت آور این که بعضى از مغرضان که گویا براى سم پاشى در افکار عمومى ماموریت خاصى دارند در کتابى که در زمینه خمس نوشته اند دست به تحریف رسوایى در عبارت تفسیر مجمع البیان زده، قسمت اول گفتار او را که متضمن تفسیر غنیمت به غنائم جنگى است ذکر کرده ولى توضیحى را که در باره عمومیت معنى لغوى و معنى آیه در آخر بیان کرده است، به کلى نادیده گرفته و یک مطلب دروغین به این مفسر بزرگ اسلامى نسبت داده اند، مثل اینکه فکر مى کرده اند تفسیر مجمع البیان تنها در دست خود آنها است و دیگرى آن را مطالعه نخواهد کرد، و عجیب این است که این خیانت را تنها در این مورد مرتکب نشده، بلکه در موارد دیگر نیز آنچه به سود بوده گرفته، و آنچه به زیان بوده است نادیده گرفته اند.در تفسیر المیزان نیز با استناد به سخنان علماى لغت تصریح شده که غنیمت هر گونه فایده اى است که از طریق تجارت یا کسب و کار و یا جنگ به دست انسان مى افتد و مورد نزول آیه گرچه غنائم جنگى است ولى مى دانیم که هیچ گاه مورد عمومیت مفهوم آیه را تخصیص نمى زند .از مجموع آنچه گفته شد چنین نتیجه گرفته مى شود که:آیه غنیمت معنى وسیعى دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتى را شامل مى شود زیرا معنى لغوى این لفظ عمومیت دارد و دلیل روشنى بر تخصیص آن در دست نیست.تنها چیزى که جمعى از مفسران اهل تسنن روى آن تکیه کرده اند این است که آیات قبل و بعد در زمینه جهاد وارد شده است و همین موضوع قرینه مى شود که آیه غنیمت نیز اشاره به غنائم جنگى باشد.در حالى که مى دانیم شان نزول ها و سیاق عمومیت آیه را تخصیص نمى زنندو به عبارت روشن تر هیچ مانعى ندارد که مفهوم آیه یک معنى کلى و عمومى باشد و در عین حال مورد نزول آیه غنائم جنگى که یکى از موارد این حکم کلى است بوده باشد و اینگونه احکام در قرآن و سنت فراوان است که حکم کلى است و مصداق جزئى است:مثلا در آیه 7 سوره حشر مى خوانیم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا: هر چه پیامبر براى شما مى آورد بگیرید و هر چه از آن نهى مى کند خود دارى کنید.این آیه یک حکم کلى در باره لزوم پیروى از فرمانهاى پیامبر ص بیان مى کند در حالى که مورد نزول آن اموالى است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان مى افتد (و اصطلاحا به آن فى ء گفته مى شود).و نیز در آیه 233 سوره بقره یک قانون کلى به صورت لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها: هیچ کس بیش از آنچه قدرت دارد تکلیف نمى شود بیان شده در حالى که مورد آیه در باره اجرت زنان شیرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانایى خود به آنها اجرت بدهد، ولى آیا ورود آیه در چنین مورد خاصى مى تواند جلو عمومیت این قانون (عدم تکلیف به ما لا یطاق) را بگیرد؟! خلاصه اینکه: آیه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولى مى گوید: هر در آمدى از هر موردى عاید شما شود که یکى از آنها غنائم جنگى است خمس آن را بپردازید مخصوصا ما موصوله و شی ء که دو کلمه عام و بدون هیچ گونه قید و شرطند این موضوع را تایید مى کنند.تفسیر نمونه، ج 7، ص: 176 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image