چشم برزخی /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

خواهشمندم کمی در مورد چشم برزخی توضیح دهید؟برای باز شدن چشم برزخی و دیدن آن چیزی که دیگران نمی بینند و شنیدن آن چیزی که دیگران نمی نوند چه کارهایی باید انجام داد؟


در این باره گفتنی است در کارهای مختلف زندگی و حالات معنوی نخست باید به یک اصل کلی توجه کرد و آن «تعدیل انتظارات» است. به طوری که «آرمانی» فکر کنیم ولی «واقعی» عمل کنیم. اما اگر انتظارمان از خودمان زیاد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نیابیم گرفتار سرخوردگی وعذاب وجدان می شویم.نکته دوم حائز اهمیت در موقعیت اصل صعود پلکانی و دور تصاعدی است و هیچ گاه انتظار طی مراحل محالی در مدت زمانی کوتاه را نباید داشته باشیم.و اما درباره چشم بصیرت؛نخست باید دانست در اصطلاح فلسفه و کلام و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آنچه از روایات بدست می آید عمل به واجبات و ترک محرمات سلامتی و هنجار در دنیا و دوری از جهنم و ورود به بهشت را برای ما زمینه سازی می کند. اما اگر علاوه بر آن به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول موفق شویم. به بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی دست یافته اند خواهیم رسید که از آن به چشم برزخی تعبیر می شود و حقایق را فراتر از وقایع می توان دید.حدیث قرب النوافل«عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تحبب الی عبدی بشیء احب الی مما افترضه علیه و انه لیتحبب الی بالنافله حتی احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها اذا دعانی اجبته و اذا سألنی اعطیته»از پیامبر(ص) روایت شد که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند به او می دهم. (ر.ک: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352)از زمانى که حیات بشرى در این کره خاکى شکل گرفته، همیشه سؤال مهمى ذهن او را مشغول ساخته که هدف از خلقت انسان و مجتمع بشرى چیست؟ آیا زندگى همین جلوه صورى و ظاهرى آن یعنى خوردن و خوابیدن و شهوترانى کردن است؟ یا در پشت این حرکات، غایت رفیع و هدف بلندى خوابیده است، در ادامه همین تفکرات و تاملات است که مى توان دریافت که ارسال پیامبران الهى آنهم در تمام عصرها به چه جهت و هدفى بوده است، آیا پس از این عالم خاکى، جهان دیگرى که در آن به حساب اعمال مردم رسیدگى مى شود، نخواهد بود، دراین صورت هر لحظه با تصور مرگ و نابودى، زندگى در کام انسان تلخ شده و با هر تأملى در عاقبت کار خود پشتش خواهد لرزید و دستش به هیچ کارى پیش نخواهد رفت، واقعیت این است که خداوند راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم(ع) به ملائکه بیان نمود: «انى جاعل فىالارض خلیفه» این که پیش از وى آدمى را ندیده و از کارها و اعمال وى اطلاعى نداشتند (البته مطابق یکى از اقوال) ولى از ترکیب ساخت وى که تلفیقى از خاک و ماده و روح الهى بود توانستند حدس بزنند که انسان کارش فساد در روى زمین و خونریزى خواهد بود، ولی سجده آنها در برابر آدم(ع) نشان داد که در پشت این اعمال احتمالى ظاهرى رازى بزرگ نهفته و آن مقام عبودیت انسان در مقابل خداوند، با وجود دارا بودن بُعد مُلکى و طبیعى وى است، چندان که هر لحظه او را به فساد، گناه و غفلت مى کشاند، از همان ابتداى خلقت دو نیروىظاهرى و باطنى در درون انسان صف آرایى کرده و هر کدام سعى کرده قلب انسان را که مطابق برخى روایات عرش خداوند و حرم الهى است تسخیر نمایند: شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهى و عقل که هر کدام بنا به تناسب حقیقت ظلمانى و نورانى خود انسان را در اینمرحله از وجودش - حیات ملکى و طبیعى - به تسخیر خود در مى آورد، حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال خاضع و خاشع شده و تنها او را پرستش کند به جهت دارا بودن قوه شهوانى و شیطانى و تحت تأثیر آنها واقع نشده بر ملائکه (که تنها بُعد روحانى و الهى بر وجود آنهاسیطره دارد و کارى جز خیر و نور نمى توانند انجام دهند) برترى دارد، ولى چون این انسان هر لحظه در حال نسیان و غفلت قرار دارد و عقلش به تنهایى در مقابل شیطان و نفس سرکش درونى یاراى مقابله ندارد، خداوند متعال با ارسال انبیاى بى شمار و ابلاغ احکام و فرامین الهى وتشویق وى در انجام آنها و رسیدگى به مقام بندگى وى را در مقابل شیطان یارى نمود. و با این دیدگاه مى توان دریافت که ارسال پیامبران الهى یکى از الطاف عظیم خداوند متعال بر ایشان است، از همین روى بدست آوردن معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادىبرخوردار است، یک ساعت تفکر در صنع خداوند، عاقبت انسان و آینده جهان که مى تواند فکر انسان را تصحیح کرده و او را براه راست رهنمون سازد از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. در مقابل، شیطان بزرگترین دشمن انسان معرفى شده است «ان الشیطان لکم عدو مبین» و مخالفت با وى راه نجات دانسته شده است و کشاکش و تضاد این دو مقوله (اطاعت - معصیت) است که انسان را مى تواند به هدایت رهنمون سازد و یا در وادى ضلالت سرگردان سازد، براى استحکام در امر طاعت و بندگىخداوند قبل از هر عمل باید بصیرت و معرفت بدست آورد، همانند عمارت رفیعى که تمام زینتها، زیبائیها و ظرافتها در آن به کار رفته و بچشم بسیار زیبا مى آید در نگاه افراد عادى زیبایی های این عمارت به تزئینات داخلى، دکوراسیون، گچ بریها و نماهایش دیده مى شود ولى از نظر گاهی ک مهندس و معمار حرفه اى ارزش این ساختمان به اسکلت بندى و مواد استفاده شده در پى ریزى آن است و اگر چارچوب و اسکلت بندى عمارت سست و ضعیف باشد این ساختمان با تمام زیبائیهایش به هیچ نمى ارزد، چون؛ اولین باد سخت بنیانش را در هم فرو خواهد ریخت، درایمان و اعتقاد افراد هم که اعمال خیر و صلاح آن را زینت مى دهند اگر بر روى بنیانى اساسى و پایه اى راسخ یعنى عقل و استدلال مبتنى شده باشد، اعمال او هر چند کم و جلوه اش اندک باشد او را در نجات این دنیا و دنیاى پسین کافى است، معرفت مستحکم و متین او را به هدف خواهد رسانید، این معرفت همان «چشم دل» است که در سؤال به آن اشاره شده است، یعنى شخص؛ چشم حقیقت بین و نظرى باطنى به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مى کند، نعمتى که در نهان همه انسانها به ودیعت گزارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه هاى فلکى و طبیعى آن را کندو ضعیف و دید آن را کم سو ساخته است و با اعتقاد راسخ و عمل صالح و اقبال به خداوند آن دوباره فعال و احیاء شده و باعث نجات وى خواهد شد در روایات منقول از على(ع) از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر»، «گنج عظیم فناناپذیر»،(غررالحکم و درر الکلم، عبدالواحد آمدى (چاپ دفتر تبلیغات)، ص 41 - 42 و 52 - 55) یاد شده است. نکته قابل تأمل این که در روایات ما از عقل طورى تعبیر و تعریف شده که با تعریف عرفى بسیارمتفاوت است، در عرف مردم هر کس زیرک و زرنگ در کارهاى مادى و امور دنیوى باشد عاقل شمرده مى شود هر چند در کارهاى اخروى و الهى ضعیف و ناتوان باشد، در حالى که از نظر قرآن و روایات کسى که بتواند آخرت خود را تضمین و خود را بخدا نزدیک سازد عاقل و زیرکاست هر چند در امور دنیایى و مادى ضعیف و ناتوان بوده باشد، العقل ماعبد به الرحمن و اکتسب به الجنان عقل آن است که به واسطه آن خداوند پرستش و بهشت عدن بدست آورده شود، از نظر گاه على(ع) «کم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیکان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدین»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «تجاهل کردن به خطاهاى مردم»، «غیبت کردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»،«موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال و مراء نکردن»، (همان) نشانه هاى عقل و بصیرت شمرده شده است، قرآن مى فرماید: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او فرقان «قدرت تمیز بین حق و باطل» عطا مى کند» این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت بین است مومن را از مهلکه هاى گوناگون نجات داده و بسوى رستگارى رهنمون مى نماید. پس معلوم شد که چشم دل در اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى کم سو شده و توان دیدن حقایق را ندارد، تنها راه چاره روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترک محرمات) مى باشد که آنهم بمرور زمان و بتدریج به دست مى آید، چنانکه کندشدنش نیز بتدریج و در طول زمان متمادى بوده است، از طرفى حقایق زندگى نیز همان حقایق هستى و خلقت است که براى کشف آن حقایق پیامبران الهى مبعوث شده و عقل ما را به آن راهنمایى و دلالت مى کند، از جمله حقایق زندگى فانى بودن حیات دنیوى و کوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است که هر شخص عاقلى با اندک تامل و دقتى آن را تأیید و تصدیق مى نماید، شخص عاقل این دنیاى کوتاه مدت را بسان مزرعه و کشتزارى مى داند که باید محصول مورد نیاز را در آن کاشته تا پس از کمال آن را در دنیاى دیگر برداشت کند، چنین شخصى در سایه فرقان و بصیرت معنوى آن دیدگاه و برداشت عرفى از زندگى و هدفهاى آن را از ذهن خود دور ساخته و خود را به خاطر افکار و عقاید بى پایه در وادى هلاکت نمى اندازد، چرا که تمام عمرش را - که از مدت دقیق آن هم بى اطلاع است - براى رسیدن به هدف بلند باز هم کوتاه مى داند،او از تمام ساعات و...... عمرش براى ذخیره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت تلاش مى کند و این است معنى زیرک بودن مؤمن: «المؤمن کیّس»برای آگاهی بیشتر ر.ک: شهید مطهری، انسان کامل، تهران: صدرا، ص 177 علم افاضی. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image