تندخویی عمر-خشونت عمر /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

شنیده ام عمر آنقدر زشت بوده که یکبار زنی که حامله بوده او را دیده و از ترس بچه آن زن در شکم مادر سقط شده، آیا این مطلب صحیح است؟ آیا در کتب اهل سنت این واقعه ذکر شده اگر صحیح است؟


آنچه که ذکر کردید از واقعیات تاریخی است که هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت به طور متواتر و موثق ذکر شده است که به طور نمونه ما روایاتی را از کتب اهل سنت ذکر می کنیم:استدعى عمر امرأة لیسألها عن أمر - وکانت حاملا - فلشدة هیبته ألقت ما فی بطنها فأجهضت به جنینا میتا ، فاستفتى عمر أکابر الصحابة فی ذلک ، فقالوا : لا شئ علیک إنما أنت مؤدب . فقال له علی علیه السلام : إن کانوا راقبوک فقد غشوک ، وإن کان هذا جهد رأیهم فقد أخطأوا علیک غرة - یعنی عتق رقبة - فرجع عمر والصحابة إلى قوله.(سیرة عمر لابن الجوزی: ص 125، (ص 117) جامع بیان العلم لابن عبد البرّ: ص 306 ح 1537، کنز العمال: 84/15 ح 40201، المصنف: 458/9 ح 18010،السنن الکبرى للبیهقی: 123/6، والسیوطی فی جمع الجوامع کما فی ترتیبه (300/7) نقلا عن عبدالرزاق، والبیهقی، شرح نهج البلاغة: 174/1 خطبة 3.)عمر زنی باردار را احضار کرد تا از وی چیزی به پرسد آن زن از ترس عمر جنینش را سقط کرد...در روایتی دیگر آمده:عبد الرزاق عن معمر عن مطر الوراق وغیره عن الحسن قالت : أرسل عمر بن الخطاب إلى امرأة مغیبة کان یدخل علیها ، فأنکر ذلک ، فأرسل إلیها ، فقیل لها : أجیبی عمر ، فقالت : یا ویلها ما لها ولعمر ! قال : فبینا هی فی الطریق فزعت ، فضربها الطلق ، فدخلت دارا فألقت ولدها ، فصاح الصبی صیحتین [ثم مات ]...عمر زنی را احضار کرد، آن زن پس از شنیدن خبر فریاد زد: وای بر من مرا با عمر چکار! در بین راه که می آمد ناگهان درد زایمان آن زن را فرا گرفت واردخانه ای شد فرزندش را به دنیا آورد ؛ اما آن کودک دو بار فریاد زد ومرد ...( المصنف، ج 9، ص 458 - 459 ح 18010، کنز العمال، ج 15، ص 84.) البته شبیه این موارد که به اخلاقیات تند و روحیه خشن و زشت خلیفه دوم بر میگردد در تاریخ موارد متعددی وجود دارد که برای اطلاع بیشتر شما به موارد دیگری از آن نیز اشاره می شود:عمر بن خطاب و کتک زدن زنان بخاطر گریه بر کسانی که از دستشان رفته است:1- زمانی که زینب بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفتند زنان و اهل و عیال رسول خدا مشغول گریه و عزاداری بودند در این هنگام عمر در حضور پیامبر خدا شروع کرد به تازیانه زدن آنها که با مخالفت شدید رسول خدا مواجه شد . به این عبارات توجه کنید : عن ابن عباس قال : لما ماتت زینب بنت رسول الله صلى الله علیه (وآله) وسلم قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : ألحقوها بسلفنا الخیر عثمان بن مظعون فبکت النساء فجعل عمر یضربهن بسوطه فأخذ رسول الله صلى الله علیه وسلم یده وقال : مهلا یا عمر دعهن یبکین ، وإیاکن ونعیق الشیطان . إلى أن قال : و قعد رسول الله صلى الله علیه وسلم على شفیر القبر وفاطمة إلى جنبه تبکی فجعل النبی صلى الله علیه وسلم یمسح عین فاطمة بثوبه رحمة لها . (مسند أحمد 1 ص 237 ، 335 ، مستدرک الحاکم 3 ص 191 وصححه وقال الذهبی فی تلخیص المستدرک : سنده صالح ، مسند أبی داود الطیالسی ص 351 ، الاستیعاب فی ترجمة عثمان بن مظعون ج 2 ص 482 ، مجمع الزوائد 3 ص 17 . وأخرج البیهقی فی السنن الکبرى 4 ص 70 )زمانی که زینب دختر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمودند خداوند او را به سلف خیر و نیکوی ما ( یعنی ) عثمان بن مظعون ملحق نمود . وقتی پیامبر خدا این عبارت را فرمودند زنان بر مصیبت وفات زینب گریستند ، در این هنگام عمر با تازیانه‌ای که در دستش بود در حضور رسول خدا شروع به زدن زنان کرد که با برخورد تند پیامبر رحمت مواجه شد ، حضرت تازیانه را از او گرفتند و فرمودند آرام باش تو را با این زنها چکار ؛ بگذار گریه کنند ، و ای زنان شما هم از ناله های شیطانی ( ناله هایی که با گناه و اعتراض به خداوند همراه است ) بر حذر باشید ... ( تا آنجا که ابن عباس می گوید ) رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم کنار قبر زینب نشستند و فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) در کنار پدر بزرگوارش بر مصیبت خواهرش زینب می گریست و پیامبر رحمت اشک‌های دردانه هستی را با لباس مبارکش پاک می نمود .2- عن ابن عباس قال : بکت النساء على رقیة ( بنت رسول الله ) رضی الله عنها فجعل عمر رضی الله عنه ینهاهن فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : مه یا عمر . قال : ثم قال : إیاکن ونعیق الشیطان فإنه مهما یکن من العین والقلب فمن الرحمة ، وما یکون من اللسان والید فمن الشیطان - قال : وجعلت فاطمة رضی الله عنها تبکى على شفیر قبر رقیة فجعل رسول الله صلى الله علیه وسلم یمسح الدموع على وجهها * بالید . أو : قال : بالثوب . ( زمانی که رقیه (دختر رسول خدا) از دنیا رفت) زنان و اهل بیت پیامبر بر مصیبت از دست دادن رقیه گریستند در این هنگام عمر در حضور رسول خدا و با وجود ایشان ، آنها را از گریه کردن نهی کرد ، رسول خدا فرمودند : ای عمر آرام باش تو را با این زن ها چکار ، سپس فرمودند : ای زنان شما هم از ناله های شیطانی ( ناله هایی که با گناه و اعتراض به خداوند همراه است ) بر حذر باشید ؛ زمانی که در مصیبت فردی قلب محزون شود و اشک از چشم جاری شود ، منشأ این عمل رحمت و شفقت و مهر و محبت انسان است و عملی که در مصیبت فردی با دست و زبان صورت بگیرد ( کنایه از صورت خراشیدن و اعتراض به خداوند و حرفهای کفر آمیز ) از شیطان است . ابن عباس در ادامه می گوید : فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) کنار قبر رقیه نشسته بود و بر مصیبت از دست دادن رقیه می گریست و رسول خدا اشک های یگانه دخترش را از صورت مبارکش پاک می نمود. مؤلف می گوید : شاید ابن عباس گفته باشد : رسول خدا اشکهای فاطمه را با لباس مبارکش پاک می نمود . آری روزی رسول رحمت با مهر و محبت اشکهای فاطمه را از صورت ملکوتی و مبارکش پاک می کند ، ولی در واپسین روزهای وفات پدر این امت نابکار همین صورت را آماج سیلی قرار دادند و اینگونه اجر رسالت را ادا کردند . 3- عینی در عمدة القاری می گوید : وأخرج النسائی وابن ماجة عن أبی هریرة أنه قال : مات میت فی آل رسول الله صلى الله علیه وسلم فاجتمع النساء یبکین علیه فقام عمر ینهاهن ویطردهن فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : دعهن یا عمر فإن العین دامعة ، والقلب مصاب ، والعهد قریب . (عمدة القاری ج 4 ، ص 87 . )نسائی وابن ماجة از أبی هریرة نقل کرده اند که گفت : شخصی از آل رسول خدا صلی الله علیه ( وآله ) و سلم از دنیا رفت زنان آل رسول جمع شدند و در مصیبت شخص از دست رفته گریستند در این هنگام عمر بلند شد و ( با وجود رسول خدا ) آنها را از گریه کردن منع کرد و شروع به پراکنده نمودن آنها کرد ، در این زمان رسول خدا صلی الله علیه ( وآله ) و سلم فرمود : ای عمر آنها را رها کن ، چشمها گریان است و قلبها مصیبت زده و این شخص نیز تازه از میان اینها رفته است . 4- عبدالرزاق صنعانی در المُصَنّف می گوید :لما مات خالد بن الولید اجتمع فی بیت میمونة نساء یبکین ، فجاء عمر ومعه ابن عباس ومعه الدرة ، فقال : یا أبا عبد الله ! ادخل على أم المؤمنین فأمرها فلتحتجب ، وأخرجهن علی قال : فجعل یخرجهن علیه وهو یضربهن بالدرة ، فسقط خمار امرأة منهن ، فقالوا : یا أمیر المؤمنین ! خمارها ، فقال : دعوها ولا حرمة لها ، کان معمر یعجب من قوله : لا حرمة لها . (المصنف ـ عبد الرزاق ـ ج 3 ، ص 557 ، باب الصبر ، والبکاء ، والنیاحة ، حدیث 6681 ؛ کنز العمال ج 15 ، ص 730 ، باب النیاحة ، حدیث 42905 . )زمانی که خالد بن ولید ( در زمان خلافت عمر )از دنیا رفت زنان در خانه میمونة همسر رسول خدا جمع شدند و برای او گریستند ، در این هنگام عمر تازیانه به دست به همراه ابن عباس از راه رسید و خطاب به ابن عباس گفت : یا ابا عبدالله ! بر ام المؤمنین میمونة وارد شو و او را امر کن حجاب کند و بگو زنانی که در خانه جمع شده اند پیش من بیایند . ابن عباس می گوید : زنان خارج شدند و عمر آنها را با تازیانه می زد ، همینطور که عمر زنان را می زد پوشش از روی سر یکی از زنان افتاد ، به عمر گفتند : پوشش ( چادرش ) از سرش افتاد ( رهایش کن ) ، عمر گفت : شما را با او چکار؟ ( بعد از این گریه ها ) او احترامی ندارد . 5- عبد الرزاق عن إبراهیم بن محمد عن عبد الکریم قال : حدثنی نصر بن عاصم ، أن عمر بن الخطاب سمع نواحة بالمدینة لیلا ، فأتى علیها فدخل ففرق النساء ، فأدرک النائحة فجعل یضربها بالدرة فوقع خمارها ، فقالوا : شعرها یا أمیر المؤمنین ، فقال : أجل فلا حرمة لها . (المصنف ـ عبد الرزاق ـ ج 3 ، ص 557 و 558، باب الصبر ، والبکاء ، والنیاحة ، حدیث 6682 ؛ کنز العمال ج 15 ، ص 730 ، باب النیاحة ، حدیث 42906 . )شبی در مدینه صدای نوحه و گریه و زاری به گوش عمر بن خطاب رسید ، به دنبال صدا رفت و داخل خانه ای شد که آن صدا از آنجا بیرون می آمد و شروع به پراکنده نمودن زنان کرد ، همین که به زن نوحه خوان رسید ، شروع کرد به تازیانه زدن او در این هنگام روپوش ( چادر ) زن نوحه خوان از سرش افتاد به عمر گفتند روپوش او از سرش افتاد ، گفت : آری ولیکن این زن احترامی ندارد . جالب است با اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در زمان حیاتش او را از این کارها نهی کرد باز هم در دوران حکومتش دست از اینکار برنداشت آن هم نسبت به زن نامحرم ! . 6- وأول من ضرب عمر بالدرة أم فروة بنت أبی قحافة ، مات أبو بکر فناح النساء علیه ، وفیهن أخته أم فروة ، فنهاهن عمر مرارا ، وهن یعاودن ، فأخرج أم فروة من بینهن ، وعلاها بالدرة فهربن وتفرقن . کان یقال : درة عمر أهیب من سیف الحجاج . وفی الصحیح أن نسوة کن عند رسول الله صلى الله علیه وآله قد کثر لغطهن ، فجاء عمر فهربن هیبة له ، فقال لهن : یا عدیات أنفسهن ! أتهبننی ولا تهبن رسول الله ! قلن : نعم ، أنت أغلظ وأفظ . (شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 181.)پس از مرگ ابوبکر زنها بر مرگ او گریه می کردند عمر چندین مرتبه آنان را نهی کرد ولی گوش نمی دادند تا آنکه ام فروه دختر ابوقحافه خواهر ابو بکر را از بین زنان بیرون آورد و با تازیانه‌اش او را کتک زد که بقیه زنان فرار کرده و متفرق شدند، و او اولین کسی که بود که عمر اورا با تازیانه زد.گفته می شود تازیانه عمر از شمشیر حجاج وحشتناکتر بود ، ودر خبر صحیح است که زنان در خدمت پیامبر خدا صدایشان بسیار بلند وهمهمه می کردند تا عمر وارد می شد از ترس عمر فرار می کردند به آنان می گفت : ای کسانی که به جان خودتان رحم نمی کنید آیا ازمن می ترسید واز رسول خدا صلی الله علیه وآله واهمه ندارید ؟ گفتند : آری چون تو خشن وبی رحم هستی چهره ای غضبناک عمر:عن عامر بن عبد الله بن الزبیر ان عمر بن الخطاب کان اذا غضب فتل شاربه نفخ ،( تاریخ المدینه المنوره ج3 ص839 - کنزالعمال ج 12 ص 645 رقم 35272 –منتنخب کنزالعمال ج 4 ص 570) عامر می گوید : عمر هرگاه خشمگین می شد سبیلهای خود را تاب می داد .کان عمر اذاغضب علی بعض اهله لم یشتف حتی یعض یده ،( –شرح نهج البلاغه ج 12 ص44 ) هر وقت عمر بر خانواده اش غضب می کرد تا دست خود را به دندان نمی گرفت آرام نمی شد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image